أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ- فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا- وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا- وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا- وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا- وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ- أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي كَالنَّابِ الضَّرُوسِ- تَعْذِمُ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا- وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا- لَايَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ- أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ- وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْكُمْ- حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ- إِلَّا كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ- وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ- تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً- وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً- لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى
لغات
خطّة: وضعيّت، چگونگى حال و امر.
ناب: ماده شتر پير.
ضروس: شترى كه دوشنده خود را گاز بگيرد.
عذم: دندان گرفتن.
زبن: با لگد دور كردن، دفع نمودن.
شوها: جمعش شوهاء: بد چهره، بد سيماء.
ترجمه
آگاه باشيد كه ترسناكترين فتنه به اعتقاد من فتنه بنى اميّه است، زيرا آن فتنه اى است كور و تاريك، قلمرو فتنه آنها عمومى و بلايش اختصاصى است فتنه بنى اميّه ويژه كسانى است كه بيشتر درك كنند.
ولى براى ناآگاهان زحمتى ندارد (بلا و فتنه بنى اميّه شامل حال افراد بينا و آگاه مى شود نه افراد كور و ناآگاه) به خدا سوگند پس از من بنى اميّه ارباب بدى براى شما خواهند بود.
درست مانند شتر، چموش گزنده، كه بدندان گاز بگيرد و با دست صدمه وارد كند، و با پا لگد بيفكند و شيرش را از دوشنده باز دارد.
فتنه آنان همچنان بر قرار بماند تا اين كه، مخالفان خود را نابود و موافقان را امان بخشند و اجازه زندگى بدهند. دو گروه از فتنه آنها در امان خواهند بود، كسانى كه به حالشان سودمند باشند و كسانى كه به كارشان كارى نداشته باشند.
آرى بلاى بنى اميّه استمرار خواهد يافت، تا بدان حدّ كه يارى شما از آنها به منزله يارى برده از ارباب و دوست صديق از دوستش باشد.
فتنه آنها با چهره هاى ترش و روهاى ترسناك همچون پاره اى از دوران جاهليّت بر شما وارد مى شود در آن دوران سياه نه نشانه رستگارى پيدا و نه پرچم حق نمايان است (كسى را بحق نمى توان دعوت كرد.)
شرح
قوله عليه السلام: ألا إنّ اخوف الفتن عندى الى آخر:
از اين فراز خطبه به بعد امام (ع) مى خواهد از آنچه مردم مايلند بدانند خبر دهد. مى فرمايد: فتنه بنى اميّه به دليل دشوارى و سختى آن بر اسلام و مسلمين و زيادى آشوب در ميان متديّنين، همچون كشت و كشتار و اذيت و آزار از هولناكترين فتنه هاست.
در بزرگى فتنه بنى اميّه همين بس كه حرمت رسول خدا (ص) را شكستند، امام حسين (ع) و ذريّه او را شهيد كردند و با خراب كردن و سوختن خانه خدا به اسلام اهانت كردند، و عبد اللّه زبير را در مكه به قتل رساندند و هشتاد سال تمام على (ع) را لعن و سب كردند. بلا و آشوب و سركوب در بلاد مسلمين از ناحيه آنها رواج يافت و حجّاج را بر خون و مال مردم مسلّط كردند، و جز اين امور، از منكرات فراوانى كه در كتابهاى تاريخ به تفصيل نقل شده است. (فتنه كور كه در كلام امام (ع) آمده است اشاره به همين حقايق دارد).
لفظ «عمى» را استعاره به كار برده است تا روشن كند كه اين امور بر خلاف قوانين حق انجام مى گيرد، چنان كه شخص نابينا و كور در حركات و رفتار خود بر طريق مستقيم و راه راست نمى رود. و يا براى توضيح اين معنى است كه در دوران بنى اميّه راه راست پيموده نمى شود، چنان كه با چشم كور هدايت ممكن نيست.
لفظ «مظلمة» نيز براى بيان اين امور استعاره به كار رفته است.
قوله عليه السلام: عمّت خطّتها:
يعنى سرپرستى و حكومت آنها عمومى است. «و خصّت بليّتها»: امّا بلاى بنى اميّه خصوصى بوده و به مردم پرهيزگار و شيعيان على (ع) صحابه بزرگوار، و تابعين كه بزرگان اسلامند اختصاص دارد.
قوله عليه السلام: أصاب البلاء من أبصر فيها و اخطأ من عمى عنها:
يعنى كسانى كه فتنه بودن رفتار بنى اميّه را تشخيص دهند از ناحيه وجدان خود و بنى اميّه گرفتار بلا مى شوند. از ناحيه خود گرفتار بلا مى شوند بدين معنى كه منكرات را مشاهده مى كنند و چون قدرت بر رفع آنها را ندارند دچار اندوه فراوان و ممتد مى گردند.
از ناحيه بنى اميّه گرفتار بلا مى شوند: بدين شرح، شخص پرهيزگارى كه مى داند آنها پيشوايان گمراهى و ضلالت اند از آنها فاصله مى گيرد و در كارهاى باطل آنها دخالت نمى كند. بنى اميّه چنين اشخاصى را راحت نمى گذارند، نسبت به حال و رفتارش كنجكاوى كرده و او را به انواع اذيّت و آزار و احيانا قتل گرفتار مى سازند. بلا و آسيب نسبت به چنين اشخاصى خصوصى است.
امّا آنها كه ندانند رفتار بنى اميّه فتنه و بر خلاف اسلام است در كورى جهل گرفتارند و مطيع دعوتهاى باطل شان بوده، و در زير پرچم گمراهى آنها صف كشيده و بر وفق اوامر و دستور آنها عمل مى كنند. بديهى است كه چنين افرادى از بلاى بنى اميّه سالم و در امان مى باشند.
سپس امام (ع) به اسم جلاله خداوند سوگند ياد مى كند كه بنى اميّه براى مردم اربابهاى بدى هستند و آنها را در كارهاى زيانمندشان براى مردم به شترى كه شير دوشش را گاز مى گيرد تشبيه مى كند و جهت تشبيه را اوصافى همچون چموشى، گاز گرفتن، با دست و پا لگد زدن، شير ندادن و... قرار مى دهد. همه اين اوصاف و حالات اشاره اى بر حركات مؤذيانه و پست بنى اميّه دارد، و كنايه است از آزار دادن، كشتن و نپرداختن حقوق بيت المال مردم مسلمان (اينها همه نشانه ظلم و بى عدالتى و در يك كلمه فتنه است) سپس امام در مورد حركات شر آميز بنى اميّه و گرفتارى مردم به دست آنها به ذكر دو مطلب پرداخته است: 1- بنى اميه از آزار و اذيّت و قتل و غارت مردم خوددارى نمى كردند مگر نسبت به دو دسته: الف: كسانى كه براى آنها سودى داشتند، پيرو راهشان بودند و با وجودى كه: منكرات آنها را مشاهده مى كردند بر آنها اعتراض نمى كردند.
ب: كسانى كه ضررى به آنها نداشتند و كارهاى زشت آنها را تقبيح نمى كردند و بنى اميه هم از آنها ترسى بدل راه نمى دادند نظير عوام الناس و بازاريان.
2- بيان حال جان نثارانى است كه اطاعت و ياريشان از بنى اميّه مانند فرمانبردارى برده از آقايش و يا پيروان بى اختيار از مولايشان بود. يعنى بدان سان كه برده ناگزير از اربابش و يا مزدور از دستور جيره دهنده تبعيّت مى كند و استقلال شخصى ندارد، آنان نيز با همين ويژگى از بنى اميّه فرمان بردارى مى كردند و مطيع بى چون و چرا بودند. جز اينان باقى افراد ممكن نبود كه از بنى اميّه حمايت كنند. (پس طبيعى بود كه مورد آزار و اذيّت بنى اميّه واقع گردند) محتمل است كه معناى كلام امام اين باشد كه نادانان و جيره بگيران تا حاكميت زور باشد از بنى اميّه حمايت مى كنند و با نبود زور و با توجّه بملاك يارى كردن آنها، از پيروى بنى اميّه طفره مى روند. چنان كه امام (ع) در جاى ديگر مشابه اين كلامى دارند كه مى فرمايند: يارى بعضى از شما از بعضى مانند يارى كردن برده از اربابش مى باشد هنگامى كه ارباب حضور دارد از او فرمان مى برد و هر گاه ارباب غايب شود از او بدگويى مى كند (اطاعت مردم از بنى اميّه نيز چنين است).
پس از بيان اين كه بنى اميّه مردم را تا سر حدّ برده تحقير مى كنند، بتوضيح فراگير بودن فتنه آنها پرداخته فتنه آنها را محدود به يك يا چند مورد نمى داند و از ديدگاه حضرت فتنه بنى اميّه بسيار سخت و دشوار همچون قطعه هاى ظلمانى شب فرا مى رسد.
بعضى كلمه «فتنه» را فتن بنى اميّه بصورت جمع قرائت كرده اند، منظور جزئيّات شرور و بديهايى است كه در زمان دولت و حكومت آنها بر مردم وارد مى شد.
امام (ع) لفظ «شوهاء» را براى قبيح و زشت بودن عقلى و شرعى اعمال بنى اميّه استعاره به كار برده است. وجه شباهت منفور بودن رفتار آنهاست، چنان كه مردم از چهره زشت متنفّرند از كردار بنى اميّه نفرت دارند.
لفظ «قطع» را براى تكرار فتنه و آشوب از ناحيه حكومت بنى اميّه، استعاره به كار برده است. چنان كه اسبهاى مهاجمين براى جنگ و غارت فوج فوج وارد مى شوند. جاهليّت بنى اميّه در كلام امام (ع) اشاره به عدم مطابقت رفتار آنها با قوانين عدل الهى است، چنان كه حركات مردم دوران جاهليت چنين بود. نظر به همين معناست كه مى فرمايد: در زمان حكومت آنها پرچم هدايتى نيست و علم ارشادى ديده نمى شود. يعنى براى رهبرى امام عدل و قانون حقّى كه از آن تبعيت شود وجود ندارد.
|