دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقش اجتماعی Social Role

No image
نقش اجتماعی Social Role

كلمات كليدي : نقش، شبكه نقش، بازي نقش، نقش پذيري، نقش نمايشي، ايفاي نقش

نویسنده : اصغر كاظمي

نقش، معانی مختلفی را به ذهن متبادر می‌سازد. یکی از متداول‌ترین مفاهیم آن مرتبط با اعمالی است که هر فرد به مناسبت پایگاه‌هایی که در جامعه دارد انجام می‌دهد. از نظر والتر کوتو نقش معرف رفتاری است که هر کس با توجه به مقام و پایگاه اجتماعی فرد حق دارد از او انتظار داشته باشد.[1]

بروس کوئن می‌نویسد: نقش به رفتاری اطلاق می‌شود که دیگران از فردی که پایگاه معینی را احراز کرده است، انتظار دارند. نقش‌های مناسب، به‌صورت بخشی از فرایند اجتماعی‌شدن به فرد آموخته می‌شود و سپس او آن‌ها را می‌پذیرد.[2]

از نظر لینتون (Ralph Linton: 1893-1953) نقش شامل نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتاری است که از سوی جامعه به فرد یا افرادی که این پایگاه را اشغال می‌کنند، داده می‌شود.[3]

مفهوم نقش با مفهوم موقعیت اجتماعی رابطه دارد، گرچه باید از آن‌هم متمایز شود. موقعیت، عنصری از ساختارشناسی سازمانی، جایگاهی در فضای اجتماعی و مقوله‌ای از عضویت سازمانی است. به این ترتیب، نقش جنبه‌ای از فیزیولوژی سازمانی است و مستلزم کارکرد، انطباق و فرایند است. اگر گفته شود شخص موقعیت اجتماعی را اشغال می‌کند، بیان معناداری است، اما اینکه بسیاری می‌گویند کسی نقشی را اشغال می‌کند، درست نیست.[4]

مفهوم نقش را در ابتدای قرن بیستم چارلز هورتون کولی و هربرت مید عنوان کردند و تاکنون به‌صورت منظم و علمی توسعه پیدا کرده است و موارد استعمال فراوان آن در قلمرو وسیع علوم انسانی مورد تأیید روان‌شناسان و جامعه‌‌شناسان واقع شده است.[5]این مفهوم، یکی از مفاهیم کلیدی مکتب کنش متقابل نمادین می‌باشد که فراوان در نظریان افرادی چون هربرت مید به‌کار می‌رود. همچنین در نظریات ویلیام گراهام سامنر، دانیل ج. اوین‌سُن و اروینگ گافمن.

از نظر مید شخصیت اجتماعی فرد به‌خاطر ایفای نقش‌های اجتماعی تکوین می‌یابد. کودک به‌تدریج زبان را فرامی‌گیرد و به‌وسیله‌ تمریناتی که در "خودی ساختن" نقش دیگران به‌عمل می‌آورد رفتار خود را معنادار می‌کند. در راستای چنین روندی "من فاعلی فرد" به نفع "من مفعولی یا کلی" او تضعیف می‌گردد. انواع بازی‌ به کسب این مهارت‌ها و شکل گرفتن رفتار اندیشمندانه کمک فراوان می‌کند. به نظر وی وظیفه اصلی بازی نزد کودک انسان ایفای نقش و تکوین شخصیت اجتماعی و تمرین آزاد در مناسبات و روابط گروهی است.[6]

فرد در طول زندگی خود، نقش‌های گوناگون را در مراحلی پی‌درپی یا همزمان ایفا می‌کند و ترکیب مجموعه نقش‌هایی که از تولد تا مرگ ایفا کرده است شخصیت او را شکل می‌دهد.[7]

در ادامه بحث، به بررسی مفاهیم مهم و کلیدی نقش که بحث‌های قابل توجهی را توسط صاحب‌نظران رشته جامعه‌شناسی به‌خود اختصاص داده است، می‌پردازیم. این مفاهیم عمدتاً در مکتب کنش متقابل نمادین و کارکردگرایی، اساسی و مهم بوده و در نظریات افرادی چون مید و گافمن حضور فعالی دارند.

بازی نقش یا نقش بازی کردن (Play Role)

نقش بازی کردن ناظر بر رفتاری است که نمود خارجی دارد، یعنی عملی که از انسان سر می‌زند و با فعالیت ظاهری او تطبیق می‌کند، مانند تدریس معلم در یک کلاس یا مواظبت مادر از کودکش.

از نظر کوتو "نقش بازی کردن" امری روان‌شناسانه است و به فعالیت ذهنی و شناختن نمادی مشخص به‌عنوان یک فرد مربوط می‌شود. مفهوم نقش بازی کردن همواره حاوی عنصر وانمود کردن و تظاهر به غیرواقعی است. از نظر وی "نقش داشتن" واژه‌ای جامعه‌شناسانه است و متوجه فردی است که عضو گروهی محسوب می‌شود و مشتمل بر عمل جدی و واقعی است.[8]

از نظر گافمن، هنگامی که فرد نقشی را بازی می‌کند، به‌طور ضمنی از مشاهده‌گران می‌خواهد که به‌طور جدی تأثیری را که در برابر آن‌ها ساخته و پرداخته شده است بپذیرند، از آن‌ها می‌خواهد باور کنند شخصیتی که در برابر آن‌هاست، واقعاً صفاتی را دارد که نشان می‌دهد و وظایفی که انجام می‌دهد پیامدهایی را خواهد داشت که به‌طور ضمنی ادعای آن را داشته است و نیز به‌طور کلی باور کنند واقعیت همان است که به‌نظر می‌رسد.[9]

نقش نمایشی (Representation Role)

فردی که آگاهانه می‌کوشد نقشی را به‌طور کامل انجام دهد تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، نقش نمایشی را ایفا می‌کند. شخصی که یک نقش نمایشی را برعهده می‌گیرد، اشخاصی را که با او سروکار دارند، معمولاً حضار یا تماشاگرانی تلقی می‌کند که مراقب ایفای نقش او هستند. هرگاه فرد کوشش آگاهانه‌ای به‌عمل آورد تا تصویر مطلوبی را از خود نشان دهد و این تصویر را حضار یا مخاطبان بپذیرند، شاید بتوان گفت که او به هدف نقش نمایشی (بازی نقش) خود رسیده است.[10]

اجرای نقش و نقش‌پذیری (Acceptation of Role Execution of Role )

"اجرای نقش"، مفهوم اصلی در توصیف رشد "خود" است. فرد تعریفی از "خود" را که از دیگران اخذ شده، هرچه عمیق‌تر بپذیرد، نقش‌های اخذ شده را بیشتر به‌عنوان خودش در نظر می‌گیرد. پذیرش کامل‌تر و پایاتر دیدگاه‌های بیرونی نسبت به "خود"، نقش‌پذیری خوانده می‌شود. در بازی فردی و جمعی خصوصیت ساختگی مداومی وجود دارد که برای یادگیری و شناخت "خود" مفید است، اما نقش‌پذیری منحصر به وقایع درون بازی نیست و چیزی مخالف با ساختگی بودن را القا می‌کند. در حالی‌که "اجرای نقش" رشد "خود" را ممکن می‌سازد، نقش‌پذیری به خود "هویت" می‌بخشد.[11]

شبکه (مجموعه) نقش‌ها (Set Role)

هنگامی که فرد در قبال پایگاه اجتماعی معینی، مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد، تا حدی در شبکه پیچیده‌ای از نقش‌ها درگیر می‌شود که به آن پایگاه پیوند خورده است. مفهوم شبکه نقش‌ها به مجموعه روابط و مناسباتی اطلاق می‌شود که شخص با افراد دیگری که با آن در تماس است، برقرار می‌کند. در همان حال او باید نقش‌های مختلف دیگری را که با پایگاه ویژه‌ای مطابقت دارد، انجام دهد. مثالی که می‌توان برای این مفهوم آورد: شبکه نقش‌های یک مشاور حقوقی: شامل ارتباط با همکاران، قضات، کارکنان ادارات حقوقی، محاکم، مجریان، منشی‌ها، پلیس قضایی و بسیاری دیگر از افراد است. این فرد، به‌رغم محدودیت زمانی، می‌کوشد تماس خود را با همه این افراد و گروه‌ها حفظ کند و نیازهای آنان را در نظر بگیرد.[12]

ایفای نقش (Performance of Role)

این اصطلاح به جنبه رفتاری آشکار نقش‌شناسی دلالت دارد. منظور شیوه‌های کمابیش ویژه‌ای است که طی آن فرد به‌عنوان اشغال‌کننده موقعیت یا مقام اجتماعی عمل می‌کند. چون ایفای نقش به‌طور بی‌واسطه شامل رفتار قابل ملاحظه‌ای است، توصیف آن ظاهراً چند مسئله منتظم را در پی دارد.[13]

به نظر یان رابرتسون، نقش‌هایی که ما در زندگی ایفا می‌کنیم به پایگاه‌هایی بستگی دارد که به‌طور اتفاقی در یک زمان معین عهده‌دار شده‌ایم. اگر شما اکنون، با استادتان به‌عنوان یک دانشجو گفت‌وگو می‌کنید، رفتار شما متفاوت است یا آنچه که اگر چند سال بعد با عنوان یک واقف خیرخواه و ثروتمند دوباره به محیط دانشگاه برگردید. به‌همین ترتیب، واکنش ما نسبت به مردم با نقش‌هایی که آنان برای ما ایفا می‌کنند، مطابقت دارد. کسی که برای شما نقش یک پزشک را ایفا می‌کند اگر از شما بخواهد که لباستان را درآورید، شما فوراً قبول می‌کنید، ولی اگر همان شخص همان تقاضا را به‌عنوان میزبان شما سر میز نهار به‌عمل آورد احتمالاً واکنش کاملاً متفاوتی نشان خواهید داد.[14]

نقش اکتسابی و انتسابی (Role Achieved Role Ascribed)

نقش محقق یا اکتسابی، نقشی است که شخص با عزم و اراده و صلاحیت شخصی خود آن‌را به‌دست می‌آورد. مثل نقش زن و شوهر که بعد از تصمیم گرفتن به ازدواج آن‌را احراز می‌کنند یا نقش‌های شغلی در مشاغل علمی و آموزشی، بازاری و … و نیز تقاضاهای عضویت در گروه‌های اجتماعی و تصدی مسئولیت در آن‌ها از جمله این نقش‌هاست.[15]

نقش انتسابی یا محول، به شیوه ایفای نقش طبق انتظارات جامعه را گویند. از نظر بروس کوئن برخی افراد همواره مطابق با انتظارات دیگران رفتار نمی‌کنند، اما در عین حال، نقشی را که جامعه به آنان محول کرده، انجام می‌دهند.[16]

تعارض نقش‌ها (Role Conflict)[17]

انجام یک یا چند نقش که مستلزم رفتارهای متناقض یا متعارض است را تعارض نقش می‌گویند. در جوامع جدید صنعتی که عضویت در گروه‌های متعدد از ویژگی‌های آن است، از بیشتر افراد انتظار می‌رود که به الزامات بیش از یک نقش پاسخ گویند و بسیار پیش می‌آید که برای انجام دادن چنین نقش‌هایی که باهم در تعارض‌اند، فرد دچار اختلال فکری و بی‌نظمی شود. حتی در مورد یک نقش نیز ممکن است فرد دچار تعارض شود.

مثل اینکه؛ از استادان دانشگاه انتظار می‌رود که بخش عمده‌ای از وقت و نیروی خود را برای رسیدگی به‌کار دانشجویان، تهیه دروس و گفت‌وگو با دانشجو بعد از کلاس صرف کنند، در عین حال، برای حفظ سطح دانش و ارتقای علمی، انتظار می‌رود که به تحقیق و انتشار کتاب و مقاله نیز بپردازند، در جلسات کمیته‌های دانشکده و دانشگاه شرکت کنند و بخشی از وقت خود را نیز آزاد بگذارند تا به زندگی شخصی و کارهای اجتماعی بپردازند. معلوم است که در 24 ساعت شبانه‌روز، گاهی پیدا کردن اولویت خاصی برای ایفای نقش‌های مختلف یک استاد مشکل می‌شود.

فشار نقش‌ (Role Strain)

گاه اتفاق می‌افتد که فرد در انجام نقشی که از او انتظار می‌رود، دچار مشکل می‌شود و این به‌دلیل تعارض نقش‌ها و وظایف یا انتظاراتی است که در قبال آن نقش وجود دارد. این تعارضات ممکن است هنگامی ظاهر شود که طرف مقابل نقش، انتظارات متفاوتی از دارنده نقش دارد، یا زمانی که شخص پایگاهی را اشغال می‌کند که مستلزم یک سلسله الگوهای رفتاری متفاوتی است که در آن لحظه، ممکن است با یکدیگر در تعارض باشند.

مثل اینکه؛ از یک مربی تیم فوتبال انتظار می‌رود که با بازیکنان و اعضای تیم روابط صمیمانه‌ای داشته باشد، اما در عین حال، انتظار می‌رود که تصمیمات دقیق و شدیدی را برای اداره تیم و نظم آن به اجرا درآورد و حتی گاهی ممکن است لازم باشد عضوی را تغییر دهد یا جابه‌جا کند تا از این طریق تیم خود را اصلاح کند. کار چندان ساده‌ای نیست که مربی جزء بچه‌ها باشد و در عین حال، اِعمال انضباط کند. در این حالت، غالباً مربی در تجربیات خود با مشکل ایفای نقش (فشار نقش) روبه‌روست.[18]

مقاله

نویسنده اصغر كاظمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

رشد جمعیت

رشد جمعیت

No image

زندگی اجتماعی Social Life

No image

کارکردگرایی Functionalism

Powered by TayaCMS