دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ویلفردو پاره تو Vilfredo Federico Damaso Pareto

ویلفردو پاره تو Vilfredo Federico Damaso Pareto
ویلفردو پاره تو Vilfredo Federico Damaso Pareto

كلمات كليدي : پاره تو، چرخش نخبگان، كنش منطقي و غيرمنطقي، مشتقات، بازمانده ها

نویسنده : انسيه ملكيان

ویلفردو فدریکو دامازو پاره‌تو در سال 1848 -سال رخداد انقلاب بزرگ آزادی‌خواهانه- در پاریس در یک خانواده اهل لیگور ایتالیا، که در 1729به جرگه نجبا در آمده بود، به‌دنیا آمد.پاره‌تو تحصیلات خود را در دانشگاه پلی‌تکنیک تورین گذراند. پایان‌نامه او "در باب اصول بنیادی تعادل اجسام سخت" بود که در سال 1869 از آن دفاع کرد.[1] پاره‌تو پس از فارغ‌التحصیل شدن از پلی‌تکنیک تصمیم گرفت وارد کسب‌وکار شود.او زمانی به‌عنوان مدیر شرکت راه‌آهن رم کار کرد و سپس مدیریت یک شرکت تولید آهن را در فلورانس به‌عهده گرفت.در سال 1882پاره‌تو به‌عنوان نامزد مخالف اکثریت حاکم در حوزه انتخابی فلورانس وارد صحنه مبارزات انتخابی شد ولی از نامزد مورد تایید حکومت به‌سختی شکست خورد.در سال 1892 کرسی اقتصاد سیاسی دانشگاه لوزان را برعهده گرفت.[2]

پاره‌تو در فاصله سال‌های 1896-1897 کتاب "دروس اقتصاد سیاسی"را نوشت.[3] او در سال 1897به این نتیجه رسید که عمده رفتار انسانی نه براساس "پویش‌‌های عقلانی" که برمبنای احساس قابل تفسیر است بلکه در آغاز در انسان نیازی عاطفی برای عمل پیدا می‌شود و براساس این نیاز احساسی است که انسان عمل می‌کند و فقط بعد از انجام عمل توجیهی برای خود می‌تراشد.پاره‌تو عقاید جدیدش را نخستین‌بار در سال 1900در مقاله طویلی به‌نام "بررسی‌های ایتالیایی جامعه‌شناسی"نوشت و سپس در کتاب نظام‌های سوسیالیستی در سال 1902-1901 منتشر گردید. بعدها همین افکار را در "خودآموز راهنمای اقتصاد سیاسی"در سال 1906 گسترش بیشتری داد.[4] وی تصمیم گرفته بود بر مبنای اصلی که کشف کرده بود اثری عظیم در جامعه‌شناسی به‌وجود آورد.کار خود را از سال 1907آغاز کرد و علی‌رغم حملات متواتر بیماری بالاخره در سال 1912 آن را به پایان رسانید. این رساله همان رساله "جامعه‌شناسی عمومی" است که در هر سه زبان ایتالیایی و فرانسه و انگلیسی به رساله معروف است.[5]

پاره‌تو در نهم اوت 1923در سن هفتاد و پنج سالگی -یک سال پس از ورود موفقیت‌آمیز موسیلینی به رم-پس از یک بیماری کوتاه درگذشت.[6]

مفاهیم اساسی در اندیشه پاره‌تو

1.نظام؛ یکی از مفاهیم اساسی در اندیشه پاره‌تو مفهوم نظام است.از نظر پاره‌تو نظام مجموعه‌ای از عناصر است که باهم در تعامل هستند و به یکدیگر وابستگی متقابل دارند.منظور از تعامل این است که اگر این عناصر در داخل مجموعه باشند رفتاری متفاوت دارند نسبت به زمانی که جدا از یکدیگر یا در دستگاهی دیگر قرار گرفته باشند و هرگونه تغییر در یکی از عناصر مجموعه، باعث تغییر در عناصر دیگر می‌شود.[7]

2.نیروهای بیرونی؛ یکی دیگر از اصطلاحات کلیدی در اندیشه پاره‌تو نیروهای بیرونی است.مراد از نیروهای بیرونی مجموعه عوامل و نیروهایی است که نسبت به فرد، خارجی هستند؛ عواملی مثل خاک، آب و هوا و فشارهای خارجی در زمان و مکان.[8]

3.نیروهای درونی؛ مراد از نیروهای درونی نیروهایی هستند که آرایشی را که نظام در طول زمان به‌دست آورده است را حفظ و تغییر متوازن و همیشگی آن را تضمین می‌کنند.به‌عنوان مثال، یکی از نیروهای درونی احساس دفع نسبت به هر پدیده‌ای است که تعادل را بر هم می‌زند اگر این احساس نباشد تغییرات در نظام اجتماعی به هیچ مانعی برخورد نکرده و به همین صورت تا آخر ادامه پیدا می‌کند.[9]

4.کنش منطقی؛ به عقیده پاره‌تو کنش‌هایی منطقی هستند که بین وسایل مورد استفاده و اهداف مورد نظر یک ربط منطقی وجود داشته باشد.ارتباط منطقی بین اهداف و وسایل نه‌تنها برای کسانی که این کار منطقی را انجام می‌دهند بلکه از دیدگاه اشخاص دیگری که آگاهی گسترده‌تری در این‌باره دارند نیز منطقی باشد. کنش منطقی هم باید از نظر ذهنی و هم از نظر عینی منطقی باشد.[10]

5.کنش غیرمنطقی؛ کنش غیرمنطقی کنش‌هایی هستند که هم از نظر عینی و هم از نظر ذهنی دارای پیوند منطقی نباشند.کنش غیرمنطقی را می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد:

حالت اول؛ از نظر عینی و ذهنی بین وسایل برگزیده شده و هدف مورد نظر رابطه‌ای وجود ندارد.پاره‌تو می‌گوید که کمتر کنشی به این شکل از انسان سر می‌زند. مانند کارهایی که از روی عادت انجام می‌شود.

حالت دوم؛ وقتی است که کنش‌گر فکر می‌کند که بین وسایل برگزیده و هدف خود رابطه‌ای وجود دارد ولی در واقع چنین نیست.مثل قربانی کردن برای خدایان با هدف نزول باران.

حالت سوم؛ حالتی که بین وسایل استفاده شده و اهداف در ذهن کنش‌گر رابطه‌ای وجود ندارد و کنش‌گر وجود رابطه بین اهداف و وسایل را درک نکرده است ولی در واقع بین آن‌ها رابطه‌ای منطقی وجود دارد.مثل باز و بسته شدن پلک به هنگام خطر ورود گرد و غبار به داخل چشم.

حالت چهارم؛حالتی که هم از نظر عینی و هم ذهنی بین وسایل و اهداف رابطه‌ای منطقی وجود دارد ولی نتیجه عینی رفتار با نتیجه موردنظر کنش‌گر مطابقت ندارد و این نتیجه‌ای نیست که کنش‌گر انتظار آن را داشته است.مانند عمل مصلحین و انقلابیون؛ که آن‌ها به امید ایجاد مدینه فاضله دست به کنش می‌زدند ولی حاصل آن نه مدینه فاضله بلکه نظامی استبدادی است با معایبی که این نظام در پی دارد.[11]

6. مشتقات و بازمانده‌ها؛ پاره‌تو عناصر غیرعلمی و غیرعقلانی کنش‌های انسانی را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ یکی ته‌نشست‌ها و دومی مشتقات. مشتقات زمانی به‌وجود می‌آید که انسان برای منطقی جلوه دادن اعمال و کنش‌هایش از یک توجیه و استدلالی کمک بگیرد.[12] پایه این مشتقات گوناگون علت اصلی رفتار انسان است که پاره‌تو به آن‌ها عنوان ته‌نشست‌‌ها را می‌دهد.پاره‌تو معتقد است که شش دسته ته‌نشست در سراسر دوران طولانی غرب تقریبا همیشه پابرجا بوده‌اند در نتیجه این گونه‌های عمده ته‌نشست‌ها با برخی از غرایز و یا تمایلات بنیادی انسان ارتباط نزدیک دارند. شش دسته ته‌نشست‌ها از این قرارند:

اول:غریزه تلفیق؛ این ته‌نشست علت و قوه محرکه تمدن است.همچنین در بسیاری از پدیده‌ها می‌توان تمایل به ترکیب برخی چیزها با چیزهای دیگر را یافت، که همین بازمانده است.[13]

دوم: ابقای گروه (ابقای انبوهه‌ها)؛ دومین طبقه بازمانده‌ها همان گرایش بشر به حفظ و نگهداری ترکیبات ساخته شده است.[14]

سوم:نیاز به بیان احساسات از طریق اعمال خارجی (فعالیت و ابراز وجود شخصی)؛ پاره‌تو عقیده دارد که انجام بعضی از اعمال باعث بروز و تقویت احساسات می‌شوند که این اعمال ممکن است حتی در افرادی که از این احساسات برخوردار نیستند باعث بروز احساسات شوند. نمونه‌هایی از این اعمال عبارت‌اند از: کف زدن برای ابراز احساس موافقت و ستایش و ابراز شادی رقص‌های ناشی از جذبه مذهبی و سماع‌ها و نیایش‌های آیینی دیگر و ... .[15]

چهارم: ته‌نشست‌های وابسته به اجتماع‌پذیری؛ این طبقه مرکب است از بازمانده‌های مربوط به زندگی اجتماعی.

پنجم:یکپارچگی فرد و متعلقاتش؛ بازمانده‌های این طبقه فرد را وا می‌دارند تا از اشیای متعلق به‌خود دفاع کرده و برای افزایش مقدار آن‌ها بکوشد.[16]

ششم:ته‌نشست جنسی؛ پاره‌تو می‌گوید که در کمترین فاصله بین بازمانده‌ها و غرایز قرار داریم.میل جنسی به‌عنوان یک کشش ساده مورد توجه جامعه‌شناسی نیست.اما در بسیاری از مواقع این غریزه به استدلال و دستورالعمل‌های اخلاقی و نظریه‌های گوناگون بدل می‌شود و مورد توجه جامعه‌شناسان قرار می‌گیرد.[17]

پاره‌تو بر آن است که نشان دهد که یک ته‌نشست در قالب انواع گوناگون نظام‌های اعتقادی یا مشتقات تجلی پیدا می‌کند و این طور نیست که افراد بر پایه نظریه خاصی که به آن اعتقاد دارند عمل می‌کنند.برای مثال یک چینی، یک مسلمان، یک کانتی، یک کالونیست، یک هگلی و یک مادی‌اندیش، همگی از دزدی پرهیز می‌کنند ولی هر یک برای رفتارشان یک توجیه خاصی را به‌کار می‌برند. پاره‌تو با توجه به توجیه‌های گوناگون از یک ویژگی پایدار، نتیجه می‌گیرد که در این موارد علت اصلی رفتار انسان را باید در پایداری ته‌نشستی جست که پایه این مشتقات گوناگون را می‌سازد.او چنین استدلال می‌کرد که همه این طرفداران نیاز به این دارند که یکپارچگی خود را حفظ کنند و از مصالح شخصی‌شان دفاع کنند.پس می‌بینیم که ته‌نشست پنجم یعنی ته‌نشست یکپارچگی فرد با متعلقاتش باعث این‌گونه رفتارهای انسان می‌شود.و یا پاره‌تو در مثالی دیگر سعی می‌کند که به توضیح مشتقات و بازمانده‌ها بپردازد.وی می‌گوید که انسان‌ها در همه‌‌جا و همیشه به "پیشرفت"یا "آزادی"یا "عدالت"اعتقاد داشته‌اند.برحسب آن نظریه‌های مذهبی، فلسفی، و اخلاقی که این باور‌ها را توجیه می‌کند پدید آمده است که این همان مشتقات هست ولی اعتقاد خاصی زیربنای این عقاید مشترک هست که در یک عنصر ثابت و پایدار ریشه‌دار است و آن همان ته‌نشست دوم است. یعنی ته‌نشست ابقای گروه و یکپارچگی اجتماعی.[18]

7. شیران و روباهان؛ پاره‌تو در بحث از قدرت سیاسی بر دو بازمانده اول یعنی ته‌نشست‌های "تلفیق"و "ابقاء"تکیه می‌کند. افرادی که به میزان بالایی از ته‌نشست اول را دارا هستند مردان عمل هستند و هوشیار و مدیر و مدبر هستند.اگر این‌گونه افراد وارد سیاست شوند سازشکار و معامله‌گر هستند و اگر در اقتصاد وارد شوند مرد خطر هستند.پاره‌تو مانند ماکیاولی این نوع شخصیت را روبه‌صفت می‌نامد.[19] بازمانده دوم در اشخاص موجب دلبستگی و تعصب در افراد می‌شود. یک چنین افرادی به خانواده، قبیله، شهر و ملت‌شان به‌شدت احساس وفاداری می‌کنند.این افراد دارای عرق میهن‌پرستی و شور مذهبی هستند و در صورت لزوم از کاربرد زور هراسی ندارند.[20] این افراد اهل جنگ و ستیزه هستند. پاره‌تو این نوع شخصیت را شیرصفت می‌خواند.[21]

9.چرخش نخبگان؛ از عقیده پاره‌تو انسان‌ها چه از جهت جسمانی و چه از نظر فکری و اخلاقی، با یکدیگر برابر نیستند.در کل جامعه برخی از افراد از دیگران بااستعدادترند.از نظر وی ریشه نابرابری‌ها، و تسلط عده‌ای بر عده دیگر همان تفاوت انسان‌ها در هوش و مواهب و استعدادهای دیگر است.[22] در بین افراد یک گروه، شایسته‌ترین افراد آن گروه را نخبه (Elite)گویند.البته اصطلاح نخبه در کاربرد پاره‌تو هیچگونه دلالت اخلاقی یا افتخارآمیزی ندارد.این اصطلاح تنها بر افرادی اطلاق می‌شود که در هر یک از شاخه‌های فعالیت بشری بالاترین نمره را به‌دست اورده باشند.

پاره‌تو با گائتانو موسکا (Gaetano Mosca: 1858-1941) و دیگر نظریه‌پردازان نخبگان از این جهت تفاوت دارد که وی انسجام گروهی و هدف مشترک در میان نخبگان را نمی‌پذیرد بلکه از نظر وی نخبگان به‌صورت فردی عمل می‌کنند و به همین دلیل است که افراد نتیجه عمل خود و دیگران را نمی‌توانند پیش‌بینی کنند.[23]

از نظر پاره‌تو نخبگان به دو دسته نخبگان حکومتی و نخبگان غیرحکومتی تقسیم می‌شوند.بحث اصلی پاره‌تو نخبگان حکومتی است.از نظر پاره‌تو نخبه با توانمندی بالا در جوامع کاملا باز و با تحرک کامل بروز پیدا می‌کند تنها در این شرایط است که قشر نخبگان حکومتی از افرادی تشکیل می‌شوند که از همه بیشتر برای حکومت کردن شایستگی دارند.[24]

توده‌ها به‌طور کلی، منفعل و فریب‌پذیرند؛ ظاهرا احساس آزادی می‌کنند، ولی واقعا دست‌آموز نخبگان سیاسی هستند.توده‌ها نمی‌توانند از خود، سازمان و تشکلی داشته باشند، بلکه به‌وسیله نخبگان شکل داده می‌شوند.توده‌ها مانند شن‌های روانی هستند که نخبگان شیرصفت یا روبه‌صفت به آن‌ها جهت و شکل می‌بخشند.آزادی توهمی است که به‌ویژه در دوران انقلاب‌ها، که دوران کشاکش نخبگان برای قبضه کردن قدرت است، به توده‌ها دست می‌دهد.[25]

هرگاه نخبگان حکومتی شایستگی و کارآمدی لازم را از دست بدهند باید افرادی از طبقات پایین به طبقه حاکم وارد شوند و در نتیجه نیروی لازم برای نگه داشتن حکومت را دارا می‌باشند و از فروپاشی حکومت جلوگیری می‌کنند.که این همان سیر چرخش نخبگان است. هرگاه برعکس سیر چرخش نخبگان متوقف شود، توازن اجتماعی به‌هم می‌خورد و سازمان اجتماعی تباه می‌شود. از نظر پاره‌تو اگر نخبگان حکومتی نتوانند راهی برای جذب افرادی استثنایی بیابند که از طبقات پایین خودشان را بالا می‌کشند در آن صورت در هیئت سیاسی جامعه و بدنه اجتماعی عدم تعادل به‌وجود می‌آید این عدم تعادل یا از طریق باز کردن مدخل‌های تازه در مسیرهای تحرک اجتماعی ترمیم می‌شود و یا از طریق براندازی خشونت‌آمیز نخبگان حکومتی قدیمی و ناکارآمد و جایگزینی نخبگان شایسته‌تر برای حکومت کردن به‌جای آن‌ها، برطرف می‌شود.[26]اما در هر حال سقوط یک گروه نخبه در نتیجه معایب ذاتی خود آنان رخ می‌دهد برای نمونه یا روباهان بیش از حد فریبکار می‌شوند یا شیران بیش از اندازه بی‌‌رحم.[27]

مقاله

نویسنده انسيه ملكيان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

زندگی اجتماعی Social Life

رشد جمعیت

رشد جمعیت

No image

کارکردگرایی Functionalism

No image

الگو Pattern

Powered by TayaCMS