دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انسان شناسی

No image
انسان شناسی

كلمات كليدي : انسان شناسي، مردم شناسي، آنتروپولوژي

نویسنده : رضا میرزائی

دو اصطلاح «انسان شناسی» و «مردم شناسی» ترجمه انگلیسی و فرانسوی اصطلاحاتAnthropologie و ethnologie است که از نظر ریشه لغوی هم معنا و معادلند. اولی از ریشه یونانی Anthropos به معنی انسان و دومی از ریشه یونانی Ethnosبه معنی قوم و مردم گرفته شده است. واژه آنتروپولوژی برای اولین بار توسط ارسطو مورد استفاده قرار گرفت و منظور او علمی بود که در جهت شناخت انسان تلاش کند.[1]

اصطلاح انسان شناسی نخستین بار در کشورهای انگلیسی زبان در ابتدای قرن بیستم رایج شد و به شاخه‌ای علمی درباره موضوع انسان اطلاق می‌شد که در پی مطالعه این موجود و زندگی اجتماعی او در مفهومی بسیار گسترده بود، از این رو موضوع مورد علاقه انسان شناسی مطالعه جوامع موسوم به ابتدایی بود، هر چند که حوزه‌ای گسترده‌تر از این محدوده می‌خواست.

اصطلاح مردم شناسی نیز در آغاز قرن بیستم عمدتا به مفهوم مطالعه انحصاری جوامع ابتدایی، اقوام و قبایل و ... بود. در فرانسه واژه مردم شناسی تا مدت‌ها معادلی برای واژه انگلیسی «آنتروپولوژی» بود اما امروز گرایش بسیاری به جایگزینی مردم شناسی با انسان شناسی وجود دارد. واژه انسان شناسی در فرانسه مدت‌ها تنها مفهوم انسان شناسی طبیعی را می‌رساند، یعنی مطالعه ریخت شناسی نژادهای انسانی. در دهه 50 قرن بیستم، استراوس واژه انسان شناسی را به معنایی که انگلیسی زبانان آن را به کار می‌بردند وارد زبان فرانسه کرد. نزد او انسان شناسی در آن واحد هم به معنای شناخت تالیفی از سازمان یافتگی جوامع باستانی بود و هم به صورتی عام تر به مفهوم مطالعه عمومی انسان.[2]

با توجه به مباحثی که ارائه شد، می‌توان این نتیجه کلی را به دست آورد که در انسان شناسی ما دنبال شناخت انسان هستیم، و از آن جا که انسان موجودی است بسیار پیچیده و دارای ابعاد و شئون وجودی مختلف، که بررسی و تحقیق همه آنها در یک شاخه علمی امری نا ممکن به نظر می‌رسد، لذا هر شاخه‌ای از معرفت که به گونه‌ای، ساحتی از ابعاد وجودی انسان را مورد بررسی قرار دهد، شایسته عنوان انسان شناسی خواهد بود. پس عنوان جامع انسان شناسی شامل همه شاخه‌های علمی خواهد بود که به بررسی و شناخت و تحلیل بعد یا ابعادی از ساحت های وجودی انسان یا گروه و قشر خاصی از انسان‌ها می‌پردازد.[3] اهمیت و ضرورت مبحث انسان شناسی از دو حیث قابل توجه و بررسی است که در بحث آتی به آن اشاره می‌شود:

الف) انسان شناسی در چارچوب معارف بشری

1.معنا دهی به زندگی؛ اگر تصویر ما از انسان بعنوان موجودی دارای هدف معقول باشد که در طول حیات دنیوی خود به سوی آن هدف در حرکت است و با اختیار و اراده خود این توانایی را دارد که سرنوشت خود را رقم بزند، در این صورت زندگی انسان هدفمند خواهد بود، در حالی که اگر تصویر ما از انسان به این صورت باشد که او را موجودی بدون اراده و اختیار قلمداد کنیم، که در زندگی خود هیچ دخالتی در تعیین سرنوشت خویش ندارد، در این صورت زندگی او یک زندگی بی معنا و پوچ خواهد بود.

2. عقلانیت و کارآمدی نظام‌های اجتماعی از قبیل (نظام اقتصادی، سیاسی، حقوقی و تعلیم و تربیت)؛ اگر تصویری که ما از انسان داریم، تصویری صحیح و مطابق با واقعیت انسانی نباشد، قطعأ نیازهای اساسی او هم برای ما روشن نخواهد شد، و در این صورت نظام‌های اجتماعی مذکور هم بر پایه نیازهای واقعی انسان پایه ریزی نشده، در نتیجه از پشتوانه معقول و منطقی برخوردار نخواهد بود.

ب) انسان شناسی در حوزه معارف دینی

1. انسان شناسی و مساله خداشناسی؛ ادیان توحیدی و بویژه اسلام، شناخت انسان را بعنوان راهی برای دست یابی به معرفت خداوند معرفی می کنند. در واقع انسان می‌تواند دو نوع شناخت و معرفت داشته باشد؛ شناخت حصولی و شناخت حضوری. درشناخت حصولی انسان بوسیله صورت‌ها و مفاهیم ذهنی اشیاء به آنها علم پیدا می‌کند و خود شیژء در ذهن یا نفس شخص عالم حاضر نیست، مانند علم ما به وجود اشیاء خارجی یا وجود درد در دوستمان. در علم حضوری بر خلاف شناخت حصولی خود معلوم در نزد عالم حاضر است و عالم به خود معلوم علم پیدا می‌کند، نه اینکه علم او به معلوم از طریق صورت ذهنی یا مفهوم آن معلوم باشد، مانند علم ما به وجود خودمان یا احساس درد دندان در درون خودمان. پس انسان نسبت به خودش هم می‌تواند علم حصولی داشته باشد و هم علم حضوری، و اگر گفته شده است که شناخت انسان از خودش منجر به شناختش از خدا می‌شود، شامل هر دو نوع علم حصولی و حضوری می‌شود. به طور خلاصه می‌توان گفت که شناخت حضوری انسان راهی برای آگاهانه شدن معرفت حضوری نسبت به خدا و شناخت حصولی انسان هم طریقی برای شناخت حصولی نسبت به خداست،[4] که اولی با عبادت و تزکیه نفس و سلوک عرفانی حاصل می‌شود و دومی با تامل و تدبر در اسرار و حکمت‌هایی که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است.

2 . انسان شناسی و مساله نبوت؛ نبوت به این معنا است که افرادی به آن مرحله از رشد و تعالی دست می‌یابند که می توانند با خداوند ارتباط پیدا کنند، و مجرای تحقق معجزات الهی و رساندن پیام های خداوند به سایر انسان ها قرار گیرند. چنین حقیقتی مستلزم آن است که ما قائل شویم انسان دارای چنین ظرفیت بالائی است.

3 . انسان شناسی و مساله معاد؛ اعتقاد به حیات پس از مرگ، فرع براین مطلب است، که انسان دارای ساحتی روحانی و مجرد است ،که بعد از جدایی از بدن می‌تواند بطور مستقل به حیات خود ادامه دهد و درهنگام قیامت به بدن برگردد.

4. انسان شناسی و علم اخلاق؛ شالوده مباحث اخلاقی بر اصل کمال پذیری نفس و تاثیرپذیری آن از افعال اخلاقی استوار است، ما برای آگاهی از چگونگی تکامل نفس بوسیله افعال اخلاقی، باید کمال نفس را شناخته، رفتارهای اخلاقی خود را به عنوان راهی برای رسیدن به آن مقصد اعلی تنظیم کنیم.[5]

مقاله

نویسنده رضا میرزائی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS