بحث از مکاتب و مذاهب منحصر در فرق سیاسی نیست بلکه بسیاری از فرق به علت عقیده و اعتقادات آنها مورد کنکاش قرار میگیرند. در این صورت، بحث از اندیشه غلات و غالیان سامان مییابد؛ زیرا این عده انحرافی فقط به واسطه عقیده افراطی مورد توجه قرار میگرفتند و بعد از این که توانستند وجهه دینی خود را در غالب عقیدهای مستهجن مستحکم کنند؛ به کارهای سیاسی نیز مشغول میشدند اما عمدتا در مرحله سیاست، اندیشمندان و یا حیله گران غالی، راه به جائی نبردند و با شکست سیاسی سنگین به فرقهای سرّی ودرونی، به عقائد افراطی خود میپردازند به امید اینکه شاید زمانی ابراز آن باعث جلب نظر عوام شود و از این راه به مقاصد شوم ریاست طلبی و رهبری دنیایی برسند. یکی از شاخه های گروه غلات، فرقه شریعیه است که در این مقاله با بخشی از عقاید آنها آشنا میشویم.
موقعیت حساس
زمان امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام به دلیل فشار دشمن بر امامت شیعه و تشیع تا حد زیادی ارتباط بین امام و شیعیان و مردم قطع شد و دسترسی به امام (ع) آسان نبود و این در حالی بود که زمان ولادت منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) نزدیک می شد و دشمنان می دانستند که او از امامان معصوم (ع) خواهد بود و برای کنترل این قضیه، به شدت این دو امام بزرگوار را زیرنظر داشتند و این امر موجب تضعیف ارتباط مستقیم بین امامت و شیعه شد. از سوئی امام برای ارتباط با شیعیان خویش؛ وکلا و نائبانی از اشخاص مورد اطمینان انتخاب میکردند تا از این طریق با آنها در ارتباط باشند. این امر موجب شد تا عدهای فرصت طلب و بی ایمان به فکر شیادی بیفتند و خود را با جا زدن به عنوان وکیل امام (ع) به ریاست برسانند. این دوران تا ابتدای غیبت کبری به شدت مورد توجه فرصت طلبان بود. شریعی و نمیری و شلمغانی و حسین بن منصور حلاج و احمد بن هلال کرخی و ابوطاهر محمد بن علی بلالی از این قبیل افراد هستند.
شریعی
ابومحمد حسن شریعی سردمدار فرقه شریعیه است. او در ابتدا در بین شیعیان بوده و در بین اصحاب امام هادی و امام حسن عسگری (علیهما السلام) قرار داشته است. او اولین کسی است که ادعای مقامی را از جانب حضرت حجه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمود، در حالی که لیاقت چنان مقامی را نیز دارا نبود. به خداوند و حجتهای خداوند علیهم السلام دروغ بست و در مورد ایشان نسبتهائی غلو آمیز ابراز نمود و مقام آن بزرگواران را از آنچه خداوند به آنها داده بود برتر داشت و به عبارتی دیگر نسبت الوهیت به ایشان می داد و در این صورت بیزاری و لعنت از امام (ع) و شیعیان در مورد آن ملعون صادر شد.[1]
این حوادث و برخوردها در حالی بود که شریعی مستقیما به کفر و الحاد گرائید. در مورد او و امثالش گفته شده که ابتدا به دروغ اعلام کردند که از وکلا امام (ع) هستند و با این دروغ ضعفا را به طرف خود جذب میکردند سپس خود را بالاتر میبردند[2] و مدعی بابیت و سپس امامت ومهدویت و سپس الوهیت میشدند.
بعضی از عقائد شریعی
1. خداوند در اشخاص خمسه (محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله و سلامه علیه) حلول کرده است.
2. اشخاص خمسه را آلهه و خدا میپنداشت.
3. ادعای حلول خدا در خودش را نمود.[3]
4. عدهای از اصناف غالیه به نام ذمیه [4] که قائل به خداوندگاری علی (ع) بودند، نسبت به پیامبر اسلام (ص) جسارت می نمودند و ایشان را تکذیب میکردند. اما برخی دیگر از غالیان بر حضرت رسول (ص) چنین طعن و جسارتی نداشتند. کتب تاریخی، اصحاب فرقه شریعیه را از قسم دوم معرفی کرده است که نسبت به پیامبر اکرم طعن ندارند.[5]
5. نظریه اضداد؛ این فرقه قائل بود که اشخاص خمسه آلهه (محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله و سلامه علیهم) اضدادی دارند[6] که عبارتند از ابوبکر و عمر و عثمان معاویه و عمروبن عاص.[7] اما در اضداد اختلاف داشتند که آیا ایشان پسنیده هستند یا ناپسند. در این باره دو نظر آمده است: عدهآی قائل بودند که اضداد خمسه آلهه، محمود و پسندیده هستند و عدهای قائل به مذموم بودن این افراد میباشند.
دسته اول، علت پسندیده بودن اضداد را این گونه بیان میکردند: فضل و برتری اشخاص خمسه آلهه شناخته نمیشود، مگر با در نظر گرفتن اشخاص اضداد خمسه. پس به این اعتبار آن اضداد مذکور مورد پسند هستند ولو این که از غیر این جهت مذموم میباشند.
اما طرفداران نظر دوم، علت مذموم بودن اضداد بطور مطلق را این می دانستند که این افراد، حقیقتی جز ضدیت با اشخاص خمسه آلهه ندارند پس در هر حالی و به هر اعتباری که سنجیده شوند از مذمومیت و ضدیت خارج نمیشوند.[8]
تکفیر این فرقه
برای کافر دانستن معتقدان این فرقه و سایر غلات، چندین دلیل وجود دارد؛
1. لعن صادره از امام عجل الله تعالی فرجه الشریف بر کفر این فرقه و دیگر غلات.
2. آراء فاسد دلیل دیگری بر کفر این فرقه است.
محققین نیز بر این مطلب آگاهی داشته و این فرقه را در غلات جای داده اند که در واقع خارج از اسلام میباشند. چنانکه بغدادی بعد از ذکر هشت فرقه غلات اظهار میدارد:
« این هشت فرقه از غلات رافضی، خارج از تمام فرق اسلام هستند زیرا غیر خدا را به جای خدا ثابت میکنند.[9]»
نکته مهم پایانی این است که در نسبت دادن فرقه ها به مذاهب باید دقت شود و نباید غفلتی صورت بگیرد. هر مذهب، با اصول و عقائد مشخصی که دارند نسبت به انتساب فرق گوناگون موضع مشخصی دارند به عنوان مثال شیعه با اصول و قواعد اعتقادی خود مانع از این میشود تا فرقهای از غلات خود را به آن منسوب کند. هیچگاه فرقه علی الهی (اهل حق) با تشیع سازگار نیست. و خدا دانستن علی (ع) در اعتقادات شیعه بی معنا است. همچنانکه نسبت دادن دیگر غلات به شیعه معنی ندارد در حالی که این نسبت نادرست در کلمات محققین از فرق و مذاهب داده شده و باید این مطلب را به نقد علمی گذاشت گویا خلط بین زمینه با منشأ باعث چنین نسبت ناروایی است.