دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خوارج در دوران عبدالله بن زبیر(2)

No image
خوارج در دوران عبدالله بن زبیر(2)

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، خوارج، نجدة بن عامر، يمامه، عمان، بحرين، ابوفديك

نویسنده : علي محمد تاج الدين

3. خوارج یمامه و نجدة بن عامر حنفی

یکی دیگر از خوارج که دردسرهای فراوانی را برای ابن زبیر و حتی برای عبدالملک بن مروان ایجاد کرد، نجدة بن عامر بود و سرانجام در درگیری که بین او و ابوفدیک (یکی دیگر از خوارج) رخ داد، کشته شد. خوارج یمامه(منطقه‌ای در عربستان که در جنوب غربی بحرین و شرق مدینه قرار دارد) به فرماندهی نجدة بن عامر حنفی از سال 65 هجری، به بحرین، یمن و دیگر مناطق سواحل شرقی جزیرة العرب هجوم بردند. توانایی آنها به قدری افزایش یافت که به طور مستقیم، قدرت ابن زبیر را با تهدید روبرو ساخت، به طوری که ابن زبیر توان رویارویی با وی را نداشت و سرانجام در درگیری که بین او و ابوفدیک (یکی دیگر از خوارج) رخ داد، کشته شد.

وی در ابتدا همراه با نافع بن ازرق بود، ولی به دلیل اختلاف عقیدتی که میان آن دو پدید آمد، از وی جدا شد و به منطقه‌ی یمامه رفت.[1]

3-1 اقدامات نجدة

الف) همراهی با ابوطالوت حاکم یمامه

هنگامی که نجدة به یمامه رفت، ابو طالوت حاکم آن جا را به سوى خود خواند. وی بعد از مدتی در سال 65 هجری، به سمت منطقه‌ی «حضارم» رفته و مردم آن سرزمین را غارت کرد. در آنجا بیش از چهار هزار برده بود که همه‌ی آنان را میان یاران خود تقسیم نمود.[2]

ب) غارت کاروان متعلق به ابن زبیر

نجده نیز کاروانى را که از بحرین به سمت مکه می‌رفت و حامل کالاهایی برای ابن زبیر بود، غارت کرده و نزد ابوطالوت آورد و او نیز همه را میان اصحاب خود تقسیم کرد.[3]

ج) بیعت با نجدة و حمله به قبیله‌ی بنی کعب بن ربیعه

پس از این که ابوطالوت اموال را میان یارن خود تقسیم نمود و دستور داد برده‌ها و غلامان را که در حضارم اسیر کرده بودند، آزاد کنند، خوارج دریافتند که نجده براى آنان بهتر از ابوطالوت است. لذا با ابوطالوت راه مخالفت پیش گرفتند و در سال 66 هجری با نجده بیعت کردند. بعد از این بیعت، نجده با یاران خود بر سر قبیله‌ی بنى کعب بن ربیعه حمله کرده و بسیاری از آنان را به قتل رساند و با سه هزار تن به یمامه بازگشت.[4]

د) یورش به بحرین

نجدة در سال 67 لشگری را به سوی بحرین تجهیز نمود. در بحرین جماعتی از عبدالقیس و دیگر قبایل گرد آمده بودند و قصد مبارزه با آنان را داشتند، ولى از این میان، قبیله ازدی با او از در مسالمت درآمد. سرانجام دو سپاه در منطقه‌ی قطیف (شهری بندری در شرق و شمال غربی جزیرة العرب) به یکدیگر رسیدند و در نهایت قیسی‌ها شکست خوردند.[5]

ذ) نبرد با سپاه اعزامی مصعب بن زبیر از بصره

چون مصعب بن زبیر در سال 69 هجری وارد بصره گردید، عبدالله بن عمیر لیثى را با چهارده هزار مرد جنگى برای جنگ با نجدة به سوی قطیف فرستاد.

وقتی لشگر ابن عمیر به قطیف رسید، توسط نیروهای نجدة غافلگیر شده و مدتى با هم درگیر شدند. از آن جایی که عده‌ی مجروحین و کشته‌های ابن عمیر بسیار زیاد بود، در حمله‌ی بعدی نجدة، همه‌ی سربازان ابن عمیر گریختند و لشکرگاه خود را بدون مدافع گذاشتند و نجده نیز لشکرگاه را غارت کرد.[6]

ر) لشگر کشی به عمان بعد از فرار ابن عمیر

نجده بعد از فرار ابن عمیر لشکرى به عمان فرستاد. فرمانده‌ی آن لشکر عطیه بن اسود حنفى بود.

در آن زمان عمان در دست عباد بن عبدالله بود که سالخورده و داراى دو فرزند به نام‌های سعید و سلیمان بود که از مردم خراج مى‌گرفتند.

چون عطیه با لشکرش به عمان رسید، نبردی میان دو گروه رخ داد. در این نبرد، عباد کشته شد و بلاد عمان به دست عطیه افتاد. وی چند ماهى در آن سرزمین توقف نمود، سپس از آنجا خارج شد و آن منطقه را به یکى از رجال آن جا به نام ابوالقاسم سپرد، اما سعید و برادرش سلیمان که فرزندان عباد بودند، او را کشتند و خود حاکمان منطقه‌ی عمان شدند. عطیه خود نیز دوباره به عمان بازگشت، ولی این بار نتوانست آن را بگشاید و ناگزیر سوار کشتى شد و کرمان را قصد نمود. وقتی بر کرمان مسلط شد، در آنجا سکه زد و مناطق تحت سلطه‌ی خود را عطویه (از عطیه) نام نهاد. مهلب بعدها لشکرى براى سرکوبى عطیه فرستاد و او از آنجا به سوی سیستان فراری داد. وی از آنجا به کشور زند پناه برد. در قندابیل (منطقه‌ای در مکران قدیم و در پاکستان امروزی) با سپاه مهلب روبرو شد و از پای درآمد.[7]

ز) حمله به قبایل بادیه نشین به منظور دریافت زکات

پس از شکست و گریز ابن عمیر، نجده به اطراف و بیابان‌ها نماینده فرستاد که صدقه (مالیات و زکات) را از مردم بادیه‌نشین بگیرند. اتباع او (نجده) با اهالى کاظمه که از تیره بنى‌تمیم بودند، نبرد کردند. اهالى «طویلع» به یارى بنى‌تمیم شتافتند و یکى از خوارج را کشتند. پس از این جریان، نجده عده‌ای را براى سرکوبى اهالى طویلع فرستاد، بر آنها هجوم برده و آنها را به تسلیم و اطاعت دعوت کرد و آنها نیز تسلیم شدند و صدقه (مالیات) را از آنها گرفت.[8]

س) ورود به صنعاء در یمن

نجده پس از دریافت زکات از مردم طویلع، به سمت صنعاء (پایتخت یمن) حرکت کرد.

وی عده‌ای از سواران چابک و سبک بار را همراه خود برد. اهالى شهر گمان کردند که لشکرش به دنبال او خواهد آمد، ناگزیر با او بیعت کردند، اما وقتی دیدند که لشکرى به مدد او نیامد، از بیعت خود پشیمان شدند. زمانی که نجده بر پشیمانى آنها آگاه شد، گفت: اگر بخواهید بیعت را نقض کنید من شما را آزاد و مختار مى‌گذارم و با شما جنگ خواهم کرد. آنها در جواب گفتند: هرگز بیعت خود را نقض نخواهیم کرد. سپس از مخالفین صدقه گرفت. نجده پس از آن، ابوفدیک را به حضرموت فرستاد و از مردم آن سرزمین نیز مالیات دریافت کرد.[9]

ش) حرکت به سوی مکه برای به جا آوردن حج

در سال 68 هجری، نجده به قصد حج حرکت کرد. گفته شده عده‌ای که همراه وى بودند بالغ بر 869 نفر بوده است. حتی نقل شده است که با 2600 نفر به حج رفت. قدرت و نفوذ نجده به قدری افزایش یافته بود که ابن زبیر حتی در مکه نتوانست مانع زیارت او شود، به همین خاطر ابن زبیر با دو شرط با وی صلح کرد. ابتدا می‌بایست هر دو طرف، جدا نماز بخوانند (پیش نماز اتباع خود باشند). آنگاه عده‌ای به صورت مسلح براى حمایت از صفوف جماعت بایستند تا مبادا تجاوزی از طرف دیگر صورت گیرد.[10]

ص) رویارویی با مردم مدینه

هنگامی که نجده اعمال حج را ادا کرد، از مکه به سوى مدینه رهسپار شد. اهل مدینه هم‌ آماده جنگ و دفاع شدند. عبدالله بن عمر (که همیشه از فتنه و جنگ پرهیز می‌کرد) شمشیرش را به گردن آویخت (و آماده نبرد گردید). چون نجده به محل «نخل» رسید، به او خبر دادند که فرزند عمر هم شمشیر بسته است. به همین خاطر از تعرض به مدینه دست کشید و طائف را قصد نمود.[11]

ض) بیعت و تسلیم مردم طائف در برابر نجده

بعد از این که نجده از نبرد با مردم مدینه منصرف شد، رهسپار طائف شد. وی نزدیک طائف که رسید، «عاصم بن عروة بن مسعود ثقفى» نزد او رفت و از طرف قوم خود با او بیعت کرد و بدین سبب نجده از هجوم بر طائف خوددارى نمود.

وی قبل از خروج از طائف، «حاروق»[12] نامی را به امارت طائف و منطقه‌ی تباله منصوب کرد. «سعد طلائع» را هم به حکومت نجران و اطراف آن گماشت و خود به سوى بحرین بازگشت.[13]

ط) قطع خوار و بار ارسالی به مکه و مدینه

از دیگر اقداماتی که نجده انجام داد، جلوگیری از ارسال مواد غذایی به حرمین شریفین بود. به همین خاطر، ابن عباس نامه‌ای اعتراض آمیز به او نوشت: زمانی که «ثمامة بن اثال» در عهد پیغمبر اسلام آورد، خوار بار و طعام مکه را قطع نمود. پیغمبر به او نوشت که اهل مکه اهل خدا هستند. پس آنها را از خوار و بار محروم مکن. او نیز اطاعت کرد و حمل غله را آزاد نمود.

اکنون ما مسلمان هستیم و تو خوار و بار را از ما منع مى‌کنى!

نجده در جواب پاسخ به این نامه، دوباره حمل ضروریات حرمین را آزاد کرد.[14]

ظ) اختلاف و کشمکش میان نجده و اتباعش

بین نجده و بعضی از یارانش، اختلافاتی پدید آمد که باعث شورش آنها بر ضد نجده و بالاخره فرار و مرگ وی شد. یکی از این اختلافات این بود که ابوسنان حى بن وائل روزی به او گفت: اجازه بده، کسانى را که به تقیه ما را اطاعت مى‌کنند بکشیم. نجده بر او بانگ زد و گفت: بر ماست که به ظاهر حکم کنیم.[15]

روز دیگر میان او و عطیه یکی دیگر از سرداران سپاهش اختلاف افتاد، زیرا نجده سپاهى را که در دریا به جنگ با عمان رفته بود، بیش از کسانى که در خشکى جنگیده بودند، از غنایم بهره‌مند ساخت و به همین دلیل، عطیه با او در این باب به منازعه برخاست و نجده نیز دشنامش داد. عطیه از این دشنام سخت خشمگین شد و مردم را بر او شوراند.[16]

در موردی دیگر، روزی از او خواستند که مردى از دلیران سپاه را که شراب خورده بود حد بزند، ولى نجده از حد زدن او ابا کرد. این مسأله نیز سبب تشدید اختلافات گردید. تا روزى که عبدالملک برایش نامه نوشت و او را به اطاعت فرا خواند بدان شرط که یمامه را به او واگذارد و همه‌ی اموال و خون‌هایى را که بر گردن اوست بر او ببخشد. این مسأله باعث شد تا یارانش او را به گشودن باب مراوده با عبدالملک متهم کنند.[17]

همه این امور سبب شد که عطیه از او جدا شده، به عمان برود. چون عطیه به عمان رفت، جمعى دیگر نزد او رفتند و ابوفدیک عبدالله بن ثور، یکى از افراد قبیله بنى قیس بن ثعلبه را بر خود امیر ساختند. نجده با مشاهده‌ی این اوضاع نابسامان، خود را پنهان ساخت. از سوی دیگر ابوفدیک با جدیت تمام به دنبال دستگیری وی بود. نجده نزد خویشاوندان مادرى خود که از قبیله تمیم بودند، رفت و قصد داشت که نزد عبدالملک رود. ابو‌فدیک که از نیت او آگاه شد، گروهى را بر سر راه او فرستاد. و سرانجام در درگیری که رخ داد، کشته شد.

چیزی نگذشت که جماعتى از اصحاب ابو فدیک به سبب قتل نجده بر او خشم گرفتند. از جمله مسلم بن جبیر که با او درگیر شد و چندین ضربه‌ی چاقو بر او زد. اما در همان مجلس، مسلم را کشتند و ابوفدیک را به خانه‌اش بردند.[18]

مقاله

نویسنده علي محمد تاج الدين

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS