كلمات كليدي : ابداع، فعل، مبدِع، مبدَع، كائن
نویسنده : هادي موسوي
در سلسه مباحث "فعل"در فلسفه اقسامی برای فعل شمرده میشود که هر یک از این افعال باعث پیدایش گروهی از موجودات عالم امکان گردیده است.بنابر این ما تقسیم اولی خود از فعل را بیان میکنیم و ملاک این تقسیم را بنابر ماده و صورت میگذاریم، به این ترتیب که فعل با در نظر گرفتن وجود و عدم ماده و همچنین صورت و زمان، حالات گوناگونی را میپذیرد.حالات افعال بر این اساس دارای چهار گونه میشوند که سه حالت آنها در خارج محقق اند ولی یکی از این حالات در خارج تحققی ندارد. بر همین اساس این تقسیم این گونه میشود.
1-افعالی که در انجام آنها به هیچ کدام از ماده و زمان احتیاجی وجود ندارد.به این معنا که این افعال، افعالی هستند که بر ماده و زمان تقدم دارند و به دلیل همین تقدم افعال بر زمان است که نه به ماده و نه به زمان احتیاج دارند.به تعبیری دیگر موجوداتی که با این نوع از فعل ایجاد میشوند فوق هیولی و زمان هستند.
2-افعالی که در تحقق آنها هم به ماده و هم به زمان نیاز هست. یعنی ماده و زمان بر این گونه افعال پیشی دارند.
3-افعالی که در انجام آنها احتیاج به ماده وجود دارد لیکن احتیاج به مدت و یا زمان وجود ندارد.
4-افعالی که در آنها احتیاج به مدت یا زمان هست اما احتیاجی به ماده نیست.البته این چنین فرضی، صرف فرض است و فعلی که دارای چنین خصوصیاتی باشد در خارج محقق نمیشود.
بنابر تحقق هریک از این افعال، موجودات خاصی نیز ایجاد میشوند.پس به حسب تفاوتی که در افعال وجود دارد، در ذات موجوداتی که بوسیله این افعال ایجاد میشوند نیز تفاوتهای اساسی وجود دارد.اما نکته ای که در این مباحث مورد نظر ما میباشد توجه به این مطلب است که کدام یک از این نوع افعال را ابداع مینامند.
به فعلی که در تحقق آن نه به ماده و نه به زمان احتیاج باشد، فعل ابداعی میگویند.بر همین اساس ایجاد کردن موجودی به فعل ابداعی را "ابداع"میگویند.و موجودی را که به وسیله ابداع ایجاد شده باشد را "مبدَع"می نامند.و فاعلی که فعل ابداع از او صادر شده را "مبدِع" مینامیم. بنابر این ما سه موضوع در اینجا داریم:
الف- یک فعل داریم که "فعل ابداع" است.
ب- موجود معلولی داریم که "مُبدَع" است.
ج- فاعلی که این فعل ابداع را انجام میدهد "مُبدِع" نامیده میشود.
پس مبدَع موجودی است که در خلق آن نه به ماده و نه به زمان احتیاج باشد.بنابر این، مبدعات نه مرکب از ماده و صورت هستند و نه دارای زمان میباشند.[1]
بر این اساس هر موجودی که وجودش مسبوق به ماده و حرکت باشد، وجودش بر سبیل ابداع است.ابداع در مقابل تکوین است.در تعریف ابداع اینگونه گفته میشود که ابداع عبارت از تأسیس ما لیس بشیء است.(یعنی چیزی را از عدم موجود کردن)و بالجمله صدور معلول از علت اول که صدور و معلولیت آن از جهت مجرد فاعلیت فاعل است بدون مشارکت جهت قابلیت معلول و افاضه وجود بر ممکنات است.این یعنی همان چیزی که در پیشتر گفتیم که ابداع، ایجاد شیء غیر مسبوق به ماده و مدت است"اصل الابداع هو جود الباری و فیضه"(اصل ابداع بخشایشگر بودن خداوند متعال و فیض اوست).بنابر این موجودی که بر اساس ابداع خلق شود نه دارای جسم است و نه دارای زمان؛ یعنی همان موجودات مجردی که وجودشان در فلسفه اثبات میشود.این موجودات همان عقول مجرده هستند که جهت فاعلیت فاعل در ایجاد آنها اثر گذار است و الا هیچ جهت قابلیتی در آنها موجود نیست.
بنابر این دانسته شد، موجودی که مجرد باشد توسط فعل ابداع ایجاد میشود، زیرا موجود مجرد در مرتبه ای بالاتر از موجودات جسمانی قرار دارد و در مراتب طولی بر جسم مقدم است و به هیچ وجه در عرض جسم نیست.و از طرفی گفتیم که چنین موجودی زمانمند نیست. علت زمان مند نبودن این چنین موجوداتی این است که زمان مقدار حرکت جسم است و از طرفی موجود مجرد تقدم بر جسم دارد، بنابر این دارای جسم نیست.این چنین موجودی شرط اولیه متحرک بودن را که جسمانی بودن است را دارا نیست.بنابر این نه می توان گفت که چنین موجودی متحرک است و نه می توان گفت ساکن است.[2]
و بلکه وجود عالم بر نحو وجود جمعی و جملی رشح فیض و مبدع ذات باری تعالی است.[3]که "انه ابدع الاشیاء علی الترتیب من العقل منتهیةً الی الهیولی"[4] خداوند اشیاء را به ترتیب از عقل تا به هیولی ابداع کرده است.
حکمایی چون بو علی قائل اند که ماده مبدَع است (البته ماده اٌولی که فقط در فلسفه از آن بحث میشود، و امر ضعیف الوجود و مبهم الوجودی است و در نهایت ضعف وجود است.بطوریکه این ماده مورد بحث، نمیتواند موجود باشد مگر به طفیل صورت).حکما موجودات را تقسیم میکنند به مبدع و کائن و صورتها را حادث میدانند ولی ماده را مبدع میدانند.مانند عقول مجرده که وجودشان ابداعی است نه تکوینی.[5]
فلاسفهای از قبیل بو علی در باب معلولیت و مخلوقیت به دو چیز قائلاند:
الف- ابداع و مبدعات
ب- تکوین و کائنات
کائنات مخلوقاتی هستند که حدوث زمانی دارند یعنی در میان عدم ازلی و ابدی یک فاصله محدودی را پر کرده اند، اینها موجوداتی هستند که نوع وجودشان نوعی وابستگی دائمی به غیر خودشان است که آن غیر ماده نام دارد.مخلوقات دیگر که مبدعات نامیده میشوند نامشان یک تعبیر دینی و گرفته شده از "بدیع السموات و الارض است"است. اینها مخلوق و معلولاند بدون اینکه وجودشان وابسته به ماده باشد، یا وابسته به چیزی به نام قابل باشد؛ یعنی نفس امکان ذاتی آنها کفایت میکند در اینکه از جانب فاعل، وجود به آنها افاضه بشود. پس مبدعات نیز به تمام وجودشان از علت صادر شدهاند، قهراً چنین چیزی سابقه عدم ندارد چون خود آن ممکن ذاتی است و وجودش وابسته به چیز دیگری نیست و فاعل هم که تام الفاعلیة است.بنابر این ازلی و ابدی خواهد بود، هرچند که مخلوق و معلول است.بلکه مبدعات نسبت به کائنات از جهت معلولیت اولی هستند، چون مکون یک وجود محدود بین وجود و عدم است.ملاک معلولیت این است که این وجود معلول وجودی است که عین افاضه غیر است و اگر این افاضه غیر ازلاً و ابداً نمیبود این موجود هم نخواهد بود و الان هم اگر عدم آن غیر (فاعل)را فرض کنیم، مساوی است با فرض عدم این معلول.پس وجودی که جز وابستگی به علت چیز دیگری نیست و نیاز به چیز دیگری به نام قابل ندارد به معلولیت اولی است.[6]
اینکه حکما موجودات را به مبدع و کائن تقسیم کرده اند، در نسبت موجودات به یکدیگر است اما نسبت به ذات حق، همه مبدع هستند. همه عالم یکجا به خداوند نسبت دارد ، چون همه عالم نسبت به خداوند از عدم مطلق به وجود آمده است؛ یعنی نسبت به خداوند چیزی از چیز دیگری به وجود نیامده است، چون هر چیزی که از ماده به وجود آمده باشد به دلیل مبدع بودن ماده، آن چیز نسبت به خداوند مبدع است اگر چه نسبت به یکدیگر کائن است.بنابر این صورتها حادث اند و خود ماده مبدع است، مثل عقول مجرده که وجودشان به ابداع است نه تکوین، یعنی از چیز قبلی به وجود نیامده است.[7] خداوند متعال اشیاء را به ترتیب از عقل تا هیولی ابداع کرده است.[8] مبدع این عالم یعنی خداوند متعال ابداع اشیاء را از شریف ترین آنها آغاز کرده و به ترتیب شریفترین آنها را پس از آن ابداع کرده است.او اولاً انوار قدسیه و عقول فعاله را خلق کرد و تا جایی این ابداع الهی پیش رفت که به خلق هیولی که در پایین ترین درجه ممکنات قرار دارد، رسید.و دوباره این امر الهی به سوی وی عروج پیدا میکند.[9]
در نتیجه باید گفت نظر کامل و جامع در این خصوص که همه عالم حادث است یا نه و اینکه عالم طبیعت به مبدع و مکون تقسیم میشود، این است که همه عالم حادث است و حتی به قدیم و حادث هم تقسیم نمیشود و عالم طبیعت به مبدع و مکون هم تقسیم نمیشود، بلکه مبدعات همه ماوراء ماده هستند.بنابر نظر ملا صدرا انواع عالم با ماده و صورتشان حادث اند چون ماده اساساً فعلیت و شیئیتی جز شیئیت انتزاعی ندارد.[10]