دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ويژگی‌های جريان اسلام غير ولايی

در بخش نخست اين نوشتار به مطالبي همچون قياس تمثيلي عامل دوگانگي و ويژگي هاي جريان اسلام غديري شامل: عصمت مطلق معصومان، ولايت مطلقه و علم غيب اشاره کرديم. اينک در بخش پاياني دنباله بحث را پي مي گيريم.
ويژگی‌های جريان اسلام غير ولايی
ويژگی‌های جريان اسلام غير ولايی

مروری بر جريان شناسی دوران پس از پيامبر (ص) و قيام عاشورا - بخش دوم و پايانی

در بخش نخست اين نوشتار به مطالبي همچون قياس تمثيلي عامل دوگانگي و ويژگي هاي جريان اسلام غديري شامل: عصمت مطلق معصومان، ولايت مطلقه و علم غيب اشاره کرديم. اينک در بخش پاياني دنباله بحث را پي مي گيريم.

ويژگی های جريان اسلام غير ولايی

در برابر جريان اسلام غديری، جرياني در صدر اسلام ايجاد شد که از آن به جريان اسلام سقيفي ياد مي شود. اين جريان هر چند گرايشي به کفر و شرک نداشتند، ولي مسلماناني غير مؤمن هستند. اگر بخواهيم نام آنان را به شکل مطلق به کار بريم بايد آنان را مسلمان يا مسلمان سست ايمان دانست که در مراتب ابتدايي اسلام يا ايمان بودند.(حجرات، آيه 14)

از مهم ترين شاخصه هاي فکري اسلام سقيفي مي توان به موارد زير اشاره کرد:

  1. عصمت مقيد: از نظر اين جريان پيامبر(ص) فقط داراي عصمت در دريافت و ابلاغ وحي است. از اين رو احتمال خطا و اشتباه و سهو در گفتار و رفتارهاي وي مي توان داد. بر همين اساس، پيروان اين جريان به صراحت در برابر نصوص و صراحت قانوني حضرت(ص) مي ايستادند و اجتهاد مي کردند. از نظر اين جريان، پيامبر(ص) تنها در دريافت وحي و ابلاغ آن معصوم است؛ اما در رفتارهاي ديگر زندگي نه تنها امکان خطا در وي مي رود بلکه واقع نيز شده است؛ زيرا ايشان حتي موجب شد تا سالي نخلستان هاي مدينه خرما ندهد؛ چون به مردم پيشنهاد کرد که گردافشاني نکنند و اين گونه ميزان توليد بسيار کاهش يافت و در حقيقت راهکار ايشان را اشتباه مي دانند. داستان ها و قصه هاي بسياري را در کتب تاريخي و روايي پيروان و معتقدان اين جريان مي توان يافت که به خطا و اشتباه پيامبر(ص) در رفتارهاي عادي زندگي دلالت دارد. بنابراين، نمي توان ايشان را اسوه رفتاري و گفتاري نيک خود قرار داد و از ايشان در همه امور زندگي پيروي و تقليد کرد؛ هر چند که خداوند در آيه 21 سوره احزاب حضرت را اسوه حسنه دانسته است ولي اين امر تنها در محدوده تشريع و قوانين است نه در همه ابعاد زندگي. از نظر سقيفي ها، مشاوره گيري حضرت(ص) که خداوند ايشان را مأمور کرده است(آل عمران، آيه 159) خود بيانگر همانندي پيامبر(ص) در اين زمينه با ديگر مردمان است. پس ايشان نيز بشري همانند ديگران است و از عصمت برخوردار نيست. اين گونه است که در مسائل مختلف نسبت به رفتار و گفتار و تصميم گيري هاي ايشان مخالفت مي شود و به صراحت به مقابل نصوص آن حضرت(ع) اجتهاداتي از سوي اصحاب ارائه مي شود. اين در حالي است که در جريان غديري، نه تنها پيامبر(ص) از عصمت مطلق برخوردار است بلکه اين عصمت در معصومان(ع) نيز استمرار دارد و همه زندگي معصومان(ع) به عنوان اسوه حسنه مطرح است و قول و فعل و تقريرشان حجت اصولي است.(احزاب، آيه 33)
  2. ولايت مقيد: جريان اسلام غير ولايي بر اين باور است که ولايت پيامبر(ص) ولايتي محدود و مقيد به حوزه هاي خاصي است. اين ولايت به سبب فقدان عصمت مطلق، بسيار محدود و شکننده است و مي تواند همواره در معرض نقد و انتقاد از سوي نخبگان جامعه قرار گيرد. آن حضرت(ع) اگر جايگاه برجسته اي در حوزه دريافت و ابلاغ وحي دارد، از ولايت مطلقي برخوردار نيست؛ زيرا داراي عصمت مطلقي نيست تا ولايت مطلقي را براي او اثبات کند. احتمال خطا، اشتباه و سهو نسبت به رفتارها و گفتارهاي بيرون از دايره تلقي و ابلاغ وحي ممکن بلکه واقع نيز شده است. اعتراضاتي که نسبت به چگونگي مقابله با دشمن يا تقسيم غنايم و توزيع آن و نيز قتل يا آزادي اسيران با گرفتن فديه و مانند آنها انجام مي شود، ريشه در همين مباني فکري و اعتقادي اين جريان دارد. اين جريان، آن حضرت(ص) را همانند نخبه اي از نخبگان جامعه مي داند و هيچ برتري و فضيلتي را براي ايشان اثبات نمي کند و بر تمثيل بشري همانند خود تاکيد دارد. اعتراضات اين گروه موجب مي شود تا خدا به صراحت مي فرمايد: ما کان لنبي ان يغل و من يغلل يات بما غل يوم القيامه؛ هيچ پيامبري را نسزد که در اموال و غنايم و امور امت خيانت ورزد و هرکه خيانت کند روز قيامت با آنچه در آن خيانت کرده بيابد.(آل عمران، آيه 161)

از نظر اين جريان ولايت مقيد پيامبر(ص) نه تنها محدود به عصر خويش بلکه در محدوده سياسي – اجتماعي خاص بوده است. اين ولايت سياسي اجتماعي هيچ جنبه ملکوتي و الهي ندارد و اگر داشته باشد بسيار محدود و در مسائل خاص است. از اين رو به سادگي ولايت معصومان(ع) و انتقال آن را به ديگران نمي پذيرد و رد مي کند؛ زيرا حوزه عمل اجتماعي – سياسي را از حوزه دين جدا مي داند و هيچ نصب و انتصابي را از سوي خدا در اين حوزه باور ندارد و به شدت با آن مخالفت مي کند. بر بيعت سياسي در راستاي انتخاب امت و يا انتخاب اهل حل و عقد بسنده مي کند، و هيچ گونه تقدس و تقديس به حوزه ولايت و حکومت نمی‌بخشد. بر اساس اين نظريه و رويکرد، حکومت و دولت اسلامي و رهبران آن هيچ گونه تقدسي جز تقدس مسلماني ندارند و عصمت و علم خاص در حوزه ولايت مطرح و شرط نيست. از اين رو پيروان اين جريان در سقيفه بني ساعده به سادگي جريان غديري را نفي و در تقابل با آن حرکت مي کنند و با تأکيد بر اينکه رهبري و خلافت خليفه قابل نقد و اعتراض است، امت مي تواند در صورت خطا و کژي با شمشير، خليفه را راست گرداند. نگاه و رويکرد عمومي جامعه اسلامي هم مطابق و موافق اين جريان است؛ زيرا مؤمناني که به درجه دوم و سوم ايمان رسيده باشند و از تقواي خاص و اخص برخوردار باشند بسيار اندک هستند، چنانکه قرآن به صراحت بر آن تأکيد دارد. از نظر قرآن اکثريت جامعه را تازه مسلماناني تشکيل مي دهند که از اعتقاد کلامي عميق برخوردار نيستند و عصمت و ولايت و علم خاصي را براي پيامبر(ص) و ديگر معصومان (ع) قائل نيستند.

  1. علم عادی: از نظر جريان اسلام غير ولايي، پيامبر(ص) از علم غيب جز همان علم وحي و قرآن برخوردار نيست، بلکه ايشان از اين نظر همانند ديگر مردمان عادي داراي علم معمولي و عادي است. از اين رو نسبت به رفتارهاي مبتني بر علم آن حضرت(ص) ترديدهاي جدي روا مي دارند. همين نگاه آنان نسبت به علم معصوم(ع) موجب شده تا به رفتارهاي معصومان(ع) نقد وارد کرده و به انتقاد از آن پرداخته و در مقابل نصوص به اجتهاد بپردازند که گزارش هاي قرآني و تاريخي و روايي بسياري در اين باره نقل شده است.

شيعيان کلامی و محبان سياسی

همين جريان اصلي که در دوره پيامبر(ص) وجود داشت و جريان اسلامي نه ايماني بود، جريان غالبي است که در دوران ديگر نيز حضور جدي و اصلي دارد. اين جريان با آنکه ولايت نصبي معصومان(ع) را قبول ندارد، اما نقش بسيار تعيين کننده در جريان هاي اجتماعي سياسي اين دوره داشته است.

به نظر مي رسد که حاميان اميرمؤمنان علي(ع) که ايشان را به خلافت ظاهري رسانده اند، همين جريان سقيفي است، نه جريان اسلام غديري. اميرمؤمنان علي(ع) با شناخت عميقي که از اين جريان داشت، در زمان حکومت خويش از ادبياتي استفاده مي کند که بدون برجسته‌سازي جريان غديري است. بنابراين، در تحليل بيانات و رفتارهاي اجتماعي – سياسي ايشان در دوره خلافت ظاهري بايد به اين نکته توجه داشت که رفتار ايشان بر اساس حامياني از جريان سقيفي است نه جريان غديري. ايشان تنها در مواقع خاص و در جلسات خصوصي از منظر اسلام غديري به جايگاه و منزلت خويش و مفهوم امامت و ولايت توجه مي دهد. از همين رو در خطبه اي که به تبيين جايگاه خلفاي پيشين و جايگاه و منزلت الهي خود مي پردازد، آن را «شقشقه هدرت» مي داند که بيان شده و به سرعت بايد به جاي خود بازگردد.

جريان حامي حضرت علي(ع) را مي توان به دو دسته غديري و سقيفي تقسيم کرد. پيروان جريان ايماني غديري با مباني کلامي نه تنها ولايت را حق مطلق ايشان دانسته بلکه به علم الهي و جايگاه امامت و تصرفات تکويني و تشريعي ايشان ايمان دارد و هيچ گونه اما و اگر در برابر نصوص آن حضرت(ع) ندارد. اين همان جماعتي است که همواره در خدمت ايشان بوده و بعدها سر را در اين راه مي دهند و به شهادت مي رسند.

در برابر اين جريان اصلي، حاميان سقيفي که اکثريت را تشکيل مي دهند، امام را به عنوان يک عالم نخبه سياسي عادل مي دانند که لياقت و شايستگي طبيعي رهبري امت و خلافت را داراست. اين جريان بر اين باور است که همان طوري که پيامبر(ص) از خطا و اشتباه در امور اجتماعي – سياسي مصون نبوده است، علي (ع) نيز به طريق اولي از چنين امري مصون نيست. اين جريان اگر چه در تاريخ به شيعيان آن حضرت(ع) معروف شده اند، اما شيعيان کلامي ايماني غديري نيستند، بلکه شيعيان سياسي – اجتماعي و سقيفي هستند و بايد آنان را در نهايت به عنوان محبان شناخت؛ زيرا بر اين باورند که ولايت نصي در غدير براي آن حضرت(ع) تنها يک ولايت حبي است که در آيات قرآن از جمله مودت في القربي تثبيت شده است: قل لا اسالکم عليه اجرا الا الموده في القربي؛ بگو از شما براي کارم اجري جز مودت در خويشان نمي خواهم.(شوري، ايه 23)

جرياني که در صدر اسلام در عراق عرب با مرکزيت کوفه شکل مي گيرد، غديري جرياني شيعي است که اکثريت آن را همان جريان اسلامي سقيفي شکل مي دهد نه جريان ايماني. از اين رو نه تنها گرايش محبتي به اهل بيت عصمت(ع) دارد، بلکه رويکردها و کنش ها و واکنش‌های آنان بر اساس همان مباني است.

اگر سخنان و رفتارهاي امام علي(ع)، امام حسن مجتبي(ع) و امام حسين(ع) را در کوفه و نسبت به کوفيان تحليل کنيم و تحليلي جامعه شناسانه و روان شناسانه به دست دهيم، بايد به دو جريان اسلامي سقيفي و ايماني غديري توجه داشته باشيم.

جريان سقيفي محبانه نسبت به اهل بيت(ع) در برابر رفتارهاي اميرمؤمنان(ع) نه تنها رويکردي انتقادي دارد، بلکه به صراحت گاه عليه ايشان واکنش نشان مي دهد و شمشير می‌کشد و در روند خلافت ظاهري حضرت اخلال ايجاد مي کند. اين گونه است که در بسياري از موارد اقدام به پيمان شکني مي کنند که شامل ناکثين و حتي مارقين از خوارج مي شود. طلحه و زبير از شيعيان سقيفي آن حضرت (ع) هستند. قبايل کوفي در جنگ صفين نشان می‌دهند که رويکردها و کنش هاي آنان بر اساس مباني کلامي است که اسلام سياسي حداقلي را براي معصومان اثبات مي کند. اين جريان سقيفي با نگرش حداقلي به جايگاه معصوم(ع) بحران هاي بزرگ را مي آفريند، به طوري که خلافت علي(ع) حتي از نظر ظاهري از ثبات برخوردار نيست. تحميل صلح بر دو امام علي و امام حسن(ع) بازتاب فعاليت هاي اين جريان است. داستان حکميت جز با فشار اين جريان پديد نيامد و جنگ مارقين چيزي جز ادامه اين نگرش و رويکرد و واکنش هاي آن در عرصه هاي سياسي و نظامي و اجتماعي نيست.

به عنوان نمونه سليمان بن صُرد خزاعي، بزرگ يکي از قبايل کوفي در تقابل آشکار با جريان کلامي غديري حرکت مي کند. هرچند که او در عصر مختار ثقفي قيام توابين را راه مي اندازد و رهبري اين جريان را به عهده مي گيرد، اما کسي نيست که بتوان از او به عنوان يکي از منسوبين به جريان ايماني غديري ياد کرد، بلکه او نيز ادامه همان جريان سقيفي است. بر اين اساس وقتي پس از صلح به سراغ امام حسن مجتبي(ع) مي رود، خود را در سطح امام حسن(ع) بلکه برتر از ايشان مي داند و جملاتي را به کار مي برد که در آن هيچ نشانه اي از تشيع واقعي کلامي در آن نيست، بلکه پيروي و حمايت از اهل بيت(ع) به نوعي در همان چارچوب نظام غير ولايي قرآن شکل مي گيرد و از عصمت مطلق و علم غيب عنايتي الهي و ولايت مطلق معصوم(ع) خبري نيست. سليمان بن صرد به همراه عبدالرحمن جندب ازدي و مسيب بن نجيه و سعيد بن عبدالله حنفي پس از صلح امام حسين با معاويه خدمت حضرت در کوفه رسيد و گفت: اي پسر دختر رسول الله ! ما از بيعت تو با معاويه تعجب مي کنيم در صورتي که چهل هزار جنگجو از اهل کوفه همراه توست و همه آنان عطايا و بخشش مي گيرند و همانند آنان فرزندانشان هستند. چرا شما در صلحتان، پيماني درباره خلافت بعد از معاويه و نيز سهميه اي از عطايا نگرفتيد؟ «اگر من بودم چنين نمي کردم»، بلکه نوشته اي درباره آن مي نوشتم و شاهداني از اهل مشرق و مغرب را شاهد مي گرفتم که خلافت بعد از او براي تو باشد؛ ولي شما به همين راضي شديد که نصيب کم را به شما داد و بيش را براي خودش نوشت.(اولين تاريخ کربلا، ترجمه مقتل ابي مخنف، ص 18)

از اين عبارت به روشني معلوم مي شود که اين ديدگاه از نظر مباني يک شيعه کلامي نيست، بلکه شيعه سقيفي محبي و با گرايش هاي اجتماعي – سياسي است که امام معصوم(ع) را در همان جايگاه نخبگان قرار مي دهد نه بيشتر و براي امام و امامت جايگاه و منزلتي خاص معتقد نيست. از همين رو اين گروه پس از عدم موافقت امام حسن مجتبي(ع) با پيمان شکني و دعوت آنان به پذيرش صلح و ماجور بودن در پيش خدا و اينکه صلاح امت را ديده و چيزي را ديده که ديگران نديده اند(همان، ص 19) به سراغ امام حسين(ع) مي روند که در ميان کوفيان و امت اسلام از جايگاه خاص اجتماعي و رهبري برخوردار است. امام حسين(ع) هر چند به روشني بيان مي کند که از شرايط پيش آمده خشنود نيست، ولي همانند برادرش آن را از قضا و قدر الهي دانسته و سپس با توجه به مباني کلامي و يادآوري جايگاه امامت در اسلام و نظام ولايي مي گويد: به خدا سوگند با دلي باز، آماده مرگ بودم تا آنکه برادرم امام حسن(ع) نزد من آمد و مرا سوگند داد تا برنامه اي اجرا نکنم و کسي را تحريک ننمايم. من هم امر او را اطاعت کردم، در حالي که گويا کسي بيني مرا با چاقو مي بريد يا گوشتم را با اره از هم جدا مي کرد؛ پس برخلاف ميل خود اطاعت او را کردم.(همان، ص 20)

در اين عبارت به صراحت از اطاعت ولي امر(ع) و امام معصوم(ع) حتي در صورت ناخشنودي سخن به ميان آمده است. حضرت حسين(ع) همانند ديگر امامان(ع) با مردماني که بر اساس اسلام سياسي با ايشان بيعت کرده اند، سخن مي گويد و تلاش مي کند تا اين افراد را مطيع امر امام(ع) کند؛ لذا در راستاي نگرش و رويکرد کلامي شان با اين افراد سخن مي گويد؛ زيرا با کسي که مي گويد: اگر من بودم چنين نمي کردم، بايد سخني گفت که بر اساس مواضع کلامي او باشد. آنان از نظر کلامي، شيعي سياسي و سقيفي هستند و نه از اهل ايمان غديري و شيعيان واقعي. امام حسين(ع) با تأکيد بر اينکه اگر جن و انس جمع مي شدند که آنچه واقع شد نشود، قادر نبودند، از علم غيب خويش نيز سخن مي گويد و اينکه اين قضا و قدر الهي است که ما از آن آگاه هستيم و شما از آن بي خبريد.(همان، ص 20).

کنش ها و واکنش هاي کوفيان در روز عاشورا و پيش و پس آن نشان مي دهد که اين مردمان از شيعيان غديري و واقعي نيستند، بلکه همان اکثريتي هستند که روزي به سقيفه روي آوردند و بر اساس اسلام سياسي غير ولايي عمل کردند. اطاعت آنان در حد همان محبت به خاندان پيامبر(ص) به حکم وظيفه شرعي است و اگر گرايش سياسي هر از گاهي بروز و ظهور مي کند نه به عنوان امامت و ولايت غديري بلکه ولايت سياسي اجتماعي تابع نظامنامه سقيفه است.

در دوران امامان ديگر نيز اين جنبه غلبه دارد و خراساني ها وقتي قيام عليه امويان را آغاز مي کنند، اگر نخست به سراغ امام صادق(ع) مي آيند براي آن است که آن زمان رياست بنی‌هاشم در اختيار آن حضرت(ع) بوده است. از اين رو وقتي خراساني ها پيشنهاد مي دهند، ايشان نمي پذيرد؛ زيرا از جايگاه ولايت الهي و نصب خداوندي به سراغ امام (ع) نيامده اند. جالب اين است که آن حضرت(ع) در پاسخ پيشنهاد قيام يکي از خراساني ها، گله اي را نشان مي دهد که حدود هفده گوسفند بود و فرمود: اگر اين تعداد يار داشتم قيام مي کردم. در جايي ديگر به خراساني پيشنهاد دهنده قيام فرمان مي دهد که فوري خودش را در آتش تنور بيندازد که خراساني به ناله پوزش مي خواهد که پيشنهاد قيام داده است، اين در حالي است که وقتي به فردي از کوفيان از اصحاب ايماني فرمان مي دهد، آن شخص نعلين را زير بغل مي زند و با همان حال در تنور فروزان مي رود. وقتي خراساني هراسناک مي شود و به فرمان امام به سراغ تنور مي رود مي بيند که آتش بر او هم، چون ابراهيم(ع) خنک و سلامت و گلستان است. آنگاه امام مي پرسد: چند تن از اين ياران در اختيار دارد؟ خراساني مي گويد: هيچ.

اين داستان و همانند آن نشان مي دهد که مدعيان قيام و کساني که جريان هاي سياسي آن دوره را در اختيار داشتند از نظر کلامي، شيعي نبوده اند بلکه بازماندگان همان جريان اسلامي پيش از سقيفه و سقيفه هستند. از اين رو در قيام هاي زيد بن علي بن الحسين(ع) و يحيي بن زيد و مانند آنها کساني از پيروان همان اسلام سياسي و محبان اهل بيت(ع) حضور دارند و حتي ابوحنيفه نيز به عنوان فقيه از آن جريان حمايت سياسي و فکري و حتي مالي و نظامي مي کند و به زندان مي افتد و شلاق مي خورد. زيديان نيز نسبت به مسئله خلفاي صدر نخست سکوت مي کنند و از نظر فقهي نيز تابعيتي از فقه حنفي دارند.

اين جريان همواره به عنوان جريان اصلي در جهان اسلام مطرح بوده و هست و امروز حتي در ميان شيعيان که از نظر شريعت تابع فقه اهل بيت(ع) هستند، از نظر کلامي در سطح نخست ايمان هستند نه سطح دوم و يا سوم که ولايت مطلقه آنان را پذيرا باشند.

جريان شيعيان خالص هر چند اندک بودند ولي همواره با مباني و نگرش هاي کلامي حضور داشتند. اين جريان هر چند تا زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اندک هستند، ولي حضور داشتند و نقش آفرين صحنه هاي مهم سياسي در جهان اسلام شدند که از مهم ترين آنان مي توان به چهار صحابه بزرگوار پيامبر(ص) اشاره کرد که پيش از اين نام برده شده است. در زمان امام حسين(ع) حجربن عدي يکي از اين افراد است که با نگاه ايماني به امام و ولايت الهي مي نگرد. او در ملاقاتي با امام حسين(ع) اشعاري را مي خواند که جمله هاي آن حاوي اين معنا است: صبر کن که امام من به خدا عالم است. امام حسين(ع) نيز در تاييد تفاوت معرفتي و رفتاري حجر با ديگران مي گويد: مردم مثل تو نيستند و آنچه دوست داري دوست نمي دارند. (ترجمه مقتل ابي مخنف، ص 22)

البته برخي از رهبران کوفي تحت تاثير مواضع کلامي اميرمؤمنان علي(ع) شناختي از امامت و ولايت کلامي معصومان داشته و آن را پذيرا بودند و خود را شيعيان به معناي کلامي می‌دانستند. از همين رو نامه هاي آنان داراي مضاميني است که بيانگر شيعه کلامي بودن آنان و پذيرش ولايت معصومان (ع) به عنوان ولايت الهي و نصب از سوي خدا است. نامه هايي که آنان براي امام حسين(ع) مي نويسند داراي اين جنبه و از اين رويکرد است.(همان، ص 24 و 43 و 44 و 45)

از نظر اکثريت مردم آن زمان، خلافت يزيد با خلافت هر يک از اهل بيت(ع) تفاوت چنداني از نظر جايگاه شرعي ندارد؛ زيرا مشروعيتي خاص براي خلافت اهل بيت(ع) نيست، بلکه مشروعيت او نيز مانند مشروعيت خلافت هر مسلماني است. اگر مخالفتي با خلافت يزيد می‌شود به سبب شرابخواري و ميگساري و مانند آن است، نه آنکه خلافت، از مناصب شرعي است که خدا کساني را براي آن نصب کرده است، بنابراين، مسئله غدير از نظر آنان منتفي است و اگر پذيراي غدير باشند در همان حد ولايت محبت است نه ولايت سرپرستي و حاکميت و حکومت. بر همين اساس حضرت اميرمؤمنان علي(ع) نيز در سال هاي خدمت و حتي پيش و پس از آن جز در موارد خاص به غدير استنادي نمي کند و يا از ولايت الهي خويش سخني نمي گويد؛ زيرا جريان اجتماعي تحت تأثير همان اسلام سياسي سقيفه است. لذا وقتي عبيدالله بن زياد زمام کوفه را در دست گرفته و آنان را به مرداني از شام تهديد مي کند مردم کوفه مي گويند: چرا ما خود را ميان سلاطين بيندازيم.(همان، ص 53) و در نتيجه به سادگي بيعت با امام حسين(ع) و مسلم را مي شکنند.(همان)

امام حسين(ع) با توجه به تفاوت رويکردهاي کلامي کساني که در کربلا گرد آمده اند، مطالبي را بيان مي کند و تنها به جنبه سياسي و اجتماعي توجه نمي دهد، بلکه به جنبه کلامي و اعتقادي جايگاه و منزلت اهل بيت عصمت(ع) نيز توجه مي دهد(همان، ص 132 تا 134؛ ص 209 تا 218) و مثلاً در يکي از سخنراني ها خطاب به کوفيان پس از آنکه بيان می‌کند سرور جوانان اهل بهشت است و اين وعده الهي به پيامبر(ص) است و کسي که او را می‌کشد به طور طبيعي دوزخي خواهد بود نه اهل بهشت، مي فرمايد: پيامبر(ص) فرموده است: من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار گذاشته ام: کتاب خدا و عترتم يعني اهل بيتم.(همان، ص 93) تأکيد آن حضرت(ع) بر همراهي کتاب خدا و عترت(ع) به اين معنا است که شما هرگز با قرآن، به تنهايي به سعادت دنيا و آخرت نمي رسيد، بلکه اگر خواهان سعادت دنيا و آخرت هستيد بايد ولايت اهل بيت(ع) را همانند ولايت قرآن پذيرا بوده و بدان عمل کنيد. در حقيقت شيعه کلامي غديري ساخته و پرداخته عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نيست، بلکه در همه عصور اسلامي از همان عصر پيامبر(ص) وجود داشته و امامان معصوم(ع) هر از گاهي به آن استناد و استدلال مي کردند، ولي از آنجا که جريان اصلي صدر اسلام را همان جريان اسلامي سياسي سقيفي با خاستگاه نظام جاهلي تشکيل مي داد، امامان معصوم در بيشتر موارد اعلام مواضع، به جنبه هاي ديگر از حقانيت خود اشاره مي کردند نه به جنبه ولايت مطلقه خود.(همان، ص 119)

در همين لشکر کوفيان افرادي هستند که نه تنها امام حسين(ع) را سزاوار بهشت نمی‌دانند بلکه بر اين باورند که نمازش مقبول خدا نيست.(همان، ص 107) در حالي که امام حسين(ع) به علم يقين مي گويد که ما حق هستيم و به ياران خاص خويش اين مطلب را به حکم امامت کلامي مورد تأکيد قرار داده و توصيفي از بهشت ارائه مي دهد.(همان، ص 109 و 110) اصحاب امام حسين(ع) که همگي از اهل ايمان در مقام دوم و سوم از عين اليقين و حق اليقين هستند، دشمنان خويش را نه از مسلمانان بلکه کافراني مي دانند که ديروز براي شرک شمشير می‌زدند و امروز براي يزيد باطل.(همان، ص 112) بنابراين سخنان ايشان همانند سخن اميرمؤمنان علي بود که مي گفت روزي براي تنزيل يعني قرآن شمشير مي زد و روزي ديگر در برابر سقيفه اي ها براي تاويل شمشير مي زند تا نظام ولايي اسلام باقي بماند و رگه هاي اصلي آن در اسلام به جا مانده و کاملاً از ميان نرود. از نظر اين دسته از شيعيان کلامي دين حق همان دين پيامبر(ص) و امام علي(ع) است که با جان خويش از آن محافظت می‌کنند.(همان، ص 113) موسي بن عقيل امام حسين(ع) را به عنوان امام جن و انس معرفي مي کند تا جايگاه واقعي امامت را به دشمنان بازشناساند.(همان، ص 118)

از لابلاي گزارش هاي تاريخي مي توان دريافت که نوعي کينه شتري در ميان برخي از کوفيان نسبت به اهل بيت(ع) وجود داشته است که ريشه در همان نظام جاهلي دارد که از نظر انديشه اي جزميات آنان چيزي جز ظن و گمان و در انگيزه و عمل عزميات آنان جز برخاسته از هواهاي نفساني و شهوت و غضب نيست: ان يتبعون الا الظن و ما تهوي الانفس.(نجم، آيه 23) از اين روست که آنان در پاسخ به استدلال امام حسين(ع) مبني بر اينکه رفتارهاي وي مطابق سنت الهي و شريعت اسلام است، مي گويند: دشمني ما با تو به سبب دشمني با پدرت و آن چيزي است که پدرت با بزرگان ما در روز بدر و حنين انجام داده است.(ترجمه مقتل ابي مخنف، ص 131)

به هر حال، اين گونه نيست که جريان ايماني غديري در جريان هاي پيش از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقشي در تشيع کلامي نداشته باشد، بلکه گزارش هاي تاريخي نشان می‌دهد که اهل بيت(ع) همواره در مواضعي به اين جريان توجه داشته و آن را برجسته مي کردند. به عنوان نمونه حضرت زينب(س) در مجلس ابن زياد مي گويد: واي بر تو اي پسر مرجانه، اگر برادرم خلافت را مي خواست، ارث او از پدر و جدش بود.(همان، ص 155) اين پاسخي است که حضرت به سخن ابن زياد مي دهد که گفت: چگونه ديدي کار خدا را با تو و برادرت که می‌خواست خلافت را از يزيد بگيرد ولي به آرزويش نرسيد و اميدش نااميد شد و خدا ما را پيروز گرداند.(همان)

آنچه بيان شد برخي از ويژگي هاي دو جريان اصلي است که همواره در جهان اسلام به عنوان جريان هاي مهم نقش آفرين بوده است. جرياني که نظام سياسي اجتماعي قرآني را تحت ولايت منصوب معصومان(ع) پذيرفته و بدان وفادار بوده است و از منظر امامان(ع) به عنوان شيعيان واقعي و اسلام ايماني مطرح شده و جرياني که از نظر کلامي به حداقلي ها نسبت به پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بسنده کرده و به آنان به چشم انسان هايي همانند خود مي نگرند و هيچ جايگاهي براي آنان قائل نيستند و در برابر نص ايشان، اجتهاد مي کنند و در اطاعت به همان محبت بسنده کرده و در تقابل ايشان حتي اگر اوضاع اجتماعي سياسي بخواهد، شمشير مي کشند.

امروز در جهان اسلام بلکه حتي در ميان شيعيان نيز اين دو جريان به شکل قوي در حال يارگيري و نقش سازي است. از اين رو همچنان در بحث ولايت فقيه نيز اما و اگرهايي بر اساس همين دو جريان کلامي و رويکردهاي حداکثري و حداقلي آن مطرح شده و مي شود و مردم و رهبران اجتماعي بر اساس آن کنش ها و واکنش هاي اجتماعي و سياسي نشان مي دهند.

روزنامه كيهان، شماره 21738 به تاريخ 13/7/96، صفحه 6 (معارف)

نويسنده: خليل پورمنصوری

مقاله

نویسنده خليل پورمنصوری

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.
Powered by TayaCMS