دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی(سید مرتضی)

ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی(سید مرتضی)
ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی(سید مرتضی)

سید مرتضی

متوفاى 436 ق.

عنوان مقاله: پرچمدار علم و سیاست

نویسنده: محمود شریفى

مقدمه

«سید مرتضى» یکى از چهره هاى امید آفرین و هدف بخش و سازنده جهان تشیع و بلکه افتخار اسلام به شمار آمده، آثار علمى و زندگى اجتماعى و شخصیت معنوى او براى همه نسلها آموزنده والهام بخش است.

گرچه بیش از هزار سال از روزگار او مى گذرد، شایستگى و برجستگى هاى وى سدّ زمان را شکسته و تا امروز امتداد یافته است و شناخت او در همه زمانها به زانوان انسانها توان بیشتر در پیمودن راه انسانیت مى بخشد.

ولادت

سید مرتضى در ماه رجب سال 355 هجرى قمرى در شهر بغداد دیده به جهان گشود. نامش على فرزند «ابو احمد حسین» فرزند موسى بن محمد بن موسى بن ابراهیمفرزندامام موسى بن جعفر(علیه السلام)است که نسب او با پنج واسطه به امام هفتم(علیه السلام)مى رسد. و کنیه اش ابوالقاسم است و پدر و مادرش نیز از افراد لایق آن روزگار بودند. پدرش حسین موسوى به «طاهر اوحد ذوالمناقب» معروف بود که منصب نقابت و رسیدگى به کار و زندگى سادات دودمان ابوطالب و مسئولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستى زائران خانه خدا را که از منصبهاى مهمّ آن روز بود به عهده داشت.([1]) مادرش نیز بانویى علوى نژاد و همنام حضرت فاطمه(علیها السلام)، زنى بزرگوار و دانشمند بود که شیخ مفید پیشواى شیعیان کتاب «احکام النساء» را به خاطر او تألیف و تدوین کرده است.([2])

آغاز تحصیل

پیشواى شیعه «شیخ مفید» شبى در خواب دید حضرت فاطمه زهرا دخت گرامى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) دست دو فرزندش امام حسن وامام حسین(علیهما السلام) را گرفته، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : «جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احکام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام کارهاى لازم و با اندیشه هاى مختلفى که گریبانگیر او بود به محفل درس خود که مسجد براثا واقع در محله شیعه نشین بغداد بود، آمد و پس از لحظاتى درس را شروع کرد. در کلاس درس مسأله خاصى پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولى چند لحظه پس از پایان درس دید زنى باوقار خاصى در حالى که دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانى که گویا از کنیزان او هستند همراهى مى کنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتى استاد فهمید که او فاطمه دختر ناصر کبیر است به احترام او از جا برخاست.

مادر دو فرزند (على و محمد) خطاب به استاد گفت : جناب شیخ! این دو بچه، پسران من هستند آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بیاموزند! مرجع بزرگ شیعه فورى به یاد خواب شب گذشته افتاد و شروع به گریستن نمود. همه حاضران مبهوت شدند و سبب گریه او را سؤال کردند. استاد لب به سخن گشود و خواب شب گذشته خود را که تعبیر شده بود براى آنان نقل کرد، سپس با کمال اشتیاق تعلیم و تربیت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پیشبرد آنان به درجات علمى و عملى همّت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنان گشود که هردو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند.([3])

استادان :

سید مرتضى (على) تا آن زمان که خود بر فراز کرسى استادى تکیه زد در نزد شمارى از پاکان عصر خویش براى فراگیرى علوم آسمانى به ادب زانو زد و بهره ها برد. در ذیل یادى از آن خدا ترسان عرصه علم خواهیم کرد.

1 - شیخ مفید (متوفى 413 ق.) : شخصیت ممتازى که به قول نجاشى فضل و برترى او در فقه، کلام، روایت، علم و وثاقت مشهورتر از آن است که توصیف و تعریف شود.([4]) او توانست شاگردانى بلند آوازه و نابغه و پرکار همانند شیخ طوسى و سید مرتضى را تقدیم جامعه اسلامى بدارد.

2 - ابومحمد هارون فرزند موسى تلعکبرى (متوفى 380 ق.) : او دانشمند و فقیهى برجسته و کم نظیر بود و از جمله راویان مشهورى است که از مرحوم کلینى روایت نقل مى کند.([5])

3 - شیخ محمد صدوق (متوفى 381 ق.) : او از بزرگان و پیشتازان حدیث است که به قول شیخ طوسى وى دانشمندى بزرگ، پاسدار احادیث، آگاه به رجال و نقّاد اخبار بود که در میان قمى ها کسى در پاسدارى از علم حدیث و دانش زیاد همانند او دیده نشده است و حدود 300 کتاب تألیف کرده است.([6])

4 - حسین بن على بن بابویه برادر شیخ صدوق : او فقیهى بزرگوار و محدّثى شناخته شده است که از پدر و برادرش حدیث نقل کرده است.

در ردیف استادان سید مرتضى(رحمه الله) نام بزرگان دیگر هم به چشم مى خورد که ما به موجب اختصار فقط به ذکر نام آنان که در کتاب ارزشمندالغدیر آمده اکتفا مى کنیم : 1 - احمد بن على بن سعید کوفى 2 - محمد بن عمران کاتب مرزبانى 3 - ابویحیى ابن نباته 4 - ابوالحسن على بن محمد کاتب 5 - ابوالقاسم عبدالله بن عثمان بن یحیى 6 - احمد بن سهل دیباجى([7])

شاگردان

1 - شیخ طوسى : وى پنج سال پس از ورود به بغداد (که مرکز گسترش علوم اسلامى و حوزه علمیه شیعه به شمار مى رفت) و استفاده از محضر استادان گرانقدر بویژه شیخ مفید - با کمال تواضع در مجلس درس سید مرتضى حاضر شد و بیست و سه سال تمام از محضر این استاد وارسته علم و ادب آموخت و به مقام والایى رسید و شاگردان بسیارى تربیت کرد که گفته شده شاگردان مجتهد او از عالمان شیعه بیش از سیصد نفر بود و شاگردانش از علماى اهل تسنن بیش از آن بود که بتوان آن را شمرد.([8])

2 - ابویعلى سلاّر دیلمى : او از فقهاى بزرگ شیعه و از شاگردان سید مرتضى و شیخ مفید بود و اصلش از دیلم (رشت امروز یا نواحى آن منطقه) است. از آنجا به بغداد هجرت کرد واز محضر آن دو استاد بزرگ دانش و معرفت را فراگرفت و توانست فوق العاده مورد توجه استادش سید قرار گرفته، جانشین او در منصب قضا در شهرهاى حلب گردد.([9])

3 - ابوالصلاح حلبى : او از عالمان و فقیهان مشهور است. ابن شهرآشوب درباره او مى گوید : ابوالصلاح حلبى از شاگردان سید مرتضى(رحمه الله)است و کتابى دارد به نام «بدایه» در فقه و شرحى دارد بر کتاب ذخیره سید مرتضى.([10])

4 - قاضى ابن برّاج طرابلسى : او از فقها و دانشمندان و شاگردان مشهور سید مرتضى(رحمه الله)است که گفته شده سید مرتضى ماهانه هشت دینار - که در آن زمان مبلغ بالایى بوده است - به او شهریه مى داد و مدت بیست و سه سال تمام در طرابلس([11]) قضاوت مى کرد. از این رو به او قاضى طرابلسى گفته اند.

نام شمار دیگرى از شاگردان سید که در کتب معتبر آمده از این قرار است : شریف ابویعلى محمد بن حسن بن حمزه جعفرى، ابوالصمصام مروزى، سید نجیب الدین موسوى، سید تقى رازى، ابوالفتح کراجکى، شیخ ابوالحسن سلیمان صهرشى، جعفر بن محمد دوریستى، ثابت بن عبدالله نباتى، شیخ احمد خزاعى،شیخ مفید ثانى، شیخ ابوالمعالى احمد بن قدامه، شیخ ابوعبدالله محمد فرزند على صلواتى و ابوزید فرزند کیابکى حسینى و... .([12])

حوزه درس سید

حوزه درس او ویژگیهایى داشت که به سختى مى توان نمونه آن را در درس دیگر عالمان یافت. از ویژگى مجلس درس او این بود که همه گونه افراد با هر عقیده اى مى توانستند در محضر او حضور یابند و از علوم مختلفى که وى تدریس مى کرد استفاده نمایند. نقل شده زمانى مردى یهودى که از قحطى و تنگدستى رنج مى برد به حضور استاد رسید و از وى تقاضاى یادگیرى علم نجوم کرد. سید مرتضى با گشاده رویى تقاضاى او را پذیرفت و دستور داد هر روز مبلغى به او بپردازند. آن مرد یهودى مدتى در درس استاد شرکت کرد و زندگى خود را از طریق همان مبلغ گذراند و پس از گذشت مدتى نه چندان زیاد، تحت تأثیر عظمت و برخوردهاى مکتبى شریف مرتضى قرار گرفت و مسلمان شد.([13])

مرحوم محدّث نورى مى نویسد : «سید مرتضى - قدس سرّه - علوم زیادى را تدریس مى کرد»([14]) خصوصیت دیگر حوزه درس او این بود که به هر شاگردى به فراخور حالش شهریه مى پرداخت. نقل شده که این استاد بزرگوار به شاگرد ممتازش شیخ طوسى ماهانه دوازده دینار مى پرداخت.

ویژگى دیگر درس او این بود که بزرگان بسیارى در آن شرکت مى کردند، حتى گاهى استاد عالى قدرش شیخ مفید(رحمه الله) نیز در درس او حضور مى یافت. در این باره چنین گفته شده است :

«تمام فاضلها و دانشمندان عرب و عجم از جملات او متحیّر، توگویى سیبویه همه زمانهاست و سحبان([15]) قرن چهارم، توأم با حکمت لقمان و زهد سلمان. وقتى در درس خواجه نصیر نام او برده شد مؤدبانه گفت : صلوات الله علیه! چون سید مرتضى به درس مفید حاضر گشتى، مفید به احترام او از جا برمى خاستى و گاه کرسى درس خود به او دادى و از بیان و تقریر او نشاط کردى و در جلو او بر روى مبارکش لبخند شادى زدى, که گویى سیماى معصومین بینى و گاه که به یاد خوابزهرا(علیها السلام)مى افتادى اشک شوق و محبّت به گونه جارى ساختى.»([16])

دارالعلم و کتابخانه سیّد

در زمان سید مرتضى(رحمه الله) شهر بغداد در مدتى کوتاه شاهد گسترش علم و ادب بود. در آن روزگار شیفتگان دانش و معرفت از دورترین نقاط جهان به آنجا مى آمدند تا از محضر استادانى چون سید مرتضى توشه اى گرفته، به دیار خود بازگردند و اقوام خود را ارشاد نمایند. در ظاهر هیچ مشکلى براى تحصیل علوم و معارف انسانى و اسلامى فرا روى آنان دیده نمى شد جز فقر و تنگدستى افراد - بویژه در سالهایى که قحطى شدید در شهر رخ نمود و مردم از جمله دانش پژوهان را در تنگنا و سختى قرار داد. در آن سالها طلاب بیش از دیگران براى تأمین زندگى و نیازمندیهاى تحصیلى خود در زحمت بودند و کتابخانه اى نیز در آن زمان در شهر وجود نداشت. از این رو سید مرتضى بر آن شد تا بخشى از خانه خود را به اهل علم اختصاص دهد تا شاگردان و دانش پژوهان با استفاده از آن و کتابخانه اش، به تحقیق و مطالعه و مذاکرات علمى و تألیف بپردازند, که آن مرکز بعدها «دارالعلم» نامیده شد. مرحوم علامه امینى مى نویسد : «ابن طىّ»گفته : او اوّلین کسى است که خانه اش را دارالعلم قرار داد و براى مباحثه و مناظره آماده کرد.([17])

ابوالقاسم تنوخى، قاضى مدائن و شاگرد سید مى گوید : «کتابخانه وى (سید مرتضى) داراى هشتاد هزار جلد کتاب بود که او آنها را خوانده یا تألیف کرده بود یا مطالب آنها را به خاطر داشت.([18])

کار ارزشمند دیگرى که سید مرتضى در این زمینه انجام داد این بود که یکى از روستاهاى متعلق به خود را براى تأمین کاغذ دانشمندان و فقها وقف نمود و مخارج زندگى شاگردان را نیز از درآمد املاکش مى پرداخت.([19])

البته معلوم نیست املاکى که سید در اختیار داشته از ملک شخصى خود وى بوده بلکه به احتمال زیاد این اموال متعلق به بیت المال بوده و سید مرتضى آنها را در جاهاى مناسب از جمله در راه پیشبرد اهداف اسلام و تربیت شاگردان و رسیدگى به نیازمندان جامعه هزینه مى نموده است.

تألیفات سید مرتضى

خداوند متعال به سید مرتضى ذوق و استعدادى سرشار داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهى به خوبى بهره بردارى کرد و در نتیجه تلاش و کوشش در مدتى نه چندان طولانى هنرمندى صاحب قلم، شاعرى متعهّد، مجتهدى عارف، محقّقى توانا، اسلام شناسى ورزیده و آگاه و خدمتگزارى لایق و دلسوز براى اسلام و مسلمانان گردید. او علاوه بر داشتن مسئولیتهاى مهم اجتماعى و تربیت شاگردان تألیفات مهمى در زمینه فقه و اصول، تفسیر، علوم قرآن، کلام، حدیث و ادبیات به جامعه عرضه کرد که تعدادى از آنها در ایران و کشورهاى عربى چاپ و منتشر شده است و دانشمندان و ادبا از آنها استفاده مى کنند.

مرحوم علامه امینى درالغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده([20]) و مرحوم سید محسن امین نیز نام 89 کتاب وى را برشمرده و آنها را ستوده است.

یکى از کتابهاى وى دیوان معروف او با بیست هزار بیت است. او علاوه بر مقام علمى و اجتهاد داراى ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان غیر از برادرش سید رضى شاعرى همانندش نبود.

کتاب دیگر او «امالى» است که در موضوع فقه و تفسیر و حدیث و شعر و فنون ادب است.

نکته مهمى که در تألیفات وى وجود دارد این است که در هر زمینه که وارد تحقیق شد سنگ تمام را گذاشته و آنچه در آن موضوع قابل بحث و تحقیق بوده بیان کرده است. از این رو بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى در مورد کتاب «شافى» که در بحث امامت نگاشته شده، چنین فرموده است :

«کتاب شافى سید مرتضى عَلَم الهدى (متوفى در سال 436) که بهترین کتابها و مشهورترین مصنفات در این باب است در دسترس همه است, که هرچه متأخرین درباره امامت نوشتند، کمتر از آن است که در شافى سید مرتضى تحقیق کرده است.»([21])

نکته دیگر اینکه تعداد زیادى از کتابهاى او درباره مسائل آن روز جامعه و بعضى از آنها در پاسخ به سؤالات افراد در شهرهاى مختلف آن ایام بوده است, همانند کتاب مسائل ناصریه، مسائل طرابلسیه، مسائل موصلیه، و... که نشان دهنده این است که آن بزرگوار با همه اشتغالات علمى و تربیت شاگردان، با مردم جامعه خود نیز ارتباط تنگاتنگ داشته و عالمى مردمى بوده است که به مسائل و مشکلات فکرى و اعتقادى آنان اهمیّت مى داد و به آنها رسیدگى مى کرده است.

سید مرتضى احیاگر قرن چهارم

در میان مسلمانان معروف است که خداى بزرگ در آغاز هر صد سال (یک قرن) کسى را بر مى انگیزد تا دین را رونقى بخشد و در نشر احکام و نگهداشت آن بکوشد. استاد محمد رضا حکیمى در این مورد مى گوید : شاید مدرک این عقیده حدیثى باشد که ابو داوود... از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل کرده است که فرمود : «خداوند بزرگ براى این امّت در سر هر صد سال، کسى را بر مى انگیزد تا دین او را تازگى بخشد و رواج دهد.»([22]) این حدیث در کتابهاى مختلف با عبارات گوناگون نقل شده و بعضى از نویسندگان نام احیاگر هر قرن را هم مشخص کرده اند.([23])

نویسنده کتاب «علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى» مى نویسد :

شیعه مى گوید : «مجدّد مکتب در قرن اوّل باقرالعلوم(علیه السلام) و فرزندش امام صادق(علیهما السلام)بودند. در قرن دوم حضرت ثامن الحجج على بن موسى(علیه السلام)، در قرن سوم محمد بن یعقوب کلینى و در قرن چهارم سید مرتضى اعلى الله مقامه.»([24])

و در این زمان هم باید گفت : احیاگر اسلام در آغاز قرن پانزدهم بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت آیت الله العظمى امام خمینى - رضوان الله تعالى علیه - است که اسلام را زنده و مسلمانان را سربلند کرد.

داناى هنرور در سخن دانشمندان

علامه حلّى مى گوید : «عَلَم الهدى در علوم بسیارى یگانه بود. دانشمندان ما بر وفور فضل و دانش او اتفاق نظر دارند. در دانشهایى مانند علم کلام و فقه و ادب از قبیل شعر و لغت و جز اینها بر همگان مقدم بود... شیعه از زمان وى تا عصر ما که در سال 693 هجرى است از کتابهاى او استفاده کرده اند. او رکن طائفه (شیعه) و معلم آنهاست.»([25])

علامه بحرالعلوم که خود سرآمد فقهاى شیعه بود، مى نویسد : «على بن حسین... ابوالقاسم مرتضى علم الهدى، ذوالمجدین و صاحب الفخرین والریاستین، مروّج دین جدّش، سرور ثقلین در قرن چهارم، به روش پیشوایان برگزیده، او سرور علماى اسلام و پس از ائمه اطهار(علیه السلام) از همه کس برتر است. او دانشهایى گرد آورد که نصیب هیچ کس نشد و از فضایلى برخوردار گردید که او را از همه کس ممتاز گردانید، دانشمندان مخالف و موافق درباره فزونى فضلش اتّفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامى دانشمندان پیشین و پسین معترف مى باشند.»([26])

ابوالعلا معرّى در پاسخ افرادى که از او درباره سید پرسیدند، در ضمن دو بیت شعر عربى چنین گفت :

«اى کسى که آمده اى تا درباره سید مرتضى از من بپرسى، بدان که او از هر نقص و عیبى پیراسته است. اگر او را ببینى، خواهى فهمید که وجود همه مردم در مردى جمع، و روزگار در یک ساعت متمرکز گشته و جهان در یک خانه قرار گرفته است.»([27])

سید مرتضى و مسئولیتهاى اجتماعى

سید مرتضى علاوه بر فعالیتهاى علمى و فرهنگى و مسئولیتهاى اجتماعى و رهبرى جامعه اسلامى، پس از وفات برادرش سید رضى در سال 406 ق. مسئولیت نقابت و امارت حج و نظارت بر دیوان مظالم را به عهده گرفت.

از زمان خلفاى بنى امیه تا زمان معتضد عباسى، فرزندان على بن ابیطالب(علیه السلام)همیشه تحت تعقیب و مراقبت خلفا و مأموران بودند. چون با حکّام ستمگر مبارزه مى کردند. از این رو آنان اغلب در شهرهاى مختلف متوارى بودند و معمولاً در جنگ و گریزها به شهادت مى رسیدند. وجود امامزادگان متعدد در نقاط مختلف و دورافتاده حاکى از همین مبارزات است. هنگامى که حکومت و خلافت در سال 279 ق. به معتضد عباسى واگذار شد موضوع احترام به علویان و تعیین سرپرست مطرح شد و در هر شهرى یکى از بزرگان سادات یا علماى علوى نقابت یعنى سرپرستى سادات آن شهر یا منطقه را به عهده گرفت.

او علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در میان آنان قضاوت کند، سرپرستى اموال و دارایى یتیمان را بر عهده گیرد، احکام الهى را در صورت ارتکاب گناه درباره آنان جارى کند، دختران و زنان بى سرپرست را شوهر دهد و از بى سرپرستان مراقبت کند. کسى که این مسئولیت ها را به عهده مى گرفت بایستى دانشمند و مجتهد باشد تا قضاوت او معتبر و نافذ باشد.([28])

امارت حجّ هم مسئولیت بزرگى بود که ریاست و رهبرى زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولاً شخص خلیفه آن را به عهده داشت. ولى گاهى خلیفه این مسئولیت بسیار مهم را به شخصى که شایستگى داشت واگذار مى کرد و او را به عنوان امیرالحاج معرفى مى کرد.

نظارت بر دیوان - که در آن به اعمال ظالمانه حکام و امرا و رجال بزرگ دولت زیر نظر شخص خلیفه رسیدگى مى شد - نیز یکى از مسئولیتهاى خطیر اجتماعى بود.

این سه مسئولیت مهم در سال 406 ق. (پس از وفات سید رضى که بیش از بیست سال آنها را به عهده داشت) به برادرش سید مرتضى واگذار شد و تا آخر عمر آنها را به عهده داشت و به خوبى از انجام امور مربوط به آنها برآمد.

شایسته ذکر است که موقعیت اجتماعى و مسائل سیاسى، فرمانروایان ستمگر را وادار مى کرد تا آن مسئولیت هاى مهم را به این افراد واگذار نمایند و سید مرتضى و برادرش نیز به منظور خدمت به اسلام و مسلمانان آن مسئولیت ها را پذیرفتند تا در سایه آن بتوانند خدمات ارزنده براى جامعه انجام دهند وگرنه این مسئولیت ها چیزى نبود که بر عظمت و شخصیت آنان بیفزاید و به آنها افتخار کنند. از این رو است که مى بینیم او به پیروى از جدّ بزرگوارش به وضع بیچارگان و محرومان جامعه خود رسیدگى مى کرد, تا جائى که سید شریف تاج الدین حسینى حلبى مى نویسد :

«او پیوسته مراقب حال مستمندان و مواظب بسیارى از خانواده هاى نیازمند بود و براى افراد بى بضاعت ماهانه مقرر داشته بود که خود آنان از منبع آن خبر نداشتند و پس از رحلت سیّد که ماهانه قطع گردید متوجّه شدند.»([29])

وصیّت تکان دهنده و عشق به نماز

سید مرتضى در وصیت خود چنین آورده است : «تمام نمازهاى واجب مرا که در طول عمرم خوانده ام به نیابت از من دوباره بخوانید.»

وقتى این سخنان از ایشان نقل شد نزدیکان و اطرافیان شگفت زده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردى وارسته بودید و اهمیت فوق العاده اى به نماز مى دادید، علاقه مند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته، آماده مى شدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که این گونه وصیت مى کنید؟!

سید در پاسخ فرمود : آرى من علاقه مند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از این راز و نیاز هم لذّت فراوان مى بردم، از این رو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شمارى مى کردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهى را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذّت از نماز، وصیت مى کنم که تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانید زیرا تصوّر من این است که شاید نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم براى غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهى نیست و مى ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهاى من مورد پذیرش خداى منّان قرار نگیرد!

آرى! اشتغالات علمى و اجتماعى و سیاسى او نه تنها جلوِ جلوه هاى عبادى و معنوى او را نتوانست بگیرد، بلکه او در این میدان هم گوى سبقت را از دیگران ربود والگو قرار گرفت.

اینجاست که باید گفت : او به راستى «مرتضى» و بحقّ «شریف» بود که با گذشت زمان و ارائه کوششهاى افزون و حوادثى که در زندگى او پیش آمد و سبب شد که به نامها والقابى همانند : شریف مرتضى، علم الهدى، ذوالمجدین و ابوالثمانین([30]) مشهور گردد([31]).

وداع با سید

سید مرتضى سرانجام پس از عمرى پربار و انجام کارهایى بزرگ و ارزنده در حدود هشتاد سالگى در روز یکشنبه 25 ربیع الاول 436 ق. در شهر بغداد به جوار حق شتافت([32]) و به دست «ابوالحسین نجاشى» و با کمک «محمد بن حسن جعفرى» و «سلار بن عبدالعزیز» و دیگر شاگردانش غسل داده شد و سپس فرزندش سید محمد بر او نماز خواند و در خانه اش واقع در محله کرخ به خاک سپرده شد و با مرگ او یکى از چهره هاى درخشان قرن چهارم در بغداد افول کرد. پس از مدتى پیکر مطهر او به کربلا منتقل شد و در جوار جدّ بزرگوارش حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در کنار قبر برادرش سید رضى در مقبره ابراهیم مجاب (نیاى بزرگشان) دفن گردید.

در کتاب «رجال بحرالعلوم» آمده است : به من خبر رسید که بعضى از فرمانروایان روم - فکر مى کنم سال 942 - قبر مرحوم سید مرتضى را کندند و دیدند که بدن او هنوز (بعد از پانصد سال و اندى) تازه است و زمین و خاک، آن را تغییر نداده و نقل شده که آثار حنا نیز هنوز در دستها و موهاى صورتش وجود داشته است.([33])



[1] - مفاخر اسلام، على دوانى، ج3، ص268.

[2] - همان، ص267.

[3] - فوائدالرضویه، شیخ عباس قمى، ص285, مفاخر اسلام، ج3، ص266.

[4] - رجال النجاشى، احمد بن عباس نجاشى، ص399.

[5] - روضات الجنّات، میرزا محمد باقر خوانسارى، ج6، ص119.

[6] - شیخ حر عاملى، امل الآمل، ج2، ص283.

[7] -الغدیر، علامه امینى، ج1، ص270.

[8] - روضات الجنات، ج6، ص219.

[9] - همان، ج2، ص370.

[10] - امل الآمل، ج2، ص46.

[11] - طرابلس از شهرهاى شام آن روز بوده که امروز در شمال کشور لبنان است.

[12] -الغدیر، ج4، ص270.

[13] - اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملى، ج8، ص241.

[14] - فوائدالرضویه، ص285.

[15] - خطیبى است که در فصاحت و بلاغت مشهور است. (ر.ک : لغتنامه دهخدا).

[16] - علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى، نام. جرفاد قانى، ص22.

[17] -الغدیر، ج4، ص268.

[18] - مفاخر اسلام، ج3، ص285.

[19] - روضات الجنات، ج4، ص296.

[20] -الغدیر، ج4، ص265.

[21] - کشف الاسرار، ص161.

[22] - کتاب «شیخ آقا بزرگ»، محمد رضا حکیمى، ص580.

[23] - براى اطلاع بیشتر به پاورقى سید مرتضى، پرچمدار علم و سیاست، ص41 مراجعه شود.

[24] - علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى، ص23.

[25] - مفاخر اسلام، ج3، ص272.

[26] - همان، ص274.

[27] - همان، ص275.

[28] - تلخیص از کتاب الغدیر، ج4، ص205 به بعد.

[29] - سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ج3، ص366.

[30] - براى اطلاع بیشتر و علت شهرت او به این القاب به اصل کتاب مراجعه شود.

[31] - ر.ک : سید مرتضى (پرچمدار علم و سیاست)، محمود شریفى، ص46 و 47.

[32] - فوائدالرضویه، ص285.

[33] - رسائل الشریف المرتضى، ص39.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید على
نام خانوادگی سید مرتضى
نام پدر ابواحمد حسین بن موسى
نام معروف سید مرتضى
کنیه ابوالقاسم
لقب شریف مرتضی ،علم الهدى
نسب امام موسی کاظم علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 345/4/21
تاریخ تولد (قمری) 355/7/15
مکان تولد عراق،بغداد
تاریخ فوت (شمسی) 423/10/3
تاریخ فوت (قمری) 436/5/25
مکان فوت عراق،بغداد
مکان دفن عراق،کربلا

تالیفات

No image

دیوان شعر

No image

امالى

No image

الشافی فی الامامه

No image

مسائل ناصریه

No image

مسائل طرابلسیه

No image

مسائل موصلیه

حکایات

No image

آغاز تحصیل

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد اول

کتاب گلشن ابرار - جلد اول

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
Powered by TayaCMS