دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

الیناسیون یا از خودبیگانگی اخلاقی

No image
الیناسیون یا از خودبیگانگی اخلاقی

الیناسیون یا از خودبیگانگی اخلاقی [1]

یکی از دلایلی که در نفی اخلاق دینی اقامه شده است مساله از خودبیگانگی انسان دیندار می‌باشد. به اعتقاد برخی از طرفداران اخلاق سکولار، اخلاق دینی موجب از خود‌بیگانگی انسان می‌گردد. زیرا گاه اتفاق می‌افتد که اخلاق دینی دستوری به انسان می‌دهد که با خود حقیقی او وخواست ذاتی‌اش، که لاجرم امری اخلاقی است، در تضاد وتناقض می‌باشد. این شخص اگر بخواهد از من حقیقی خود وحکم اخلاقی ناشی از آن منِ حقیقی، عدول کرده وبه فرمان اخلاقِ دینی گردن نهد دچار از خود بیگانگی خواهد شد، دستور خداوند به قتل کودک بی‌گناه که توسط خضر پیامبر صورت گرفت از جمله این موارد است. به اعتقاد اینان علامت واضح غیراخلاقی بودن چنین رفتاری، اعتراض حضرت موسی (علیه السلام) به این کار خضر پیامبر می‌باشد.

می‌توان گفت منشأ ایجاد چنین اشکالاتی نوع نگاهی است که این افراد به هنجارها و اصول اخلاقی دارند. به اعتقاد ایشان، ارزش‌های اخلاقی بدون در نظر گرفتن هر امر خارجی، اعم از آثار، اهداف و شرایطی که ممکن است یک فعل داشته باشد، ثابت بوده وهیچ‌گونه تغییری در آنها جایز نمی‌باشد. به عبارت بهتر هرگونه تغییر در یکی از احکام اخلاقی موجب از بین رفتن آن وتبدیل شدن عمل به یک عمل ضداخلاقی خواهد گردید.

برای روشن‌تر شدن مطلب خوب است به یکی از نظریاتی که در این خصوص ارائه شده بپردازیم. کانت معتقد است قتل یک انسان بی‌گناه مطلقاً یک ضدارزش است وهیچ قید وشرطی نمی‌تواند موجب تغییر این حکم شود. به اعتقاد او ما باید به وظیفه وتکلیف خود عمل کنیم؛ صرف نظر از نتایج واهدافی که این عمل ممکن است به بار آورد. آنچه وظیفه ما را مشخص ومعین می‌کند حکم عقل است. از نظر او عقل می‌گوید هیچ کس حق ندارد یک انسان بی‌گناه را به قتل برساند وارتکاب چنین عملی ضد اخلاقی است.

عنصر اساسی این دیدگاه، نفی رابطه رفتارهای اختیاری انسان با اهداف وآثار مترتب بر آنهاست. در حالی که آنچه موجب ارزش یک فعل می‌گردد آثاری است که بر آن فعل مترتب می‌شود واهدافی است که از انجام آن مد نظر قرار دارد. به عبارت دیگر، ارزش اخلاقی هر فعلی، تابع اثری است که بر هدف نهایی انسان، که همان مصلحت واقعی وکمال انسانی اوست، می‌گذارد. بنابراین، اگر فعلی به مصلحت واقعی وی بود ولو آنکه در ظاهرِ امر، به نظر غیراخلاقی برسد ویا در برخی شرایط دیگر، همین فعل ممکن بود غیراخلاقی باشد، اما با توجه به شرایط حاضر نمی‌توان به غیراخلاقی بودن چنین حکمی نظر داد.

از طرف دیگر در مواردی مانند مثال فوق نکته حساسی وجود دارد که غفلت از آن موجب قیاس کردن تصمیمات بین انسانی با تصمیمات الهی می‌گردد. آن نکته عبارت از مساله مالکیت و علم خداوند متعال است. منظور این است که خداوند متعال بر اساس علم مطلق وبی‌نهایتی که دارد، به خوبی می‌داند چه فعلی به صلاح واقعی انسان است، ولذا در مورد قتل کودک توسط حضرت خضر، وقتی ایشان دلیل چنین رفتاری را توضیح می‌دهد حضرت موسی قانع شده وحکم را می‌پذیرد. هم‌چنین این رفتارها که ناشی از امر الهی است با توجه به مالکیت حقیقی خداوند نسبت به تمام انسان‌ها مشکل اخلاقی وحقوقی ندارد؛ زیرا مالک حق دارد در مملوک خویش، هر تصرفی را که به مصلحت می‌داند اعمال نماید وکسی نمی‌تواند نسبت به این تصرفات اعتراض بنماید. تنها سؤالی که مطرح است مصلحت مترتب بر چنین اوامری است وپاسخ آن درباره هر یک از اوامر فوق در جای خود داده شده است.[2]

اما اینکه چنین دستوراتی موجب از خود‌بیگانگی انسان می‌شوند درست نیست؛ زیرا وقتی انسان به آنچه که گفته شد توجه داشته باشد؛ یعنی بداند خداوند متعال مالک حقیقی انسان‌هاست، وهر امری که می‌دهد براساس حکمت‌هایی است که بر آنها مترتب می‌شوند، از طرفی نیز بداند منِ حقیقی انسان، در بندگی وعبودیت او شکوفا خواهد شد، نه تنها دچار از خود‌بیگانگی نمی‌شود؛ بلکه بیش از پیش من حقیقی خود را یافته وآن را به کمال خواهد رسانید.

از جمله نکات قابل توجه در این بحث دیدگاهی است که کرگگور ارائه کرده است. وی معتقد است پای‌بندی به اخلاق مانع تدین واقعی است و برای ورود به مرحله دینی باید از مرحله اخلاقی گذر کرد.[3]چرا که اخلاق پلی است که باید از آن عبور نموده وبه خدا رهسپار شد.

از نظر کرکگور امر به قتل فرزند یک امر محض است ومتدین واقعی کسی است که گردن بر این امر بگذارد واز زیر یوغ اخلاقیات خارج شود؛ لذا ابراهیم (علیه السلام) را قهرمان ایمان وگذر از مرحله اخلاق به مرحله دینی می‌شمارد وبه تمجید او می‌پردازد.[4]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS