دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

داریوش همایون

No image
داریوش همایون

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، داريوش همايون، روزنامه آيندگان، رژيم پهلوي، محمدرضا شاه، وزارت اطلاعات و جهانگردي، پان ايرانيسم

نویسنده : مرتضي حسني نسب

داریوش همایون یکی از عناصر رژیم پهلوی می‌باشد که پس از انقلاب اسلامی نیز فعالیت‌های سیاسی خود علیه حکومت جمهوری اسلامی را ادامه می‌دهد و در بسیاری از مباحث سلطنت‌طلبان حضور فعال دارد.

داریوش همایون فرزند نورالله[1] متولد 1307 تهران می‌باشد. داریوش همایون تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان‌های فیروز بهرام و ابن‌سینا به پایان رساند و دوره متوسطه خود را در دبیرستان‌های البرز و دارایی به پایان برد. آن‌چه که از اسناد و مدارک به دست می‌آید، این است که وی دانش‌آموز درسخوانی در دوره متوسطه نبوده است و دوره متوسطه را که شش ساله است، از سال 1319 تا 1330 سال گذراند؛ یعنی در مدت یازده سال؛[2] لیسانس و دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه تهران دریافت نمود. وی با زبان انگلیسی آشنایی کاملی داشت و به راحتی با آن تکلم می‌نمود.[3]

شروع فعالیت‌های سیاسی

همایون از نوجوانی وارد دستجات کوچک سیاسی ناسیونالیستی وارد شد. وی در کتاب خود مدعی شده که در چهارده سالگی اولین گروه سیاسی خود را تاسیس نموده است.[4] سپس در سال 1325 وارد محفلی به نام انجمن می‌گردد که از اعضای مهم آن می‌توان به علیرضا رئیس، جواد تقی‌زاده و محسن پزشکپور اشاره نمود. این محفل فعالیت‌های شبه نظامی می‌کردند که از آن جمله ساخت نارنجک بود که در جریان ساخت نارنجک علیرضا رئیس کشته می‌شود؛ هم‌چنین داریوش همایون به پیشنهاد کمیته مرکزی انجمن به قصد سرقت نارنجک از کمپ آمریکاییان توسط مین از ناحیه پا مجروح می‌شود.

پس از آن در سال 1331 عضو حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران(سومکا) گردید و در این حزب به سمت سرپرست و اداره کننده و سردبیر روزنامه حزب سومکا[5] و معاون رهبر کل حزب رسید. در زمان حضور وی در حزب به اتهام مخالفت با سلطنت و حمل اسلحه غیر مجاز و آتش‌سوزی در چند نوبت مجموعا به مدت شش ماه در زندان به سر برد.[6] وی همچنین از اعضای فراماسونرها در ایران بوده است.[7]

کارهای مطبوعاتی و انتشاراتی

داریوش همایون فعالیت‌های مطبوعاتی خویش را با عضویت در مجله هنری جام جم آغاز نمود. هم‌چنین در مجله ایران ما با جهانگیر تفضلی هم‌کاری نمود. بعد از آن به جهت آشنایی‌اش با زبان‌های خارجی در بخش تصحیح و ترجمه آن روزنامه به کار مشغول و پس از مدتی نویسنده و سردبیر خارجی روزنامه شد. در سال 1339 مدیر سازمان کتاب‌های جیبی و سپس مدیریت انتشارات موسسه فرانکلین را عهده‌دار گردید. هم‌چنین وی مدیر چاپخانه یادگار(امید نو) در سال 1342 نیز به دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران نائل گردید. فعالیت مهم دیگر وی در مطبوعات به مدیریت مسئول و سردبیری روزنامه آیندگان مربوط می‌شود که همین امر موجب نزدیک شدن وی به دربار و به دست آوردن شغل مشاور مطبوعاتی نخست وزیری گردید.[8] هم‌چنین وی از اعضای هیئت امنای پژوهشگاه علوم انسانی بود که در سال 1354 به توصیه دکتر سمیعی وزیر وقت علوم و آموزش عالی دولت هویدا به عضویت آن‌جا درآمد.[9]

رابطه وی با اسرائیل

درباره حمایت داریوش همایون از اسرائیل اسناد مختلفی موجود است که از مهم‌ترین آن‌ها اظهارات معاون نمایندگی اسرائیل در سال 1347 در مورد وی است؛ مئیر غزری معاون نمایندگی اسرائیل اظهار داشته است که داریوش همایون از وی خواسته تا در روزنامه تازه تاسیس آیندگان در حدود دو میلیون تومان سرمایه‌گذاری نماید و تعهد نموده که در قبال آن در روزنامه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید. همچنین همایون به وی یازده شماره از نشریه بامشاد را که در آن به نفع اسرائیل و علیه اعراب نوشته بود به وی ارائه داده بود و متذکر شده بود که وی قبلا سفری به تل آویو داشته و از مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل قول همکاری گرفته است.[10] هم‌چنین در سند دیگری آمده که همایون موضوع خرید دستگاه رتاتیو را در سفری که در خلال جنگ‌های شش روزه اسرائیل با اعراب به سرزمین‌های اشغالی داشته، مطرح نموده است و دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این کشور در قبال هم‌کاری داریوش همایون با اسرائیل و حمایت از این رژیم در جنگ با اعراب، برای خرید دستگاه رتاتیو به صورت اقساط به روزنامه آیندگان کمک مالی نماید.[11]

رابطه وی با سیا

داریوش همایون موقعی که در روزنامه اطلاعات مطلب می‌نگاشت، تفسیرهایی نیز می‌نوشت که در آن تفسیرها مطالبی علیه آمریکاییان بود که مورد گلایه آن‌ها قرار گرفت. در آن زمان وی با ژوزف گودین رئیس سازمان سیا در ایران آشنا شد و حتی به خانه وی رفت و آمد داشت که همین رفت و آمدها و ارتباطات موجب شد که به تدریج تفسیرهایش جنبه ضد شوروی پیدا کند؛ این ارتباط وی با گودین تا مدت‌ها ادامه داشت.[12] هم‌چنین وی با راسیاس معاون سازمان یونانی‌الاصل سازمان جاسوسی آمریکا در ایران رفت‌وآمد بسیاری داشته و با رئیس آن زمان سیا در ایران کانشن نیز ملاقات‌هایی داشته است.

در سال 1339 سازمان جاسوسی سیا تصمیم می‌گیرد که در جبهه ملی وارد شده و آن را تحت اختیار خود قرار دهد؛ به همین منظور گروهی از فارغ‌التحصیلان آمریکا را به همراه افرادی دیگر وارد جبهه ملی می‌کند که داریوش همایون نیز به کمک دکتر صدیقی وارد جبهه ملی می‌شود و از مخالفان سرسخت شاه می‌شود و حتی در تظاهرات علنی آن‌ها شرکت کرده و در آن جلسات نیز به فحش و ناسزا علیه شخص شاه می‌پردازد.[13] البته باید گفت که با توجه به این‌که چنین شخصی بعدها وارد دربار شده و به مقام وزارت می‌رسد، این موارد هماهنگ با سازمان جاسوسی سیا بوده است.

ازدواج با هما زاهدی

هما زاهدی از زنان مهم و صاحب منصب بود که علاوه بر خانواده‌ای صاحب نفوذ خود نیز نماینده مجلس شورای ملی بود.[14]

داریوش همایون پس از ازدواج با هما زاهدی، خبر ازدواج خود را به سرعت در تمام روزنامه‌ها منتشر می‌سازد. در جشن ازدواج وی نیز خواهر و همسر شاه، وزیر دربار شاهنشاهی، و چند تن از مهم‌ترین شخصیت‌های مملکتی حضور داشتند که آشنایی بیشتر همایون با این افراد و استفاده از حضور آن‌ها موجب بهره‌برداری بیشتر وی از این ازدواج گردید. پس باید گفت که این ازدواج به نوعی نردبان ترقی داریوش همایون بود که وی را به وزارت نزدیک ساخت.[15]

قائم مقامی حزب رستاخیز

حزب رستاخیز ملت ایران در روز یازدهم اسفندماه سال 1353 و با دستور مستقیم محمدرضا شاه در یک گفتگوی مطبوعاتی تشکیل شد و به عنوان تنها تشکیلات سیاسی و اجتماعی فعال در ایران شناخته شد.[16] این حزب سه اصل داشت: وفاداری به نظام شاهنشاهی، وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به اصول انقلاب سفید.

داریوش همایون از ابتدای تشکیل حزب رستاخیز عضو هیئت اجرایی حزب و دفتر سیاسی حزب رستاخیز بود و هم‌چنین از کسانی بود که با همکاری گروهی مسئولیت تهیه اساسنامه حزب را بر عهده گرفت که از آن جمع می‌توان به جمشید آموزگار اشاره کرد.

در هفتم آبان ماه دو روز پس از کنگره بزرگ اعضای حزب با شرکت هفت هزار نفر در سالن 12 هزار نفری مجموعه ورزشی آریامهر، جمشید آموزگار به سمت دبیر کل حزب رستاخیز انتخاب شد. همایون در روزنامه خود آیندگان این انتخاب را تبریک گفت و تملق‌های فراوانی نمود و آموزگار را بسیار ستود. در 27 آبان؛ یعنی بیست روز پس از انتخاب آموزگار به سمت دبیر کلی، داریوش همایون طی حکمی به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب برگزیده می‌شود تا گام مهم‌تری برای ترقی خود در نظام شاهنشاهی بردارد.

وزارت اطلاعات و جهانگردی

در روز 15 مرداد 1356 امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت استعفا می‌دهد و شاه در همان جلسه وی را به جای اسدالله علم که بیمار بود، به سمت وزارت دربار قرار می‌دهد.

روز بعد اعلام می‌شود که جمشید آموزگار که تقریبا ده ماه از دبیر کلی وی در حزب رستاخیز می‌گذشت، به نخست وزیری دربار برگزیده شده است. آموزگار از حزب استعفا داد و دکتر محمد باهری جانشین وی شد.[17] آموزگار معاون خود در حزب را وزیر اطلاعات و جهانگردی قرار داد. وزارت نقطه اوج داریوش همایون در طول حیات سیاسی وی بود. هم‌چنین وی از سوی نخست وزیر به عنوان سخنگوی دولت برگزیده شد. وی تا تاریخ پنجم شهریور 1357 که آموزگار از نخست وزیری استعفا کرد، عهده‌دار منصب وزارت بود.

از اقدامات داریوش همایون در زمان تصدی وزارت اطلاعات و جهانگردی سفارش نگارش کتاب‌هایی است که در آن‌ها سعی شده حکومت پهلوی را حکومتی نشان دهند که در سایه آن کشور به پیشرفت‌های عظیمی دست یافته است. از جمله این کتب می‌توان به ایران عناصر سرنوشت و عظمت بازیافته اشاره داشت.

از دیگر اقدامات وی در زمان تصدی وزارت اطلاعات سانسور شدید روزنامه‌ها از سوی خود روزنامه‌ها بود؛ به این صورت که بخش نامه‌ای را تعیین کرد که در آن محدودیت‌های سنگینی را برای نگارش مقاله تعیین نموده بود و مسئول بررسی مقالات را سردبیر همان مقاله معرفی نموده بود.

همایون هم‌چنین به ناظران خارجی اجازه داد که از زندان‌های ایران دیدن کنند که البته این موارد محدود به زمان کوتاهی شد.[18]

در این یک سال و بیست و یک روز که اوج انقلاب اسلامی بود، یکی از مهم‌ترین مسائلی که به وقوع پیوست، انتشار مقاله رشیدی مطلق با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه بود.

اهانت به امام خمینی (ره) در مقاله رشیدی مطلق

در تاریخ 17 دی 1357 در روزنامه اطلاعات مقاله‌ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه چاپ شد که بر خلاف نظر کسانی که دستور انتشار آن را دادند، منجر به شدت گرفتن انقلاب و سرنگونی شاه گردید.

در این مقاله که به نام مجعول احمد رشیدی مطلق انتشار یافته بود، از آیت‌الله خمینی(ره) به عنوان عامل حزب توده و مالکان بزرگ نام برده‌اند و گفته‌اند که این دو گروه از وی در ماجرای پانزده خرداد 1342 استفاده کرده‌اند؛ در حالیکه عمده روحانیون اعمال شاه را منطبق با اصول و تعالیم اسلامی می‌دانند.

در اینکه این مقاله را داریوش همایون خود نوشته و به دستور وی بوده و یا شخص شاه آن را به توصیه هویدا نگاشته، تردید وجود دارد.

داریوش همایون این مقاله را از طرف شخص شاه می‌داند و دیگران این تقصیر را گردن وی انداخته‌اند؛[19] هم‌چنین نویسنده کتاب شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران نیز این را پذیرفته است.[20]

به هر صورت انتشار این مقاله موجب شد که دولت آموزگار استعفا داده و در سراسر ایران تظاهرات عظیمی برپا شود که مهم‌ترین آن راهپیمایی بیست و ششم دی ماه بود؛ و این تظاهرات تا پیروزی انقلاب ادامه داشت.

رژیم پهلوی برای منزه ساختن خود و آرام کردن مردم گروهی از رجال سیاسی رژیم را که امیرعباس هویدا و ارتشبد نصیری و داریوش همایون جزء آن‌ها بودند، زندانی کرد.

در بیست و یکم بهمن 1357 مردم به زندان‌ها ریختند و بسیاری از این رجال سیاسی را دستگیر کردند و برخی نیز گریختند که همایون توانست بگریزد و به خارج از کشور برود.

زندگی همایون پس از انقلاب

پس از انقلاب داریوش همایون در انجمن‌های سلطنتی شرکت می‌کند و حتی روزنامه آیندگان را برای مدتی برقرار ساخت که پس از مدتی این روزنامه تعطیل شد. هم‌چنین وی در بسیاری از میزگرد‌های مخالفان نظام جمهوری اسلامی شرکت می‌کند.

یکی دیگر از اقدامات وی پس از انقلاب مخالفت با حکم تاریخی امام در مرتد دانستن سلمان رشدی است.[21]

مقاله

نویسنده مرتضي حسني نسب
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

سعید نفیسی

No image

خاندان مسعودی

No image

هادی هدایتی

No image

خاندان بهنیا

Powered by TayaCMS