دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دستگاه های اطلاعاتی دوره پهلوی اول

No image
دستگاه های اطلاعاتی دوره پهلوی اول

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، رضاخان، پليس سياسي، تامينات، اداره سياسي

نویسنده : فاطمه كرم پور

حداقل از دوران سلطنت ناصرالدین شاه دستگاه اطلاعاتی و امنیتی با نام اداره خفیه زیر مجموعه‌ای از دوایر و تشکیلات گسترده‌تر نظمیه (شهربانی بعدی) بود که این افراد کار خود را از دوران امیرکبیر آغاز کرده بودند. این روند تا پایان عصر مشروطیت و کودتای سوم اسفند 1299 با از سرگذارنیدن فراز و نشیب‌های متعدد کماکان تدوام یافت. پس از کودتای سوم اسفند شهربانی و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی دیگر در جهت پاسداری از دست آوردهای آزادی‌خواهان و نظام دمکراتیک حرکت نمی‌کردند. این بار دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اساسا وظیفه داشت صرفا در راستای اهداف و خواسته‌های غیرمشروع و ناصواب دیکتاتوری حرکت کند.

نظمیه و کودتای سوم اسفند

کودتای سوم اسفند با حمایت مستقیم انگلیس و نیروهای قزاق پیروز شد. سردار سپه به وزرات جنگ رفت و برخلاف نظر "وستداهل" و هئیت مستشاری سوئدی، نظمیه و ژاندارمری را از وزارت داخله جدا کرد و زیر نظر وزارت جنگ درآورد.[1] رضاخان رمز پیشرفت خود را در تکیه به ارتش و سازماندهی نیروهای مسلح می‌دانست، با وجود بحران‌های مالی رضاخان برای تامین هزینه‌های نظامی دولت را تحت فشار گذاشت و به تدابیر گوناگون بخش عمده‌ای از درآمدهای کشور را به وزارت جنگ ملحق نمود و با تقویت روزافزون ارتش و افزایش ادوات جنگی، غلبه بر شورش‌های داخلی و استقرار نظم، دولت قوام را پس از سیدضیاء به سقوط کشانید، همگام با این تلاش‌ها، سردار سپه به اقداماتی برای نفوذ در نظمیه دست زد. او عده‌ای از قزاقان سالخورده را به کلانتری‌ها انتقال داد تا با استفاده از تجارب آن‌ها بتواند نیروی امنیتی را تحت فرمان درآورد و به جای آن‌ها زمینه را برای جذب و ادغام بخشی از نیروهای امنیتی را در ارتش فراهم آورد.[2]

نظام اطلاعاتی - امنیتی که پیش از آن بخش کم اهمیت‌تری از تشکیلات نظمیه و شهربانی بود در دوره رضاخان گسترش بیشتری یافت و گستره عملیاتی آن فعالیت شهربانی را سخت تحت‌الشعاع قرار داد و آن را قسمتی از سیاست‌های کلی عملیاتی و اجرایی خود ساخت. ایجاد رعب و وحشت که به وسیله دستگاه‌های شهربانی و نظام اطلاعاتی – امنیتی آن ایجاد می‌شد، هر گونه مخالفت با روش غیراصولی حکومت را سرکوب و از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حذف می‌کرد.

پلیس سیاسی پهلوی اول

شهربانی با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی مامور رسیدگی به فعالیت مضره(فعالیت‌های خرابکارانه و بهم زننده نظم و امنیت کشور) شد، و باشدت به انجام این وظیفه همت گمارد، ریاست شهربانی محمد درگاهی با دقت تمام پایگاه‌های نفوذ اجتماعی سردسته محلات، روسای بازار، گرداندگان تحرکات ضددولتی و مذهبیون را ارزیابی نموده و همه حلقه‌های مربوطه آن را شناسایی کرد و تحت کنترل درآورد.[3]

بیشترین فعالیت اداره تامینات و پلیس سیاسی رضاشاه در سرکوب گروه‌های زیر متمرکز شد:

1- طرفداران اصلی مشروطیت که با کودتای سوم اسفند و قدرت‌یابی و صعود نهایی رضاشاه به تخت سلطنت دستاوردهای دوران مشروطه را محکوم به زوال می‌دانستند.

2- روحانیون و علمای مذهبی که علاوه بر علایق سیاسی، آشکارا نظاره‌گر سیاست‌های دین‌زدایی و ایجاد محدودیت برای روحانیت و علما از سوی او بودند.

3- رجال و سیاست‌مداران و کارگزاران دولتی و حکومتی و نظامی که با وجود اعلام وفاداری نسبت به رضاخان و خدمت در مجموعه حاکمیت همواره مورد سوءظن و خشم شاه بودند؛ در حالی که رضاشاه در واقع و یا در دنیای خیال تصور می‌کرد هر آن ممکن است از سوی آنان توطئه بر ضد او در حال شکل‌گیری باشد، این گروه پر شمار از رجال و کارگزاران نیز دائما دربیم و هراس از رضاشاه و دستگاه مخوف اطلاعاتی و امنیتی به سر می‌بردند.

4- مدیران و هئیت تحریریه مطبوعات و نویسندگان کتب و نشریات که از همان نخستین ماه‌های کودتا تحت شدیدترین سانسورها و نظارت شهربانی قرار گرفتند و این روند تا پایان دوران سلطنت رضاشاه تداوم یافت.

5- ایلات و عشایر که بلافاصله بعد از کودتا سیاست سرکوب آنان آغاز شد و تا پایان دوران سلطنت رضاشاه همواره از مهم‌ترین دغدغه‌های او به شمار می‌رفتند.

6- و در نهایت عامه مردم که با توجه به فعالیت‌های داشتند همواره تحت

مراقبت و فشار‌های بسیار از سوی شهربانی بودند.[4]

تاسیس پلیس سیاسی

همگام با تمرکز امور سیاسی، سازمان‌های نظامی و انتظامی رو به توسعه نهاد و به مثابه یکی از پایه‌های اصلی رژیم به تدریج شئون مختلف حیات اجتماعی و سیاسی و حتی خصوصی افراد را تحت نظارت گرفت. مهم‌ترین این اقدام در زمینه، تاسیس پلیس سیاسی به وسیله آیرم بود که از آن با عنوان "اداره تامینات"، "پلیس سیاسی"، "اداره آگاهی" نیز یاد می‌شد، وی را می‌توان بنیان‌گذار پلیس سیاسی ایران به صورت سازمان داده شده با هدف تجسس و خبرچینی و پاپوش دوزی برای مردم به شمار آورد، آیرم در جوانی از افسران قزاق‌خانه و تربیت شده مدرسه صاحب منصبی بود؛ اما شم پلیسی نیرومندی داشت و با آمیختن این شم با هوش سرشار و روحیه خودپسندی و جاه‌طلبی خود در طی مدت کوتاهی ترقی کرد و به عنوان ندیم، مشاور، خبرچینی و همه کاره رضاشاه در راس قدرت، قرار گرفت و کسانی چون نصرت‌الدوله فیروز، تیمور تاش، سردار اسعد را از اوج قدرت به کنج زندان فرستاد. وی اداره سیاسی را به صورت مهم‌ترین و بزرگ‌ترین دایره شهربانی درآورد؛[5] از این زمان به بعد وحشت بی‌مانند در دل دولت مردان و مقامات کشوری و لشگری راه یافت و آنان را به عناصر منفعل و زبون مبدل ساخت. برای هر یک از مقامات ارشد و نمایندگان مجلس یک یا چند مامور مخفی تعیین گردید که همه روزه موظف بودند گزارشاتی از رفت و آمدها و مکاتبات و تلفن‌های ایشان به نظمیه ارسال کنند. سخت‌گیری‌های فراوان برای به دست آوردن اخبار داغ سبب می‌شد تا مامورین خفیه ناگزیر به جعل اکاذیب شود تا در مورد موضوعی که دغدغه آیرم و شخص شاه بود، خبر تهیه کنند گرچه پیش آیرم نیز در گاهی به تلاش مشابه‌ی مشغول بود؛ اما حجم اقدامات او چندان با عملکرد آیرم قابل قیاس نبود، زیرا بر اساس یک گزارش ساده مامورین خفیه شهربانی پرونده سیاسی بزرگی پدید می‌آمد. این پرونده سازی‌ها شعاعی به وسعت قلمرو کشور داشتند و علاوه بر مقامات عالی رتبه کشوری و روسای ادارات و ملاکین و منتفذین ولایات را نیز در برمی‌گرفت، آیرم هر روزه گزارشات مامورین سیاسی را نزد شاه می‌فرستاد و این اعمال ممکن بود به بازداشت و عزل و توقیف و مجازات‌های سنگین منتهی شود.[6]

اداره آگاهی شهربانی در دوره آیرم ماموران پر شماری را به خدمت گرفت و آن‌ها را در مناطق مختلف جامعه پراکند و بدین ترتیب تمام دوایر دولتی، وزارت خانه‌ها، مجلس شورای ملی و غیره مملو از جاسوسانی شد که هر روزه گزارشات خود را از فعالیت‌های افراد تهیه کرده و برای ریاست شهربانی ارسال می‌نمودند. بر اساس بسیاری از همان گزارشات مخفیانه که در مواردی متعدد چندان هم حقیقت نداشت، مخالفان حکومت و نیز رقبا و دشمن شخصی ریاست شهربانی و رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته، مجازات می‌شدند. بسیاری از رجال درجه اول کشور عمدتا بر اساس گزارشات مخفیانه اداره سیاسی مقصر شناخته شده، محاکمه و مجازات شدند.[7]

در واقع پلیس سیاسی با این روش که براساس گزارشات خلاف واقع بود رقبای خود تسویه حساب می‌کرد و بی‌گناهان بی‌شماری هدف این گونه اتهامات مبهم قرار گرفتند و بدون دلیل و یا اثبات جرم سال‌ها در زندان به سر می‌بردند که نه شهربانی دست از سر آن‌ها برمی‌داشت و نه دادگستری حاضر بود با صدور قرار، مجوز توقیف به شهربانی بدهد، زیرا توقیف آن‌ها در گزارشات روزانه به شاه اعلام شده بود و هیچ کس حتی مجلس جرات رسیدگی به این مسائل را نداشت؛ با نقض قانون اساسی و سلب مصونیت‌های مختلف از افراد و عدم نظارت به امور اجرایی و قضایی به استمرار این گونه اعمال خلاف قانون دامن می‌زد و در واقع مشوق و مروج آن بود.[8]

آیرم برای کنترل هر چه بیشتر مردم قوانینی برای مجالس ختم و سوگواری وضع کرد و مدت آن به دو ساعت تقلیل داد، ضمن آنکه در دوره او "قانون مجازات مقدمین علیه امنیت و استقلال کشور" تصویب شد که برابر آن عده زیادی در طول دوره رضاخان دستگیر و به اعدام، زندان و تبعید محکوم گردیدند.[9]

آموزش پلیس سیاسی

دستگاه اطلاعاتی رضاخان بدون این‌که از آموزش‌های لازم اطلاعاتی و پلیسی برخوردار باشد، مجموعه از نیروهای نامتناجنس را تشکیل می‌داد که مهم‌ترین وظیفه آن وحشت آفرینی در اقصی نقاط کشور و سرکوب مخالفین مختلف بود تا رضاشاه را در راستای نقض هر چه بیشتر دستاورد‌های مشروطیت و پامال کردن حقوق اساسی مخالفان سیاسی و اجتماعی و مذهبی آسوده‌تر گام بردارد.

انگلیس:

از مهم‌ترین عوامل کودتای سوم اسفند انگلیس بود که در روند قدرت‌یابی و صعود رضاخان به قدرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد و از مشوقان اصلی رضاخان برای سازماندهی مجدد به تشکیلات نظمیه بود، تشکیل شهربانی انسجام یافته و رعب‌انگیز بیش از هر سازمان نظامی ـ سیاسی دیگری می‌توانست دوام و قدرت تمرکزگرای رضاخان را در اقصی نقاط کشور تضمین کند، طرح و تشکیل حکومتی متمرکز و مقتدر که در اقصی نقاط ایران و حکم نافذ آن جاری باشد از دلایل اصلی مشارکت انگلیس در کودتای سوم اسفند بود، بنابرای ضروری بود تشکیلات شهربانی به ویژه بخش سیاسی و اطلاعاتی آن از نظمی جدید در عین حال کارآمد برخوردار شود تا حداقل مخالفان داخلی حکومت را از میان بردارد با این حال انگلیس‌ها گرایش چندانی به آموزش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رضاخان نشان نداند؛ ولی بسیار مایل بودند که از همان آغاز کار دستگاه امنیتی در سرکوب مخالفان سیاسی او بکوشند و ترجیح می‌دادند در بسیاری از موارد خود مستقیما در امور اطلاعاتی و امنیتی دخالت کنند و به اصطلاح در کشف توطئه‌های سیاسی شاه را یاری کنند.[10]

فرانسه:

در سال‌های پایانی حکومت رضاشاه، یک هئیت مستشاری از نخبگان ارتش فرانسه برای آموزش اطلاعات و ضداطلاعات در دانشگاه افسری به ایران آمدند، تعدادی کتاب را که در این زمینه ترجمه شده بود، تدریس می‌کردند. این گروه کمی قبل از شروع جنگ جهانی دوم به فرانسه بازگشتند. به گفته فردوست بنیان‌گذار دستگاه اطلاعاتی در ارتش این گروه بودند که با آغاز جنگ طرح آن‌ها ناتمام ماند.[11] اما این آموزش‌ها هیچ گاه سیر منطقی نداشت و نیز شامل تمام پرسنل اداره آگاهی و تامینات و پلیس سیاسی نمی‌شد.

آلمان:

با به قدرت رسیدن نازی‌ها در آلمان، پلیس این کشور از حالت مدافع حقوق مردم و حافظان جامعه بیرون آمد برای نابودی مخالفان، ارعاب مردم، دستگیر، شکنجه و آزار مردم استفاده شد، آیرم شیفته این روش کار پلیس آلمان شد و چندین بار برای اطلاع از چند وچون عملیات پلیسی آلمان مخصوصا سازمان "گشتاپو"به آلمان سفر کرد و به مطالعه اوضاع و احوال پلیس آلمان پرداخت، در نتیجه آن از سال 1313 پلیس مخفی و تامینات ایران لوحه‌های دایره‌ای شکل فلزی را مانند پلیس مخفی به پشت یقه کت خود الصاق می‌کردند و موقع توقف کردن مردم با برگرداندن یقه کت و نشان دادن نشان فلزی مخاطب را از هرگونه مقاومت وپرس وجو باز می‌داشتند.[12]

اداره اطلاعات و ضد جاسوسی شهربانی

در شهربانی دوره رضاشاه اداره ویژه‌ای برای کسب اطلاعات و اخبار سری از کشورهای دیگر پیش‌بینی نشده بود و اصولا تشکیلات سازمان یافته که امور مربوط به ضدجاسوسی و عملیات پنهان اطلاعات در خارج از کشور را سازماندهی کند و به انجام برساند در دوره رضاشاه وجود نداشت با این حال شهربانی در ضمن اموری که در مورد امنیت داخلی کشور انجام می‌داد، در زمینه اطلاعات و مسائل ضدجاسوسی نیز فعالیت‌های اندک و پراکنده داشت. در واقع فعالیت‌های پراکنده ضداطلاعاتی شهربانی نیز عمدتا در درون مرزهای جغرافیای سیاسی کشور صورت می‌گرفت و به ندرت ماموران اطلاعاتی این تشکیلات در خارج از مرزهای کشور فعالیت داشتند. شهربانی دوران رضاشاه نفوذ چندانی در کشورهای خارجی نداشتند، اساسا هیچ گاه به درجه‌ای از اعتبار و اهمیت اطلاعاتی و ضدجاسوسی دست نیافته بودند که قادر باشند حیطه فعالیت‌هایشان را در خارج از کشور گسترش بدهند و یا حتی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی مختلف جهان مورد توجه قرار گیرند. بسیاری از اخبار و اطلاعات امنیتی و جاسوسی خارجی از طریق سفارت‌خانه‌ها و نمایندگی‌های سیاسی خارجی برای مسئولان امر ارسال می‌شد که طبعا کیفیتی نازل داشت.[13]

با این حال کشف شبکه جاسوسی شوروی در ستاد ارتش، تلگراف خانه، و دربار و مخصوصا انتشار خاطرات "آقابیگف" که مامور اداره کننده شبکه "اُ.گ.ب" در ایران بود، مامورین پلیس سیاسی را بیش از پیش مقرب کرد.[14]

دیگر سازمان‌های اطلاعاتی

رکن 2 ارتش:

با تشکیل ارتش مدرن در زمان رضاخان در ستاد ارتش رکن 2 وظیفه اطلاعات و ضداطلاعات را به عهده داشت ایجاد شد؛ ولی کار آن به کسب اطلاع از وضع لشگر؛ مثلا درباره وضع لباس سربازان،آشپزخانه و غیره محدود بود و نام این‌ها را "کسب اطلاعات" می‌گذاردند و رکن 2 لشگر گزارش خود را به فرمانده لشگر می‌داد؛ رکن یک سازمان ضد‌اطلاعاتی در ارتش بود که وظیفه داشت اطلاعات نظامی را از کشور‌های هدف به وسیله وابسته‌های نظامی دریافت می‌کرد که عملا این وظیفه انجام نمی‌شد.

در هنگ‌های یک افسر با وجود داشت که وظیفه رکن 2 را در هنگ انجام می‌داد که افسر رکن 2 محسوب نمی‌شد و جزء افسران هنگ محسوب می‌شد و در رده‌های پایین‌تر رکن 2 وجود نداشت، این وضع تا ورود افسران فرانسوی ادامه داشت و این کروه طی چند دوره در دانشگاه جنگ وظایف رکن را مشخص و برای آن واحد‌های مشخصی تعین نمودند و اطلاعات و ضداطلاعات به مفهوم علمی آن را آموزش دادند و روشن نمودند منظور از ضداطلاعات کسب اطلاع از جو، زمین، استعداد و کلیه اطلاعات مربوط به دشمن که برای اخذ تصمیم دفاع و حمله به فرمانده گزارش شود و علاوه برآن باید ضداطلاعات عمل ضدجاسوسی را نیز در واحدها دنبال کند و نیز وظیفه حفاظت پرسنل، اماکن، اسناد را انجام دهد. تا این زمان آموزش‌های اطلاعاتی که در واحدها تشکیل می‌شد؛ ولی عملا بی‌نتیجه بود و رکن 2 همان وظیفه قبلی خود را انجام می‌داد و کارایی لازم را نداشت و نتیجه آن در شهریور 1320 با نابودی سریع ارتش مشخص شد.[15]

مقاله

نویسنده فاطمه كرم پور
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

سعید نفیسی

No image

خاندان مسعودی

No image

هادی هدایتی

No image

خاندان بهنیا

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS