دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جرمی بنتام Jeremy Bentham

No image
جرمی بنتام Jeremy Bentham

كلمات كليدي : جرمي بنتام، مطلوبيت گرايي، بهره، نزولي بودن مطلوبت نهايي،ليبراليسم

نویسنده : سعيد كريمي

جرمی بنتام در سال 1748 در انگلستان متولد شد. او تحصیلات خود را در مدرسه وست مینستر لندن و کوئینز کالج آکسفورد به انجام رسانید. پس از آن‌که در سن 18 سالگی فارغ‌التحصیل شد، به‌تحصیل در رشته حقوق در لندن پرداخت. وی هیچ‌گاه به‌عنوان وکیل کار نکرد و با بهره‌گیری از درآمد به ارث‌برده، زندگی خود را صرف اصلاح "قانون عرف انگلستان" نمود.[1]

جرمی بنتام بیشتر فیلسوف بود، تا اقتصاددان؛ اساساً کاربرد ابعاد مهمی از عقاید فلسفی وی در اقتصاد، وی را در جرگه اقتصاددانان قرار داده است. با این حال، نوشته‌های اقتصادی او منحصر به دوره 18 ساله بین سال‌های 1786 تا 1804 می‌شود.[2]

بنتام نظرات لذّت و رنج را جهت جلب توجه قانون‌گذاران و قضات عنوان کرد؛ تا بلکه جایگزینی برای نظام "حقوق طبیعی" باشد. او نظرات خود را برای اداره دادگاه‌ها، زندان‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها به تفصیل بیان کرد. نظرات او مشکل ساختمان این مراکر تا نحوه پرداخت دستمزد کارکنان را دربرمی‌گرفت؛ به‌همین جهت بی‌جا نیست که بعضاً بنتام را پدر علم امور اداری و یا حقوق عمومی دانسته‌اند. بنتام در سال 1832، در سن 84 سالگی درگذشت و از خود ارثیه قابل ملاحظه‌ای باقی گذاشت که همه را به دانشگاه لندن که خود آن‌را بنیان گذاشته بود، بخشید؛ مشروط به این‌که پیکر مومیایی شده او در جای مناسبی در دانشگاه در معرض تماشای عمومی باشد. دانشگاه لندن مدت یک قرن به این شرط عمل کرد؛ ولی بعد از آن تنها سالی یک‌بار تندیس بنتام در معرض تماشای عمومی گذاشته می‌شود. [3]

بنتام جزو متفکرینی است که تماسهای شخصی‌اش بیش از آثار او روی دیگران تأثیر گذاشته است و تقریبا تمامی تغییراتی که در نیمه اول قرن نوزدهم در حقوق مدنی و جزائی بریتانیا رخ داد، حاصل تلاش بنتام و هواداران او بوده است. از میان این هواداران، می‌توان از اقتصاددانان مشهوری مثل دیوید ریکاردو (David Ricardo: 1772-1823)، جیمز میل (James Mill: 1773-1836) و جان استوارت میل (John Stuart Mill: 1806-1873) نام برد.[4]

سهم اصلی بنتام وارد کردن یا احیای اندیشه "مطلوبیّت‌گرایی" در تجزیه و تحلیل علم اقتصاد است. این مفهوم، یک دیدگاه فلسفی از انسانیّت است که انسان نیز همانند بسیاری از جانداران، به‌فکر سود و زیان است؛ به‌طوری که هرکس در پی افزونی لذّت خویش است.[5]

 

آثار بنتام[6]

1.   کتاب "گفتارهایی در باب دولت" که در سال 1776 منتشر شد.

2.   "مقدمه‌ای بر اصول اخلاق و قانون‌گذاری" که در سال 1780 منتشر شد.

3.    جزوه "دفاع از رباخواری" در سال 1790 نگاشته شد.

4.    جزوه "عرضه بدون هزینه" که در سال 1795 منتشر شد.

5.    کتاب "منطق شواهد قضایی" در سال 1827 منتشر شد.

 

آرا و اندیشه‌های بنتام 

1.   مطلوبیت‌گرایی؛ اندیشه مطلوبیت‌گرایانه بنتام، در واقع نوعی مفهوم‌سازی از انگیزه انسانی به‌سوی عمل است. بنتام تصریح می‌کند که هر نوع انگیزه بشری را می‌توان به یک اصل ساده برگشت داد و آن تمایل وی به حداکثر کردن مطلوبیت است. طبق عقیده او، اعمال انسان‌ها با توجه به عناصر لذت و دردی که به‌همراه دارد، انجام می‌شود و در عین حال، مجموع این لذت‌ها و دردهای افراد، اعمال دسته‌جمعی را شکل می‌دهند. وانگهی او ادعا می‌کرد که می‌توان دردها و لذّت‌ها را اندازه‌گیری کرد. بنتام معتقد است که انسان، علاوه‌بر آن‌که دنبال حداکثر لذت است، خودخواه نیز هست؛ یعنی ترجیحات فردی در همه امور زندگی حاکم است.[7]

 

2.   نقش دولت؛ دولت باید تلاش کند که افراد به‌گونه‌ای عمل کنند تا بیشترین مطلوبیت برای بیشترین افراد جامعه حاصل شود؛ بر همین اساس، به‌عقیده او دولت، نقشی اساسی در تغییر دادن لذّت‌ها به‌عهده دارد. به‌عقیده او، دولت خوب آن است که سیاست‌هایش باعث بالا رفتن مطلوبیت کل شود.[8]

 

3.   نزولی بودن مطلوبیت نهایی؛ یک فرد، بدین سبب کالای خاص را تقاضا می‌کند، که مصرف آن کالا، برای او رضایت یا مطلوبیت حاصل می‌کند. هرقدر واحدهایی از یک کالا که مورد مصرف فرد در واحد زمان قرار می‌گیرد، بیشتر باشد، مطلوبیّت کلی که او به‌دست می‌آورد، بیشتر است. در نتیجه، مطلوبیت کل افزایش می‌یابد؛ اما مطلوبیّت اضافی یا مطلوبیت نهایی به‌دست آمده از مصرف هر واحد اضافی از کالا، معمولا کاهش می‌پذیرد.[9]  

بنتام به مطلوبیت و اصل نزولی بودن مطلوبیت نهایی اشاره نموده؛ این در حالی است که معاصرینش از این مسأله ناآگاه بودند. این موضوع، الهام‌بخش نسل آینده گردید؛ به‌طوری که جونز (William Stanley Jevons: 1835-1882) -از بنیانگذاران اقتصاد نئوکلاسیک- را تشویق کرد تا نظریه ارزش مطلوبیت را توسعه دهد.[10]

 

4.   لیبرالسیم اقتصادی؛ لیبرالسیم اقتصادی، مهمترین اصل فکری و فلسفی نظام سرمایه‌داری است؛ که از دو اصل اصالت فرد و آزادی فردی تشکیل شده است. بنتام اجتماع را "پیکره فرضی" می‌داند؛ بنابراین "منافع اجتماع" چیزی بیش از مجموعه افراد تشکیل‌دهنده آن نیست. در نتیجه، فرد و منافع او بر منافع جامعه تقدّم دارد. دلیل آن هم این است که محور اصلی اجتماع، ‌فرد است. اجتماع، چیزی جز مجموع اجزای تشکیل‌دهنده آن، یعنی تک تک افراد نیست؛ که با حفظ استقلال و هویت خود،‌ آن‌را به‌وجود آورده‌اند. علاوه‌بر این، به‌لحاظ تاریخی هم، از آنجا که فرد، قبل از ایجاد جامعه وجود داشته، مقدم بر وجود اجتماع است. بنابراین حقوق و خواسته‌های او به‌لحاظ اخلاقی مقدم بر خواست‌های جامعه قرار می‌گیرد؛ در نتیجه فردگرایی هستی‌شناختی،‌ مبانی فلسفی فردگرایی اخلاقی و سیاسی را تشکیل می‌دهد. فردگرایی اخلاقی لیبرالی، "ارزش" را به دنیای واقعیت وابسته نمی‌داند؛ بلکه آن‌را ناشی از اراده انسان می‌شناسد. یکی از وجوه تقابل لیبرالیسم با مذهب نیز از همین‌جا سرچشمه می‌گیرد که تصوّر از "خوب" غیر قابل تعریف و تهی است و انتخاب انسان می‌تواند آن‌را پر کند.[11]

 

5.      بهره؛ بنتام در مورد بهره و ربا عقایدی ابراز داشته، که قابل توجه است. وی عقیده دارد که نباید از راه اجرای قوانین ربا، مانع افزایش نرخ بهره شده و یا به تعیین سقف برای بهره مبادرت نمود؛ به‌نظر او این‌که ادعا شده، حذف بهره به نفع فقراست غلط است و این سیاست در نهایت به نفع اغنیاست؛ زیرا به‌عقیده او اگر نرخ بهره حذف شود، بازار سیاه پول راه‌اندازی می‌شود؛ که نرخ بهره حاصل از آن هزینه‌ای بسیار بیشتر ار اقتصاد نرمال را بر فقیر و غنی تحمیل می‌کند.[12]

 

نقد افکار بنتام[13]

تفکر اقتصادی بنتام آثار مثبتی همراه دارد؛ اما در عین حال ناکارآمدی‌هایی نیز دارد:

1.کافی نبودن معیار مطلوبیت؛ از یک سو بنتام به‌عنوان چهره اخلاقی و جامعه‌دار در میان اقتصاددانان معروف است و حتی به دولت توصیه می‌کند، تلاش کند مطلوبیت‌های کل را بالا ببرد؛ وانگهی، لذت‌گرایی مورد نظر او نیز به لذت‌گرایی اخلاق‌مدار در مقابل لذّت‌گرایی روان‌شناختی نامیده می‌شود. از سوی دیگر برمبنای اندیشه او، اگر یک سیاستی باعث افزایش مطلوبیّت کل شود، اما در عین حال ناعادلانه و یا حتی ظالمانه باشد، موجّه خواهد بود. علاوه‌بر این، حتّی ممکن است انجام انواع مفاسد اقتصادی و اجتماعی در جامعه باعث افزایش لذّت شود؛ در این صورت، مفاسد یادشده توجیه مطلوبیت‌گرایانه خواهند داشت. طبق دیدگاه بنتام، اعمال جریمه و یا مجازات شهروندان خطاکار، می‌تواند مطلوبیّت کل را کاهش دهد؛ بنابراین اقدام با آن موجه نخواهد بود.

 

2.تضاد ناشی از مطلوبیّت فرد با مصلحت جمع؛ طبق عقیده بنتام، انسان‌ها به‌طور طبیعی در سیطره نبردهای لذّت و رنج قرار دارند و تنها دنبال حداکثر کردن لذّت خالص خود هستند؛ به‌همین جهت، رفتار دیگری از آن‌ها یا سر نمی‌زند و یا توجیه ندارد. با پذیرش مبنای بنتام، مسئولیت‌پذیری و قضاوت در مورد عمل درست و عمل خطای افراد نیز با مشکل مواجه خواهد شد.

 

3.مشکل شاخص‌سازی مطلوبیّت؛ مشکل دیگر عقیده بنتام این است که فرض می‌کند، انسان‌ها رفتار عقلایی دارند و به‌راحتی می‌توانند مطلوبیت مربوط به فعالیت‌های خود را محاسبه کنند؛ اما هم اصل محاسبه مطلوبیت، هم جمع‌پذیری و یکسان تلقی کردن آن و هم مقایسه مطلوبیت‌های میان افراد بسیار دشوار است.

 

4. ناسازگاری در مبانی فلسفی مطلوبیت‌گرایی؛ براساس عقیده بنتام، مطلوبیت کل، برای بیشترین تعداد افراد جامعه بر مطلوبیت فرد ترجیح دارد؛ اما از سوی دیگر، وی از نظر فلسفی به مبانی فردگرایانه معتقد است و این با عقیده یادشده سازگاری ندارد. درواقع برای حفاظت از منافع جامعه، نوعی از خودگذشتگی فردی و پذیرش اهداف اجتماعی لازم است.

 

5. مقبولیت همگانی حداکثرسازی مطلوبیت جمع، بدون اصرار به حداکثرسازی همزمان فرد؛ آرزوی بیشتر مکاتب، ادیان و نظام‌های اخلاقی، این است که حداکثر سعادت و شادی را برای اکثریت جامعه خود به‌وجود آورند؛ اما اصراری ندارند که حتما بر مبنای یک رابطه ذاتی و به‌اصطلاح، طبیعی رفتار انسانی به آن دست یابند. برخی از راه دولت، برخی از راه بازار، برخی از طریق سنت‌ها و عرف جامعه و حتی عده‌ای از راه عقاید و آداب دینی، دنبال تحقّق این هدف هستند؛ که هیچ‌کدام از این‌ها در عین حال به بن بست مربوطه در قالب اندیشه طبیعی مطلوبیت‌گرایی هم دچار نحواهند گردید.

 

 

6. مشکل مقایسه مطلوبیت‌ها و شادی‌های بین فردی؛ یک دشواری کلیدی دیگری در اندیشه بنتام وجود دارد؛ که در صورت تحقق مطلوبیت و لذت، آیا مصلحت و سلامت فرد و جامعه نیز با حداکثر شدن لذت تضمین می‌گردد؟، آیا تحقق امیال به مصلحت بشر هم هست و آیا "خواسته‌ها"  با "نیازهای واقعی" همواره یکسان است؟

 

7.تناقض ناشی از معنی اصالت فرد؛ براساس اصالت فرد، از یک طرف تنها واقعیت موجود، افراد هستند و اجتماع صرفا پیکره فرضی است و از طرف دیگر در صورت تضاد منافع فرد با جامعه، اولویت با منافع فرد است. سؤال اساسی این است که اگر جامعه، فقط جمع عددی افراد است پس تضاد منافع فرد با جامعه چه مفهومی دارد؟ زیرا در این صورت، تنها می‌توان از تضاد فرد با سایر افراد نام برد. سؤال دیگر این است که چه توجیهی برای تقدّم منافع "یک" فرد بر سایر "فردها" وجود دارد؟ اگر فرد به‌عنوان وجود حقیقی مورد توجه است، چرا باید منافع "فردها" در صورت تضاد با منافع یک "فرد" از اولویت برخوردار نباشد؟. پرسشها و ابهامات فراوان دیگری در این رابطه وجود دارد، که از سوی مطلوبیت‌گرایان و دیگر پیروان بنتام، پاسخ قانع‌کننده‌ای نسبت به آن داده نشده است.

مقاله

نویسنده سعيد كريمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS