دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فرقه معمریه

No image
فرقه معمریه

نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي

كلمات كليدي : معتزله، معمريه، معمربن عباد، فرق معتزلي، جاحظ

بحث از انشعابات یک فرقه یا مذهب، ما را با اختلافات این فرقه­ها و دیگر عقاید آنها آشنا می­کند و نیز شناخت اقوال مختلف، ما را به روش استدلال و مبانی کلامی و عقلی هر فرقه­ای آشنا می­کند. در اینجا به معرفی فرقه معمریه می­پردازیم.

موسس فرقه

معمر بن عباد السلمی از بزرگان معتزله می­باشد. وی اهل بصره بوده و در بغداد سکونت داشته است.[1]معمر و نظام و جاحظ و وثمامة النمیری از سران معتزله، هم عهد و تقریبا هم عقیده بوده­اند.[2]از سوابق امثال جاحظ و ثمامه که مورد توجه دربار عباسی و مأمون بوده،[3] می­توان حدس زد که وی نیز از جیره خواران دربارعباسی بوده است. پیروان نظریات معمر به معمریه معروف می­باشند.[4]نویسندگان کتب عقاید از شخصیت معمر به تندی یاد نموده­اند، برخی وی را از سران ضلالت و الحاد معرفی می­کرده و از وی به ملحد یاد می­کنند. شهرستانی او را اعظم قدریه می­داند و برخی نیز وی را اهل غلو در مسائل کلامی می­دانند. وی درسال 215ه.ق دار فانی را وداع می­کند.[5]

عقاید معمربن عباد

1. خداوند فقط خالق اجسام است و خالق اعراض و صفات اجسام نیست:[6]

خدا جز اجسام چیزی نیافریده و اعراض مخلوق اجسامند یا طبعاً یا اختیاراً. مانند آتش برای سوزاندن و آفتاب برای گرمی که در این صورت سوزاندن و گرمی، عرض آتش و خورشید هستند و طبیعت این دو جسم (آتش و خورشید) بوجود آورنده و خالق سوزاندن و گرما است و نیز مانند حیوان که با اختیار خود حرکات و سکنات را خلق می­کنند.

همانطورکه بیان شد او معتقد است که حدوث اجسام و فنای آن عرض بوده و خداوند حادث اجسام و از بین برنده اجسام نیست بلکه حدوث و فناء اجسام از جانب اجسام است و این عقیده، تعجب نویسندگان عقاید را برانگیخته است. زیرا با این عقیده اصلا خداوند خالق اجسام هم نمی­تواند باشد.

2.خداوند موصوف به قدم نمی­شود:[7]

برای استدلال این عقیده می­گویند: قدیم دلالت می­کند بر تقدم زمانی (قدیم یعنی موجودیت شئ در زمان گذشته ) در حالی­که خداوند زمانی نیست تا به صفت قدم زمانی موصوف شود.

3.خداوندبه خویش آگاه نیست.

اگر خدا به ذات خویش عالم باشد اتحاد عالم و معلوم لازم آید؛ یعنی خداوند هم عالم است وهم معلوم درحالی که نباید عالم و معلوم وحدت داشته باشند. چون علم بین عالم و معلوم، محقق می­شود و واضح است که عالم غیراز معلوم است.[8]

4.کلام خدا را نه ازلی و قدیم می­داند و نه مخلوق خدا.

در بیان این عقیده می­گویند: معمر از معتزله است و معتزله صفات ازلی را انکار می­کنند. همچنین معمر اجسام را مخلوق خدا می­داند در حالی­که کلام (کلام الله) عرض است.[9]

5. انسان موصوف به صفات اجسام نیست:

او انسان را به این صورت و جسمی که مشاهده می­شود نمی­داند بلکه انسان را عالم و قادر و مدبر می­داند که دیده نمی­شود و همچنین به تحرک و سکون توصیف نشده و با هیچ یک از حواس درک نمی­شود. در نتیجه وی انسان را به خدا تشبیه نموده است.[10]

6. فعل انسان یکی بیش نیست و آن هم فقط اراده است.

او تمام افعال غیر از اراده را فعل جسد می­شمرد.[11]

نقد عقاید معمریه

گر چه او و مکتبش با مقاومت اهل حدیث و اشاعره از بین رفتند اما عقاید اهل حدیث و اشاعره نیز بویی جز بطلان ندارند.[12]زیرا ایشان معتقد به صفات ازلی و خبری و قدم کلام الله بوده­اند که به هیچ وجه با توحید سازگاری ندارد. تنها مکتبی که حقایق و معارف دینی را بطور صحیح بیان نموده و استدلال ارائه داده است مکتب اهل بیت علیهم السلام است. رد تشبیه و الحاد و اثبات خالقیت خداوند از مهمترین مسائل ارائه شده در مکتب اهل بیت علیهم السلام است. ذکر برخی از معارف اهل بیت علیهم السلام، ردی مُتقن بر عقاید مخالفین است:

1.امام جواد(ع) می­فرمایند: حقیقتا هر چیزی غیر از خداوند دارای اجزا است و هر شئ دارای اجزا مخلوق است که دلالت می­کند بر خالقش. (زیرا شئ دارای اجزا محدود به عدم است و نمی­تواند ازلی باشد. در نتیجه باید شیئ غیر متجزی، شئ دارای اجزا را خلق کند)[13]

2.انسان در معارف دینی و الهی موجودی است که خداوند او را از نطفه و گل خشک شده و یا گل خالص و یا از خون بسته (علق ) و یا از آب جهنده خلق نموده است. (بر اساس مراتب تکاملی خلقت انسان) در نتیجه افعال انسان نیز منحصر به اراده نمی­شود.[14] این معارف الهی با انسان و فعلی که معمر بن عباد برای او تصور نموده مغایرت دارد. پس عقیده وی برخلاف وحی است.

3. خداوند فراتر از این است که کیفیت داشته باشد و به فرموده امام رضا(ع) معقول نیست که خداوند با کیفیت و مکان سنجیده شود؛ زیرا خداوند کیفیت و مکان را خلق نمود در حالی­که کیف و مکانی وجود نداشت[15]و معنی اینکه خداوند عالم است این است که جهل و غفلت برای خداوند بی­معنی است [16]و به این معنی نیست که خداوند حالت و کیفیتی از علم دارد و یکی از معارفی که از مکتب وحی بدست می­آید این است که او به هر چیزی (چه ذات خودش و چه مخلوقات و چه غیب و چه شهادت) علم دارد.[17]لذا عقیده معمر در مورد علم خدا باطل است.

5.ازلیت و قدم خداوند زمانی نیست؛ زیرا او نه اوصاف مخلوقات را دارد و نه موصوف به وجود اشیاء است بلکه او بی­همتا و بدون مثل و مانند است. از طرفی ازلیت خداوند حالت و کیفیت او نیست تا بیان شود که غیر خداست و نیاز به خالق دارد بلکه ازلیت او عبارتست از اینکه او خالق است و مخلوق نیست.

6.در چهار آیه شریفه وب سیاری از روایات خداوند به عنوان خالق کل شئ (اجسام و غیراجسام، قرآن و غیر قرآن) معرفی شده[18] و این مقدار برای ابطال مبنای اعتقادات کلامی معمر در مورد خداشناسی و خلقت و قرآن کفایت می­کند.

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS