دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقدی بر مقاله «بررسی علل سنت گرایی»

این نوشتار که نقدی است بر مقاله‌ی «بررسی علل سنت گرایی» سعی دارد با تبیین معنای لغوی و اصطلاحی دین و سنت و انتخاب معنای درست آن و با استفاده از استدلال‌های عقلی به نقد مقاله‌ی مورد نظر پرداخته، بیان کند که دین به عنوان مجموعه‌ای از اعتقادات و دستور العمل‌هایی که از طریق وحی و از سوی خدا برای هدایت خلق فرستاده شده، با معنایی که نویسنده مقاله مورد نقد از سنت اراده کرده یکی نیست.
نقدی بر مقاله «بررسی علل سنت گرایی»
نقدی بر مقاله «بررسی علل سنت گرایی»

نویسنده: مهرچهره دهقانی

چکیده

این نوشتار که نقدی است بر مقاله‌ی «بررسی علل سنت گرایی» سعی دارد با تبیین معنای لغوی و اصطلاحی دین و سنت و انتخاب معنای درست آن و با استفاده از استدلال‌های عقلی به نقد مقاله‌ی مورد نظر پرداخته، بیان کند که دین به عنوان مجموعه‌ای از اعتقادات و دستور العمل‌هایی که از طریق وحی و از سوی خدا برای هدایت خلق فرستاده شده، با معنایی که نویسنده مقاله مورد نقد از سنت اراده کرده یکی نیست. وی علل سنت گرایی را احتیاج بشر به ثبات و آرامش و مصلحت صاحبان زر و زور می‌داند. در نوشتار حاضر بر این نکته تاکید شده است که اگر چه هر دو عامل می‌تواند انسان را بسوی پذیرش یک سنت سوق دهد اما نمی‌تواند علت تامه‌ی پذیرش دین از سوی تمامی انسان‌ها باشد و در پایان به این نتیجه دست می‌یابد که مقاله مورد نقد با مغالطه در معنای سنت و مساوی قرار دادن آن با دین شروع شده و سپس حکم یکی بر دیگری سرایت داده شده است در حالی که تمامی ادیان به خصوص دین اسلام، سنت پرستی به معنای مذموم آن یعنی اسیر شدن در سنت‌های غلط نیاکان را مردود دانسته و مبارزه با سنت‌ها‌ی جاهلی را از اهداف اصلی خود قرار می‌دادند.

مقدمه

نوشتار حاضر پاسخی به مقاله «بررسی علل سنت گرایی» می‌باشد. قبل از ورود به بحث، سخنان نویسنده را در چند محور خلاصه می‌کنیم تا خوانندگان بتوانند قضاوت بهتری داشته باشند. نویسنده قایل است:

1- دین به مثابه یک سنت در بین انسان‌ها رواج یافته است و رواج این سنت ریشه‌هایی دارد. برای تبیین این ریشه‌ها باید انسان را شناخت و انسان از نظر ما یک موجود مادی است که در سه عرصه بیولوژی (زیست شناختی)، سوسیولوژی (جامعه شناختی ) و پسیکولوژی (روان شناختی ) قابل بررسی است .

2- انسان به لحاظ زیست شناختی به دلیل داشتن سیستم پیچیده‌ی عصبی در چرخه‌ی طبیعت به جایگاه کنونی رسیده است و به لحاظ روان شناختی یک موجود مادی است که دارای روابط اجتماعی است و به لحاظ جامعه شناختی، محصول روابط اجتماعی است که برخی از این روابط بر اثر تکرار و تثبیت از نوعی نظم برخوردار گشته است.

3- سنت پرستی یعنی احتراز از تحول و تکاپو و تکیه بر سیر و سلوک نیاکان و این سبب رکود و سکون و انحطاط جوامع بشری است.

4- مهمترین عوامل سنت گرایی، احتیاج بشر به ثبات و آرامش و دیگری، مصلحت خداوندان زر و زور است .

5- بنابراین سنن _ که شاخص آن، دین با همه‌ی متعلقاتش بالاخص خداجویی است _ چیزی نیست مگر انعکاس خیالی نیروهای خارجی که بر زندگی روزانه افراد احاطه دارند و از آنجا که «تکرار» جزء لاینفک زندگی است انسان را مستعد رکود ذهنی کرده و یک بعد از ابعاد بقاء سنن نقش «تکرار» است که زندگی بر ناخودآگاه انسان تحمیل می‌کند.

این بود خلاصه‌ای از آنچه نویسنده مطرح کرده، که متاسفانه فاقد چارچوب علمی است. امروزه هر کسی که دست به قلم می‌برد می‌داند که در ابتدای هر مقاله واژگان کلیدی آن باید معنا شود به خصوص اگر چند معنا داشته باشد تا خواننده دچار مغالطه نشود. وقتی چنین کاری صورت نمی‌گیرد از دو حال خارج نیست، یا نویسنده فاقد صلاحیت علمی است یا قصد مغالطه دارد. به هر حال ما برای شروع به مفهوم شناسی واژگان کلیدی می‌پردازیم.

دین در لغت و اصطلاح

دین در لغت به معنای جزا، حساب و طاعت آمده و در اصطلاح معانی مختلفی دارد. دین پژوهان مسلمان دین را چنین تعریف کرده اند:

«دین مجموعه‌ای از عقاید و دستورالعمل‌هایی است که از سوی آفریدگار جهان و از طریق وحی برای هدایت و سعادت بشر آمده است».

سنت در لغت و اصطلاح

سنت در لغت به معنای راه است، اعم از راه خوب و پسندیده و راه بد و ناپسند و در اصطلاح در معانی‌ای همچون: شریعت، یکی از ادله‌ی اثبات احکام شرعی، آنچه از قول و فعل و تقریر پیامبر به دست ما رسیده و آنچه به حد وجوب نرسیده، بکار رفته است .

بیان معانی دین و سنت از آن روست که عدم تبیین واژگان بحث گاه منجر به اشتباه در نتیجه‌گیری می‌شود همانطور که نویسنده مقاله مورد نظر گرفتار آن شده است. وی می‌نویسد:

«دین و مذهب به مثابه یک سنت در بین انسان‌ها رواج داشته، دارد و خواهد داشت ...».

جای سوال از ایشان است که دین به کدام معنای آن با کدام سنت برابر است؟

اگر بگوییم منظور از دین همان عقاید و دستور العمل‌هایی است که از سوی خدا برای هدایت انسان آمده و سنت هم به معنای شریعت است باز هم کاملا هم پوشانی ندارد. علاوه بر این، ایشان معنای لغوی سنت را اراده کرده است که هم شامل راه و روش درست است و هم راه و روش غلط. در حقیقت رابطه‌ی سنت به این معنا با دین عموم و خصوص مطلق است یعنی بعضی از سنت‌ها دین است و بعضی از سنت‌ها دین نیست و صرفا راه و روش غلط و دست و پاگیر نیاکان است و اتفاقا دین با چنین سنت‌ پرستی کاملا مخالف است. قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی و کامل‌ترین آن در آیات زیادی این نوع سنت پرستی را رد می‌کند آنجا که می‌فرماید:

و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا أ و لو کان اباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون[1]

و هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید می گویند: نه. ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم. آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد؟)

خلاصه اینکه اولین اشکال وارد بر این مقاله مغالطه‌ای است که در عرف منطقیون به مغالطه‌ی اشتراک اسم شهرت دارد و گرنه دین خود از منتقدان سرسخت سنت‌های غلط جاهلی است.

آیا انسان یک موجود صرفا مادی است؟

نویسنده انسان را یک موجود مادی دانسته که هیچ بعد روحی ندارد و به تبع آن در عرصه‌ی زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی تعاریف کاملا مادی از انسان ارائه کرده است. علاوه بر اشکالاتی که بر تعاریف ایشان وارد است همچون جامع و مانع نبودن آنها، باید بگوییم که انسان موجودی دو بعدی است که هم عقل و هم پژوهش‌های علمی آن را تایید می‌کند تا جایی که یکی از مهمترین مسائل فلسفه که پیوسته مورد نظر حکما بوده و هست موضوع علم النفس، خاصه، اثبات تجرد روح است. از آنجا که آوردن براهین فلسفی در حوصله‌ی این مقاله نمی‌گنجد تنها به ذکر یک دلیل آ سان فهم اکتفا می‌کنیم که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است:

«علم اثبات کرده است که تمام سلول‌های بدن تدریجا عوض می‌شوند و حتی سلول‌های مغز در اثر تحلیل رفتن و تغذیه از مواد جدید دگرگون می‌شوند در حالی که نفس، وجود شخصی ثابتی دارد که در طول ده‌ها سال باقی می‌ماند و هر انسانی از این وحدت شخصی خودش آگاه است.»[2]

این وجود شخصیِ ثابت همان است که با "من" به آن اشاره می‌کنیم و در طول کودکی، جوانی، میانسالی و پیری یکی است. بنابراین انکار بعد غیر مادی برای انسان به دلیل ندیدن آن، حرف سخیفی است که بیشتر از این نیاز به تامل ندارد.

سنت‌پرستی، نفی یا اثبات؟

«سنت پرستی یکی از امراض خطرناک اجتماعی است که در قرون متمادی پیکر اجتماع را دچار لطمه و سکته ساخته و به نوخواهان زیان‌های فراوان رسانیده است. عمده‌ترین عواملی که باعث پیدایش این مرض می‌گردد، عبارتند از احتیاج عمومی بشر به ثبات و آرامش و مصلحت خداوندان زر و زور».

این مطلب تمام سخنی است که نویسنده سعی در اثبات آن دارد اما آنچه قبل از این باید اثبات شود این است که - به قول اهل فن - آیا این قضیه به نحو موجبه‌ی کلیه صحیح است؟ یعنی آیا هر نوع استفاده از سنت گذشتگان باعث رکود می‌شود؟ به بیان واضح تر آیا هر کهنه‌ای بد و هر نویی خوب است؟ اگر نویسنده بتواند چنین ملازمه‌ای را به اثبات برساند حرف او درست است چون هیچ انسانی بنا بر فطرت کمال خواهی خود خواهان ایستایی و رکود نیست؛ ولی چنین ملازمه‌ای وجود ندارد. شهید مطهری در این رابطه می‌گوید:

«دو بیماری خطرناک همواره آدمی را ... تحدید می‌کند: بیماری جمود و بیماری جهالت ... . جامد از هر چه نو است، متنفر است و جز با کهنه خو نمی‌گیرد و جاهل هر پدیده‌ی نو ظهور را به نام مقتضیات زمان، به نام تجدد و ترقی موجه می‌شمارد ... . اسلام هم با جمود مخالف است، هم با جهالت».[3]

بنابراین سنت پرستی در هر شکل آن مردود نیست بلکه گاهی حذف آن غیر ممکن است چرا که پیشرفت گاه حاصل استفاده از تجارب مفید گذشتگان است. پس بهتر بود نویسنده بین سنت‌های دست و پاگیر و سنت‌های جلو برنده فرق می‌گذاشت و خلط نمی‌کرد. از آنجا که بر خلاف ادعای نویسنده، اسلام دینی است پیشرو و پیش برنده، در کتاب آسمانی خود پیروان محمد(ص) را چنین معرفی می‌کند:

«(مثل پیروان محمد) همانند زراعتی است که جوانه‌های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا می‌دارد».[4]

این جامعه‌ایست که آرمان اسلام است. جامعه‌ای که با قوت به پیش می‌رود و رو به شکوفایی است. اگر نویسنده بین معنای دین و سنت خلط نمی‌کرد و سنت‌گرایی مذموم را به چالش می‌کشید با شواهد زیادی که مبنی بر رد چنین سنت‌گرایی در دست داریم ما هم با او هم داستان می‌شدیم اما افسوس که او قصد دارد همه‌ی نواقص را به دین ربط دهد و در این راه دچار مغالطه‌های فراوان شده است.

ثبات‌طلبی، نفی یا اثبات؟

نویسنده ریشه‌ی سنت‌گرایی را نیاز بشر به آرامش دانسته و بیان می‌کند طبع انسان نا‌آرام است و برای رسیدن به آرامش نسبی دست آویزهایی درست می‌کند تا در موقع لزوم به آنها چنگ بزند و به دلیل ترس از طبیعت به وجود یک یا گروهی از خدایان معتقد می‌شدند. نیز قایل است انسان ابتدایی از تکبیر مفهوم شاه، مفهوم خدا را آفرید و به عبارت دیگر دین انعکاس وضع اجتماعیست.

در این قسمت از مقاله مورد نظر خلط‌های زیادی صورت گرفته و نظریاتی مطرح شده که فاقد پشتوانه عقلی است و تقلید کور کورانه ایست از نظریات منسوخ و سست افرادی مثل فروید یا وندت که منشاء دینداری بشر را ترس یا وضعیت اجتماعی دانسته‌اند. در یک پاسخ اجمالی می‌توان گفت: علاوه بر اینکه این دعاوی قابل اثبات نبوده و در حد یک نظریه است بر فرض صحت، باز هم نمی‌توان به لحاظ منطقی‌ نتیجه گرفت که خدایی وجود ندارد. در این نظریه‌ها بین انگیزه یعنی آنچه انسان را به چیزی سوق می‌دهد و انگیخته یعنی آنچه انسان به سویش حرکت می‌کند و یا آن را به دست می‌آورد، خلط شده است و بطلان انگیزه به حساب بطلان انگیخته گذاشته شده است.[5]

نویسنده مقاله شبهه از آوردن این مطالب در سدد اثبات این مطلب است که:

«خدا زاده‌ی ثبات‌طلبی و ثبات‌طلبی واکنش عجز و فرو ماندگی انسان نسبت به محیط پیرامون است. چنانکه اعتقاد به روح و حیات اخروی نیز نتیجه‌ی ثبات طلبی است که در برابر حیات نااستوار و گذرا و بی آرامش، تشکیل می‌گردد».

در اینکه انسان طبع ناآرامی دارد شکی نیست چرا که انسان فطرتا کمال خواه است و طالب گذر از وضع فعلی و رسیدن به وضعیت بهتر است و همین گرایش سبب حرکت او به سوی کمال مطلق می‌شود و تنها در سایه‌ی رسیدن به این موجود کامل به آرامش می‌رسد. واضح است که آن موجود باید ثابت باشد چون کسی که کامل مطلق است نیازی به کامل شدن ندارد.[6] و گرنه تسلسل پیش می‌آید و تسلسل عقلا محال است[7] و این است فلسفه‌ی ثابت بودن خدا. اما اینکه چگونه کثرات و موجودات متغیر از خدای واحد و ثابت به وجود می‌آیند برخلاف ادعای نویسنده به لحاظ عقلی اشکال ندارد بلکه حکما با استفاده از قوانین عقلی ربط ثابت به متغیر را تبیین کرده‌اند که برای اطلاع از آن می‌توان به کتب فلسفی مراجعه نمود.[8]

آیا مصلحت زور گویان ریشهی دیگر سنت گرایی است؟

ادعای دیگر نویسنده این است که:

«عامل دیگری که باعث حفظ و تقدیس سنت‌های پوسیده می‌شود مصلحت اربابان زر و زور است ... . تئوری پوسیده‌ی حقوق طبیعی و حکومت خدایی از اینجا بر می‌خیزد. شعار این جباران این است که: خدا می‌خواهد شما این‌چنین باشید و مطیع اراده‌ی الله باشید، حتما حکمتی در کار است که این‌گونه شد و اینها آزمایش‌های الهی است و ... ».

این مطلب ترجیع‌بند تکراری اکثر مقالات ضددینی است. ما ادعا نمی‌کنیم در جوامع مسلمان هیچ شکلی از زور گویی و سوء استفاده از اعتقادات مردم نبوده است. متاسفانه به شهادت تاریخ در جرگه پیروان هر دینی افراد فاسدی هم یافت می‌شوند که به ظاهر دیندار و در باطن به دنبال سود خود و در ستیز با دین هستند و از این دست افراد در تاریخ اسلام کم نبوده‌اند. مثل حاکمان اموی و عباسی در صدر اسلام و حکم‌رانان مسلمان فعلی که اسلام آمریکایی دارند‌. بله چنین افرادی برای مصلحت خود دست به هر کاری می‌زنند و از اعتقادات پاک مردم در جهت منافع خود بهره می‌برند. اینان فرزند پیامبر خود را می‌کشند و می‌گویند: اگر خدا نمی‌خواست چنین نمی‌شد. اما آیا این موضوع به گوهر دین مربوط است یا به انسان‌هایی که اسیر هوا و هوس خود شده و حق را پایمال می‌کنند؟ آیا هیچ فرد عاقلی از اینکه افرادی مقررات راهنمایی را رعایت نمی‌کنند به اصل قانون اعتراض می‌کند؟

نویسنده ادعا می‌کند تئوری حکومت خدایی از اینجا بر می‌خیزد و باز هم قضیه را به صورت کلی مطرح می‌کند. همانطور که می‌دانیم استقراء ‌ناقصی که تنها بر مشاهده تکیه داشته باشد مفید یقین نیست[9] یعنی نمی‌توان از چند مورد که مصلحت اربابان زر و زور سبب حفظ سنت‌ها می‌شود یک قضیه‌ی کلی نتیجه گرفت.

در دیدگاه اسلام راستین حکم و قانون کامل و بی عیب فقط از آن خداست:

إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ[10]

و حکومت حقیقی منحصر در کسانی است که خداوند معرفی کرده است و فرمان به اطاعت از آنها داده:

یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

ای کسانی که ایمان آوردید خدا و رسول او و صاحبان امر خودتان را اطاعت کنید[11]

بر این اساس تئوری حکومت خدایی ساخته یک عده فرصت طلب نیست هر چند ممکن است مورد سوء استفاده قرار گرفته باشد. افزون بر این مطالب، شواهد خلاف این مدعا، بسیار است و آوردن یک مورد نقض برای ابطال ادعا کافی است و آن جایی است که حکمرانان با اعتقادات غلط و خرافی مردم هرچند به نفع ایشان بوده مبارزه کرده‌اند. نمونه‌ی بارز آن را می‌توان در زندگی رسول مکرم اسلام یافت. وقتی فرزند پیامبر خدا از دنیا رفت، همزمان با مرگ وی پدیده خورشید گرفتگی رخ داد و مردم گرفتن خورشید را به عظمت پیامبر نسبت دادند اما وی هرگز این مطلب را تایید نکرد و به مردم هشدار داد که این یک حادثه‌ی طبیعی بوده و ربطی به مرگ ابراهیم نداشته است.[12]

تکرارپذیری، رمز بقای سنت‌گرایی

ادعای دیگر این است که «تکرار» جزء لاینفک زندگی است که تمامی انسان‌ها با آن درگیرند و این تکرار موجب رکود ذهنی انسان‌هاست و این موجب بقای سنت‌گرایی می‌شود.

در اینجا هم نویسنده دچار کلی گویی شده و هر نوع تکراری را موجب رکود دانسته است در حالی که بسیاری از تکرارها موجب راسخ شدن انسان‌ در رسیدن به اهداف عالیه و بالاتر از آن، تنها علت رسیدن به اهداف عالیه است. ما در زندگی روزمره‌ی خود بسیار با «تکرار» سر و کار داریم و از آن سود می‌بریم. این سیره‌ی تمامی عقلا در طول تاریخ بوده و هست و در هیچکدام از این تکرارها رکودی نمی‌بینیم.

نتیجه گیری

1.دین به معنای مجموعه ای از اعتقادات و دستورالعمل‌هایی است که از جانب خداوند و از طریق وحی برای هدایت مردم فرستاده شده است.

2.سنت در لغت به معنای روش است اعم از روش پسندیده و روش ناپسند و یکی از معانی اصطلاحی آن، شریعت است.

3.دین با سنت به معنای لغوی آن یکی نیست.

4.انسان موجودی صرفا مادی نیست و این مساله در مبحث ادله‌ی تجرد نفس به اثبات رسیده است.

5.اگر چه سنت پرستی به معنای مذموم آن - یعنی محدود شدن به سنن دست و پاگیر و نادرست - مردود است اما پیروی از هر سنتی بد نیست. در یک کلام نه هر کهنه‌ای بد است و نه هر نویی خوب.

6.طبع ناآرام انسان به دلیل حس کمال جویی اوست که فطرتا در همه انسان‌ها وجود دارد و جز با رسیدن به کمال مطلق آرام نمی‌گیرد و کمال مطلق همان خداست که به لحاظ عقلی باید ثابت و تجددناپذیر باشد، به علاوه بر فرض اینکه ثبات طلبی ریشه‌ی سنت گرایی باشد،لزوما به معنای مذموم آن نیست.

7.اگرچه ممکن است اربابان زر و زور به سبب مصلحت خود از اعتقادات مذهبی مردم سوء استفاده کنند؛ اما این به معنای آن نیست که ریشه‌ی سنت‌گرایی -که به قول نویسنده همان اعتقادات دینی است – همواره، مصلحت اربابان زر و زور است.

8.هر تکراری موجب رکود نیست و اگر با انگیزه‌ی درست صورت بگیرد موجب راسخ شدن انسان در رسیدن به اهداف عالیه می‌شود که عین پیشرفت است نه رکود ذهنی.

    فهرست منابع
  • قرآن کریم
  • 1) ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت ،دار صادر،1414ق.
  • 2) تهانوی، محمدعلی؛ بیروت، کشاف اصطلاحات فنون، مکتب لبنان ناشرون، 1996م.
  • 3) شیروانی، علی؛ درسنامه‌ی عقاید،قم، مرکز جهانی علوم اسلامی،چ4، 1386.
  • 4) طباطبایی، محمد حسین؛ نهایه الحکمه،تعلیقه‌ی غلام رضا فیاضی، قم، مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1385.
  • 5) مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، تهران، دلرالکتب الاسلامیه،1385.
  • 6) مصباح ، محمدتقی؛ آموزش فلسفه، تهران ،سازمان تبلیغات اسلامی،چ7، 1386.
  • 7) مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام،قم، صدرا، چ34، 1382.
  • 8) مظفر، محمد رضا؛ المنطق، بیروت، دار التعارف،1400.
    پی نوشت:
  • [1]. بقره / 170.
  • [2]. آموزش فلسفه، ج2، ص1680.
  • [3]. نظام حقوق زن در اسلام، ص97.
  • [4]. فتح /29.
  • [5]. درسنامه ی عقاید، ص45.
  • [6]. ر.ک نهایه الحکمه ،ج4، ص1081.
  • [7]. همان، ج2، ص647.
  • [8]. برای نمونه: ر.ک: نهایه الحکمه، ج4، ص1208.
  • [9]. المنطق، ص266.
  • [10]. یوسف / 40.
  • [11]. نساء / 62.
  • [12]. بحار الانوار، ج21، ص409.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» ʂ) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» (2) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نوشته‌ی حاضر بخش دوم از نقد بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است .
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʂ) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (2) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʁ) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (1) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» ʁ) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» (1) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نوشتار پیش‌ رو ناظر به مقاله‌ای است تحت عنوان «دفاع از مقاله‌ نگاهی به سوره‌ی زنان».

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʂ) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʄ) علی(ع) و رابطه او با خلفا

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (4) علی(ع) و رابطه او با خلفا

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʃ) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS