دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی (بخش سوم)

No image
ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی (بخش سوم)

ماهيت و عوامل انقلاب اسلامي (بخش سوم)

استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری

کیفیت رهبری انقلاب

از نظر رهبری این‌طور نبود که روز اول کسی خود را کاندیدا بکند و بعد مردم به او رأی بدهند و او را به رهبری انتخاب کنند و به‌دنبال آن رهبر برای مردم تعیین خط مشی کند. واقعیت این‌ است که گروههای زیادی ـ از آنها که احساس مسئولیت می‌کنند ـ تلاش کردند که رهبری نهضت را به عهده بگیرند، ولی تدریجاً همه عقب رانده شدند و رهبر خودبه‌خود انتخاب شد. شما در نظر بگیرید که چه تعداد از قشرهای مختلف مثلا از روحانیون ـ چه از مراجع و یا غیرمراجع ـ و یا از غیرروحانیون چه گروههای اسلامی و چه غیراسلامی در این انقلاب شرکت داشتند. در این نهضت افراد تحصیل‌کرده، افراد عامی، دانشجو، کارگرها، کشاورزان، بازرگانان همه و همه شرکت داشتند؛ ولی از میان همة این افراد مختلف، تنها یک نفر به‌طور خود‌به‌خود، به‌عنوان رهبر انتخاب شد.

رهبری که همه گروهها او را به رهبری پذیرفتند. اما چرا؟ آیا به‌دلیل صداقت رهبر بود؟ بی‌شک این رهبر صداقت داشت؛ ولی آیا صداقت منحصر به شخص امام خمینی بود و کسی دیگر صداقت نداشت؟ البته می‌دانیم که چنین نیست و صداقت منحصر به ایشان نبود. آیا به دلیل شجاعت رهبر بود و اینکه تنها ایشان فرد شجاعی بودند و غیر از ایشان رهبر صدیق و صادق و شجاع دیگری وجود نداشت؟ البته کسان شجاع دیگری نیز بودند. آیا به این دلیل بود که ایشان از یک نوع روشن‌بینی برخوردار بودند و دیگران فاقد این روشن‌بینی بودند، آیا به‌دلیل قاطعیت رهبر بود و دیگران فاقد قاطعیت بودند؟ می‌دانیم که قاطعیت منحصر به ایشان نبود.

درست است که همة این مزایا به‌اعلی درجه در ایشان جمع بود، ولی چنین نیست که این مزایا لااقل با شدت و گسترش کمتر در دیگران نبود. پس چه شد که جامعه خودبه‌خود ایشان را و فقط ایشان را به‌رهبری انتخاب کرد و هیچ فرد دیگری را در کنار ایشان به‌رهبری نپذیرفت؟

پاسخ این سؤال برمی‌گردد به یک سؤال اساسی که در فلسفة تاریخ مطرح می‌شود و این است که: آیا تاریخ شخصیت را می‌سازد و یا شخصیت تاریخ را؟ آیا نهضت رهبر را می‌سازد و یا رهبر نهضت را؟ اجمالاً می‌دانیم که نظریه صحیح در این مورد این است که یک اثر متقابل میان این دو یعنی میان نهضت و رهبر است. می‌باید از یک طرف یک سلسله مزایا و امتیازات در رهبر باشد و از طرف دیگر نیز خصوصیاتی نیز در نهضت وجود داشته باشد. مجموع این شرایط است که فرد را به‌مقام رهبری می‌رساند.

امام خمینی به این علت رهبر بلامنازع و بلامعارض این نهضت شد که علاوه بر اینکه واقعاً شرایط و مزایای یک رهبر در فرد ایشان جمع بود، ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت. حال آنکه دیگران ـ آنها که برای کسب مقام رهبری نهضت تلاش می‌کردند ـ به اندازة ایشان در این مسیر قرار نداشتند. معنی این سخن این است که امام خمینی با همة مزایا و برتریهای شخصی که دارد، اگر اهرمهائی که روی آنها دست می‌گذاشت و فشار می‌داد و جامعه را به‌حرکت درمی‌آورد، از نوع اهرمهائی بود که دیگران روی آنها فشار می‌آوردند و اگر منطقی که ایشان به‌کار می‌برد، نظیر منطق دیگران بود، امکان نداشت ایشان در به‌حرکت درآوردن جامعه موفقیتی کسب کند.

اگر امام عنوان پیشوائی مذهبی و اسلامی را نمی‌داشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنائی و انس و الفتی با اسلام نداشت و اگر عشقی که مردم ما با خاندان پیامبر دارند، وجود نمی‌داشت و اگر نبود که مردم حس کردند که این ندای پیامبر(ص) و ندای حضرت علی(ع) یا ندای امام حسین(ع) است که از دهان این مرد بیرون می‌آید، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما به‌وجود آید.

رمز موفقیت رهبر در این بود که مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی به پیش برد. ایشان با ظلم مبارزه کرد؛ ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد. امام از طریق الغای این فکر که مسلمان نباید زیربار ظلم برود، مسلمان نباید تن به اختناق بدهد، مسلمان نباید به خود اجازه دهد که ذلیل باشد، مؤمن نباید زیردست و فرمانبر کافر باشد،18 با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه کرد؛ مبارزه‌ای تحت لوای اسلام، و با معیارها و موازین اسلامی.

از جمله اقدامات اساسی این رهبر، مخالفت جدی و دامنه‌دار با مسئلة «جدائی دین از سیاست» بود. شاید فضل تقدم در این زمینه با سیدجمال باشد. سیدجمال شاید نخستین کسی بود که احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبشی و حرکتی ایجاد کند، باید به آنها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست. این بود که او این مسأله را به شدت در میان مسلمین مطرح کرد. بعدها استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطة دین و سیاست را قطع کنند.

از جملة این تلاشها، طرح مسأله‌ای ‌است به‌نام «علمانیت» که به معنی جدائی دین از سیاست است. بعد از سیدجمال در کشورهای عربی و به خصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی‌گرائی، عربیزم و پان‌عربیزم، به تبلیغ فکر جدائی دین از سیاست پرداختند. اخیراً هم شاهد بودید که انورسادات همین مسأله را باز بار دیگر مطرح کرد. انور سادات در نطقهای اخیرش به‌خصوص بر این نکته تأکید می‌کرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آنجا انجام دهد. مذهب اصولا نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.

در جامعة ما نیز این مسأله زیاد مطرح شده، به‌طوری‌که مردم تقریباً آن را پذیرفته بودند؛ اما همه دیدیم که وقتی از زبان یک مرجع تقلید، از زبان کسی که مردم، با وسواس کوشش می‌کنند تا کوچکترین آداب مذهبی خود را با دستورهای او منطبق بکنند، در کمال صراحت بیان شد که دین از سیاست جدا نیست و به مردم خطاب شد که اگر از سیاست کشور دوری کرده‌اید، در واقع از دین دوری کرده‌اید، مردم چگونه به جنب‌و‌جوش افتادند و به‌نوعی بسیج عمومی اقدام کردند. یا درنظر بگیرید که مسألة آزادی و آزادی‌خواهی در جامعه با شدت مطرح بود، با این حال چندان تأثیری در حال مردم نداشت؛ ولی وقتی همین مسأله از زبان رهبر مطرح شد، یعنی کسی که رهبر دینی و مذهبی است، مردم برای اولین بار دریافتند که آزادی یک موضوع صرفاً سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن، یک موضوع اسلامی است و این نکته روشن شد که یک نفر مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادیخواه باشد.

در چند سال گذشته مسائلی در ایران به‌وجود آمد که از جنبه‌های اقتصادی و سیاسی اهمیت چندانی نداشت؛ ولی از جنبة مذهبی آن‌هم از نظر شعائر مذهبی مهم بود و خود این مسائل در اوج‌دادن به نهضت نقش مؤثری داشتند؛ مثلاً یکی از اشتباهات بسیار بزرگ عوامل رژیم، این بود که به‌دلیل غرور فوق‌العاده‌ای که برایشان حاصل شده بود، در اواخر سال 55 تصمیم گرفتند که تاریخ هجری را به تاریخ به اصطلاح شاهنشاهی تبدیل کنند. اینکه تاریخ هجری باشد یا شاهنشاهی، از نظر اقتصادی و سیاسی تأثیر چندانی در حال مردم نداشت؛ ولی همین مسأله به شدت عواطف مذهبی مردم را جریحه‌دار کرد و وسیلة خوبی برای کوبیدن رژیم به‌دست رهبر داد.

رهبر بلافاصله با طرح این شعار که چنین عملی دشمنی با پیغمبر و دشمنی با اسلام است، و معادل است با قتل عام هزاران نفر از عزیزان این مردم، موفق شد در مردم عصیان ایجاد کند و از تحریک وجدان اسلامی آنها به بهترین نحو در جهت پیشبرد نهضت، بهره‌برداری نماید.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS