دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

«آتش به اختيار» و مبانی و اصول آن از منظر آموزه های دينی

No image
«آتش به اختيار» و مبانی و اصول آن از منظر آموزه های دينی

نويسنده: خليل منصوری

فرمان «آتش به اختيار» از سوي رهبر معظم انقلاب، فرماني راهبردي بر اساس مباني و اصول عقلي و نقلي است. اين خلاقيت فرهنگي و خلق مفاهيم جديد براي تبيين و توصيه اهداف فکري و فرهنگي از سوي رهبري، در اصل براي جبهه فرهنگي صادر شده است، اگر چه در حوزه هاي ديگر نيز قابل انطباق و اجراست. نظر به اهميت اين راهبرد، نويسنده در مطلب حاضر مباني و قواعد و اصول آن را از منظر قرآن و آموزه هاي ديني بررسي و واکاوي کرده است.

معناشناسی «آتش به اختيار»

«آتش به اختيار» يک اصطلاح ترکيبي است که کاربرد اصلي آن در حوزه نظامي است. در کاربردهاي نظامي زماني که ارتباط خط مقدم با ديگر خطوط به هر دليلي قطع مي شود، افراد درگير بر اساس اصل اساسي دفاع از خود و سنگر، موظف هستند تا خود زمام امور را به دست گيرند و ميدان را مديريت کرده و به صيانت و دفاع از سنگر پرداخته و دشمن را به هر وسيله اي دفع کنند يا از حرکت باز دارند. براين اساس فقدان فرماندهي و يا فقدان ارتباط با فرماندهي، موجب نمي شود تا نيروهاي ميداني دست از دفاع يا حمله بردارند و منفعل عمل کنند، بلکه بايد فرماندهي انتخاب کرده و در صورت عدم وجود چنين حالت و ظرفيتي هر يک از افراد خود به اختيار و اراده از هر راهبرد و سازوکاري براي دفع دشمن و تهديد اقدام کنند.

آتش به معناي هر اقدام براي کشتن دشمن و دفع تهديد است. اين اقدام با سلاح سختي چه گرم چون تفنگ و توپخانه يا سرد چون شمشير و نيزه و سرنيزه يا سلاح نرم با ايجاد خوف و ترس کلامي و حرکتي مي تواند انجام گيرد؛ ولي با توجه به اينکه امروزه سلاح گرم، بيشترين کاربرد را دارد، آتش به معناي شليک گلوله، مصداق غالب است.

مراد از اختيار نيز بهره گيري از اراده انساني و حق انتخاب آزاد براي هرگونه عمل و رفتاري است که بتواند دشمن را دفع يا رفع کند. بنابراين، مي توان گفت: آتش به اختيار به معناي مديريت ميدان جنگي از سوي يکايک افراد با هرگونه ابزار و سلاح جهت دفع و رفع دشمن و تهديد است.

اين فرمان زماني صادر و يا به کار گرفته مي شود که ميدان جنگ، فاقد فرمانده يا فاقد شرايط و امکان انتخاب جايگزين يا ارتباط با فرمانده يا قرارگاه فرماندهي باشد.

امروز در ارتش هاي جهان، برخي يگان هاي مسلح اين اجازه را مي يابند تا بدون هماهنگي با مرکز فرماندهي به سوي هر جنبده يا شيء و پرنده اي آتش بگشايند و آن را نابود کنند. در حقيقت هر تهديد احتمالي را دفع و يا رفع کنند. در چنين شرايطي اين نيروها براي حفظ جان خود و جلوگيري از شکست در برابر دشمن براساس توانمندي ها، تجربيات، امکانات و موقعيت خاص جغرافيايي که در آن قرار گرفته اند، در برابر دشمن که قصد نابودي آنها را دارد، موضع مناسب مي گيرند و تمام تلاششان را به کار مي بندند تا در برابر هجوم دشمن شکست نخورند و حتي از توان خود براي غلبه بر خصم استفاده کنند.

اين روشي منطقي و معقول است و هيچ کس نمي تواند نيروهاي نظامي را که در چنين شرايطي به فرمان «آتش به اختيار» عمل کنند سرزنش نمايد، بلکه از اين جهت بايد آنها را سرزنش کرد که در شرايط ايجاد شده قدرت ابتکار و خلاقيت را از دست بدهند و حالت انفعال به خود بگيرند و در نهايت مغلوب دشمن شوند.

در اصطلاحات نظامي آمده است، زماني که فرمانده احتمال مي دهد ارتباطش با سربازانش قطع خواهد شد، او در آخرين فرمان خود به سربازان دستور آتش به اختيار مي دهد؛ به اين ترتيب، شليک به هر فردي غير از افراد خودي، به اختيار خود سرباز است و سربازان اجازه دارند، هر کسي را به گلوله ببندند. پس هرکس در اين شرايط بحراني، بايد وظيفه خود را تشخيص داده و به آن عمل کند.

بايد توجه داشت، در فرهنگ هر جامعه اي گاه از اصطلاحات علوم براي تبيين امور ديگر در علوم و حوزه هاي ديگر استفاده مي شود؛ چنان که واژه آسيب شناسي از علوم پزشکي به حوزه هاي علوم انساني و اجتماعي آمده و پرکاربرد مورد استفاده قرار گرفته است.

در اين راستا رهبر معظم انقلاب در ديدار رمضاني با دانشجويان، آنها را به تلاش جدي و همه جانبه براي غلبه دادن گفتمان انقلاب اسلامي در دانشگاه توصيه کرده و در ضمن اين بحث فرمودند: «من به همه آن هسته هاي فکري و عمليِ جهادي، فکري، فرهنگي در سرتاسر کشور مرتّباً مي گويم: «هر کدام کار کنيد؛ مستقل و به قول ميدان جنگ، آتش به اختيار.»(17 خرداد 1396)

ايشان افزودند: «گاهي دستگاه هاي مرکزيِ فکر، فرهنگ و سياست، دچار اختلال و تعطيلي مي شوند که در اين وضعيت، بايد افسران جنگ نرم، با شناخت وظيفه خود، به صورت آتش به اختيار، تصميم گيري و اقدام کنند.»

ايشان در اين فرمان، با استعاره گيري از اصطلاحات نظامي براي فعاليت هاي فکري و فرهنگي بر آن است تا فرماني با مفهوم شناخته شده صادر کند؛ زيرا بهره گيري از اصطلاحات شناخته شده با حد و مرزهاي مشخص در آن علوم مي تواند در رسايي مفهوم و مقاصد، بهتر عمل کند؛ چرا که ديگر نيازي به توضيح و تفصيل نيست؛ زيرا شنونده و مخاطب با مراجعه به اصطلاحات علوم به سادگي معنا و مفهوم منتقل شده و چارچوب ها و حد و مرزهاي آن را درمي يابد و با واژه يا کلمه اي غيرمأنوس و بي حد و مرز دچار سرگرداني نمي شود.

البته همواره کساني هستند که به دور از اصول فهم کلام، با اما و اگرها و حاشيه ها، بر آن مي شوند تا اين تعريف شناخته شده و با حد و مرزهاي مشخص در تعريف اصطلاحي را ناديده گرفته و هوچي گري و هياهو کنند و مقاصد شوم خود را با شبهه افکني و متشابه سازي پی‌گير شوند.

رهبر معظم انقلاب با درک درست از اين جنگ نرم دشمنان و هوچي گري دشمنان، بر آن مي شود تا خود به بازتعريف اصطلاح نظامي در حوزه فرهنگي و فکري بپردازد. از اين رو ايشان چند روز بعد در خطبه هاي عيد فطر در تبيين مفهوم «آتش به اختيار»، خاطرنشان کردند: آتش به اختيار به معناي «کار فرهنگيِ خودجوش و تميز» است؛ و به معناي بي قانوني و فحاشي و طلبکار کردن مدعيان پوچ انديش و مديون کردن جريان انقلابي کشور نيست... نيروهاي انقلابي و دلسوز و علاقه مند به حرکت کشور به سمت اهداف والا، بيش از همه بايد مراقب حفظ نظم و قوانين و آرامش کشور و جلوگيري از سوءاستفاده دشمنان باشند.(خطبه هاي نماز عيد فطر، 5 تير 1396)

پس با اين تعريف مي توان گفت: فرمان آتش به اختيار يعني زماني که صداي فرمانده به شما نرسيد، آتش به اختيار هستيد؛ يعني اگر دشمن را در مقابل خود ديديد منتظر دستور نباشيد و خودتان کار را انجام بدهيد. آتش به اختيار يعني افسران جنگ نرم مؤمن باتقوا و با بصيرت و سرباز واقعي ولايت، هر وقت خطايي ديدند، انحرافي ديدند؛ سهل انگاري ديدند، کوتاهي مسئولي را ديدند، با رعايت اصول اخلاقي و مرّ قوانين آن خطا و انحراف و کوتاهي و سهل انگاري را به مقامات بالاتر و شخص موردنظر تذکر بدهند و تا پيگيري و حصول نتيجه و رفع مشکل سکوت نکنند.

آتش به اختيار يعني انجام فريضه امربه معروف و نهي از منکر توأم با بصيرت و صبر انقلابي؛ که قطعاً اگر چنين بود ظفر انقلابي و رضاي الهي نيز محقق خواهد شد.

آتش به اختيار يعني مبارزه قاطع و انقلابي با مظاهر انواع فساد و تخلف در عرصه هاي مختلف در چارچوب شرع مقدس و قانون و اخلاق و عرف متعارف و پيگيري تا حصول نتيجه.

آتش به اختيار يعني اينکه بايد به آن حد از بصيرت برسيم که ديگر منتظر نباشيم تا مولايمان خود را براي هر مسئله ريزودرشتي هزينه کند؛ و منتظر نباشيم که در هر مسئله فرعي نظر و مواضع ولايت را بشنويم. بايد عمارگونه در مواردي که مولا به دلايلي که فقط خدا و او مي داند سکوت اختيارکرده طبق رهنمودهاي عمارهاي ولايت عمل کنيم.

از نظر رهبر انقلاب حوزه فرهنگي نيازمند جهاد فکري و فرهنگي است تا تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي را دفع کند.از نظر ايشان جهاد تنها در مقوله نظامي يا مالي و اقتصادي نيست، بلکه در همه حوزه ها کارکرد و مفهوم دارد به شرطي که هدف از جهاد، دشمنان در اين حوزه‌ها باشند که سنگرهايي را فتح کرده يا تهديد مي کنند. مقام معظم رهبري مي فرمايد: «بنده بيشترِ سنگيني بارم اين است که نگاه کنم ببينم کجا شعله جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم»، و در ادامه مي فرمايد: «جهاد هم فقط به معناي حضور در ميدان جنگ نيست؛ زيرا هرگونه تلاش در مقابله با دشمن، مي تواند جهاد تلقّي شود. البته بعضي ممکن است کاري انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبير به جهاد کنند. اما اين تعبير، درست نيست. چون يک شرط جهاد، اين است که در مقابله با دشمن باشد. اين مقابله، يک وقت در ميدان جنگِ مسلحانه است که جهاد رزمي نام دارد؛ يک وقت در ميدان سياست است که جهاد سياسي ناميده مي شود؛ يک وقت هم در ميدان مسائل فرهنگي است که به جهاد فرهنگي تعبير مي شود و يک وقت در ميدان سازندگي است که به آن جهاد سازندگي اطلاق مي گردد» (20/3/1375، بيانات در ديدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله).

پس «آتش به اختيار فرهنگي» نوعي مجاهدت در عرصه فرهنگي عليه دشمني است که به دنبال شکست در جبهه هاي ديگر در انديشه فتح فرهنگي است.

هدف و ماهيت آتش به اختيار فرهنگی

براي درک بهتر از فرمان آتش به اختيار فرهنگي در قرارگاه هاي فرهنگي بايد توجه داشت که مراد آتش به اختيار در عمليات، نسبت به مواضع خودي نيست بلکه نسبت به دشمن و نفوذي هاي آنان است. از سوي ديگر، مهمترين اهداف فرمان آتش به اختيار فرهنگي، ايجاد روحيه مطالبه گري، تبيين گري، مبارزه و جنگ نرم فکري و رواني و فرهنگي عليه تهاجم فکري و فرهنگي دشمنان گفتمان اسلامي است.

بي گمان مهمترين راهبرد گفتمان انقلاب اسلامي دگرگوني فکري و فرهنگي در جهان عليه گفتمان استکباري ليبرال دموکراسي سرمايه دار با مديريت و رهبري صهيونيسم مسيحي آمريکا و غرب است. مهمترين اصول اين گفتمان عبارتند از «عدالتخواهي» و «آزادي خواهي» و «انقلابي گري» و تلاش براي اصلاح «سبک زندگي» و غيره. اين امور اصلي در گفتمان انقلاب اسلامي نيازمند مطالبه گري و گفتمان سازي در همه ابعاد جامعه است.

ضرورت ورود افسران جنگ نرم از دانشجويان و نخبگان در راستاي ايجاد و مديريت مطالبه‌گري و مبارزه و جهاد عليه تهاجم فرهنگي دشمنان، زماني افزايش مي يابد که رهبر معظم انقلاب به مردم و مسئولان هشدار مي دهد که پس از سه دهه از انقلاب اسلامي، تنها کاري که انجام شده، نظام سازي اسلامي است؛ اما دو اصل و عنصر مهم ديگر يعني دولت سازي و امت سازي اسلامي هنوز انجام نشده و کاري صورت نگرفته است.

پس بايد توجه داشت که اگر تعبير «آتش به اختيار» ممکن است اصطلاحي جديد باشد؛ اما اين راهبرد در زماني که هنوز دولت سازي اسلامي و امت سازي اسلامي صورت نگرفته، به هيچ وجه جديد نيست. رهبري سال گذشته در همين ديدار با دانشجويان در راستاي همين راهبرد «آتش به اختيار» مي فرمايند: «اگر ايستادگي کرديد و با بسيج ذهني مردم، خواسته‌ها را به گفتمان عمومي تبديل کرديد، مسئولان هم مجبور مي شوند به مطالبات شما عمل کنند.»

مهمترين وجه اساسي در راهبرد فرمان آتش به اختيار، غرقه سازي عمومي جامعه از طريق دانشجويان فعال و نخبگان فکري و فرهنگي جامعه است تا بستري براي دولت و امت سازي اسلامي انجام گيرد و نظام اسلامي پايگاه فکري و فرهنگي را در تهاجم فکري و فرهنگي از دست ندهد. حضور نفوذي ها در همه حوزه ها و تغيير و تبديل راهبردها در گفتمان انقلاب اسلامي از درون و بيرون خطري است که نيازمند حضور بيشتر و فعالانه افسران جنگ نرم و جهاد فکري و فرهنگي است. از اين رو، ابعاد روشنگري و مطالبه گري در فرمان آتش به اختيار بيشتر از هر چيز ديگري خودنمايي مي کند. از اين رو گفته شده که آتش به اختياري براي کار تبييني و مطالبه گري است.

در يک سخن، آتش به اختياري براي کاري است که وظيفه دانشجو و فعال نخبه فکري و فرهنگي است، نه کاري که وظيفه نهادهاي دولتي است. سرباز و افسري که آتش به اختيار فرهنگي مي شود؛ يعني در حوزه مسئوليت خود معطل فرماندهي نماند؛ نه اينکه وظيفه خودش را رها کند و جاي ديگران نشيند.

از طرفي آتش به اختيار فرهنگي به معناي هرج و مرج در عمل اجتماعي و سياسي نيست؛ چرا که از محکمات فعاليت اجتماعي اين جمله رهبري است که فرموده است: هيچ چيزي مجوّز اين نيست که بگويند چون نيروي انتظامي و قوه قضاييه عمل نکردند، خودمان وارد ميدان شديم. (بيانات رهبر معظم انقلاب، مورخ 11 مرداد سال 1380)

پس همچنان حکم حکومتي سال ۷۸ رهبري درباره حرام بودن فعاليت هاي خودسرانه سر جاي خودش باقي است. ايشان در رابطه با فريضه امر به معروف و نهي از منکر به اين محکمات اشاره داشته و به صراحت مي گويند: امر به معروف، يک مرحله گفتن و يک مرحله عمل دارد. مرحله عمل، يعني اقدام با دست و با زور. اين مرحله، امروز به عهده حکومت است و بايد با اجازه حکومت انجام بگيرد و لاغير.

    خلاصه اينکه فرمان آتش به اختياري در چارچوب همان محکمات و اصول راهبردي و مباني قرآني معنا مي يابد و در راستاي فعاليت هاي تبييني و روشنگري و مطالبه گري است که اين فرمان صادر مي شود تا همچنان دانشجويان و نخبگان و افسران جبهه فکري و فرهنگي به تبيين اين مهم بپردازند و عقب نشيني نکنند و ديگران را وادار به انجام وظايف و مسئوليت هاي خود کنند.

دستور «آتش به اختيار» رهبری حداقل چهار نکته مهم را در بردارد:

  1. انتقاد و اعتراض نسبت به عملکرد متوليان فرهنگ و سياست؛
  2. اين فرمان فقط در عرصه فعاليت هاي فرهنگي نرم است ولاغير، آنها که تعبير ديگري مي خواهند از اين دستور داشته باشند يا ناآگاهند و يا مغرض؛
  3. اين فرمان به معناي بي ضابطگي و عبور از قوانين و مقررات در جامعه نيست، بلکه فعاليت‌هاي فرهنگي تحت فرمان «آتش به اختيار» باز هم در چارچوب ضوابط خواهد بود؛
  4. اين دستوري است که از سوي فرماندهي که صاحب اختيار همه است صادر شده و هر کس در هر حد و توان و بضاعتي که دارد در اجراي اين دستور بايد نقش آفريني کند.

مبانی و اصول دينی فرمان آتش به اختيار

فرمان آتش به اختيار يک راهبرد عقلي و نقلي است. بنابراين، نه تنها عقل آن را مي شناسد و بدان عمل مي کند، بلکه نقل مطابق فطرت (روم، آيه 30) آن را امضا و تأييد مي کند. با توجه به اينکه فرمان آتش به اختيار از سوي فرمانده اعلان مي شود، در حقيقت هر کسي به اين فرمان عمل کرد، از فرماندهي تبعيت کرده است چرا که فرمانده، گاه حکم جزيي و موردي می‌دهد و گاه حکم کلي. همان طوري که اطاعت از فرمان هاي جزيي و مصداقي بر فرمانبران لازم است، همچنين لازم است تا فرمان هاي کلي را به اجرا در آورند و از آن تخطي نکنند. فرمان آتش به اختيار از فرمان هاي کلي است که نوعي جانشيني را براي يکايک افراد در ميدان صادر مي کند.

براي فرمان آتش به اختيار و عمل استقلالي افسران و سربازان در هنگام فقدان رهبري يا اختلال در ارتباط، مباني، اصول و قواعدي است که بايد شناخته شود. با نگاهي به آموزه هاي ديني و قرآني، مي توان مباني، اصول و قواعد فرمان آتش به اختيار را به دست آورد که در ادامه به برخي از آنها اشاره مي شود:

۱- ولايت محوری: از نظر قرآن، هيچ کسي را بر کسي ولايت نيست. ولايت به معناي نوعي مالکيت حقيقي مانند مالکيت بر جان و مال است؛ به عنوان نمونه هر انساني مالک جان خود است و بر آن ولايت دارد. البته ولايت بر دو نوع ولايت تکويني و تشريعي است؛ ولايت تکويني مانند ولايت انسان بر جان خود يا ولايت خدا بر هستي؛ ولايت تشريعي يعني ولايتي که منشأ و خاستگاه آن قانون است. ولايت شوهر بر همسر از مصاديق ولايت تشريعي است. البته ولايت تکويني مي تواند با ولايت تشريعي در يک فرد شکل گيرد؛ ولايت معصومان(ع) بر انسان برخوردار از دو نوع ولايت تکويني و تشريعي است؛ چرا که ولايت ايشان مظهر ولايت الهي است و آنان بر همه هستي داراي ولايت تکويني تصرف و ولايت تشريعي قانوني هستند. بر همين اساس است که خداوند ولايت پيامبر(ص) را مقدم بر ولايت انسان بر جان و مال خود دانسته و معصومان(ع) به تبع ايشان به حکم نفس حضرت بودن، اختياردار جان و مال مردمان هستند: النَّبِيُّ اَوْلَي بِالْمُوْمِنِينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ؛ پيامبر اولي به مؤمنان از خودشان است.(احزاب، آيه 6) بنابراين، از نظر قرآن هر کسي بر خود ولايت دارد و مستقل از ديگري است. اين استقلال ولايي که مظهر ولايت الهي است براي يکايک انسان ها به عنوان خليفه عام الهي ثابت است. از آنجا که معصومان(ع) خليفه تمام و کمال الهي و مظهر تجليات همه صفات و اسماي خداوندي هستند، از ولايت کاملي حتي نسبت به هر يک از انسان ها برخوردارند؛ چرا که ولايت آنان مظهر ولايت الهي است و اگر خداوند به عنوان مالک هستي مالک جان و مال هر انساني است، ايشان نيز اين گونه هستند. از آنجا که در آيه بر مؤمنان تأکيد شده مي توان دريافت که مراد در اينجا ولايت تشريعي افزون بر ولايت تکويني است؛ بنابراين، از نظر قانوني نيز ولايت معصومان مقدم بر ولايت خودمان بر خودمان است.

بايد توجه داشت که نظارت همگاني مؤمنان بر عملکرد يکديگر و حتي دولتمردان و کارگزاران نظام در قالب فريضه امر به معروف و نهي از منکر برخاسته از مظهريت در ولايت الهي از سوي آنان است. خدا مي فرمايد: وَالْمُوْمِنُونَ وَالْمُوْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاة وَيُوْتُونَ الزَّكَاة وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ اُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ مردان و زنان با ايمان اولياي يكديگرند كه به كارهاي پسنديده وا مي دارند و از كارهاي ناپسند بازمي دارند و نماز را بر پا مي كنند و زكات مي دهند و از خدا و پيامبرش فرمان می‌برند. آنانند كه خدا بزودي مشمول رحمتشان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكيم است.(توبه، آيه 71) پس هر کسي در هر مقام و مسئوليتي است از نوعي ولايت در مظهريت برخوردار است و مي توان گفت بهره مند از استقلاليت در آتش به اختيار است. البته لازم است تا برخي ها مسئوليت و نقش رسمي در اين باره را به عهده گيرند و به عنوان آمران و ناهيان رسمي در جامعه، رفتارهاي مؤمنان را نظارت کرده و بر اساس اين فريضه، ديگران را دعوت کنند: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَيَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و بايد از ميان شما گروهي مردم را به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي بازدارند و آنان همان رستگارانند.(آل عمران، آيه ۱۰۴؛ و نيز نگاه کنيد: تفسير راهنما و فرهنگ قرآن، هاشمي رفسنجاني و محققان ذيل آيه)

۲- تکليف محوری: از نظر آموزه هاي قرآني هر انساني مکلف است؛ به اين معنا که تکاليفي براي انسان به عنوان موجود مريد و مختار وضع شده است که بايد به اختيار خود، آن را انجام دهد. تکليف داراي شرايط عام است که شامل عقل، بلوغ، علم، قدرت و اختيار است و هر کسي که اين چهار عنصر را دارا است، انسان مکلفي است که بايد در چارچوب شرايط به احکام پنج گانه تکليف(واجب،حرام،مستحب، مکروه ومباح) عمل کند. از آنجا که براي هر فعلي از افعال مکلفين حکمي از احکام پنج گانه است، انسان بايد آنها را بشناسد و به کار گيرد. البته بايد توجه داشت تکليف محوري براساس احکام شريعت و قوانين آن است؛ اما هر انساني غير از تکليف محوري، بايد به اين مطلب نيز توجه داشته باشد که وظيفه محوري نيز در ساختار زندگي انسان يک اصل است؛ زيرا انسان ها در جامعه نقش هايي دارند که اين نقش ها وظايفي را موجب مي شود. پس وظيفه محوري نيز بر اساس نقش ها و مسئوليت هاي اجتماعي يک اصل اساسي است که بايد به آن توجه داشت. هر انساني در قبال خود و جامعه وظايف و تکاليفي در قالب بايدها و نبايدها و شايدها و نشايدهاي قانوني و تشريعي دارد. پس شناخت تکاليف قانوني و شرعي و وظايف اخلاقي و مسئوليت هاي اجتماعي براي هر انساني لازم است تا بر اساس آن رفتار کند. از نظر اسلام، هر کسي وظيفه و تکليفي دارد که بايد آن را بشناسد و انجام دهد. بنابراين، آتش به اختيار به اين معنا است که اشخاص بايد تکاليف و وظايف خود را در قبال جان و جهان و جامعه بشناسند و در شرايطي خاص بدان عمل کنند. البته آتش به اختيار يک فرمان براي حالت اضطراري است نه حالت عادي و نمي توان در همه حال به آن عمل کرد؛ زيرا اگر فرماندهي حضور دارد و ارتباط فراهم است نمي توان از آن بهره برد. گاه فرماندهي تشخيص موضوع را به فرمانبران مي دهد تا خود با توجه به شرايط ارزيابي و عمل کنند. همانند فرماني که از سوي خدا براي ذوالقرنين صادر شده است. خداوند می‌فرمايد: قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا اَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا اَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا؛ فرموديم اي ذوالقرنين اختيار با توست يا عذاب مي كني يا در ميانشان روش نيكويي پيش مي گيري.(کهف، آيه 86) آن حضرت(ع) نيز بر اساس فرمان کلي مي گويد: قَالَ اَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَي رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا وَاَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَي وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ اَمْرِنَا يُسْرًا؛ گفت: اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد سپس به سوي پروردگارش بازگردانيده مي شود تا او را عذابي سخت کند؛ اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشي هر چه نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود، او را به كاري آسان واخواهيم داشت. (کهف، آيات ۸۷ و 88) بنابراين، فرمان آتش به اختيار با آنکه يک حکم و فرمان عام است، ولي اجراي آن منوط به تحقق شرايط آن است. به اين معنا که اگر شرايطي فراهم آمد که بايد بر اساس آتش به اختيار مستقل عمل کند، بايد آن را به عنوان يک وظيفه و تکليف عمل کند و منفعل نباشد.

۳- خليفه الله: هر انساني به حکم انسان بودن، خليفه عام خداوند است و مسئوليت هايي به عنوان مظهر ربوبيت الهي به عهده است که شامل پرورش خود و ديگر آفريده هاي الهي و رساندن آنان به کمال بايسته و شايسته آن است. بنابراين، آتش به اختيار اين معني است که هر انساني مسئوليت هاي خود را بشناسد و عمل کند. البته اگر فرماندهي برتر و خليفه کامل باشد بايد از او راهنمايي و فرمان بگيرد و در صورت فقدان و عدم امکان ارتباط مي تواند به حکم وظيفه عمل کند که خود آن عمل نيز بر اساس فرمان کلي فرماندهي و خليفه کامل است.

۴- تقرير معصوم: يکي از اصطلاحات اصولي ،تقرير معصوم(ع) است که در چارچوب تعريف از سنت بيان مي شود. از نظر اصولي سنت عبارت از قول و فعل و تقرير معصوم است. تقرير معصوم(ع) سکوت موافق و تأييد عملي آنان نسبت به عملي است که ديگران انجام مي دهند. اين تقرير گاه نسبت به اجتهاداتي است که اشخاص در عمل انجام مي دادند و معصوم(ع) آن را با سکوت تأييد مي کرد. سکوت امام سجاد (ع) و گاه موافقت رفتاري آن حضرت(ع) نسبت به قيام مختار ثقفي را مي توان در اين چارچوب ارزيابي کرد. در حقيقت فرمان آتش به اختياري که پس از شهادت امام حسين(ع) داده شد، از سوي ايشان و توابين اجرايي شد.

۵- اجتهاد : از اصول اساسي اسلام، توجه و اهتمام به عقلانيت و اجتهاد عقلاني در چارچوب اصول عقلي و نقلي است. در جايي که نص است نبايد اجتهاد کرد و در برابر امام و شارع، اجتهاد جايز نيست. اما قرآن و پيامبر(ص) در جايي که نص قانوني وجود ندارد يا شارع حکم نمي کند، جواز اجتهاد را صادر کرده است. در همين رابطه حضرت اميرمؤمنان علي(ع) در يمن و نسبت به اموال آن اجتهاد کرد و پيامبر(ص) اجتهادش را تأييد و امضا کرد. ابوذر نيز در برخي از موارد اجتهاد کرد که مورد تأييد امام علي(ع) قرار گرفت. در روايات موارد بسياري است که اجتهاد در صورت فقدان نص يا معصوم(ع) بيان شده است. پس مي توان فرمان آتش به اختيار را مصداقي از همان فرمان اجتهاد و جواز آن دانست که در شرايطي لازم است بدان عمل شود. اين ضرورت، اقتضائات و لوازمي دارد که بايد شناخت و بدان عمل کرد. از نظر اسلام در اصول دين بايد با تعقل و تفکر به حقانيت دست يافت و اگر چيزي را مي شنويم با تقليد کورکورانه آن را باور و عمل نکنيم، بلکه در سازه تعقل و تفکر بازخواني و بازتحليل کنيم.(ملک، آيه 10) مجتهد در فروع با مراجعه به کليات، فروعات را به آن ارجاع مي دهد. اجتهاد در آتش به اختيار به اين معناست که شخص آگاه از اهداف و مقاصد شريعت اسلام، در شرايطي به اجتهاد اقدام کند و اهداف و مقاصد اسلام را تأمين کند. البته در تاريخ وقايعي اتفاق افتاده که مي تواند بخشي ناظر به همين اجتهادي باشد که مطابق اصول انجام گرفته و نوعي آتش به اختيار را به اذهان متبادر مي سازد. ابوالفتوح رازي در تفسير شريف روض الجنان مي نويسد: چون علي(ع) با عده اي از يمن بر مي گشت، آن عده بدون اجازۀ وي و قبل از عرضۀ غنايم به رسول خدا، لباس‌هاي قيمتي را پوشيدند. حضرت(ع) به آنان اعتراض کرده و وادارشان کرد که لباس ها را از تن بيرون آورند، قوم را آن خوش نيامد، زبان در او دراز کردند. او بيامد و حلّه ها (لباس ها) به رسول سپرد، ايشان شکايت علي به رسول کردند از آنچه در دلشان بود. رسول - ص- گفت: صواب کرد! چون امساک نکردند (و به نيش و کنايه ها ادامه دادند)، رسول-ص- به منبر آمد و خطبه کرد و گفت: ارفعوا السنتکم عن عليّ فانّه خشن في ذات اللّه غير مداهن في دينه؛ زبان از علي کوتاه کنيد که او مردي درشت است در ذات خداي و مداهنه نکند در دين خداي. مردمان چون خشم رسول- ص- و مبالغه او بديدند زبان کوتاه کردند. (ابولفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج 7، ص 64 و 65، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، مشهد، 1408 هجري.)

۶- عمل مطابق شرايط خاص: فرمان آتش به اختيار از جهتي مطلق و عام و از جهتي مقيد و خاص است. به اين معنا که اين فرمان هر چند به شکل کلي و عمومي صادر شده است، ولي اجراي آن محدود و مختص شرايط خاص است. به سخن ديگر، اين فرمان براي عموم مردم صادر شده و اختصاص به شخصي ندارد، بر اين اساس مي توان آن را واجب کفايي دانست که تنها در صورت انجام گروهي به قدر کفايت، از ديگران ساقط مي شود؛ همچنين مقيد به شرايطي است و اين گونه نيست که در همه حالات، شخص به استقلال عمل کند، بلکه تنها در شرايط خاصي مي تواند به استقلال عمل کرده و از فرمانده فرمان خاصي نخواهد.

به عنوان مثال عقب نشيني در شرايطي مجاز دانسته شده است و کساني که در ميدان جنگ هستند نمي توانند عقب نشيني کنند، مگر اينکه عقب نشيني در راستاي تقويت مواضع و مکر بر دشمن و مانند آن باشد. خداوند مي فرمايد: يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْاَدْبَارَ وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ اَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَي فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَاْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد هر گاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [به سوي شما] روي مي آورند به آنان پشت مكنيد. هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند، قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش دوزخ است و چه بد سرانجامي است مگر آنكه [هدفش] كناره گيري براي نبردي [مجدد] يا پيوستن به جمعي [ديگر از همرزمانش] باشد.(انفال، آيات 15 و 16)

بنابراين شناخت شرايط يک اصل در اجراي فرمان آتش به اختيار است. بايد توجه کنيم فرمان «آتش به اختيار به جوانان و افسران جنگ نرم» از سوي رهبري در شرايطي خاص مطرح شده است. ايشان در تبيين فضاي خاص جامعه مي فرمايد: «جنگي که وجود دارد، از جنگ نظامي اگر خطرش بيشتر نباشد، کمتر نيست. در جنگ رواني و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته مي شود در دنيا، دشمن به سراغ سنگرهاي معنوي مي آيد که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ايمان ها، معرفت ها، عزم ها، پايه ها و ارکان اساسي يک نظام و يک کشور؛ دشمن به سراغ اينها مي آيد که اينها را منهدم بکند و نقاط قوّت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل کند؛ فرصت هاي يک نظام را به تهديد تبديل کند.» (بيانات در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري 2 مهر 1388) جنگي که ابزارهاي خاص خودش را دارد: «جنگ به وسيله ابزارهاي فرهنگي، به وسيله نفوذ، به وسيله دروغ، به وسيله شايعه پراکني؛ با ابزارهاي پيشرفته اي که امروز وجود دارد، ابزارهاي ارتباطي که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سي سال قبل نبود، امروز گسترش پيدا کرده.»( بيانات در ديدار جمع کثيري از بسيجيان کشور 9 تير 1388)

۷- انتظار فرمان خاص: هر چند که فرمان آتش به اختيار يک فرمان عمومي و مطلق براي شرايط خاص و استثنايي است، ولي بايد توجه داشت که تا جايي که امکان و شرايط فراهم باشد بايد تلاش کرد تا فرمان خاص دريافت و بدان عمل کرد. پس اصل اولي کسب فرمان از فرماندهي و تلاش براي حفظ ارتباط و عمل بر اساس فرمان ها است؛ بنابراين، نبايد تنها به فرمان عمومي و مطلق آتش به اختيار بسنده کرد و به کوچک ترين توجيه و احتمال، به اين فرمان کلي تمسک کرد و تلاشي براي کسب فرمان هاي خاص نداشت؛ زيرا اگر اثبات شود که امکان ارتباط در صورت تلاش مضاعف يا انتظار وجود داشت، بايد اين گونه عمل کرد. خداوند حضرت يونس(ع) را به اين دليل توبيخ و تنبيه کرد که در انتظار فرمان خاص نماند و به همان فرمان کلي و اصل عمومي آتش به اختيار عمل کرد و از منطقه عذاب دور شد. اين در حالي است که امکان ارتباط با فرماندهي و کسب دستور وجود داشت.(انبياء، آيات 87 و 88) بنابراين، بر اهل ميدان عمل است تا صبوري و استقامت کنند و تا حد ممکن منتظر فرمان خاص باشند.(قلم، آيات 48 و 49) حضرت هارون(ع) بر اساس همين اصل منتظر ماند و عملي انجام نداد. البته توبيخ حضرت موسي(ع) نسبت به برادر شايد به اين معنا باشد که نبايد آن حضرت منفعلانه عمل مي کرد، بلکه بايد بر اساس راهبردها و فرمان آتش به اختيار عمل مي کرد و نمي بايست حضرت هارون(ع) به انتظار دريافت فرمان خاص مي ماند. طبعاً آن هارون(ع) نيز توجيهاتي داشت که مورد پذيرش حضرت موسي(ع) قرار گرفت.(اعراف، آيه ۱۵۰)

۸- قانون گرايی: اصولاً اسلام چيزي جز قانون نيست. خداوند در آيات قرآن بر کتاب و قانون به عنوان بنياد جامعه تاکيد دارد. پيامبران با کتاب و قوانين و مديريت در چارچوب آن خواهان قيام توده هاي مردم براي عدالت هستند.(حديد، آيه 25) بنابراين، فرمان آتش به اختيار يک فرمان در چارچوب قانون است و آن را کسي صادر مي کند که فرمانده و رهبر است؛ پس خلاف قانون يا دور زدن قانون نيست. از همين رو کساني که به اين فرمان عمل مي کنند بايد اين فرمان را در چارچوب نظم و قانون و اجراي آن بدانند ، چنانکه رهبر معظم انقلاب در تبيين آن در روز عيد فطر گفتند. ايشان از مهمترين ويژگي هاي انقلاب و رهبري امام خميني(ره) را بذل اهتمام به قانون و قانون گرايي دانسته است. در انديشه رهبر انقلاب، نظام اسلامي با معماري حضرت امام خميني و با توجه به چهار عنصر کليدي بنياد گرفته است: «اسلام، مردم، قانون گرايي و دشمن ستيزي»؛ (بيانات در مراسم دوازدهمين سالگرد رحلت امام خميني ؛14/ خرداد /1380) پس اهميت قانون گرايي در نظام اسلامي، در چنين سطحي قابل طرح است؛ يعني با بی‌توجهي به قانون در نظام اسلامي، گويي يکي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني (ره) بي اهميت انگاشته شده است: «هنوز از پيروزي انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همه پرسي درباره نظام اسلامي را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند. چند ماه از پيروزي انقلاب نگذشته بود که امام گفت بايد قانون اساسي نوشته شود. هنوز يک سال از پيروزي انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات رياست جمهوري شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهي هم مجلس شوراي اسلامي به راه افتاد. بنابراين از اوّل، مبناي کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود... اين انقلاب، مظهر نظم و قانون بود... اين را بايد مغتنم شمرد. پايبندي به نظم و قانون و مسئوليت هاي قانوني قوا بايد مورد احترام همه باشد.» (همان)

۹- شناخت رسالت ها و مأموريت ها: کسي که به فرمان آتش به اختيار عمل مي کند، بايد نسبت به رسالت ها و مأموريت ها آگاهي تمام داشته باشد؛ چنان که مؤمن آل فرعون اين گونه بود.(غافر، آيات 28 تا 35)

۱۰- اهم و مهم: از نظر موضوعي نيز بايد شخص توانايي آن را داشته باشد که اهم و مهم را از نظر حکمي و موضوعي بداند و بشناسد و اهم را بر مهم مقدم دارد. حضرت هارون(ع) بر اين اساس عمل کرد حتي اگر اشتباه کرده و توبيخ شده باشد؛ ولي عذرش پذيرفته است؛ زيرا بر اساس فرمان آتش به اختيار عمل کرد، ولي چون اولويت را در سکوت و انتظار ديد، به آن اقدام کرد و اولويت را حفظ وحدت ديد تا رهبري يا فرمان آن برسد.(اعراف، آيه 150؛ و نيز نگاه کنيد: يونس، آيه 109) همچنين کنش و واکنش مؤمن آل فرعون در راستاي تقديم اهم بر مهم بود. او با نهان کاري و تقيه، در دربار فرعون حضور داشت و در شرايطي که فرعونيان عليه حضرت موسي(ع) توطئه مي کردند، ايشان مستقل به دفاع از افکار و رفتارهاي حضرت موسي(ع) پرداخت و با يادآوري تاريخ عبرت آموز بر آن شد تا ديدگاه ها و نظرات درباريان را تحت تأثير خود قرار دهد.(غافر، آيات 28 تا 35)

آتش به اختيار از منظر اصولی و فقهی

در حوزه اصولي و فقهي نيز مي توان پيشينه و همانندي براي فرمان آتش به اختيار يافت. به عنوان نمونه نظريه منطقه الفراغ شباهتي با اين حکم دارد.

از نظر آموزه هاي قرآن و اسلام، براي فعلي از افعال مکلفين حکمي است که بايد آن را شناخت و عمل کرد؛ زيرا شريعت اسلام کامل و تبيين کننده هر چيزي است. البته اسلام برخي از موارد را مباح دانسته و اختيار عمل را به خود مکلف نهاده است. منطقه الفراغ جايي است که هيچ حکمي از سوي شريعت صادر نشده است.

منطقةُ الفِراغ، نظريه اي است در فقه شيعه که از وجود قلمرو فاقد حکم شرعي در دين خبر مي دهد. اين نظريه را سيد محمدباقر صدر در کتاب اقتصادنا مطرح کرده است. بر طبق نظريه منطقة الفراغ، دين به حاکم اسلامي اجازه داده است تا در برخي مسائل اجتماعي، با در نظرگرفتن ضوابطي و با توجه به نيازهاي هر زمان، حکم و قانون وضع کند. ريشه هاي اين نظريه را مي توان در ديدگاه هاي فقيهان پيش از شهيد صدر، بويژه محمد حسين نائيني ديد. بر اساس اين نظريه، اسلام نسبت به موضوعات دو نگاه دارد: 1. بخشي که اسلام، احکام و قوانين آن را به صورت مشخّص، وضع کرده و تغيير و تبديلي در آن راه ندارد؛ 2. بخشي که وظيفه تشريع قانون در آن، بر عهده دولت اسلامي گذاشته شده و حکم الزامي در آن وارده نشده است و حاکم اسلامي بايد با در نظر گرفتن نيازهاي هر زمان، حکم و قانون وضع کند.( شهيد صدر، اقتصادنا، ۱۴۲۴ق، ص۴۴۳؛ شهيد صدر، اقتصاد ما، ترجمه سيدابوالقاسم ژرفا، ۱۳۹۳ش، ج۲، ص۴۱.)

فرمان آتش به اختيار چيزي شبيه منطقه الفراغ است؛ زيرا هر جايي که فرماني نيست يا ارتباط با فرماندهي قطع شده و يا دستگاه مرکزي دچار اختلال و تعطيل باشد، شخص مکلف است تا براساس کليات يا تحليل عقلي و عقلايي راهي را براي حل مشکل و برونرفت از آن بيابد.

البته منطقه الفراغ به معناي فقدان حکم نيست، بلکه حکم کلي به اختيار است؛ چنانکه فرمان آتش به اختيار به معناي فقدان حکم نيست، بلکه معناي حکم کلي استقلال در عمل است. از سوي ديگر، اين فرمان خواهان عمل مطابق اصل اساسي دفاع و دفع و رفع دشمن است؛ چنانکه حکم منطقه الفراغ نيز به معناي آن است که حاکم شرع بايد در چارچوب روح و اصول و کليات اسلام، فرمان و حکمي را مطابق با آن صادر کند و نبايد حکمي صادر کند که مخالف روح و راهبردها است. پس همان طوري که حاکم اسلامي در منطقه الفراغ با توجه به اصول و امهات و محکمات براي شرايط و احوال و اوضاع خاص، حکمي را صادر مي کند، فرمان آتش به اختيارنيز به فرمانبران اين اجازه را مي دهد تا اين گونه در شرايط خاص عمل کنند.

 روزنامه كيهان، شماره 21672 به تاريخ 25/4/96، صفحه 8 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS