دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقدی بر نوشتار «اتفاق و اثبات خدا»

اصلی‌ترین هدف نویسنده در نوشتار «اتفاق و اثبات خدا»، انکار خداست که با سه روش تمسخر، مغالطه و گفتگو در فضای احساسی انجام گرفته است.
نقدی بر نوشتار «اتفاق و اثبات خدا»
نقدی بر نوشتار «اتفاق و اثبات خدا»
نویسنده: سیده طیبه حسینی

چکیده

اصلی‌ترین هدف نویسنده در نوشتار «اتفاق و اثبات خدا»، انکار خداست که با سه روش تمسخر، مغالطه و گفتگو در فضای احساسی انجام گرفته است. به اعتقاد وی، طبیعت خود زاینده است و خود در خود می‌آفریند و آفریده می‌شود و نیازی به هیچ آفریدگاری ندارد. ما در نقد این نوشتار سعی داریم ضمن بیان ادعاهای وی، با روشی استدلالی به نقد هر کدام ‌پردازیم.

مقدمه

با مطالعه تاریخ زندگانی بشر می‌توان دریافت که اعتقاد به خدا از دیرباز وجود داشته است. در مقابل و به مرور، شبهه در وجود خدا در جامعه دینداران توسط ناباوران طرح و تبلیغ شد. در ادامه چنین تلاش خداستیزانه‌ای در سایت‌های ضد دین به نوشتاری بر می‌خوریم با عنوان «اتفاق و اثبات خدا». این نوشتار را نمی‌توان در جرگه مطالب علمی به حساب آورد چرا که فاقد ملاک‌های لازم است اما با توجه به اثرات مخرب این دست از مطالب به نقد و بررسی ادعاهای نوشتار مزبور می‌پردازیم. محورهای نوشته مورد نظر عبارتند از:

1) «الله» خدای مذکر مسلمان‌ها و نام یکی از بت‌های خانه کعبه است؛

2) دلایل اثبات خدا قرن‌ها ادامه داشته بدون اینکه به نقطه نهایی برسد؛

3) نمی‌توان پذیرفت که خدا دنیا را به وجود آورده باشد؛

4) اگر دین پدیده‌ای دیرپاست این به دلیل بردگی فکری انسان‌ها و تقلید بی‌چون و چراست.

با روشن شدن محورهای مقاله مذکور، پاسخ این شبهات در ذیل خواهد آمد.

آیا «الله» مذکر (مرد) است؟

منشاء شبهه مذکور این است که لفظ «الله» در زبان عربی، مذکر است و ضمیر مذکر به آن بر می‌گردد؛ در حالی که، این لفظ «الله» است که مذکر می‌باشد نه معنای آن. توضیح اینکه، الفاظ در دستور زبان عربی از نظر مونث و مذکر بودن در یک تقسیم‌بندی به موارد زیر تقسیم می‌شوند:

1) هم لفظ، مذکر است و هم معنا؛ مانند: کلمه «حسین»؛

2) هم لفظ، مونث است و هم معنا؛ مانند: کلمه «فاطمه»؛

3) لفظ، مونث است اما معنی، مذکر است؛ مانند: کلمه «معاویه»؛

4) لفظ، مذکر است اما معنا، مونث است؛ مانند: کلمه «زینب»؛

5) لفظ، مونث است اما معنا، نه مونث است و نه مذکر؛ مانند: کلمه «شمس». در جملات عربی به این کلمه ضمیر مونث بر می‌گردد اما معنی آن یک کره آسمانی است که نه مذکر است و نه مونث؛

6) لفظ، مذکر است اما معنی، نه مذکر است و نه مونث؛ مانند: کلمه «قمر». در زبان عربی ضمیر مذکر به آن بر می‌گردد اما معنی آن یک کره آسمانی است که نه مذکر است و نه مونث.[1]

با توجه به استدلال‌هایی که بر جسم و جسمانی نبودن خدا در جای خود بیان شده است،[2] خداوند موجودی مذکر یا مونث نیست و این مطلب هیچ تضادی با نامیدن او با واژه «الله» ندارد؛ چرا که طبق آنچه بیان شد گفته می‌شود واژه «الله» مذکر است اما معنای آن (یعنی خدایی که این نام بر او دلالت دارد) نه مذکر است و نه مونث.

طبق ادعای نویسنده، «الله» نام یکی از بت‌های خانه کعبه بود که حضرت محمد بر روی خدای اسلام نهاد. در پاسخ به این ادعا بایست توجه داشت که اولاً هیچ سندی وجود ندارد که اعراب جاهلی این نام را بر بتی از بت‌های خود نهاده بودند. اگرچه در منابع تاریخی، اعتقاد به «الله» به اعراب جاهلی نسبت داده شده است اما نه به این عنوان که بتی از بت‌هاست؛ بلکه به این عنوان که خالق نادیدنی جهان است. اعراب جاهلی علاوه بر ستایش خدایان فرعی بسیار، به وجود خدای متعال که او را «الله» می‌نامیدند اعتقاد داشتند ولی اشتباه ایشان این بود که در کنار آن موجود متعالی، شرکایی را نیز مورد پرستش قرار می‌دادند. توحید قرآنی لزومی ندید نام جدیدی برای آن موجود متعال عرضه نماید و همان نام «الله» را که با ظرافت ادبی نیز آمیخته بود بکار برد؛ با این تفاوت که به معرفی حقیقت او پرداخت و وجودش را از هر نقص و شریکی مبرا دانست.[3] اینکه نویسنده استفاده از لفظ «الله» که در میان اعراب جاهلی مرسوم بوده را به عنوان نقصی بر پیامبر دانسته است از این نگاه نادرست ریشه گرفته که فرهنگ و آداب و دانسته‌های گذشته بشر به کلی مردود دانسته شود؛ حال آنکه موضع عادلانه و حقیقت‌مدار در این عرصه چیزی جز پذیرش حق و نفی باطل و اصلاح انحرافات انجام پذیرفته نیست.

تداوم دلایل اثبات خدا

به باور نویسنده نوشتار مورد نقد، دلایلی که در اثبات وجود خدا آورده شده است قرن‌ها ادامه داشته و دارد و هیچ گاه به نقطه پایانی نمی‌رسد. اعتقاد به خدا، سنت و عادت مرده‌ای است که بر هیچ منطقی سوار نیست!.

بدون شک ماندگاری و مقبولیت یک عقیده به تنهایی دلیل بر حقانیت و منطقی بودن آن نیست؛ چنانکه عدم مقبولیت یک عقیده توسط گروهی از مردم نیز نمی‌تواند به تنهایی دلیل بر باطل بودن و منطقی نبودن آن باشد. ملاک حقانیت یک عقیده استوار بودن آن بر دلیل‌های محکم و اطمینان‌آور است. به اعتقاد ما خداباوران، براهین متعدد عقلی و تجربی که از طرف اندیشمندان ارائه شده است می‌تواند هر آزاد اندیش منصف را به این اعتقاد سوق دهد. البته همواره جای بحث و تبادل نظر بوده و هست اما این را نمی‌توان جنبه‌ای منفی در مباحث علمی برشمرد؛ چرا که هر دانشی با مطالعه و بحث و نظر به کمال حقیقی خود نزدیک می‌شود و در این مطلب فرقی میان دانش‌های تجربی و عقیدتی وجود ندارد. مهم این است که فرد جستجوگر و البته جویای حقیقت، با تمسک به ادله محکم همراه با رعایت ضوابط منطقی بحث، به نتیجه‌ای اطمینان‌آور دست یابد هر چند برای فرد دیگر این اطمینان حاصل نشده باشد. نویسنده مزبور که داعیه منطق دارد چگونه دینداری و خداباوری را سنت و عادتی مرده می‌خواند در حالی که در سایه بحث‌های استدلالی و آشنایی با محتوای غنی و آموزه‌های منطقی دین الهی (به خصوص اسلام)، روز به روز بر جمع دینداران افزوده می‌شود.

آیا خدا هم علت دارد

نویسنده می‌پرسد: اگر دنیا را خدا به وجود آورده باشد پس خدا را چه کسی به وجود آورده است؟ اگر گفته شود خدا خودش از اول وجود داشته می‌توان گفت دنیا هم از اول وجود داشته است.

در پاسخ به این سوال که در میان عوام مردم مخصوصا قشر نوجوان نیز کم و بیش مطرح است تنها کافی است مراجعه‌ای کوتاه به کتب اعتقادی داشته باشیم. اگر عقل و منطق را راه مطمئنی در این مسیر بدانیم می‌توانیم براهین متعددی را در کتب فلسفی و کلامی مشاهده نماییم. از آن میان به برهانی اشاره می‌کنیم: آنچه را که دارای وصف هستی می‌دانیم و «موجود» فرض می‌کنیم از دو حال خارج نیست یا هستی را از خود دارد (واجب‌الوجود) و یا هستی را از دیگری گرفته است (ممکن‌الوجود). واجب الوجود همانگونه که در منابع فلسفی به تفصیل بیان شده دارای ویژگی های متعددی است؛ همچون: تعدد ناپذیری، عدم ترکیب، مبرا بودن از هر نقص، عدم راه‌یابی تغییر و تبدل در او و بسیاری دیگر از ویژگی‌های منحصر به فرد. ضروری بودن فرض واجب الوجود از اینجا ناشی شده است که ممکن الوجود، هستی‌اش را از خود ندارد و نیاز به غیر خود دارد. این غیر، یا ممکن الوجود است و یا واجب الوجود. صورت اول همان نیاز را به همراه دارد پس چاره‌ای نیست جز اینکه مجموعه موجودات جهان را ختم شده به واجب الوجود بدانیم؛ موجودی که دیگر نیازی به غیر خود ندارد. اینجا ممکن است گفته شود چه اشکالی دارد دنیا را واجب الوجود بدانیم؟ اما توجه به خصوصیاتی که برای واجب الوجود شمردیم بر این دنیا صدق نمی‌کند. دنیای پیرامون، پدیده‌ای است که از نقص به کمال به پیش می‌رود و تعدد و تغییر در جای جای آن به چشم می‌خورد. با این وجود چگونه می‌توان آن را واجب الوجود دانست. البته تذکر این نکته نیز به جاست که «ازلی بودن دنیا» مانع از بودن موجود واجب الوجود نیست؛ زیرا با مقایسه ویژگی‌های جهان ماده (که دلالت بر ممکن‌الوجود بودن آن می‌کند) و ویژگی‌های واجب الوجود (که پیش از این شمردیم) خواهیم دید قدمت دنیا «و به عبارت دیگر: ازلی دانستن ماده» نیاز آن را به واجب الوجود نفی نمی‌کند.[4]

خلقت جهان در شش روز

به گفته نویسنده اگر قرار باشد خدا جهان را آفریده باشد پس باید در زمان معینی این کار را کرده باشد (قرآن و تورات هر دو بر آنند که خدا جهان را در شش روز آفریده است) در این صورت زمان وجود داشته ولی از ماده خبری نبوده است و این از نظر علم فیزیک امروز غیر ممکن است.

آنچه منشاء اشتباه نویسنده در این ادعا شده است این است که از طرفی خلقت را محصور در زمان (به همان معنایی که در عرف مردم رایج است) دانسته و از طرف دیگر گمان نموده که طبق قرآن، خداوند در مقطعی از این زمان دست به خلقت زده و پیش از این مقطع زمانی، زمان (به همان معنای رایج در عرف) بوده اما خلقت نبوده است. این هر دو پیش فرض نویسنده باطل است. بدون شک جهان مادی در حصر زمان (به معنای عرفی آن) است اما هم در آموزه‌های قرآنی و روایی اسلام و هم دانش فلسفه به اثبات رسیده است که عالم آفرینش منحصر به امور مادی نیست؛ بلکه پیش از خلق امور مادی، موجود یا موجودات مجردی خلق شده‌اند و آن‌ها واسطه خلقت جهان مادی هستند.[5] این امور مجرد از ماده زمان‌مند نیستند بلکه زمان با آفرینش ماده تحقق می‌یابد. اینکه قرآن از شش روز (ﺳﺘﺔ ایام) که جهان در آن‌ها آفریده شده نام برده است نمی‌تواند دستاویزی برای نویسنده در ادعایش باشد زیرا در فهم درست این آیات لازم است تمامی آیاتی که در آن‌ها از واژه «یوم» استفاده شده بررسی شود که در این کار بایست اسلوب گفتاری و فصاحت و بلاغت کلامی در ادبیات عرب آن روز نیز ملاحظه شود. با در نظر گرفتن تمامی این امور و نیز با این فرض که مراد این آیات، خلقت جهان مادی باشد، نتیجه‌ای که به دست می‌آید این است که مراد از واژه «یوم» در آیاتی که خلقت جهان را در «سته ایام» بیان نموده، زمان میان طلوع خورشید و غروب آن نیست بلکه مراد «دوران» است که می‌توان گفت اولین دوره به خلق ماده اختصاص دارد. به عبارت دیگر خلق جهان مادی در شش دوره انجام پذیرفته است که در اولین مرحله، ماده به شکل توده‌ای از گاز، خلق شده است و از لوازم خلقت ماده، خلقت زمان بوده است.[6] به این صورت طبق بیان قرآنی، پیش از خلقت جهان مادی، زمانی در کار نبوده بلکه زمان با خلق ماده مصادف است.

با توجه به آنچه گذشت روشن می‌شود که این نتیجه‌گیری نویسنده که «طبیعت خود زاینده است و خود در خود می‌آفریند و آفریده می‌شود و نیازی به هیچ آفریدگاری ندارد» ادعایی بس نادرست است.

آیا دین‌باوری نوعی بردگی فکری، تقلید و موهوم‌گرایی است؟

به گفته نویسنده مورد نقد، آن چه دین را به صورت پدیده‌ای دیرپا و اشتباه مشترک اکثریت انسان‌ها درآورده است، بردگی فکری، پذیرش بدون چون و چرا و احساسات شدید در حفظ جزم‌ها و موهومات است!.

از آنجا که مبنای نوشتار ما دفاع از آموزه‌های اسلام است اجازه دهید ادعای نویسنده را با این دین الهی بسنجیم. آموزه‌های دین مبین اسلام در دو قسم کلی جای می‌گیرند: 1- اصول دین؛ 2- فروع دین. اصول دین بر پایه‌های عقلانی و فکری استوارند و اسلام اجازه تقلید در آن‌ها را نمی‌دهد؛ بلکه از مخاطبان خود می‌خواهد که با تحقیق و تفکر پیرامون آن‌ها مبنای درست را خود بیابند.[7] از اصول دین که بگذریم اسلام، تقلید در فروع دین را اجازه می‌دهد؛ ولی اینجا نیز انسان را محصور نمی‌کند بلکه از او می‌خواهد یا خود به تحقیق و تفحص علمی پردازد و احکام الهی را از دل منابع دینی استخراج نماید و یا در این راستا به متخصصین مراجعه نماید. طبیعی است که توده مردم فرصت چنان تحقیق و تفحصی برای استخراج تمامی احکام را ندارند و عملا به سوی راه دوم میل می‌کنند. با این وجود آیا سیستم عقیدتی و عملی اسلام، از بردگی فکری انسان‌ها دفاع می‌کند و روحیه تقلید و موهوم‌گرایی را در آن‌ها پرورش می‌دهد؟ پاسخ سوال را به مخاطب محترم وا می‌گذاریم.

نتیجه‌گیری

با توجه به آنچه گذشت به نتایج ذیل دست می‌یابیم:

الف) ذکوریت و انوثیت در خدا راه ندارد و مذکر بودن لفظ «الله» نمی‌تواند دلیل بر مذکر بودن معنای آن باشد.

ب) نام «الله» در میان اعراب جاهلی اشاره به موجود متعالی داشت؛ یعنی همان که اسلام نیز قبول دارد اما بدون اینکه برایش شریک قایل باشد.

ج) تداوم بررسی ادله اثبات یک چیز را نمی‌توان به عنوان ضعف قلمداد نمود؛ بلکه این کاشف از مسیر تکامل اندیشه و اندیشمند است.

د) خداوند فاقد علت است و خود، علت نخستین تمامی موجودات دیگر است.

ه) قرآن به هیچ وجه بر وجود مقطعی از زمان پیش از خلقت ماده دلالت ندارد.

و) بر خلاف ادعای نویسنده شبهه‌گر، سیستم عقیدتی و عملی اسلام، از بردگی فکری انسان‌ها دفاع نمی‌کند و روحیه تقلید و موهوم‌گرایی را در آن‌ها پرورش نمی‌دهد.

    فهرست منابع
  • قرآن مجید
  • 1) بدیع یعقوب، امیل؛ موسوعه الصرف و النحو و الاعراب، انتشارات استقلال، تهران، 1379ش.
  • 2) ابن منظور؛ لسان العرب، تصحیح: امین‌ محمد عبدالوهاب و محمد صادق عبیدی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1417ق.
  • 3) طباطبایی، محمدرضا؛ صرف ساده، موسسه انتشارات دار العلم، قم، 1368ش.
  • 4) طباطبایی، سید محمد‌حسین؛ نهایه الحکمه، تحقیق و تعلیق: عباس علی زارعی، نشر اسلامی، قم، 1384ش.
  • 5) شریف، میان محمد؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه زیر نظر: نصر الله پورجوادی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362ش.
  • 6) مکارم شیرازی، ناصر [و همکاران]؛ تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1374ش.
  • 7) سعیدی مهر، محمد و دیوانی، امیر؛ معارف اسلامی1، دفتر نشر معارف، قم، 1383ش، چاپ هفتاد.
  • 8) سبحانی، جعفر و محمدرضایی، محمد؛ اندیشه اسلامی1، دفتر نشر معارف، قم، 1386، چاپ هجدهم.

مقاله

نویسنده سیده طیبه حسینی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» ʂ) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» (2) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نوشته‌ی حاضر بخش دوم از نقد بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است .
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʂ) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (2) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʁ) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (1) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» ʁ) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» (1) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نوشتار پیش‌ رو ناظر به مقاله‌ای است تحت عنوان «دفاع از مقاله‌ نگاهی به سوره‌ی زنان».

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʂ) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʄ) علی(ع) و رابطه او با خلفا

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (4) علی(ع) و رابطه او با خلفا

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʃ) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS