دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خلود در جهنم

No image
خلود در جهنم

كلمات كليدي : خلود در جهنم، جاودانگي، كافران

نویسنده : مهدي جدي

مساله «خلود و جاودانگی عذاب گروهی از جهنمیان»از جمله بحث‌هایی است که از دیرباز در میان متکلمان، مفسران، فلاسفه و عرفا مطرح بوده و برای خود موافقان و مخالفانی را داشته است.البته اکثر علمای اسلامی در عداد طرفداران خلود هستند.در اینجا ادله طرفداران، شبهات و ایرادات مخالفان و پاسخ آنها را ذکر می‌کنیم:

ادله موافقان خلود

دلیل اول: قرآن کریم

یکی از متقن‌ترین ادله طرفداران خلود، وجود آیات فراوانی در قرآن کریم است که نسبت به جاودانه بودن کیفر برخی، دلالت تام و صریح دارند و با تعابیر مختلفی این مدعا را اثبات می‌‌کنند؛ که به چند نمونه اشاره می‌شود:

1.« وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُون‌ »(بقره 39)

و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.

2.« یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ »(مائده 37)

آنها پیوسته می‌خواهند از آتش خارج شوند ولی نمی‌توانند خارج شوند و برای آنها مجازات پایداری است.

3.« وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُون‌ »(زخرف 77)

آنها فریاد می‌کشند ای مالک دوزخ آرزو داریم پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم) می‌گوید: شما در اینجا ماندنی هستید.

4.« ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ ‌» (یونس 52)

سپس به ظالمان گفته می‌شود بچشید عذاب خلد و همیشگی را.

در بیشتر آیاتی که بر عذاب دائمی برخی از جهنمیان تاکید دارند از کلمه «خلود»(جاودانگی) استفاده شده است به طوری که این کلمه در اشکال مختلف آن در مورد عذاب جهنم بیش از سی باب در قرآن بکار رفته است.[1] در لغت «خلود» به معنای ثبات و باقی ماندن است که این بقا می‌تواند برای مدت طولانی باشد و همچنین برای همیشه و دائمی.[2] با توجه به این معنا برخی گفته‌اند که معنای خلود در عذاب این است که مدت طولانی در آن می‌مانند نه به صورت دائمی و ابدی.[3]در پاسخ به این شبهه باید گفت:اگر جاودانگی عذاب تنها از لفظ خلود و مشتقات آن استنتاج می‌شد مجال این تفسیرها بود اما همانطور که در آیات مذکور ملاحظه شد تنها تعبیر به خلود نشده است، تعابیری مانند «و ما هم بخارجین من النار» (بقره167) دلالت قطعی به عدم خروج از جهنم دارند[4] به طوری که علامه طباطبایی این تعبیر را دلیلی بر رد قائلین به همیشگی نبودن عذاب جهنم می‌داند.[5]

دلیل دوم: روایات

دلیل دیگر طرفداران خلود، وجود روایاتی است که مساله خلود ر ابه روشنی بیان می‌کنند که دو نمونه از آنها را ذکر می‌کنیم:

1. امام باقر(ع) فرمودند:« إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جِی‌ءَ بِالْمَوْتِ فَیُذْبَحُ ثُمَّ یُقَالُ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ أَبَداً »[6] «زمانی که جهنمیان وارد جهنم و بهشتیان وارد بهشت شدند مرگ را پیش آنها آورده و ذبح می‌کنند و به آنها گفته می‌شود شما برای همیشه در اینجا هستید و مرگی برای شما نیست.»

2. امام رضا(ع) به مامون نوشتند:« إِنَّ اللَّهَ لَا یُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا یُخْرِجُ مِنَ النَّارِ کَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِیهَا »[7] «خداوند مومنی را که وعده بهشت به او داده وارد آتش جهنم نمی‌کند و کافری را که به او وعده آتش جهنم و خلود در آن را داده از جهنم خارج نمی‌کند.»

کسانی که عذاب جاودان دارند

در آیات مختلف قرآن کریم گروههای زیر به عنوان مخلدون در عذاب معرفی شده‌اند:

1. کافران (آل عمران116)

2. مشرکان (نحل29)

3. منافقان (مجادله17)

4. مرتدان (آل عمران86-88)

5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف36)

6. دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه63)

7. ظالمان و ستمگران (شوری45)

8. اشقیاء (هود106-107)

9. آنها که غرق در گناهند (بقره81)

10. قاتل مومن (نساء 93)

11. رباخواران (بقره 275)

12. سبک اعمالان (مومنون102-103)

13. گنهکاران به طور عام (جن23)[8]

با دقت در آیات فوق این نکته معلوم می‌شود که آنچه مسلم است خلود کفار، افراد بی‌ایمان و مشرکان در دوزخ می‌باشد، اما خلود همه گنهکاران و معصیت‌کاران مسلم نیست مگر اینکه عصیان و گناه آنچنان عظیم یا گسترده باشد که انسان را به کفر و ترک ایمان بکشاند یا بی‌ایمان از دنیا برود. مثلا در آیه 81 بقره تعبیر به «احاطت به خطیئته»: «کسی که گناهی انجام دهد و آثار گناه تمام وجود او را بپوشاند» نشان می‌دهد که ارتکاب گناه به تنهایی موجب خلود در آتش نمی‌شود بلکه احاطه گناه به تمام وجود انسان که او را به سوی کفر سوق می‌دهد، سبب خلود می‌شود، چنانچه در آیه 10سوره روم عاقبت انجام گناه را تکذیب آیات الهی و به سخریه گرفتن آنها می‌داند.این آیه نشان می‌دهد که اصرار بر گناه و ادامه آن منجر به کفر و تکذیب آیات الهی می‌شود.همچنین آیاتی که مغفرت الهی را گسترده و شامل همه گناهان غیر از شرک می‌داند و آیات شفاعت و قبول توبه دلیل روشنی بر این حقیقت‌اند که حساب کفار و مشرکان از گنهکاران دیگرکه قابل بخشش و آمرزش‌اند، جداست.[9] در روایات نیز به اختصاص خلود به کفار تصریح شده است، در روایتی امام کاظم (ع) فرمودند: « لَا یُخَلِّدُ اللَّهُ فِی النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْک»[10]‌ «خداوند فقط کفار، منکرین، گمراهان و مشرکین را در آتش عذاب دائمی می‌کند.»

ایرادات مربوط به جاودانگی عذاب

کسانی که مساله خلود را نمی‌پذیرند ایرادات و اشکالاتی را در مورد این مساله مطرح کرده‌اند که برخی از آنها را همراه با پاسخ‌اشان ذکر می‌کنیم:

1. بقای فطرت الهی

نهاد و سرشت هر آدمی اعم از کافر و مومن، با طینت توحید به منصه ظهور و وجود رسیده است و تمام آدمیان در عالم ذر به ندای «الست بربکم» الهی پاسخ موحدانه «قالوا بلی» سردادند. بنابراین طبیعت اصلی و ذاتی انسان بر محور توحید و خداباوری است. از سوی دیگر چون حجاب کفر و شرک در مقابل فطرت توحید، عرضی و غیر ذاتی است خواه ناخواه بعد از مدتی به حسب ضعف و شدتش زایل خواهد شد زیرا که امر عرضی نمی‌تواند دائمی باشد.[11]بنابراین کفار بعد از تحمل عذاب دردناک جهنم، به فطرت اصلی خود برمی‌گردند و از این طریق از عذاب ابدی رهایی می‌یابند.[12]

پاسخ

درست است که انسان با فطرت الهی خلق شده ولی اگر خطاها و انحرافها به صورت عادت دربیایند و در دل و جان انسان رسوخ کنند به صورت طبیعت ثانوی درآمده و صورت جدیدی به انسان می‌دهند. همانگونه که در دنیا گروهی از جنایتکاران به مرحله‌ای از انحراف می‌رسند که حتی از جنایات خود لذت می‌برند و اموری که انسان به حسب فطرت و طبیعت از آن متنفر است مورد علاقه آنها قرار می‌گیرد.این طبیعت ثانوی در آخرت جایی برای بازگشت به فطرت باقی نگذاشته و موجب عذاب دائمی انسان می‌شود.علامه طباطبایی در این زمینه می‌نویسد:

«و أما الهیآت الردیة التی رسخت فی النفس حتى صارت صورا أو کالصور الجدیدة تعطی للشی‌ء نوعیة جدیدة کالإنسان البخیل ... فمن المعلوم أن هذا النوع نوع مجرد فی نفسه دائمی الوجود»[13]

«حالات زشتی که در جان انسان رسوخ می‌کنند تبدیل به صورت یا شبه صورت گشته و نوع جدیدی را برای ایجاد می‌کنند مثل انسان بخیل و این نوع جدید، مجرد بوده و وجودش دائمی است.»

2. جاودانه بودن کفار در جهنم نه جاودانه بودن عذاب جهنم

محمود شلتوت رئیس دانشکاه الازهر می‌گوید:« در قرآن عبارتی که به طور صریح و قاطع دلالت بر دوام عذاب جهنم داشته باشد، وجود ندارد. تنها چیزی که از قرآن به دست می‌آید این است که کفار همواره در جهنم خواهند بود؛ بدین معنا که کافران مادامی که جهنم و عذاب آن باقی است از آن خارج نخواهند شد، اما اینکه جهنم پایان ندارد یا نه، موضوع دیگری است که در قرآن دلیل قطعی بر آن نیست.»[14]

پاسخ

قرآن کریم جهنم را «دار الخلد»(فصلت28) و عذاب آن را «عذاب الخلد»(سجده14) معرفی می‌کند، نتیجه این دو تعبیر این است که عذاب جهنم بطور دائمی شامل حال کفار و معاندین خواهد بود و هرگز از آن رهایی نمی‌یابند.[15]

3. خلود نوعی است نه شخصی

برخی خلود را «خلود نوعی» دانسته‌اند نه شخصی، به این معنی که اصل عذاب جهنم همیشگی و سرمدی است و هیچ‌گاه عذاب آن قطع نخواهد شد ولی انسانهای کافر و معاند بعد از تحمل عذاب متناسب با جرم خود، از آتش دوزخ رهایی خواهند یافت و جای آنها را کفار دیگری خواهند گرفت.[16]

پاسخ

آیاتی که با تعبیراتی همچون «یریدون ان یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها» (مائده37) دلالت بر عدم خروج برخی از جهنمیان از جهنم می‌کنند، کاملا مخالف این نظریه هستند زیرا طبق این آیات تک تک افرادی که وارد جهنم می‌شوند، به هیچ وجه از آن خارج نشده و عذاب دائمی آنها را فرا خواهد گرفت.

4. تنافی خلود با عدل الهی

مهمترین و اصلی‌ترین اشکالی که در مورد مساله خلود شده این است که باید میان جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد و کیفر متناسب با جرم و گناه تعیین شود، در این صورت چگونه عذاب ابدی قابل توجیه است با اینکه زمان جرم و گناه محدود بوده است؟ انسانی که حداکثر صد سال در کفر و عناد زندگی کرده چگونه می‌توان او را در برابر یکصد سال گناه، عذای بی‌نهایت کرد؟ آیا این کاری غیر عادلانه نیست؟

پاسخ

منشا این اشکال توجه نکردن به این نکته است که نوع مجازات در آخرت با نوع مجازات در دنیا متفاوت است و پاسخ اشکال بی‌تناسبی جرم و جنایت، بستگی به فهم این تفاوت دارد. مجازات سه گونه است:

1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)

2. مجازاتی که با گناه، رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)

3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)

نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزائی است که در جوامع بشری به وسیله مقننین الهی و غیر الهی وضع می‌گردند. فائده این مجازات یکی جلوگیری از تکرار جرم بوسیله خود مجرم و دیگری تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است در مواردی که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.در چنین مجازاتهایی قطعا باید تناسب جرم و جنایت در نظر گرفته شود.ولی باید توجه داشت که این گونه مجازاتها در جهان آخرت معقول نیست، زیرا نه آخرت جای عمل است تا عقوبت کردن انسان به این منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جای تشفی و تسلی خاطر.

نوع دوم مجازات، کیفر‌هایی هستند که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی معلول جرم و نتیجه طبیعی آن هستند. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می‌گویند. مثلا شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتیهای کبدی می‌شود. یا تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی گاه موجب تصادفاتی می‌شود که سبب زمین‌گیر شدن انسان برای یک عمر می‌شود.این‌گونه مکافات‌ها نتیجه و لازمه خود عمل و جرم است و کیفر قانونی و قراردادی نیست تا گفته شود که باید تناسب جرم و مجازات در آن رعایت شود.

در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروی است رابطه جرم و مجازات، نه قرارداری است و نه از نوع رابطه تکوینی، بلکه یک رابطه قویتری است که در آن بین جرم و مجازات، رابطه «عینیت» و «اتحاد» حکمفرماست. یعنی کیفر و مجازات در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروی صورت واقعی اعمال بد است که در آنجا خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثل پیدا می‌کند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «و بدا لهم سیئات ما عملوا» (جاثیه33) «اعمال بدشان در برابر آنان آشکار می‌شود.»[17]

ولی باز جای این سئوال است که چرا عملی محدود در دنیا، به صورت عذابی نامحدود تجسم می‌یابد؟ در جواب این سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت، عذاب همیشگی بدنبال ندارد، وقتی انسان یک عمل ناروا را به صورت مداوم انجام دهد و انجام این عمل برای او عادت گردد در این صورت اثر بد آن در نفس و جان انسان رسوخ کرده و طبیعت ثانوی او می‌گردد و حقیقت جدیدی را برای او شکل می‌دهد و باعث می‌شود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده معروف «ذاتی الشیء لایختلف و لا یتخلف»؛ «چیزی که ذاتی و حقیقت چیزی به شما آید، هرگز دستخش تغییر قرار نگرفته و تخلف پذیر نیست.»این حقیقت جدید آثار دائمی در پی داشته و در نتیجه مایه عقوبت و عذاب ابدی می‌گردد.حکیم سبزواری به این مطلب اشاره کرده و می‌گوید:«تصیر الکیفیة الظلمانیة جوهریة و العرضیة السیئة ذاتیة مثل مرکب القوى فإن الفطرة الإنسانیة ذاتیة لا تزول و الفطرة الثانیة أیضا ذاتیة إذ صارت ملکة جوهریة إذ العادة طبیعة ثانویة»[18] «کیفیت ظلمانی گناه، صورت جوهری می‌یابد و آلودگی عرضی آن ذاتی می‌گردد؛ زیرا فطرت اولیه انسان، ذاتی او است و زوال‌پذیر نیست و فطرت ثانوی نیز، هرگاه به صورت ملکه جوهری مبدل شود، جنبه ذاتی به خود می‌گیرد زیرا عادت، طبیعت ثانوی انسان به شمار می‌رود.»

مقاله

نویسنده مهدي جدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

راههای شناخت صفات خدا

No image

اقسام توحید

No image

امکان شناخت صفات خدا

No image

اقسام عصمت

Powered by TayaCMS