دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ناسیونالیسم

No image
ناسیونالیسم

ناسيوناليسم اسلامي، پان¬اسلاميسم، ملي¬گرايي، سيد جمال¬الدين اسدآبادي، عبد¬الحميد دوم عثماني، مطهري، امام خميني، اتحاد اسلامي، روابط بين�

نویسنده : محمد علی زندی

ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی از لغت ناسیون Nation به معنی ملت از زبان فرانسه گرفته شده است.[1] ناسیونالیسم یا ملت‌باوری، نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت. این آگاهی را آگاهی ملی می‌خوانند.[2] آگاهی ملی اغلب پدیدآورندۀ حس وفاداری و شور و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل دهندۀ ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اخلاقی و بطور کلی فرهنگ) و گاه موجب بزرگداشتِ مبالغه آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌ها می‌شود. از آنجا که هر ملت دارای سرزمین خاص است، وفاداری به خاک و فداکاری برای پاسداری از آن و بزرگداشت آن از پایه‌های ملت باوری است. ناسیونالیسم ایدئولوژی‌ای است که دولت ملی را در عالی‌ترین شکلِ سازمان سیاسی می‌داند، و مبارزه ملت باورانه (ناسیونالیستی) بر ضد چیرگی یا تاخت و تاز بیگانه برای بوجود آوردن یا پاسداری از چنین دولتی است. رشد ملت باوری از ویژگی‌های یک دوره تاریخی است که در آن ملت‌ها به صورت واحدهای سیاسی مستقل درآمدند و اصل حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شد. این دوره برای اروپا از قرن هفدهم تا اواخر قرن نوزدهم، و در آسیا و افریقا بویژه نیمۀ دوم قرن بیستم را در برمی‌گیرد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیده‌اند که در آسیا و افریقا با جنبش ضد استعماری در آمیخته است.[3]

ناسیونالیسم اسلامی

برای توضیح مفهوم ناسیونالیسم‌اسلامی و شرایط شکل‌گیری آن باید مفهوم پان‌اسلامیسم مورد بررسی قرار گیرد. پان‌اسلامیسم جنبش سیاسی فراملی و فراقومی است که در سدۀ نوزدهم آغاز شد. هدف آن افزایش هشیاری سیاسی مسلمانان برای ایجاد جبهۀ متحد و حفاظت از منافع جوامع اسلامی در برابر سیاسیتهای استعماری بود. اگر چه همبستگی اسلامی مبتنی بر روابط مذهبی میان مسلمانان است، ولی پان‌اسلامیسم در سدۀ نوزدهم در واکنش به نفوذ نظام سرمایه‌داری اروپا و گسترش روسیه در کشورهای کمتر توسعه یافتۀ مسلمانان به وجود آمد. علمای مسلمان پیوسته، بدون در نظر گرفتن نژاد، زبان و قومیت، مسلمانان را به همکاری و اتحاد دعوت می‌کردند. مفهوم امت، یعنی جامعه فراگیر اسلامی، به مبنع دینی اصلی این جنبش سیاسی مبدل شده است. وقتی در اواسط سده نوزدهم "اتحاد اسلام" به عنوان برنامۀ سیاسی– مذهبی حکومت عثمانی، شکل گرفت، پان‌اسلامیسم پدیده‌ای خرمندانه و متداول بود که در سایۀ آن بازرگانان و سیاستمداران مسلمان می‌توانستند به حفظ و تحقق خواسته‌های خود در برابر فعالیتهای اقتصادی، فنی، و مبلغان مذهبی اروپا کمک کنند. از سال 1860، اندیشمندان عثمانی عقاید مذهبی را به اهداف سیاسی اختصاص داده بودند تا به این وسیله از خلافت در برابر قدرت‌های استعماری اروپا محافظت کنند. در امپراطوری عثمانی پان‌اسلامیسم ابعاد داخلی و بین‌المللی داشت. حکومت عثمانی در واکنش به جنگ ترکیه با روسیه، در سال 1878، که در آن ترکیه تحت فشار قرار گرفت و بوسنی و هرسه گوین و منطقۀ وسیعی از مرزهای آناتولی شرقی را از دست داد، سیاست خارجی پان‌اسلامیسم را مطرح کرد.[4]

پیش از راه یافتن اندیشه‌های ناسیولیستی از اروپا به دنیای اسلامی، پان‌اسلامیسم ایدئولوژی مسلط بر جهان اسلام بود و عبدالحمید دوم در مقام خلیفه پشتیبان آن بود و چندین شخصیت و اندیشمند، آوازه‌گران آن به شمار می‌آمدند که چند تن از، آنها عبارت بودند از، سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی، محمد اقبال، محمد‌علی جناح، نامق کمال، علی سواوی، عبدالله سهروردی، و...

برجسته‌ترین انها سید‌جمال‌الدین اسد‌آبادی بود که در چندین کشور اسلامی(افغانستان، ایران، هند، مصر، عثمانی) به تبلیغ نظر خود پرداخت. سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی مهمترین و مزمن‌ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. سیدجمال برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب شمرد و برای باز یافتن عظمت مسلمانان بازگشت به اسلام نخستین را لازم می‌دانست و اتحاد اسلام(تشکیل صنف واحد در مقابل دشمن غارتگر)را تبلیغ می‌کرد. تجدید حیات دینی که سید جمال پرچم دار آن بود، موجی در جهان اسلام ایجاد کرد که مبدأ تحول سیاسی، اجتماعی و فکری مسلمانان گردید.[5] در واقع سید‌جمال منادی حرکتی بود که به نام اتحاد اسلام موسوم شد و غربی‌ها آن را ناسیونالیسم‌اسلامی نام نهادند.

پان‌اسلامیسم(اتحاد اسلام) در شرایط حکومت عثمانی مفهوم هویت فرقه‌ای مذهبی مسلمانان را به هویتی سیاسی تبدیل کرد. عبدالحمید دوم از هشیاری سیاسی اسلامی در جهت اهداف سیاسی داخلی و بین‌المللی که مهمترین آن حفاظت از کشور بود بهره برداری کرد. هدف داخلی پان‌اسلامیسمی که عبدالحمید دوم اشاعه داد جلب وفاداری تودۀ مردم در خلال دگرگونی‌های حاد اجتماعی بود. عبدالحمید دوم به حمایت توده‌های مردم برای تمرکز قدرت در حکومت نیاز داشت، در حالی که توده مردم خواستار تعهد سلطان به ارزش‌های اسلامی برای غلبه برانزوای سیاسی آنها و رفع محرومیت در حوزۀ اقتصادی بودند. در نتیجه پان‌اسلامیسم، مسلمانان امپراطوری عثمانی به این باور رسیدند که مملکت به آنان تعلق دارد و سعادت آنها مایۀ دغدغه خاطر زمامداران است. پان‌اسلامیسم جنبشی پیشا ناسیونالیستی برای ایجاد دولت ملی نوین از طریق ادغام فرهنگ یا سیاست بود. هشیاری سیاسی اسلامی مسلمانان سدۀ نوزدهم هویت سیاسی جایگزینی را برای مسلمانان بالکان، آسیای مرکزی و نواحی عثمانی به ارمغان آورد. فعالیت‌های پان‌اسلامیسم مفهوم امت و خلافت را بدون آنکه وعدۀ رستگاری یا تبعید(هجرت) بدهد سیاسی کرد و این کار را بیشتر با برنامه‌ای سیاسی به منظور حفظ دیار مسلمانان در برابر استعمار انجام داد. با سقوط خلافت عثمانی،(1909) جنبش‌های پان‌اسلامیسم مرکز ثقل خود را از دست دادند و باعث از هم گسیختگی سرزمین‌های اسلامی شد و عصر کنگره‌های "اتحاد اسلامی" آغاز شد. حداقل پنج کنگره بزرگ اتحاد اسلامی تشکیل شد: مکه 1924، قاهره 1926، مکه 1926، قدس شریف 1931، وژنو 1935. در واکنش به منازعه فلسطین و اسرائیل، کشورهای اسلامی "سازمان کنفرانس اسلامی" را در سال 1969، برای حفاظت از منافع کشورهای اسلامی تأسیس کردند. این تجسم جدید از سازمان "اتحاد اسلامی" در زمینۀ ایجاد همکاری‌های سیاسی و اقتصادی در میان دول اسلامی فعال بوده است. همبستگی فراملی اسلامی با صراحت بیان شده و در خلال بحران بوسنی(1996- 1991) به یک سیاست مبدل شد.[6] البته باید گفت رشد ناسیونالیسم عرب که اسلام را بیشتر به چشم عنصری از عربیت می‌نگرد، ایده وحدت کلی جهان اسلام را ضعیف کرده است.

دیدگاه اسلام درباره ناسیونالیسم

اساس ناسیونالیسم بر اصالت دادن واحدهای ملی و نژادی است. ملی‌گرایی بر مبنای مرزهای جغرافیایی با عوامل نژاد، زبان، تاریخ نهاد سیاسی و غیره جامعه بشریت را در واحدهای مستقل و محدود، تجزیه می‌کند و افراد یک واحد ملی را وادار می‌سازد تا انسانهایی را که خارج از آن واحد هستند اجنبی تلقی کنند و چه بسا موضع‌گیری خصمانه‌ای نسبت به همدیگر داشته باشند. مخاطب ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم، کل بشریت نیست، بلکه واحدهای ملی هستند و هدف نهایی آن نیز استقرار جامعه جهانی نیست بلکه جوامع ملی است.

در مقابل، اسلام به حکم منطق آرمانی خود، خطابش کل جامعه بشری است، و کل بشریت را یک واحد تلقی می‌کند. نظامی که اسلام پیشنهاد می‌کند برای ملیت یا نژاد یا منطقۀ خاصی نیست، بلکه برای جامعۀ بشری است. کسانی که آن نظام را پذیرفتند برابر و برادر تلقی می‌شوند و در عبادات و سیاست، اقتصاد و زندگی اجتماعی از حقوق و مسئولیت‌های مساوی برخوردار هستند. هدف نهایی اسلام نیز استقرار "جامعه توحیدی" است، جامعه‌ای که محدودیت‌های مرزهای جغرافیایی و نژادی و زبان و فرهنگ را فرو می‌ریزد و از این همه تاروپود، یک قماش می‌سازد. اسلام تجزیۀ انسانها را بر مبنای خون و خاک، در واحدهای ملی و نژادی، محکوم می‌کند و تنها محک ارزش گذاری افراد را تقوی و عقیده و ایمان و عمل صالح می‌داند.[7]

هیچ یک از تعالیم اسلام رنگ و بوی ناسیونالیستی نداشته و مارک قوم و یا نژاد معینی را بر پیشانی خود ندارند، بلکه کلیه معیارها و مقیاس‌های موجود در آن، جنبه جهانی دارد و شامل حال نوع انسان است. اسلام بر خلاف ناسیونالیسم، در مقولات جهانی می‌اندیشد، و پیام خود را برای تمام انسان‌ها عرضه می‌دارد و بینش کوته‌نگرانه‌ای که خود را محدود به حوزۀ کوچک قوم و قبیله سازد محکوم می‌نماید و خواستار تکامل و تعالی همه بشریت است. اسلام به حق و حقیقت سفارش می‌کند، و چون حق و حقیقت هرگز رنگ ملی یا قومی یا نژادی برخود نپذیرفته و امری است مطلق که در هیچ حصار و قومیتی نمی‌گنجد، بنابراین هر کس از هر ملیتی که باشد به حق و حقیقت روی آورده، در جامعۀ مورد نظر اسلام جای می‌گیرد و اصولاً همانگونه که علم و فلسفه و علوم دیگر به عنوان حقایقی که وجود دارند، متعلق به هیچ قوم و ملت خاصی نیستند، دین واقعی و حقیقی نیز متعلق به هیچ گروه یا ملت خاصی نیست.[8]

آیات قرآنی و احادیث نبوی و سیرۀ رسول اکرم(ص) و دیگر ائمه معصومین (ع) و گفتار و رفتار اکثریت علماء و اندیشمندان اسلامی، همگی برمخالف اسلام با ناسیونالیسم دلالت دارد. بسیاری از آیات قرآن بر وحدت جهانی بشر تکیه دارد، به عنوان مثال، در سورۀ حجرات آمده است: "ای مردم، همانا ما شما را از یک مرد و زن آفریدم، و شما را گروه گروه، و قبیله قبیله، قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید(نه اینکه بر همدیگر برتری طلبی کنید)، همانا گرامی‌ترین شما، با تقوی‌ترین شماست".[9] یعنی وجود ملت‌ها و قبایل، فقط برای تسهیل نظم در امور و شناخت همدیگر است، نه برای تفاخر و برتری طلبی. در جای دیگر آمده است: "مردم همه یک امت بودند، سپس دچار اختلاف شدند".[10]

در قرآن بیشتر خطابها خطاب به عموم مردم روی زمین است. هیچ جای قرآن خطاب "یا ایها العرب" یا "یا ایّها القریشیون" نیامده است، بلکه یا خطاب "یا ایّها الناس"(ای مردم) آمده و یا "یا ایّها الّذین آمنوا"(یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید)، که این ایمان آورندگان مورد خطاب قرآن، فرقی نمی‌کند از کدام قوم و قبیله و ملت باشند.[11]

پیامبر اسلام(ص) نیز فرمودند: "هیچ عربی بر عجم برتری ندارد و نیز سفید بر سیاه و یا سیاه بر سفید فضیلتی ندارد مگر اینکه یکی با تقوی‌تر باشد"سیرۀ پیامبر(ص) و جامعه‌ای که در مدینه به وجود آوردند، خود بهترین گواه بر انترناسیونالیسم و جهانی‌بودن اسلام است. در این جامعه افراد بدون توجه به نژاد و ملیت باهم متحد می‌شوند. علاوه بر اینها، اصول و مبانی اسلامی دیگری نیز وجود دارد که به نوبۀ خود تقسیم بندی‌های قومی و ملی بر اساس خاک و خون و امثال آن را مردود می‌شمارد، به عنوان مثال "اصل هجرت" و ارزش والای آن از دیدگاه اسلام، تأکیدی است بر نفی وابستگیها به آب و خاک و اصالت وابستگی به مکتب و دین؛ که درست در مقابل طرز تفکر و اصول ناسیونالیستی است. همچنین عقیدۀ شیعیان به ظهور مهدی موعود(عج) و ایجاد نظام جهانی توسط آن حضرت، نیز منعکس کنندۀ همان اندیشۀ انترناسیونالیسم‌ اسلامی است.[12]

علماء و اندیشمندان اسلامی نیز همواره بر ناسازگاری اسلام با عقاید نژاد‌پرستانه و ملی‌گرایانه تأکید داشته‌اند. به عنوان مثال، امام‌خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، همواره ایده ملی‌گرایی را محکوم می‌نمودند، از جمله می‌فرمایند: "تمام مقصد ما مکتب ماست... آنهایی که می‌خواهند ملیت را احیاء کنند آنها مقابل اسلام ایستاده‌اند..."[13]

استاد شهیدمطهری می‌نویسد: "در صورتی که ناسیونالیسم جنبۀ مثبت به خود گیرد از نظر اسلام مذموم نیست". به نظر ایشان " ناسیونالیسم آنگاه محکوم است که جنبۀ منفی به خود گیرد، یعنی افراد را تحت عنوان ملیت‌های مختلف از یکدیگر جدا کند."[14] ولی اصولاً در ناسیونالیسم تقسیم مردم به ملیت‌های مختلف و جداسازی آنها از یکدیگر مطرح می‌شود، بنابراین کمتر، جنبۀ مثبت مورد نظر ایشان را در بردارد. اما به هر حال، در صورتی که ناسیونالیسم جنبۀ ضد استعماری و آزادی‌خواهی به خود گیرد، و در جهت منافع مسلمانان به کار گرفته شود، از نظر اسلام مذموم و مطرود نمی‌باشد.

نقد و بررسی

در مجموع باید گفت که مفهوم ناسیونالیسم اسلامی، به لحاظ ترکیبی صحیح نمی‌باشد. چون اساس ملیت را عناصری نظیر نژاد، زبان، تاریخ، و... تشکیل می‌دهد حال آنکه در دین اسلام هیچ یک از اینها مطرح نیست. اصل ناسیونالیسم مبتنی بر اصالت واحدهای ملی و نژادی است و تأکید بر مبنای مرزهای جغرافیایی، عوامل نژادی، زبان، تاریخ و جامعه می‌باشد. پس مخاطب ناسیونالیسم کل بشریت نیست، بلکه جوامع ملی است؛ اما مخاطب اسلام تمامی انسان‌ها به عنوان یک واحد است. بنابراین ترکیب ناسیونالیسم اسلامی یک ترکیب پارادوکسیکال است، هر چند می‌توان گفت اسلام منافاتی با ناسیونالیسم ندارد. طبق نظریه ناسیونالیسم اسلامی، سیاست دولت اسلامی حفظ استقلال، آزادی و امنیت کشور است ملی‌گرایی اسلامی هر چند آرمان حکومت جهانی واحد در عصر ظهور امام زمان را می‌پذیرد که زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد؛ اما در دوران غیبت بیشتر بر اهداف ملی و خدمت به وطن از طریق اسلام نظر دارد. باید اشاره کرد که مفهوم ناسیونالیسم اسلامی ابتدا از سوی القاء اندیشه‌های مخالفان اسلام در غرب مطرح شد و سعی کردند که به آن جنبۀ نژادی و قومی دهند و آن را به عنوان ابزاری در جهت تفرقه و از هم پاشیدگی جوامع اسلامی به کار گیرند در حالی که در اندیشه کسانی مثل سید جمال اتحاد مسلمین تحت مرکزیت واحد مد نظر بود. البته کشورهای اسلامی نیز در راستای اتحاد مسلمانان و هماهنگی کشورهای اسلامی اقداماتی انجام دادند، اما به طور مؤثری عملی نگردید.

مقاله

نویسنده محمد علی زندی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پیمان صلح پاریس

پیمان صلح پاریس

یکی دیگر از پیمان‌های ننگینی که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بین ایران و انگلیس بسته شد، پیمان صلح پاریس بود که انگلیس به دلیل تصرف هرات، توسط ایران، چندین شهر جنوب ایران را تصرف کرد، که منجر به بستن پیمان بین دو کشور گردید.
پیمان سعدآباد

پیمان سعدآباد

سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم و در زمان رضاخان، بر مبنای استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس بود.
No image

جان میلتون John Milton

پر بازدیدترین ها

No image

خط تالوگ

No image

نهادهای حکومتی

No image

دیکتاتور مصلح

Powered by TayaCMS