دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فارابی

No image
فارابی

كلمات كليدي : فيلسوف المسلمين، معلم ثاني، يوحنا بن حيان، ترجمه فلسفه يوناني به عربي

نویسنده : علي اصغر نجابت

در طول تاریخ بشر نوابغ و دانشمندان فراوانی ظهور کرده اند که هر کدام به نوبه خود نقطه عطفی در تاریخ اندیشه بشر ایجاد نموده و توانسته اند تغییر شگرفی را در فضای فکری و اجتماعی جامعه زمان خود به وجود بیاورند. این نابغه ها به جز اینکه شبانه روز در راه علم و اندیشه تلاش کرده و به قدر کافی نیز از استعداد خدا دادی بهره برده اند، در شرایط تاریخی خاصی هم قرار گرفته اند و شاید بتوان گفت قرار گرفتن در این موقعیت تاریخی حساس بوده است که فضا را برای بروز نبوغ ذاتی آنها فراهم کرده و باعث شده نقش آنها در تاریخ علم ماندگار شود.

"فارابی" یکی از همین نوابغ است که در زمانه بسیار حساس تاریخی ظهور کرد و توانست تاثیر عمیق و بسزایی را درتفکر اندیشمندان بعد از خود به جا بگذارد، تاثیر فارابی به قدری شگرف است که شاید بتوان گفت او و اندیشه های او بود که توانست زمینه را برای شکوفایی تمدن اسلامی فراهم سازد.

زندگی نامه فارابی

"ابونصر محمد بن طرحان فارابی"مشهور به "معلم ثانی"تقریبا در سال 259هجری قمری در روستایی با نام "وسیج" در نزدیکی "فاراب" چشم به جهان گشود."فاراب"نام شهر بزرگی دراطراف رود سیحون بوده است و چون "وسیج"در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به" فارابی" گردید[1].

چگونگی تحصیلا ت فارابی در ایام جوانی اش تقریبا بر ما پوشیده است و مورخین گزارش مستندی در این مورد ضبط نکرده اند، اما همین قدر می دانیم که پدر و پدربززگش از نظامیان بلند مرتبه در حکومت "سامانی"بوده اند بنابراین می توان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است[2].

بعضی از محققین معاصر شروع مطالعات علمی وفلسفی او را از شهر "مرو" می دانند چه اینکه "مرو" در آن زمان مرکز درس و بحث دینی و فلسفی بوده و اساتید حاذقی در آنجا حضور داشته اند و نزدیکی فاصله میان این شهر ومحل سکونت و رشد فارابی نیز دلیل خوبی برای حضور و تحصیل وی در این شهر پر قدمت است.[3]

بر این مدعی شواهد و قرائن دیگری نیز وجود دارد اما آنچه در اسناد و گزارش های تاریخیموجود است و به طور قطعی می توان به آن تکیه کرد: تحصیلات او در بغداد و حضور وی در حلقه درس "یوحنا بن حیان" است.

فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و فقه و کلام را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس "یوحنا" شرکت جست[4]. فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به "حران" و "قسطنطیه" داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانسته های خود را در تمام شاخه های علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد.

فارابی جوان پس از سفر به یونان برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت حکومت اسلامی گذراند.در این مدت شاید اصلی ترین دوران زندگی علمی فارابی شروع می شود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با اینکه خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی "یونس بن متی "حاضر شد.اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام بلاد مسلمین پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد.

پس از نزدیک به بیست سال تدریس و تحصیل در بغداد، فارابی فضای اختلاف سیاسی و مذهبی موجود در بغداد را برای کار علمی مناسب ندید و یا شاید هم دیدگاه های سیاسی او با رفتارهای حکومت وقت بغداد هماهنگ نبود.بنابراین پیش از شروع آشوب های سیاسی و اجتماعی، پایتخت را به مقصد شهر "دمشق" ترک کرد.

حضورش در دمشق و و فضای آرام حکومت حاکمان اخشیدی چندان به درازا نکشید. هنوز دو سال نشده بود که آرامش "شامات" نیز به هم ریخت و دمشق به صحنه درگیری های سیاسی و حمله خارجی تبدیل گردید.فارابی این بار نیز پیش از شروع درگیری دمشق را به مقصد مصر ترک کرد و تقریبا 6 سال در مصر ماند[5].

از چگونگی اقامت فارابی در مصر چندان اطلاع دقیقی در دست نیست اما به طور یقین در این مدت نیز به تالیف کتاب و تعمیق در مسائل علمی مشغول بوده است.

در سال 338 هجری وپس از اینکه حاکمیت در دمشق جابجا شده و حمدانیان روی کار آمده بودند، فارابی برای بار دوم به دمشق باز گشت و تا آخر عمرش یعنی حدود یک سال بعد در دمشق ماند. او در این مدت از حمایت بی دریغ "سیف الدوله" حاکم دانش دوست دمشق برخوردار شد و احتمالا مشهورترین دانشمندی بود که در حلقه دانشمندان "سیف الدوله" حضور داشت.

فارابی یک سال بعد یعنی در سال 339 هجری و در سن هشتاد سالگی در گذشت و شخص سیف الدوله و تعدادی از نزدیکان درباریش بر او نماز خواندند[6].

فضای فکری و اجتماعی زمانه فارابی

کتاب ها و اندیشه های فارابی تاثیر شگرفی در تغییر فضای علمی و دینی بعد از وی داشت و شاید دلیل ملقب شدن او به "فیلسوف المسلمین" نیز همین باشد؛ گویی او اولین کسی است که فلسفه را وارد عالم اسلام کرد و توانست منطق و فلسفه را چنان با علوم اسلامی ترکیب کند که حتی تاکنون نیز فلسفه و منطق به عنوان یکی از دروس اساسی در حوزه های دینی تدریس و تحصیل می شوند.

این نقش شگفت آور و عمیق محصول عوامل متفاوتی است که یکی از اساسی ترین آنها زمانه و دورانی است که فارابی در آن می زیسته است؛ چه اینکه دانشمندان و فیلسوفانی هم‌تراز با فارابی و یا حتی عالم تر از او با فاصله زمانی اندکی از فارابی در جهان اسلام ظهور کردند اما هیج یک نتوانستند تاثیری را که او در فلسفه و منطق اسلامی گذاشته است، از خود به جا بگذارند.

به طور مثال "کندی[7]" فیلسوف و دانشمندی است که تقریبا سال تولد فارابی مقارن با سال وفات اوست و به جرات می توان گفت در علم و دانش اگر از فارابی عالم تر نباشد، حداقل با او هم‌تراز است، اما "کندی"به هیچ وجه نتوانست تاثیری را که فارابی بر فضای عقلی و علمی جهان اسلام گذاشت از خویش به جا بگذارد.

فارابی یا همان "معلم ثانی"دقیقا در زمانی زندگی کرد که حکومت های اسلامی، پس از گذشت دو قرن از تشکیلشان، در حالت باروری فکری به سر می برند و تازه مبادلات علمی و فرهنگی میان جهان اسلام و عالم مسیحیت به صورت جدی و قابل اعتنایی شروع شده بود.

دانشمندان مسلمان تقریبا از سال 125 هجری یعنی در زمان "هارون الرشید" و "مامون" عباسی بود که شروع به ترجمه علوم یونانی به عربی کردند و این اولین مرحله آشنایی مسلمانان با علوم عقلی و کلامی جهان مسحیت و تمدن های غیر اسلامی بود.

این ترجمه ها به همراه مناظره های کلامی که میان عالمان مسلمان و مسیحی به وقوع می پیوست، باعث شد اشتیاق دانشمندان مسلمان به دانستن علوم عقلی به جا مانده از دیگر تمدن ها روز افزون شود[8].

در این شرایط بود که نابغه ای به نام فارابی ظهور کرد و نه تنها توانست میراث عقلی به جا مانده از تمدن های سابق را به خوبی و دقت به عالم اسلام انتقال دهد بلکه توانست در رشد و شکوفایی آنها نیز تاثیر بسزایی داشته باشد و میان این اندیشه ها وعلوم عقلی اسلامی پیوندی عمیق ایجاد کند.

در آن زمان نیاز به یک پل ارتباطی قابل اعتماد میان میراث کهن علوم عقلی و دستاورد های دانشمندان مسلمانبه شدت احساس می شد و این در حالی بود که علوم یونان باستان نیز در معرض فراموشی واقع شده بودند و به ندرت استاد معتبری یافت می شد که بتواند این علوم را به خوبی آموزش دهد، فارابی خود این فضا و سیر تدریجی نابود شدن میراث علوم یونانی را اینچنین توصیف می کند:

"پس از این واقعه ( غلبه پادشاه روم بر ملکه مصر) برای تعلیم وتعلم دو مرکز مهم به هم رسید این دو مرکز همچنان بر قرار بود تا وقتی که نصرانیت در روم فراگیر شد و تعلیم را در آنجا باطل ساخت بنابراین مرکز علمی منحصر شد در اسکندریه ( مصر).

مدتی کار بدین قرار بود تا اینکه یکی از سلاطین مسیحی با اسقف ها مشورت کرد و قرار بر این شد که از این تعالیم آنچه برای مسیحیت مضر نیست تعلیم شود و آنچه مضر پندارند ممنوع گردد و چنین تشخیص دادند که از کتابهای منطقی تا آخر اشکال وجودیه بیشتر تعلیم نشود. زیرا گمان می کردند این مقدار برای ترویج دین مسحیت مفید و بقیه مضر هستند.

بحث تعلیم بدین گونه بود تا آنکه اسلام ظهور کرد و آن گاه تعلیم از اسکندریه به انطاکیه منتقل شد و مدتی مدید در آنجا پا بر جا بود تا اینکه سر انجام تنها یک استاد باقی ماند، دو نفر نزد او علم آموختند و سپس از آنجا کوچ کردند و کتابها را با خود بردند.یکی از آنها اهل حران بود و دیگر اهل مرو، آن که اهل مرو بود دو شاگرد تربیت کرد یکی ابراهیم مروزی و دیگری یوحنا بن حیلان[9]"

"یوحنا" همان استاد فارابی است که فارابی نزد او منطق و فلسفه را آموخت. بنابراین فارابی دقیقا در زمانی که اساتید علوم منطق وفلسفه انگشت شمار بودند توانست این علوم را به دقت و صحت بیاموزد و با بیانی روان به زبان عربی منتقل سازد.او نه تنها این پل ارتباطی را به خوبی ایجاد کرد بلکه با شرح هایی که بر کتب ارسطو نوشت این میراث عظیم را رونقی دوباره بخشید و پویایی علمی را به علوم یونان باستان باز گرداند.

آثار منطقی فارابی

فارابی تالیفات فراوانی از خود به جا گذاشته است.او تقریبا در تمام زمینه های علمی به جز علم طب رساله و یا کتاب نوشت.[10] "ابونصر"بیشتر آثار باقی مانده از ارسطو را شرح کرد و همچنین برخلاف "شارحان اسکندرانی"[11]آثار ارسطو سعی کرد از آراء افلاطون نیز دفاع کند، او در کتابش به نام "الجمع بین رایی الحکیمین" سعی کرد میان مفاهیم ارسطو و افلاطون وجوه مشترکی پیدا کند و منشا هر دو را مشترک و وحیانی بنمایاند.

فارابی در ریاضیات و موسیقی و علم النفس نیز کتاب های معتبری نوشت که بیشتر این کتابها تاکنون به عنوان کتاب مرجع در شاخه خود شناخته می شوند، او حتی سعی در جمع آوری تمام علوم کرد و کتاب "احصاء العلوم"خود را به این کار اختصاص داد. بنابراین شاید بتوان او را اولین مسلمانی دانست که سعی در تولید دایره المعارف کرد.

اما در علم منطق، فارابی بر خلاف مسیحیان تمام بخش های منطق را درس گرفت و مانند "شارحان اسکندرانی" شرح هایی سه گانه بر تمام ابواب کتاب "ارغنون" و حتی بخش کلیات خمس نوشت، او به این وسیله هم اشکالات وارد شده بر منطق ارسطویی را پاسخ داد و هم توانست منطق ارسطو را به طور صحیح و با زبانی ساده و عاری از پیچیدگی به دانشمندان بعدی در عالم اسلام انتقال دهد.

"معلم ثانی" همچنین نوآوریهای بی بدیلی در علم منطق از خود به جا گذاشت. ظاهرا او اولین کسی است که علم را به دو دسته "تصور و تصدیق" تقسیم کرد[12] و بجای مفاهیم "قدیم و حادث" مفاهیم "واجب و ممکن" را به کار گرفت[13]. این نوآوری های فارابی، تقسیم بندی و قالب جدیدی را برای منطق ارسطویی به وجود آورد که تاکنون نیز باقی مانده است. بنابراین در واقع این تلاش های بی دریغ فارابی در منطق بود که مسیر را برای امثال ابوعلی سینا و خواجه طوسی هموار کرد تا بتوانند علم منطق را به این صورتی که اکنون وجود دارد کامل کرده و توضیح دهند.

مقاله

نویسنده علي اصغر نجابت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

برهان

No image

سور Quantifier

No image

تعریف Definition

No image

علم

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS