17 خرداد 1397, 1:3
امام علی علیه السلام می فرماید: «الثناء باكثر من الاستخقاق ملق و القصیر عن الاستخقاق عی او خسد (نهج البلاغه، حکمت ۳۴۷) تعریف بیشتر از استحقاق، چاپلوسی و کمتر از آن، ناتوانی یا حسد ورزی است. ثنا در دامنههای اعتدال آن گاه که آدمی از فطرت ناب خویش دوری جسته و ملاک برتری اش را هر مقیاسی جز معیار تقوا معین می نماید این تازه آغاز راه گمراهی و فرو رفتن در چاه ضلالت است. مدح و تمجید معقول و واقعی از دیگران، کاری پسندیده و در مواردی لازم و ضروری است ولی مبالغه در ثناگویی و تمجیدر ناحق از دیگران افراط است چنان که خودداری از تحسین و مدح واقعی در هنگام ضرورت، تفریط و ناپسند است و بر طبق حدیث فوق از خلق و خوی زشتی همچون حسادت نشأت می گردد پس گویی مانند حرکت نمودن بریک خط مستقیم است که دو لبه خطرناک دارد و در صورت غفلت، ایمان آدمی را به ورطه نابودی میکشاند. چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می گیرد. تملق، نوعی آفت زبانی است و نکوهیده بودن آن در سخنان و رفتار بزرگان آشکارا بیان شده است. اما حسادت آفتی قلبی است که اجازه نمی دهد فرد حق را به زبان آورد و قلباً کتمان حقیقت را خواستار است. در این حدیث دو گروه هدف و مورد نظر روایت هستند دسته اول گروهی که تکلم به مدح و ثنای کسی می کنند و گروه دوم مخاطبین ستایش و تمجید. به گروه اول می فرماید که اگر می خواهی در ترازوی ایمان بمانی و از طرفی نیز با دیدن خوبی، حق آن را که ستایش باشد به جای آوری مراقب باش از اعتدال خارج نشوی و به نیت حرکت در مسیر حق، کردارت در مسیر باطل سوق پیدا نکند و با دروغ گویی آب به آسیاب شیطان نریزی به گروه دوم می فرماید ای کسانی که متناسب با درجه و پست و خلاصه به هر دلیلی سزاور ستایش هستی هوشیار باش و از همین نکته ساده اطرافیان خویش را بسنج که اگر به دورغ مدح و ثنا شدی خود بخوان حدیث مفصل را و منافقان را در بین خود ببین چون قرآن کریم می فرماید که تعریف بیش از اندازه از نفاق ریشه می گیرد «و لذا جاؤک خیوک بما لم یخیک به الله،۱ و هنگامی که نزد تو می آیند تو را تحیتی (و خوشامدی) میگویند که خدا به تو نگفته است. ایمان واقعی البته باید به این نکته اشاره نمود انسان نباید از مدح و ثنا و یا مذمت کسی در مورد خویش هر چند به حق خوشحال و یا ناراحت شود و به گفته معصومین این امر قلبی نیز نشانه ایمان واقعی است. حضرت امیر(ع) در عبارتی به جابر می گوید: ای جابرا بدان و آگاه باش که اگر تمام اهل شهر بگویند جابر آدم بدی است و یا همه بگویند آدم خوبی است و تو بر تکذیب مردم بد حال و بر تعریفشان خوشحال شوی دوست ما نیستی، ای جابر! برای همیشه خود را بر کتاب خدا عرضه کن، اگر راه روراه حقی، اگر نسبت به آنچه باید زهد ورزی زاهدی و نسبت به آنچه باید رغبت داشته باشی راغبی و نسبت به آنچه باید بترسی خائفی، پس به همین حال ثابت باشی و سوره مبارکه مجادله آیه ۸ من تو را به نجات و بهشت بشارت می دهم، در این صورت تکذیب مردم به حال تو چه ضرری دارد و اگر هماهنگ قرآن نیستی پس به چه برنامه ای مغروری؟ لبه دیگر این راه که سر از نیستی و نابودی در می آورد حسادت است برای افراد حسود نشانه هایی است ۱. حسنه ای در مورد کسی بشنود تحمل نمی کند نیش می زند که اجر کارش را پایین آورد ۲. اگر کسی نکته ایی در مورد خویش بنا به مقتضای کلام گفت او نیز نکته ای هر چند به دروغ در مورد خویش می گوید ۳. سومین مورد همان نکته ای است که در حدیث مورد بحث آمده است یعنی اگر خوبی دیگران را ببیند ستایش نمی کند
امام خمینی (ره) و تنفر از تملق و چابلوسی رفتار و گفتار رهبر انقلاب نشان می داد که ایشان هرگز تمایلی به ستایش گری نزدیکان نداشت و هرگاه به طور ناخواسته در برابر کلام ستایش آمیز کسی قرار می گرفت، دچار هراس می شد. بی تردید، ظهور این حالت باطنی در حضرت امام رحمه الله، از حضور قلب دائمی ایشان در محضر پروردگار حکایت داشت "همچنین بنیانگذار جمهوری اسلامی به مسئولین کشوری توصیه می نمود که چابلوسان را از اطراف خویش دور سازند و برای دست اندرکاران طلب استعانت از خداوند متعال می نمود که مبادا گرفتار این افراد دغل بازگردند و اندک اندکی عنان کشور را از دست ایشان بستانند. ایشان می فرمودند در مشورت از کسانی کمک بگیرید که تعهد شان به نظام ثابت شده است
تملق و نابودی آدمیت آدم در تاریخ آمده است که: عبدالله بن عمر، از بیعت با امیر مؤمنان علی علیه السلام امتناع ورزید ولی به محض اینکه عبدالملک مروان به خلافت رسید و حجاج بن یوسف را به استانداری منصوب کرد، عبدالله شبانه نزد حجاج آمد تا به واسطه او با عبدالملک بیعت کند، حجاج که از آمدن بی موقع و چاپلوسانه عبدالله، دلگیر شده بود و گویا به بستر خواب رفته بود، اجازه نداد که عبدالله با او مصافحه کند، بلکه پای خود را از زیر لحاف بیرون آورد و گفت: با پای من بیعت کن و برو.
تحف العقول: ۲۸۴؛ بحارالانوارهٔ ۷۵/ ۱۶۳، حدیث ۱ درسهایی از قران، قرائتی " صحیفه نورج ۱۹ ص ۳۶۳ همان ج ۱۹ ص ۳۷۰ "(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۳ ص ۲۴۲)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان