دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اندیشه ی سیاسی عبدالرحمن کواکبی

No image
اندیشه ی سیاسی عبدالرحمن کواکبی

عبد الرحمن كواكبي، استبداد، استبدادستيزي، طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد، ام القري، انديشه ي سياسي، وحدت عربي، علوم سياسي

نویسنده : سيد محمد ذوالفقاري

سیدعبدالرحمن کواکبی در سال 1271هجری قمری/ 1854میلادی در شهر حلب کشور سوریه متولد شد. وی از دودمان شیخ صفی‌الدین اردبیلی نیای بزرگ سلسله‌ی صفویه است. در سوریه رشد و نمو یافت، و در انطاکیه و حلب تحصیل کرد. تحصیلات عالیه‌ی خود را در مدرسه‌ی کواکبیه که پدرش مدیر آن بود به انجام رسانید. در بیست سالگی عضو هیئت تحریریه‌ی روزنامه‌ی رسمی "فرات" شد. هم‌زمان در سازمان‌های آموزشی نیز فعالیت می‌کرد. او مدتی به مقام شهرداری حلب رسید، و مناصبی همچون رئیس اتاق بازرگانی حلب، سرمنشی‌گری محکمه‌ی شرعی حلب و رئیس هیئت فروش اراضی دولتی را تجربه کرد. در همه‌ی این مناصب به اشکال مختلف با زورگوئی ترکان عثمانی و توان‌گران سوری مبارزه کرد، و شاید چون در این مبارزه ناکام شد در روز ششم دسامبر 1899م در سن 47 سالگی سوریه را ترک و رهسپار مصر شد.

کواکبی در مصر با برخی رجال سیاسی و مذهبی از جمله رشید رضا در ارتباط بود و برای روزنامه‌ی "الموید" مقاله می‌نوشت. کتاب اصلی خود با ‌عنوان «طبایع الاستبداد» را در آنجا به پایان برد و کتاب «ام‌القری» از دیگر آثار ایشان می‌باشد.

کواکبی در سال 1901م از طرف عباس دوم، خدیو مصر، مامور شد تا به برخی کشورهای اسلامی سفر کند و به نفع انتخاب وی به خلافت امضا جمع کند. او در این ماموریت از عربستان، یمن، سودان، هند و زنگبار دیدن کرد و از نزدیک با وضعیت سیاسی اجتماعی و اقتصادی مسلمانان آشنا شد. پس از بازگشت به مصر به "جمعیت المنار" پیوست و به سبب مقاله‌ها و کتاب‌هایش همگان او را به نام یکی از پیش‌روان تجدید فکر دینی می‌شناختند. کواکبی در اوج شهرت بود که در روز چهارم ژوئن 1902م مطابق با سال 1320هجری قمری در قاهره درگذشت.[1]

شهیدمطهری در مورد او می‌گوید: سومین قهرمان اصلاح در جهان سنی عرب، شیخ عبدالرحمن کواکبی است. کواکبی یک متفکر اسلامی ضد استبداد است.[2] همچنین آیت‌الله طالقانی او را با عباراتی بلند می‌ستاید و می‌گوید: کواکبی در اثر تربیت خانوادگی، توسعه‌ی فکری و اطلاع از احوال معارف شرق و غرب، نظرش وسیع و همتش بلند و اخلاقش برومند گردید، چنان‌که اهل حلب او را «ابا الضعفا» می‌خواندند، هر قدر در مقابل مردم و اهل فضل متواضع بود در برابر متکبرها متواضع نبود.[3]

اندیشه و افکار سیاسی کواکبی

دو کتاب "طبایع‌الاستبداد" و "ام‌القری" تصویر روشنی از اندیشه‌های کواکبی به‌دست می‌دهد. طبایع‌الاستبداد از یک رشته مقالاتی فراهم آمده که در روزنامه‌ی "الموید" مصر چاپ شده، و موضوع آن شرح زیان‌های استبداد است. این کتاب نخستین کتاب در ادبیات معاصر عرب است که موضوع آن کاملا سیاسی است.[4] طبایع‌الاستبداد در سال 1325هجری قمری یعنی در زمان انقلاب مشروطه ایران توسط عبدالحسین میرزائی قاجار در تهران ترجمه و منتشر شد.[5] آیت‌الله طالقانی مدعی است این کتاب چنان بر مرحوم آیت‌الله میرزامحمدحسین نائینی اثر گذاشت که باعث پدید آمدن اثر سترگ او یعنی "تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله" گشت.[6]

هدف کواکبی از نوشتن این کتاب بیش از هر چیز رسوا کردن استبداد عثمانی بوده است. زمینه‌ی تالیف این کتاب به اقدام سلطان‌عبدالحمید عثمانی در انحلال پارلمان نوبنیاد عثمانی، تعلیق قانون اساسی و اخراج نمایندگان منتقد از استانبول بازمی‌گردد. در پی این اقدام عبدالحمید، تحرکات گسترده‌ای در میان اعراب رخ داد و کواکبی اقدام به نوشتن مقالاتی نمود که بعدها آنها را به‌صورت کتاب "طبایع‌الاستبداد و مصارع‌الاستعباد" منتشر کرد.[7]

کواکبی در ابتدای این کتاب به شرح و معنای استبداد پرداخته و می‌گوید «استبداد به معنای خودسری حکومت‌هاست یا دقیق‌تر بگویم وصف حکومت افسار گسیخته‌ای است که در شئون رعیت، به هرگونه که دل‌خواهش باشد و بدون ترس از بازخواست تصرف کند.»[8] به نظر کواکبی استبداد مخصوص به شکل یا نظام خاصی از حکومت نیست. بلکه هرگونه حکومتی ممکن است استبداد پیشه کند. او می‌نویسد «مستبد بر شئون مردم نه به اراده‌ی آنان بلکه به اراده‌ی خود فرمانرواست، و خود می‌داند که غاصب و تجاوزگر است بدین جهت لاجرم پاشنه‌ی پای خویش را بر دهان میلیون‌ها نفوس گذارد که دهان ایشان بسته ماند و سخن گفتن از روی حق یا مطالبه حق نتوانند.»[9] وی استبداد را منحصر به فرد نمی‌داند و استبداد جمعی را هم مطرح می‌کند. آرای کواکبی در باب استبداد جمعی یاد آور آرای جان استوارت میل است.[10]

کواکبی سپس به رابطه‌ی استبداد با دین می‌پردازد و معتقد است مستبدان همواره از دین برای استوار کردن پایه‌های فرمانروایی خود یاری جسته‌اند. او استدلال می‌کند که «تعلیمات مذهبی، آدمیان را به ترس از قوه‌ی عظیم هولناکی همی‌خوانند که کنه آن‌را عقل‌ها درک ننمایند. و از سوی دیگر، مستبدین سیاسی نیز استبداد خویش را بر اساسی از این قبیل بنیان نهند. زیرا آنان نیز مردمان را به برتری شخصی بترسانند و با قهر و قوت و گرفتن اموال زبون سازند.»[11] او معتقد است اگر دین و آئین توحیدی در قرآن درست فهمیده شود خود استوارترین سنگر ضد استبداد است. برخی از محققان معتقدند این همان درسی است که سیدجمال در همه‌ی مقاله‌ها و خطابه‌هایش به مسلمانان آموخت.[12]

کواکبی پس از تبین رابطه‌ی استبداد و دین، رابطه‌ی استبداد و علم را بررسی می‌کند. وی معتقد است جهل و نادانی موجب خوشحالی مستبد است، زیرا با بهره‌گیری از جهل و غفلت آنها را غارت می‌کند. او معتقد است استبداد و علم از اسماء اضداد هستند، و هر یک در مقام غلبه بر دیگری است به همین جهت میان آگاهان و مستبدان همواره درگیری و مبارزه وجود داشته است.[13]

او در فصل "نسبت استبداد با بزرگی" می‌گوید: استبداد با بزرگی حقیقی سازگاری ندارد، و مستبد می‌کوشد آن‌را فاسد کند و مجد و عظمت دروغین را به جای آن نهد. وی بیان می‌کند که استبداد از مستبد بزرگ به همه‌ی زیر دستان سرایت می‌کند، و همه برای جلب رضایت بالادست تلاش می‌کنند. در حکومت استبدادی، بزرگی در گرو خدمت و رضایت مستبد بزرگ است نه انجام کار نیک و کسب ارزش‌های دینی و انسانی.[14]

کواکبی در بخش "رابطه‌ی استبداد با مال"، نابرابری‌های اجتماعی را از آثار استبداد می‌داند و معتقد است مال، خوب و سودمند است، به شرطی که با عدالت به‌دست آید و در راه درست صرف شود، نه بر اساس ظلم و چپاول مال دیگران. او گردآوری ثروت را به سه شرط جایز می‌داند:

1. به طریق مشروع و حلال باشد.

2. موجب تنگی معاش دیگران نشود.

3. از اندازه‌ی حاجت تجاوز نکند.[15]

در فصل "استبداد و اخلاق" نیز بر آن است که استبداد خوی و اخلاق مردم را فاسد می‌کند. امیال و اخلاق فاضله را تغییر می‌دهد. اراده و اعتماد به نفس را از افراد سلب می‌کند، عاطفه را می‌کشد و ریا و نفاق را در جامعه رواج می‌دهد.[16]

کواکبی در باب "رابطه‌ی استبداد و تربیت"، نخست به تحلیل استعداد انسان در زمینه‌ی تربیت می‌پردازد، و عواملی همچون پدر، مادر، همسر، آموزه‌های دینی و سرانجام محیط اجتماعی و سیاسی را در تربیت موثر می‌داند. او معتقد است حکومت‌های استبدادی نه تنها هیچ‌گونه مراقبتی در تربیت و رشد انسان نمی‌نمایند، بلکه همواره در فساد جسم و روح او می‌کوشند. در این فصل کواکبی به شکل‌گیری شخصیت انسان‌ها در حکومت‌های استبدادی اشاره می‌کند و کیفیت رشد و تربیت آنها را در این جوامع مورد بررسی قرار می‌دهد. در نگاه او انسان اسیر استبداد، قطعا: ترسو، ظالم، حسود و بخیل بار می‌آید و در مقابل قدرت مافوق متواضع و چاپلوس و در مقابل زیر دست سخت‌گیر و ستم‌گر است.[17]

وی در پایان در فصل "راه‌های رهایی از استبداد،" 25 مساله در باب مهمترین مفاهیم مرتبط با استبداد از جمله مفهوم ملت به منزله‌ی رعیت، نوع سلطنت، مساوات در حقوق، حفظ امنیت عامه و سعی در رفع استبداد را طرح می‌کند. کواکبی رهایی از استبداد را در گرو آگاهی مردم از حقوق و دانش سیاسی می‌داند.[18] کواکبی برای ر‌های از استبداد سه قاعده را مهم می‌داند:

1. رهایی از استبداد زمانی میسر است که ملت‌ها مشکلی به نام استبداد را دریابند و حس کنند.

2. کواکبی در راه مبارزه با استبداد شیوه‌ی سختی و شدت عمل را نفی می‌کند، و شیوه‌ی مسالمت آمیز را توصیه می‌کند و معتقد است مقاومت شدید ممکن است باعث فتنه شود و به هلاک مردمان منجر شود.

برخی محققان معتقدند احتیاط کواکبی در باب فتنه، در راستای اجتناب عمومی اهل سنت از آشوب و گسست اجتماعی است.[19]

3. قاعده‌ی سوم وی آمادگی فراهم کردن و تدارک جایگزین برای استبداد است تا در صورت دفع بلای استبداد اوضاع مختل نگردد.[20]

ام‌القریی

دیگر اثر مهم کواکبی ام‌القری است، که صفت و لقب شهر مکه است. او این کتاب را در حلب نوشت و در مجله "مصلحان" مصر به چاپ رسانید. او در این کتاب که به‌ شکل یک کنگره‌ی خیالی است، از ریشه‌های ناتوانی و درماندگی مسلمانان و راه چاره‌ی آن بحث کرده. او در این کتاب عللی همچون ستیزها و اختلافات درونی، نادانی فرمانروایان مسلمان، محرومیت مسلمانان از آزادی و نبود رهبری درست را از علل درماندگی مسلمانان می‌داند. او در این کتاب طالب اصلاح فکر دینی است و خواهان سازگاری علم و دین است.[21]

کواکبی دو هدف عمده را در ام‌القری پی‌گیری می‌کند: اولا، برقراری تقدم و برتری اعراب در داخل اسلام، و جابجایی ترکیه‌ی رو به زوال با خلافت معنوی عربی؛ ثانیا، او درصدد تثبیت جدایی بین اقتدار و مرجعیت سیاسی این جهانی و اقتدار و مرجعیت [دینی] و معنوی بود. هدف او هم تدارک یک چارچوب تمدنی برای یک وحدت عربی حول محور مصر و همچنین حمایت از حاکمیت جنبش ملی در امور سیاسی بود.[22] او در این کتاب خواهان بازگشت خلافت اسلامی به اعراب است. عبدالرحمان کواکبی تندروترین متفکر مسلمانی است که فرمانروای عثمانی را مورد حمله قرار داد، و خواهان استرداد خلافت از ترک‌ها به عرب‌ها شد، نه خواهان گسستن وحدت عثمانی.[23] او معتقد بود خلافت (که از منظر او منصبی صرفا دینی است.) باید به کار‌های دینی مسلمانان بپردازد و از دخالت در امور سیاسی بپرهیزد.[24] اما برخی محققین معتقدند به صورت مطلق نمی‌توان گفت که وی طرفدار جدایی دین از سیاست بوده، چون او مرجعیت وضع قوانین از طرف شارع را پذیرفته بود و این با بحث جدایی دین از سیاست سازگاری ندارد.[25]

کواکبی خواستار سلطنت مشروطه بود. از نظر وی شکل حکومت فرق نمی‌کرد به شرط آن‌که تحت نظارت فعال مردم باشد؛ وی نظام‌های جمهوری و سلطنتی را به‌طور یکسان و به شکل حکومت آریستوکراسی مشورتی می‌پذیرفت. البته به شرط آن‌که آزادی و برابری مردم تضمین گردد. مملکت آرمانی در نظر کواکبی تابع الگوئی است که بالاتر از آن نیست و آن الگوی نظام اجتماعی و دولتی است، که عرب‌ها در عصر خلفای راشدین بر پا کردند.[26]

مقاله

نویسنده سيد محمد ذوالفقاري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

دیکتاتور مصلح

No image

الیت elite

No image

دولت State

Powered by TayaCMS