نویسنده: علی جواهردهی
اخلاص به معنای پاکی و صفا، در فرهنگ قرآنی به معنای رهایی از غیر خداست. انسان مخلص کسی است که از همه اسباب و علل بگذرد و تنها به خدا بپیوندد. رهایی انسان از غیر خدا بویژه امور مادی و اعتباری بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا طبیعت انسانی به گونهای است که به سادگی نمیتواند از تعلقات مادی و اعتباری چون نام و نان بگذرد و نیت خویش را خالص گرداند و به جای آنکه منظور نظر خویش را غیر خدا قرار دهد، تنها همانند سابقون و ابرار به خداوند نظر کند و به دور از هرگونه توقعات، خدا را علت العلل بشناسد و به او توکل کند و تنها خدا را مقصود و مقصد سیر حرکات و کمالات خویش قرار دهد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزههای قرآنی، موانع تحقق اخلاص در زندگی و انقطاع از خیر خدا و اتصال به او را شناسایی و تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
اخلاص، سرّ الهی
اخلاص واژهای برگرفته از خلص به معنای پیراستن از آمیختگی است. (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه) در فرهنگ قرآنی چنانکه راغب اصفهانی در کتاب ارزشمند مفردات الفاظ قرآن کریم، بیان کرده، حقیقت اخلاص همان بیزاری از غیر خداست.
شاید برای بسیاری این معنا دشوار باشد که از غیر خدا بیزاری جوید؛ زیرا انسان به طور فطری و طبیعی به زیباییها و کمالات گرایش دارد، پس چگونه میتواند نسبت به این امور بیزاری جوید؟
اما با تامل در آموزههای قرآنی به سادگی میتوان دریافت که مراد از کراهت و بیزاری نسبت به غیر خدا، بیزاری از زیباییها و کمالات حقیقی و واقعی نیست، زیرا همه زیباییها و کمالات حقیقی، تجلیات الهی در عالم هستند و گرایش به آنها در حقیقت چیزی جز گرایش به کمال مطلق یعنی خداوند نیست که منشا و خاستگاه همه کمالات است.
براساس آموزههای قرآنی، فلسفه و هدف آفرینش، رسیدن همه آفریدهها به کمالات بایسته و شایسته خودشان است. از آن جایی که گل سرسبد آفرینش، انسان است، خداوند از او میخواهد تا خود را به مقام متاله (خدایی) شدن برساند تا مظهر خداوند در ربوبیت شود و پروردگاری را در مقام خلافت الهی به نمایش گذارد. پس لازم است تا هر انسانی، کمالات را بشناسد و در پی تحقق آن در خود برآید، اما در این حرکت و سیر خود باید همواره هوشیار و بیدار باشد تا هدف و چکاد سیر خویش را از یاد نبرد؛ زیرا چکاد این حرکت و سیر صعودی انسان میبایست مطلق کمالات و کمال مطلق یعنی خداوند باشد و خدایی شدن را فراموش نکند.
این جاست که اخلاص معنای واقعی خود را به نمایش میگذارد؛ زیرا اخلاص به معنای پیراستن از هرگونه آمیختگی است و انسان مخلص کسی است که خود را از هرگونه شرک در مراتب برهاند و اجازه ندهد تا در هدف یا وسیله یا روش یا راه و مانند آن، غیر خدا را وارد و همراه کند. انسان مخلص سیر خود را از خدا به خدا و با توسل و توکل به خدا انجام میدهد و در هیچ مرتبهای غیر را با خدا نمیآمیزد.
اخلاص به معنای حقیقی و واقعی آن، چنان ارزشمند، پیچیده و دشواریاب است که علامه طبرسی در کتاب ارزشمند مجمع البیان آن را سر الهی میشمارد که تنها در قلب بندگان محبوب خداوندی قرار میگیرد. (مجمع البیان، ج 1-2، ص 409) بنابراین، هر کسی بخواهد به مقام اخلاص واقعی برسد میبایست خدایش را محبوب خویش قرار دهد تا این گونه رضایت خداوندی جلب شود و شخص محبوب خداوند شود تا حقیقت اخلاص در جانش بروید، چرا که حب، باید دو سویه باشد تا محبت، واقعی باشد. (مائده، آیه 54) چنین افرادی از مصداق رضی الله عنهم و رضوا عنه میشوند و در جنت ذات به حکم متاله و فنا مینشینند.(بینه، آیات 8 و 9؛ نیز فجر، آیات 27 تا 29)
موانع تحقق اخلاص
اخلاص که به معنای پیراستن نیت و اعمال و اهداف از هرگونه آمیختگی با غیر خدا و بیزاری از آن است، به سادگی نمیتواند تحقق یابد؛ زیرا انسان موجودی پیچیده و شگفت است. روان و کالبد جسمانی، هر یک اقتضائاتی دارد که انسان به سادگی نمیتواند از زیر بار فشار آن رهایی یابد. مهمترین خواستههای طبیعی بشر که پاسخ به غرایز اوست، گرایش به مادیات است. لذا مادیات به عنوان نخستین مانع در سر راه اخلاص آدمی سر بر میکشد.
از سوی دیگر، روان آدمی به سبب گرایش به علو و بزرگی و عزت و مجد، به مادیات بسنده نمی کند و خواسته هایی را دارد که میخواهد آن را ارضاء کند. این گونه است که امور اعتباری برای پاسخ گویی به این نیازها نیز خود را مطرح میکند و خواهان پاسخهای مناسب و شایسته میشود. بنابراین، دومین مانع در سر راه اخلاص و پیراستگی انسان از غیر خداوند خودنمایی و شهرت طلبی است که اجازه نمیدهد اخلاص تحقق یابد.
به سخن دیگر، نان و نام به عنوان دو نماد از خواستههای مادی و اعتباری، مهم ترین موانع در سر راه تحقق اخلاص هستند.
انسان به طور طبیعی در جهان مادی نیازمند پاسخ گویی به نیازهای جسمانی و مادی خود است و نمیتواند آن را به کنار نهد. فشاری که تشنگی و گرسنگی و شهوتهای دیگر جنسی و غیرجنسی بر انسان وارد میسازد، چنان سنگین است که هیچ بشری نمیتواند به عنوان بشریت از زیر بار آن شانه خالی کند؛ زیرا شانه خالی کردن به معنای نیستی و نابودی و مرگ و هلاکت است. از این رو بیشترین تلاش آدمی در زندگی دنیوی در پاسخ گویی به نیازهای جسمانی و مادی از جمله نوشیدن و خوردن و خواب و شهوت جنسی و مانند آن است؛ زیرا جسم مادی انسان، در تفسیر آسایش و آرامش، معنایی دیگر جز ارضای آنها نمییابد. بنابراین، در تعریف سعادت و خوشبختی، پاسخ گویی به لذتهای مادی و شهوات را اصل اساسی بر میشمارد و به عنوان مولفه و عناصر قوام بخش سعادت معرفی میکند.
از سویی دیگر، روان آدمی نیز خواسته هایی دارد و به عنوان کمالات در پی پاسخ گویی به آنهاست، از این رو اموری به عنوان امور اعتباری که به شکل امور معنوی میباشد، خود را بر انسان تحمیل میکند. شهرت، اعتبار، نام و نشان، قدرت، حکومت، فرمانروایی و مانند آنها از اموری است که روان آدمی به شدت در پی آن است و آن را همه چیز خود میشمارد و خواهان پاسخهای کمال و تمام میباشد تا ارضا شود.
اگر به انسانهای معمولی و عادی پیرامون خود بنگرید، همه این موارد را به خوبی میتوانید شناسایی و ردگیری کنید. کسانی که همه همت و تلاش خویش را کسب مال و مادیات قرار داده و حتی اگر شده با ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، آن را کسب میکنند و با شمارش آن خود را خوشبخت میشمارند، اهل کنز و گنج اندوختن هستند؛ چرا که آن را مایه خلود و جاودانگی میدانند. (همزه، آیات 2 و 3 و آیات دیگر)
از نظر قرآن این دسته از انسانها، خدای خویش را نان و مادیات قرار داده اند و به جای اینکه متاله و خدایی شوند، مادی میشوند و حب و عشق آن به عنوان هدف کمالی تمام تن و روان ایشان را در بر میگیرد: و تحبون المال حبا جما؛ و مال را دوست دارید، دوست داشتنی بسیار.» (فجر، آیه 20) این گونه است که دنیا پرستان، هر چیزی غیر از خداوند را همانند خدا، محبوب خویش قرار میدهند و حتی گاه غیر خدا را بیش از خدا محبوب میدارند: و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله؛ از مردمان کسانی است که غیر خدا را شریک خداوند قرار داده و آن غیر خدا را دوست میدارند، همانند دوستی خداوند. (بقره، آیه169)
اینان نسبت به خدا و آخرت اهل زهد هستند و به جای اینکه نسبت به دنیا و مادیات اهل زهد باشند، برعکس عمل میکنند و دنیا تمام عشق ایشان است. پیامبر(ص) فرمود: ای علی! چگونه ای هنگامی که زاهدترین مردمان را نسبت به آخرت میبینی؟! آنانی که به دنیا رغبت دارند و میراث را در هم میخورند و جمع کردن مال را دوست میدارند و دین خدا را ابزار دغل کاری خود قرار داده اند. (تفسیر فرات الکوفی، ص210 و نیز مجمع البحرین، طریحی، ج5، ص372)
محبت دنیا و مادیات در دلهای ایشان چنان خانه کرده که اگر همه آن را پر نکرده باشد و جایی برای آخرت و خدا هم باقی گذاشته باشد، این خدا و آخرت در گوشه ای و در کنجی قرار گرفته که در بسیاری از اوقات دیده نمی شود و شخص یا این شریک را فراموش کرده یا از آن غفلت دارد؛ زیرا همه همت و تلاش خویش را مادیات و نان قرار داده است و خدا دیگر دیده نمی شود. بدین ترتیب دنیا برای ایشان زینت و آراسته میشود و مادیات و دنیا اصالت مییابد. خداوند درباره این گونه مردم میفرماید: «محبت امور مادی از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم زیبا جلوه داده شده اما اینها مایه تمتع زندگی دنیاست، و حال آنکه فرجام نیکو نزد خداست.» (آل عمران، آیه14)
دسته دیگر از مردم که کمی معنویت گرا هستند، میخواهند افزون بر غرایز و جسم خویش، روان خود را نیز ارضا کنند. این گونه است که دنیای اعتباریات برای ایشان ارزش مییابد و عناوین و اسم و نام برای آنان چنان جلوه گری میکند که گاه حتی نان و مادیات خویش را فدای آن میکنند. اینان چنان نام و نشان برایشان ارزش مییابد که چشم بر همه چیز میبندند تا به این خواسته روان و نفس خویش پاسخ گو باشند اینان، همان دولت مردان و صاحب منصبان و اشراف و ثروتمندانی هستند که با ماشین و کاخ و اسب و دیگر چیزهای مادی پز میدهند و عده ای را اجیر میکنند تا با آنان در خیابان و مجالس حرکت کنند و چشم مردم را از مقام و منصب خویش پر کنند. برای عبور و مرور ایشان میبایست خیابانها بسته شود و همگی دست به سینه بایستند و برای نام و نشان آنان هورا بکشند تا این گونه ارضا شوند. خداوند درباره قارون میگوید: «قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها، آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد، آن گاه که قوم وی بدو گفتند: «شادی مغرورانه مکن که خدا شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد... پس قارون با کوکبه خود بر قومش نمایان شد، کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده میشد واقعا او بهره بزرگی از ثروت دارد.» (قصص، آیات76 تا 79)
همین پز دادنهای اهل نام و نشان موجبات گمراهی بسیاری از مردم را فراهم میآورد. از این رو برخی از مردم با دیدن شوکت کاروان حمالهای گنج و نگهبانان قدرتمند و محافظان شخصی، آرزو کردند که مانند قارون شوند. (همان آیات و آیات دیگر)
ساخت کاخهای بزرگ و راه اندازی مهمانیهای باشکوه و مانند آن، از مواردی است که اهل اعتبار به آن دل خوش داشتهاند و میکوشند تا این گونه روان خویش را ارضا کنند.
خداوند در آیاتی از جمله22 و 23 سوره یونس و آیات65 و 66 سوره عنکبوت، از مهم ترین موانع اخلاص را رفاه طلبی و تمتع بسیار از نان و نام میداند و از مردم میخواهد تا همواره خود را فقیر ذاتی بدانند و هرگز فراموش نکنند که مضطر به سوی خداوند هستند؛ چرا که این اضطرار آگاهانه و عالمانه به انسان کمک میکند تا هدف، وسیله، بلکه همه چیزش را خدا قرار دهد و تنها به خداوند چشم داشته باشد و از غیر او چشم بپوشد.
حب به نام و نان، مانع اخلاص
از آنچه گفته شد به آسانی به دست میآید که آنچه مانع از تحقق اخلاص در انسان و پیراستن نیت و هدف از غیر خدا میشود، حب و دوستی به نان و نام یعنی مادیات محض و امور اعتباری چون شهرت است، اما باید توجه داشت که بهره مندی از مادیات و اعتباریات به قصد دست یابی به کمالات یعنی خدایی شدن هرگز به عنوان مانع مطرح نمی باشد؛ زیرا انسان موجودی است که به این امور نیازمند است و اینها ابزارها و بسترهای دست یابی به کمالات انسانی و خدایی شدن میباشد و لذا بهرهمندی از مادیات غیر از دنبال آنها رفتن و هدف قراردادن آنها است.
بر این اساس، اگر کسی به قصد کسب روزی حلال تلاش کند و یا از نام خود برای رسیدن خود و دیگران به کمالات بهره گیرد، این همان عبادت محض است زیرا شخص، نیت خدایی شدن دارد و مقصود و مقصد عمل و کارش، خداست و در حقیقت ناظر به خدا عمل میکند.
این همان معنای انقطاع از غیر خدا و اتصال به خداوند است که برکات و آثار بیرونی و درونی بسیاری را به همراه خواهد داشت. اینکه خداوند میفرماید از غیرالله ببرید و به سوی خداوند بگریزید: ففر واالی الله (ذاریات، آیه50) به معنای بریدن از همه چیز از جمله نان و نام برای رسیدن به خداست.
برایم فرقی نمیکند
کسی که به دنبال کسب اخلاص است و دوست دارد کارهایش ذخیرهای برای او در آخرت باشد نباید درهرکاری که برای دیگران انجام میدهد خصوصا در امور خیر و معنوی و در امور غیرموظف قصد بدست آوردن پول و ثروت و یا شهرت و معروفیت و به عبارت دیگر نام و نان داشته باشد. چنین کسانی حتی اگر قصد و نیتشان برای خدا باشد اما ته دلشان اندکی تمایل به کسب نام و نان باشد باید بدانند عمل آنان، عمل خالص و مورد رضایت حضرت حق نیست، چرا که هنوز ناخالصی در آن وجود دارد. حجت الاسلام قرائتی دراین باره در جمله ای لطیف میفرمود: وقتی کاری انجام میدهید نیتتان برای خدا باشد و نیت بدست آوردن پول نکنید اما اگر برای آن کارتان پولی دادند، آن را بگیرید و حتی بشمارید و در جیبتان بگذارید!!
کسی که مثلا مقالهای مینویسد، کتابی منتشر میکند، مسجد و مدرسهای میسازد مداحی و سخنرانی میکند، مهمانی میدهد، کمک به بینوایان میکند و هزاران کار خیر دیگر انجام میدهد، اگر قصد و هدفش رسیدن به رضای خدا و در عین حال کسب مال و منال یا شهرت و اعتبار و نظایر آن باشد بداند که کارش برای خدا نیست و ذخیرهای در روز بازپسین برای او اندوخته نخواهد شد. حکایت زیر بسیار گویا و شنیدنی است:
علامه محمدتقی جعفری فرمود: «هر کاری که میکنید برای خدا بکنید نه برای خودتان و نه حتی برای آیندگان، کار باید برای خدا باشد و نیت باید خالصا لوجه الله باشد، آن گاه مثالی از زندگی خود ذکر کردند و فرمودند: آن زمانی که من در نجف شروع کردم به شرح مثنوی مولوی، یکی از بزرگان اهل معرفت درنجف به بنده گفت: «فلانی اگر این چیزهایی که مینویسی، روزی به نام کس دیگری منتشر شد و یا اینکه گفتند مثلااز پشت کوه پیدا کرده ایم و نمی دانیم نویسنده اش کیست، شما در درون خودت ببین نارضایتی و یا چیزی احساس میکنی یا نه؟ اگر دیدی ناراضی و ناراحت بودی و علاقهمند بودی که به نام تو این کارها انجام شود پس بشوی این اوراق را و بریز دور آنها را که زحمت بیهوده است و فایدهای ندارد؛ ولی اگر دیدی برایت هیچ مسئله ای نیست که اینها به نام کس دیگری منتشر شود و یا بدون ذکر نام شما منتشر گردد، خوب، پس ادامه بده که برای خداست. و ایشان فرمود: من هم از همان ابتدا حقیقتاً نیتی اینچنین کردم که اگر این کتاب (شرح مثنوی) روزی به نام کس دیگر چاپ شد و یا اصلانام مرا ذکر نکردند برایم هیچ فرقی نکند.»
(روزنامه اطلاعات، یادنامه نخستین سالگرد درگذشت علامه جعفری)
کسی که خالصاً لوجه الله کاری میکند آخرت خود را دارد و دنیایش هم امکان دارد تامین شود و به پول و شهرتی برسد اما اگر برای آخرت نباشد و برای دنیا کار کند، آخرت خود را از دست داده و برای دنیا هم معلوم نیست برسد یا نرسد.
تجربه نشان داده اگر انسان از نام و نشان خواهی بگریزد، خداوند نام و نشان او را بزرگ میکند و در مقابل، کسانی که به دنبال مشهورشدن و مطرح کردن خود هستند، به جایی نرسیدهاند و اگر در ظاهر به مقصود خود برسند، فاقد بهره اخروی و اجر معنوی خواهند بود.
نیت اخلاص، بی پاداش و سپاس
اگر کسی میخواهد اهل اخلاص شود، میبایست تنها خداوند را منظور نظر خویش قرار دهد و هیچ کاری را برای مزد و مواجب انجام ندهد، بلکه اگر کار خیری را انجام میدهد حتی منتظر تشکر نباشد.
بسیاری از ما انسانها کاری را که برای دیگری انجام میدهیم هرچند در زبان میگوییم که برای خدا بوده اما در دل خود توقع جبران و پاداش و یا حداقل تشکر را داریم و این خود نشان از آن دارد که کار ما ناخالصی دارد و صددرصد برای خدا نیست.
براین اساس باید گفت معیار اینکه بدانیم کار ما خالصانه بوده یا نه این است که اگر پس از انجام کاری، انتظار تلافی کردن و جبران و یا تشکر و تقدیر داشتیم عمل ما به طور حتم برای خدا نبوده، اما اگر برای ما فرقی نکند که کسی از ما تشکر کند و یا جبران نماید یا نه، پس باید بدانیم عمل خالصانه به محضر خدا تقدیم نمودهایم.
خداوند در سوره انسان با اشاره به اهل بیت(ع) به عنوان الگوها و اسوههای کامل اخلاص میفرماید که ایشان در کارهای نیک خویش نیت خیر و خالصی داشته اند و کاری را برای مزد و تشکر انجام نمیدادند: انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکورا؛ «ما برای خشنودی خداست که به شما میخورانیم، توقع پاداش و تشکر از شما نداریم» (الانسان، آیه9)
اما اینکه نیت ایشان وجه الله بوده و پاداش و سپاسی را در کارهایشان نمی خواستند، به معنای این نیست که دیگرانی که برای ایشان کاری انجام شده پاداش ندهند و یا سپاس نگویند؛ زیرا میبایست از خداوند چنان که خود درهمین سوره گزارش داده یادگرفت؛ خداوند خود از اهل بیت(ع) ستایش کرده و پاداش بزرگ در دنیا و آخرت به ایشان عطا نموده و بهشت را به آنان بخشیده است. (انسان، آیات 11 تا 15)
به عبارت دیگر اهل بیت کارشان را بدون چشم داشت پاداش و تشکر و صرفا برای رضای خدا انجام میدادند: انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا، و خداوند هم به بهترین نحو از آنان تشکر کرده و پاداش گرانقدر به آنها داد: «ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا».
پس، از آنچه گفته شد نتیجه گرفته میشود که انسان باید در همه کارها و نیات خویش، وجه الله و رضای خداوند را مدنظر قراردهد و اخلاص را تمام کند و بداند که قید و بند نام و نان، زائل کننده اخلاص و برباددهنده تمام زحمات و کارهای اوست.