دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تعامل دین و سیاست در نهضت مشروطه ( قسمت سوم - قسمت پایانی )

No image
تعامل دین و سیاست در نهضت مشروطه ( قسمت سوم - قسمت پایانی ) نویسنده: محمدعلى رواستان

جسارت روزنامه کوکب درى به ساحت مقدس امام حسین و ابوالفضل, که شیخ شهید, در هنگام تحصن در شاه عبدالعظیم, در جلسه اى که بسیارى از عالمان و مردم شرکت داشتند, آن را به طباطبایى نشان داد و او پس از خواندن آن سخنان سخیف, گریست.113 ردّ و انکار اساس قصاص در جریده ایران نو, که علماى نجف در پى آن حکم به فساد مسلک سیاسى صادر کردند.114
درخواست قصاص مسلمان, در برابر قتل فریدون زرتشتى, به استناد اصل مساوات.115
و…
نمونه هایى است که دیدگاه مشروعه خواهان را تایید مى کند. روزافزونى کتابهاى گمراه کننده و جریده و رزنامه هاى فسادگستر, به گونه اى بود که عالمان نجف در 29جمادى الثانى 1328 خطاب به ناصرالملک, نخست وزیر وقت, دو سال پس از شهادت شیخ, بر بایستگى زیر نظر گرفتنِ مطبوعات تأکید کردند:
(قاطبه ملت با اتحاد عنصر غالب به دیانت حقه اسلامیه ثابت و واضح و امتیاز مشروطیت و آزادى این مملکت جز براساس قویم مذهبى که ابدالدهر خلل ناپذیر است غیرممکن و حفظ بیضه اسلام و صیانت وطن اسلامى همان تکلیفى را که در هدم اساس استبداد ملعون سابق مقتضى بود. در هدم مقتضى و عشاق آزادى پاریسى, قبل از آن که تکلیف الله عزّ اسمه, درباره آنها طور دیگر اقتضاء کند, به سمت معشوق خود رهسپار و ملتى را آسوده و این مملکت ویران را به غمخوارش واگذارند… هیأت نظارى از عارفین به شرعیات و سیاسات براى نظر در مطبوعات قبل از طبع, هم چنانچه فعلا در ممالک عثمانى مرسوم است مقرر و اصل طبع را بدون امضاى هیأت مجتهدین عظام نظار براى خود اعیان ارسال فرمایند.)116
بارى, حاکمیت مشروطه, سبب گردید که فساد دامن بگسترد و بى بندوبارى امان و قرار را از مردم بگیرد, به گونه اى که کارى از اصلاح گران برنیاید. اینها بود که سبب شد, شیخ شهید مشروطیت را فتنه عظمى بنامد:
(بالجمله, این فتنه عظمى از بدو ظهور و بروز, تا یوم انقراض, سه مرحله را طى کرده:
اول. مرحله تقریر و عنوان.
دوم. مرحله تحریر و اعلام.
سیم. مرحله عمل و امتحان.
اما مرحله اولى, متابعت کردند در آن شیطان مزیّن سوء را و به اندازه اى به عنوان مشروطه دل خوش کردند که عالِم و عامى, مفتون آن شدند و از پى تحصیل آن به بذل جان, فضلاً عن المال, حاضر شدند; اما در مرحله ثانیه, تحریر و اعلان را در بدو امر به اجمالیات و مبهمات قناعت کرده و بعد از خوض در کار, پرده برداشتند, چه از طرف خود آن هیأت خبیثه بالمباشره [=مجلس] به نظامنامه و قانون نویسى و غیره و چه به تسبیب از آن هیأت به برداشتن کند و زنجیر شریعت از مردمِ بى باک ناپاک که هرچه بتوانند در اعلانات و روزنامه جات نسبت به هر محترمى از بزرگان دین و پیشوایان دین و علماى عاملین و متدیّنین, بگویند و بنویسند…. و اما مرحله سیم مرحله عملیات کفى فى ذلک ماصدر منهم عن الظلمیه المسماة بالعدلیه فى فقرة مجازاة دم المجوس)117
مشروعه خواهان با توجه به این گواه ها و شاهدها, طرحِ هرگونه شعارى را در زمینه آزادى و مساوات, ضد دین مى دانستند و بدون اشاره به تحلیل درست این مفاهیم و برداشتهاى سازگار با دین که از سوى علماى مشروطه خواه ارائه مى گردید, یکسره منکر این امور گردیده, تمام اصول مشروطیت را ضد دینى و زیان بار و فسادآور مى انگاشتند.
راهکارهاى عملى برپایى نظام مشروطه مشروعه
مشروعه خواهان, تنها به ناسازگارى و نقد مشروطه بسنده نکردند; بلکه راه سوم این مشروطه و استبداد را, که پى گیرانه در پى به حقیقت پیوستن آن بودند, تا اندازه اى پى ریزى و طرح کردند. هرچند طرح کامل و جامعى که درخور عمل باشد ارائه نداده; اما راهکارهایى براى به حقیقت پیوستن آن بیان کرده اند.
الف. ترکیب و ساختار مجلس: از دیدگاه هاى گوناگونى که درباره مجلس, از سوى مشروعه خواهان ارائه گردیده به دست مى آید: مجلس, نباید آزادى عمل و اختیار تام در قانونگذارى داشته باشد, بلکه مى بایست زیر نظر دستگاه اجتهاد قرار بگیرد و قانونهایى را که مى گذراند, آن گاه درخور عمل و اجرایند که به تصویب مجتهدان برسد.
به باور اینان, امور حسبه را, مجتهدان, نمى باید به دیگران واگذارند و باید خود, بى هیچ میانجى, در تمامى کارهایى که در دایره امور حسبه مى گنجند و قرار دارند, نقش آفرینى کنند و به بست و گشاد کارها بپردازند. که این از باور, عقیده و بینش مشروعه خواهان سرچشمه مى گرفت; زیرا, این گروه, بر این نظر است که صورت ظاهرى احکام باید بى کم و فزود, حفظ شود و به هیچ روى, هیچ یک از حکمهاى الهى, نباید برابر نیازهاى زمان, دگرگونى پذیرد.
سید لارى تأکید مى ورزد بایستى فقیه عادل, جامع الشرایط در هرم قدرت قرار بگیرد و به بست و گشاد کارها بپردازد.
پاى مى فشارد و به روشنى مى گوید: نمایندگان مجلس, باید مردمانى با ایمان و عادل باشند و اگر ممکن نشد, مسلمانان باید این مهم را بر عهده بگیرند و امور حسبى و واجبهاى کفایى را انجام دهند; البته با اجازه حاکم شرع. روى همین باور و نظر, مى گوید: تمامى قانونهایى که در مجلس گذرانده مى شود, باید به تصویب مجتهدان برسد:
(چنانچه ولایت کلیه اجراى حدود شرعیه و سیاسات الهیه و احکام تکلیفیه, از هر جهت حق حقیق حاکم شرع عادل است, لاغیر کذلک و هم چنین ترجیح کلیه آراى شورا و تعیین اسم و رسم و لقب و منصب, ناظر, وکیل, امین… از هر جهت حق حقیق حاکم شرع مسلم العداله اهل مجلس است لاغیر و کسى را حق مخالفت معارضه رد و ایراد او, عقد مجلس ضرار, در مقابل مجلس اخیار… نیست; مگر این که عدول مؤمنین, مسلم العداله اثبات فسق او را نمایند و عزل و انعزال او را بنمایند.)118
تبریزى, بر بایستگى تقلید از مجتهد اعلم و عادل پاى مى فشرد و اگر چنین مجتهدى نبود, به نظر وى, هیأتى از عالمان باید رهبرى جامعه را در دادوستدها, مسائل عبادى, حدود و سیاسات, بر عهده گیرند. برابر این دیدگاه در مجلس باید عالمان کاردان, با ایمان و سیاستمدار نقش آفرینى کنند و به قانون گذارى بپردازند. و کارهاى مردمان را زیر نظر داشته باشند.119
شیخ شهید, در آغاز, رضامندى خود را از مجلسى که نمایندگان عالمان دین, اصناف و شاه در آن حضور داشته باشند, اعلام داشت; اما سپسها بر بایستگى ناظر بودن علماى مجتهد بر قانونهایى که در آن جا مى گذرد, تأکید ورزید.
در اصل, یکى از دلیلهاى ناسازگارى مشروعه خواهان, با مجلس, راه یابى ناشایستگان به مجلس بود. بابیان دیگر, لامذهبها, فراماسونرها, وابستگان به بیگانه به مجلس راه یافته بودند و نقش پر رنگى در کارها داشتند. مشروعه خواهان در برابر این رخنه گرى, صف آرایى کردند و در تحصن خود در شاه عبدالعظیم, خواستار برون راندن این جرثومه هاى ناباب از مجلس شدند.120
این, همان چیزى بود که سپسها عالمان مشروطه خواه, درستى آن را تأیید کردند. مدتها بعد طباطبایى, پیشنهاد شیخ را, که همانا پاک سازى مجلس از ناشایستگان باشد, بازگو کرد و بهبهانى هم به پشتیبانى از وى برخاست.121
بهبهانى قربانى خیزش علیه تقى زاده و دیگر ناشایستگانِ غرب زده و سر درآخور بیگانه گردید. در پى بالا گرفتن موج حرکتها, خیزشها و جنبشهاى نمایندگان ناشایسته و اسلام ستیز در مجلس, آخوند خراسانى و مازندرانى, در نامه اى به عضدالملک به تاریخ 12ربیع الثانى 1328, از اشتباه خویش درباره تقى زاده سخن گفتند و وى را مصداق بیت زیر دانستند:
فکـانت رجـاءاً ثـم صـارت رزیّة لقد عظمت تلک الرزایا وجلّت122
در پى آن, رأى به فساد مسلک سیاسى وى دادند و حکم کردند بر بیرون راندن وى از مجلس.123
در اثر این حکم, تقى زاده ناگزیر مجلس را ترک گفت و به تبریز کوچید و حتى در تبریز, که روزى رهبر شماره یک مشروطه بود, از نظر مردم افتاد124 و به ناچار, براى این که گرفتار خشم مردم نگردد, به خارج از ایران رفت.
ب. بیان جایگاه مجلس: عالمان مشروعه خواه, رسالت مجلس را نه قانونگذارى که دقت روى نیک انجام گرفتن کارها, به شایستگى رفتار کردن کارگزاران, امینان ملت و این که رفتار و کردار هیچ یک از اولیاى دولت, امینان ملت و رعایا, خلاف معیارهاى شرع نباشد و به داد رفتار کنند:
(مجلس لازم است که مرکب باشد از خانواده هاى بزرگ مملکت, متدین و عالم متبحر و سیاسى دان و صلاح بین و بى غرض, که وجهه همت آنها, همه, مصروف باشد به این که ناظر باشند به افعال اهل مملکت, از اولیاى دولت گرفته, تا برسد به اُمناى ملت و قاطبه رعیت در هرجا که دیدند مخالف عدل و شریعت از کسى سر زند مانع شده, بى ملاحظه, نگذارند.)125
شیخ شهید, در صلاحیت مجلس مى داند که در امور سلطنتى به تلاش برخیزد و به عرصه قانونگذارى وارد نشود.
ج. اصل نظارت عالمان: از ابتداى مشروطه, شمارى تلاش مى کردند که مشروطه را از مسیر خواست مردم, که اسلام باشد, جدا سازند; اما از مردم هراس داشتند که آشکارا خواست خویش را پى بگیرند, تا این که در 16جمادى الثانى 1324, در گاه تحصن شمارى از مردم در سفارت انگلیس, زمان را براى آشکارا بیان کردن خواست خویش مناسب دیدند و گفتند: باید عنوان مجلس از شوراى اسلامى, به شوراى ملى دگر شود. و بازگشایى مجلس را که قرار بود در 15شعبان انجام بگیرد لغو و زمان بازگشایى آن, 18شعبان اعلام شد.126 سپسها در مجلس, نادیده انگارى اصول اسلامى باب شد و مجلس به گونه اى حرکت کرد که به روند جداسازى مشروطه از دین, شتاب بیش ترى بخشید. قانونهاى ناهمخوان و ناسازگار با اسلام در آن به تصویب رسید و شمارى از نمایندگان فضا را آلودند و سخنان خلاف معیار بر زبان جارى ساختند و بر بى اعتمادى عالمان مشروعه خواه, بیش از پیش افزودند. اینها چیزهایى بود که هرکس در تهران بود و اندک آگاهى از جریانها داشت, به خوبى درمى یافت که مجلس, نه تنها معیارهاى اسلامى را پاس نمى دارد که از آنها روز به روز دورتر مى شود. از این روى, شیخ شهید به آگاهى مردم رساند:
(اگر هزار مجتهد بنویسند این مجلس, به امر به معروف و نهى از منکر و اجراى قانون الهى و اعانت مظلوم و اغاثه ملهوف وحفظ بیضه اسلام است و تو مشاهده کنى که چنین نیست و آنها اشتباه کرده اند, بلکه بناى آن بر سدّ باب امر به معروف و نهى از منکر است; چون بناى آن بر آزادى است, آن نوشته مجتهدین لازم العمل نخواهد بود; بخصوص اگر مشاهده کنى که منشأ بروز و شیوع این همه مفاسد است.)127
افزون بر بحثهاى علمى درباره شایستگى نمایندگان مجلس, شیخ در عمل نیز یک راهکار اسلامى را پى گیرى و عملى کرد و آن طرحِ نظارت هیأتى از علماى طراز اول بر قانونهایى بود که به تصویب نمایندگان مجلس مى رسد. این طرح, با همه ناسازگاریها و سنگ اندازیهاى روشنفکران و لامذهبهاى مجلس, با پى گیرى, تلاش و پایمردى شیخ شهید, در متمم قانون اساسى گنجانده شد:
(در هر عصرى از اعصار, انجمن از طراز اول مجتهدین و فقها و متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را, قبل از تأسیس, در آن انجمن علمى, به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آن چه وضع شده, مخالف با احکام شرعیه باشد, عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن ملى در این باب, مطاع و متبع است و این ماده, ابداً, تغییرپذیر نخواهد بود.)128
از آن چه گذشت, رویکرد شیخ در پیوند با مشروطه, برخلاف دیدگاه تاریخ نگاران سکولار مشروطه: ناظم الاسلام کرمانى, ملک زاده, کسروى و دولت آبادى129, ناشى از سودجویى و پیوند با دربار نبود. شیخ شهید, به گواه همین تاریخ نگاران برتر از همگنان بود130 و دربار با او احترام انگیز رفتار مى کرد و جایگاه علمى و اجتماعى او را پاس مى داشت, با این حال, با مشروطه همراه شد.
و در این همراهى, سخت با اخلاص بود. تلاش بسیار کرد تا مشروطه را بگستراند و مردم و عالمان دینى دور و نزدیک را با آن همراه سازد.
شیخ شهید, هنگامى که دید از یک سوى, قانونهاى ناسازگار و ناهمخوان با اسلام در مجلس به تصویب مى رسد و فساد روز به روز دامن مى گستراند; و از دیگرسوى, انگلیس و دیگر دولتهاى خارجى, از مشروطه خواهان, پى گیرانه پشتیبانى مى کنند, راه خود را از مشروطه گردانان سکولار جدا کرد.
ناظم الاسلام کرمانى, رد پاى غرب زدگان را از آغاز این گونه مى نمایانَد:
(در سفارتخانه, جمعى از مردمان عالم و تربیت شده افتادند در بین مردم و آن چه که مى دانند به مردم یاد مى دهند. در این اجماع, اگر ضررى به مردم رسید, لکن بر علم و تربیت آنها افزوده شد.)131
از این روى, شیخ به مشروطه بدبین بود و در خرده گیرى از آن مى گفت:
(اگر مقصود تقویت اسلام بود, انگلیس حامى آن نمى شد و اگر مقصودشان عمل به قرآن بود, عوام را گول نداده, پناه به کفر نمى بردند و آنها را یار و معین و محل اسرار خود قرار نمى دادند و حال آن که چند آیه در کلام الله است که مى فرماید کفار را ناصر و دوست و محل اسرار خود قرار ندهید)132
شیخ مشروطه حاکم را برابر معیارها و ترازهاى اسلامى نمى دید و از این زاویه به آن سخت مى تاخت. این انتقادها و خرده گیریها, سست و بى پایه نبود, بلکه از وضع موجود و چگونگى صف آرایى مشروطه طلبان سکولار, سرچشمه مى گرفت و موضع گیرى شیخ در مشروطه, برابر با واقع بود. بسیارى از اهل نظر, به نگاه ژرف و دقیق شیخ به واقعیتها اشاره کرده اند.
او مى دید, روشنفکران بیش تر در راه بیرون راندن دین از صحنه و نابودى حاکمیت اجتماعى اسلام, گام برمى دارند, همان چیزى که بعدها تاریخ درستى آن را روشن کرد.
جلال آل احمد مى گوید:
(گویا امروز حق داریم نظر شیخ شهید نورى را صائب بدانیم که به مخالفت با مشروطه برخاست و مخاطرات آن را براى روحانیت گوشزد کرد; چرا که او مى دید که مشروطیت به جاى خلع ید از حکومت جبار زمان (سلطنت قاجار) از روحانیت خلع ید خواهد کرد.)133
در نهضت مشروطیت, روحانیان در دو گروه: مشروطه خواه و مشروعه خواه جاى گرفتند.
هر دو گروه, هم نظام مشروطه و هم استبداد را دینى نمى دانستند; اما هریک, یکى از این دو نظام را براى حیات دینى کم تر زیبانبار مى دانستند با این حال, هیچ یک از این دو گروه, نتوانستند راه سومى ارائه دهند.
هر دو گروه, با سلطه بیگانه مخالف بودند و به مبارزه با تهاجم فرهنگ غرب باورمند.
هر دو گروه در پى حاکمیت قانونها و معیارهایى بودند که با شرع برابر و هماهنگ باشند.
مشروطه خواهان از قانونها و آیینهاى مشروطیت, قراءت و خوانشى سازگار با آموزه هاى شریعت ارائه و از شریعت دفاع مى کردند. اما مشروعه خواهان اصل و بنیاد قانونهاى مشروطیت را ضد دین مى دانستند و هیچ سازگارى بین قانونهاى پایه و بنیادین آن با اسلام نمى دیدند. گذشت زمان, واقع بینى شیخ را به خوبى روشن کرد. هرچه زمان گذشت پشتیبانى مشروطه, از سوى عالمان مشروطه خواه, کم و کم تر شد, تا جایى که مازندرانى در نامه اى به تاریخ 29جمادى الثانى 1328 به حاج محمدعلى بادامچى, از دخالت اهل فساد, همچون تقى زاده در نهضت مشروطه و ناسازگارى شمارى از مقدسان بى غرض با مشروطه, به خاطر این فساد, پرده برداشت.
گروه سوم مشروطه خواه; یعنى روشنفکران برخلاف روحانیت, تفسیر و برداشت شان از مقوله هایى چون: آزادى, مساوات و… اثر پذیرفته از غرب بود و برخلاف نقش ضعیفى که در پیروزى مشروطیت داشتند, پس از حاکمیت مشروطه نقش مهمى یافتند و کم کم عرصه را بر روحانیت تنگ و آنان را وادار به کناره گیرى کردند و راه را بر کژى کامل مشروطه گشودند. همان پدیده اى که شهید مطهرى آن را آفت نهضتهایى مى داند که با تلاش, ایستادگى و پایمردى روحانیت, پا گرفته است:
(متأسفانه, تاریخ نهضتهاى اسلامى صدساله اخیر, یک نقیصه را در رهبرى روحانیت نشان مى دهد و آن این که روحانیت نهضتهایى که رهبرى کرده تا مرحله پیروزى بر خصم ادامه داده و از آن پس, ادامه نداده و نتیجه زحمات او را دیگران و احیاناً دشمنان برده اند.)134
///////////
پى نوشتها:
1. بنیاد فلسفه سیاسى در ایران (عصر مشروطیت), موسى نجفى/217, مرکز نشر دانشگاهى, اول.
2. آخوند خراسانى, شیخ عبدالله مازندرانى, حاج میرزا حسین حاجى خلیل.
3. سیرى در آراء و اندیشه هاى نابغه بزرگ شیعه حضرت آیةاللّه محمدحسین غروى نائینى, به کوشش سید امیرحسین حسینى روحانى و سید محسن هاشمى/346, انجمن آثار و مفاخر فرهنگى استان اصفهان. اول, 79, (نقل شفاهى از میرزا عبدالله سرابى)
4. تاریخ بیدارى ایرانیان, ناظم الاسلام کرمانى/319, امیرکبیر, چهارم, 1371.
5. رسائلى, مانند: مشروطیت دراویش, از سید عبدالحسین عرب و رساله برهان حقیقت نامه, از سید احمد دهکردى (نوربخش) ر.ک: بنیاد فلسفه سیاسى/30 و57.
6. سیرى در آراء و اندیشه هاى … مقاله خط اعتدال در نهضت مشروطیت ایران, محمد ثقفى/346.
7. نهضتهاى اسلامى در صدساله اخیر, شهید مطهرى/42, صدرا, نوزدهم, 74.
8. کتاب آبى, به کوشش احمد بصیرى, ج1/108 نشر نو, دوم, 1363; انقلاب مشروطیت ایران, محمد اسماعیل رضوانى/72, ابن سینا, تهران, 1352.
9. تاریخ مشروطه ایران, احمد کسروى, امیرکبیر, پانزدهم, 1359, ج1/183.
10. تاریخ بیدارى ایرانیان/451.
11. انقلاب مشروطیت ایران, رضوانى/159; تاریخ انقلاب مشروطیت ایران, ملک زاده/69 ـ70.
12. تاریخ مشروطه ایران, کسروى/729ـ730.
13 . انقلاب مشروطیت ایران, ادوارد براون, ترجمه مهدى قزوینى/18, کویر, اول.
14 . در خدمت و خیانت روشنفکران, جلال آل احمد/255, فردوسى, سوم, 1376.
15 . غرب زدگى, جلال آل احمد/78, همو, فردوسى, اول, 1372.
16 . رسائل مشروطیت, به کوششِ دکتر غلامحسین زرگرى نژاد/485, کویر, اول, 1374.
17 . همان/425.
18 . همان/475.
19 . مجله حوزه, شماره77ـ76/302.
20 . سرآغاز نواندیشى معاصر, مقصود فراستخواه/74, شرکت سهامى انتشار, سوم.
21 . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران, سید حسن تقى زاده, به کوشش عزیزالله علیزاده/57, فردوسى, اول.
22 . سرآغاز نواندیشى معاصر/97ـ 98.
23 . مبانى فکرى ادبیات مشروطه, حسن اکبرى بیرق/98, پایا, اول; زندگى و اندیشه هاى میرزا ملکم خان ناظم الدوله. حجت الله اصیل/14, نشر نى, اول; نقش علما در انجمنها و احزاب دوران مشروطیت, مریم جواهرى/29.
24 . زندگى و اندیشه هاى میرزا ملکم خان/23ـ24.
25 . نقش علما در انجمنها و احزاب/29.
26 . سرسپردگان انگلیس در ایران, ناصر نجفى, عطار, اول.
27 . همان/64.
28 . سیرى در آراء و اندیشه های…/359.
29 . مجله حوزه, شماره 77ـ76/301.
30 . تاریخ مشروطه ایران, کسروى/259ـ261; ایدئولوژى انقلاب مشروطیت, آدمیت/224.
31 . کتاب آبى, ج3/559; تاریخ مشروطه ایران/387.
32 . اندیشه دینى و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسى و غرب شناسى, موسى نجفى/125ـ126, پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
33 . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران, ملک زاده/1329.
34 . نقش علما در انجمنها و احزاب/195ـ199.
35 . نجف و مشروطیت ایران پس از فتح تهران/490, به نقل از, شریف کاشانى, ج2/541.
36 . همان, موسى فقیه حقانى/479, 492.
37 . رسائل مشروطیت/428.
38 . همان/425.
39 . همان/584.
40 . تنبیه الامه و تنزیه المله, شیخ محمدحسین نایینى, با مقدمه و توضیحات سید محمود طالقانى/56, شرکت سهامى انتشار.
41 . برگى از تاریخ معاصر, آقانجفى قوچانى, تصحیح: د.ع. شاکرى/52.
42 . سوره آل عمران, آیه159.
43 . سوره احزاب, آیه36.
44 . تنبیه الامه/53 ـ54.
45 . رسائل مشروطیت/427ـ429.
46 . بنیاد فلسفه سیاسی…/293.
47 . رسائل مشروطیت/264ـ 265.
48 . همان/564 ـ 565.
49 . همان/476.
50 . همان/267.
51 . بنیاد فلسفه سیاسی…/288.
52 . برگى از تاریخ معاصر/40.
53 . رسائل مشروطیت/515.
54 . همان/162.
55 . نجف و مشروطیت ایران پس از فتح تهران, موسى فقیه حقانى/473.
56 . کتاب آبى, ج1/54; نقش علما در انجمنها و احزاب دوران مشروطیت/108.
57 . تاریخ مشروطه ایران/17
58 . در خدمت و خیانت روشنفکران/255.
59 . رسائل مشروطیت/475.
60 . همان/513.
61 . همان/485.
62 . همان/427.
63 . همان/517.
64 . تنبیه الامه/53 ـ54.
65 . همان/98ـ102.
66 . رسائل مشروطیت/312.
67 . تنبیه الامه/88 ـ89.
68 . رسائل مشروطیت/326.
69 . همان/531.
70 . تنبیه الامه/15.
71 . همان/87.
72 . همان/84.
73 . رسائل مشروطیت/269.
74 . همان/585.
75 . تنبیه الامه/60.
76 . رسائل مشروطیت/307.
77 . همان/485.
78 . همان/437.
79 . همان/476.
80 . تنبیه الامه/17ـ27.
81 . رسائل مشروطیت/561.
82 . همان/563.
83 . همان/478.
84 . همان/572 ـ573, کاشانى آیه هاى36 بقره, 58 نساء, 152 انعام را یاد مى کند.
85 . تنبیه الامه/28ـ29.
86 . همان/69.
87 . همان/80.
88 . رسائل مشروطیت/565.
89 . حوزه, شماره77ـ76/293.
90 . نمونه هایى مانند: کشف المراد (1325); قانون مشروطه مشروعه لارى, 1325; رساله حرمت مشروطه و تذکرةالغافل شیخ, 1325و1326.
91 . رسائل مشروطیت/182.
92 . رسائل, اعلامیه ها… ج2/109.
93 . همان, ج1/129.
94 . همان/196.
95 . همان/245ـ246.
96 . همان/278.
97 . رسائل مشروطیت/118.
98 . رسائل, اعلامیه ها… ج1/356.
99 . همان, ج2/173ـ174.
100 . رسائل مشروطیت/175.
101 . همان/175.
102 . همان/126.
103 . رسائل, اعلامیه ها… ج1/266.
104 . رسائل مشروطیت/247.
105 . همان/158.
106 . همان/134.
107 . همان/246.
108 . همان/158.
109 . همان/244, 249.
110 . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران, ملک زاده, ج3/90.
111 . رسائل, اعلامیه ها… ج1/149.
112 . همان/318ـ323.
113 . همان,ج2/211ـ212.
114 . نجف و مشروطیت ایران…/479.
115 . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران, ملک زاده, ج3/74ـ 78.
116 . نجف و مشروطیت ایران…/477.
117 . رسائل مشروطیت/157ـ 158.
118 . همان/410.
119 . همان/136.
120 . رسائل, اعلامیه ها… ج1/152.
121 . ایدئولوژى نهضت مشروطیت ایران, فریدون آدمیت, ج2/125ـ126, روشنگران.
122 . نجف و مشروطیت ایران/477.
123 . همان/479.
124 . ایدئولوژى نهضت مشروطیت ایران, ج2/129.
125 . رسائل مشروطیت/138.
126 . تاریخ بیدارى ایرانیان/479, 557.
127 . رسائل مشروطیت/118.
128 . رسائل, اعلامیه ها… ج1/277ـ 278.
129 . نسبتهاى ناروایى مانند: رشوه خوارى, فروش حکومت ایالات و حتى زن مطلقه موقر السلطنه را بدون عدّه به عقد امام جمعه درآوردن و… به شیخ, در کتابهاى ملک زاده, کسروى و ناظم الاسلام و… بازتاب یافته است.
130 . ادوارد براون/118; تاریخ انقلاب مشروطیت, رضوانى/119.
131 . تاریخ بیدارى ایرانیان/480.
132 . رسائل مشروطیت/180.
133 . در خدمت و خیانت روشنفکران/286.
134 . نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر, شهید مطهرى/92, صدرا.
منبع: خبرگزاری فارس

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS