24 آبان 1393, 14:5
نویسنده : عباس ميرزايي
كلمات كليدي : معتزله، مرداريه، اعتقادات،ابوموسي ،مردار
ابوموسی مردار همچون دیگر معتزلیان رویکردی عقلگرایانه داشتهاست. ولی در برخی از مباحث و موضوعات، نظراتی برخلاف اندیشههای بزرگان اعتزال ابراز داشته که مورد بررسی قرار خواهدگرفت.در این باره نخست باید به این نکته اشاره شود که ابوموسی مردار نسبت به اندیشههای فلسفی کلام بیتوجه بوده.[1] او از ورود به مباحث کلام دقیق یا همان لطیفالکلام کراهت داشتهاست و از این گونه مباحث توبه کردهبود.[2] همچنان که مورد بحث قرار خواهد گرفت بیشتر آراء و نظریات او در حوزه کلام جلیل قرار میگیرد.
ابوموسی مردار معتقد بود از آنجا که خداوند فاعل مختار است، توانایی انجام هر کاری را دارد. خداوند متعال زمانی که قادر به انجام یک فعل باشد، توانایی بر ضد یا ترک آن را نیز دارد. زمانی که خداوند قادر بر عدل و صدق باشد؛ پس میتوان او را بر خلاف این دو صفت نیز وصف کرد.[3] مخالفان او، وی را بر اساس این باور متهم به قدرت خداوند بر ظلم و کذب کردهاند[4] و این که مردار معتقد است: خداوند قادر بر ظلم بر بندگان میباشد و خداوند را میتوان اله ظالم خواند.[5]در این باره باید این توضیح را افزود که خود ابوموسی با این برداشتها مخالفت نموده و معتقداست که خوانده شدن خداوند با این صفات، صحیح نیست.بیان این اطلاقات بر یک مسلمان قبیح است، تا چه رسد به خداوند متعال.او در تبیین باور خود معتقد بود خداوند توانایی انجام یا ترک صفات خود، مانند عدل را دارد اما نکته اساسی اینجاست که او هیچ گاه چنین کاری را انجام نمیدهد، زیرا این رفتار از او قبیح است و خداوند فعل قبیح انجام نمیدهد.[6]
در بحث تولد افعال (اینکه فعل از فاعلش به وسیله فعل دیگری ایجاد شود، مانند دردی که هنگام زدن به وجود میآید)ابوموسی مردار معتقداست تصور وقوع فعل واحد از دو فاعل (مثلا انسان و خدا) بر اساس تولد امکان پذیر میباشد.[7]
ابوموسی حکم کفر کسی که معتقد به روئیت خدا، بدون هیچ کیفیتی باشد را صادر کردهاست. وی بحث روئیت خداوند را از لوازم تشبیه بیان میکند و قائل به تشبیه خداوند را، کافر میشمرد.[8] گفتنی است که دیگر معتزلیان نیز هرگونه روئیت خدا را، چه به صورت مقابله یا اتصال شعاع چشم رائی (بیننده) به مرئی (دیدهشده)، غیر ممکن و پذیرنده این قول را کافر معرفی میکنند.[9]
در بحث گناهان معتزلیان بر این نظرند که خداوند هیچگاه اراده معاصی آنها را نمیکند.[10] ابوموسی در این باره معتقداست اگر کسی قائل باشد که خداوند معاصی بندگان را تقدیر کرده کافر است.چنین کسی در واقع نوعی رفتار سفیهانه به خداوند متعال نسبت دادهاست.[11] گفتنی است که در اظهار نظری متناقض از قول ابوموسی مردار نقل شده که او بر این باور بوده که خداوند معاصی بندگان را نیز اراده میکند، البته به این معنا که خداوند دست بندگان را در انجام معاصی باز گذاشته است.[12]
تشبیه کردن خداوند به انسان و این که کسی قائل به جبر باشد از موضوعات مهم بحث توحید است. ابوموسی مردار در این باره میگوید که اگر کسی در حقانیت یا بطلان این دو موضوع مشکوک باشد چنین شخصی کافر است. زیرا لازمه این شک این است که آیا خداوند به مخلوق شبیه است یا نه؟ آیا خداوند افعال سفیهانه انجام میدهد یا خیر؟[13] او خداوند را منزه از این امور میدانست.[14]
در مورد قرآن ابوموسی مانند دیگر معتزلیان قائل به مخلوق بودن قرآن بود. او قدیم شمردن قرآن را مساوی با کفر میپنداشت.[15] او معتقد بود که قرآن بر لوح محفوظ خلق شدهاست.بر این پایه نمیتوان پذیرفت که قرآن در یک لحظه در دو مکان موجود باشد.بنابراین آنچه از قرائت قرآن بر زبان ما جاری میشود در واقع فعل قاری است و حاکی از قرآن ضبط شده در لوح است.[16]در نظری غیر قابل اثبات از طرف عبدالقاهر بغدادی[17] ابوموسی متهم شده که مردم میتوانند مانند قرآن و حتی افصح از آن را نیز بیاورند.[18]
برخی گفتهاند که ابوموسی مردار بر این اندیشه بود که در طاعت خداوند متعال اخلاص و قصد قربت شرط نیست. از این رو میتوان گفت که شخصی دهریمذهب هم میتواند کاری را انجام دهد که طاعت به شمار آید.[19] با این حال بعضی دیگر از معتزلیان به دفاع از ابوموسی برخواسته و در انتساب این قول به ابوموسی تردید ایجاد کردهاند.آنان معتقدند که منظور ابوموسی این بوده که طاعت خداوند متعال را تنها کسانی میتوانند انجام دهند که نسبت به او معرفت داشته و قصد تقرب او را کرده باشند. اما حکم کسی که در مرحله تحقیق و بررسی پیرامون خداوند متعال است تا به معرفت او دست یابد چنین نیست.آنان در تبیین علت خود، این مطلب را بیان میکنند که چنین کسی قبل از آن که فعل نظر (مرحله تحقیق و بررسی)را به پایان رساند (مرحلهای که تا پیش از اتمام آن، شخص به معرفت الهی دست نمییابد)محال است که به معرفت خداوند دست یابد.[20]
ابوموسی مردار استطاعت (یا همان قدرت و توان) انسان را عرضی غیر از همت و تندرستی او میدانست.[21]
در بحث امامت باید به این نکته اشاره کرد که ابنابیالحدید در بیان معتقدین به افضلیت علی بن ابیطالب(ع) در میان معتزله به نام ابوموسی مردار نیز اشاره میکند.[22] او مانند دیگر معتزلیان بغداد این نظریه را قبول داشت.ابوموسی در بیان ترتیب برترین اشخاص، حسن بن علی(ع)، برادرایشان حسین بن علی(ع) را در کنار حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابیطالب بر سه خلیفه اول مقدم میکرد.[23] با این حال او ترجیح مفضول بر فاضل را جایز میدانست.[24]
ابوموسی، عثمان را تفسیق میکرد و از او برائت میجست.[25] برخی معتقدند که ابوموسی در این باره عقیده داشت که قاتلان عثمان، در هر صورت، گناه کار و اهل جهنم هستند؛ زیرا فسق عثمان مجوزی برای کشتن او نبود.[26] البته قابل ذکر است که درباره ابوموسی و بحث عثمان این نیز گفته شد که او درباره عثمان و معارضان وی داوری قطعی نکردهاست.[27]نظری که اثبات آن، با توجه به فضای اندیشههای وی، امری بس دشوار است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان