دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

این همه خنده برای چیست؟

ارسطو در مقایسه تراژدی و کمدی به نگرش متفاوت این دو به انسان اشاره می‌کند و می‌گوید «این یکی (کمدی) مردم را فروتر از آنچه هستند نشان می‌دهد و آن یکی (تراژدی) برتر و بالاتر بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که در کمدی تماشاگران همواره در موقعیتی فراتر از برتر از اشخاص نمایش قرار می‌گیرند و بالعکس...
No image
این همه خنده برای چیست؟

نویسنده: محمد وکیلی

طنز به عنوان یکی از رشته‌های مهم ادبیات و ادبیات نمایشی جهان، از دیرباز مطرح بوده است شاید اولین خطاب ما در بررسی مسئله طنز و کمدی این باشد که برای آن دنبال یک شروع و آغازی باشیم. چرا که به نظر می‌رسد مسئله طنز و حسی که ایجاد می‌کند یعنی خنده، همیشه تاریخ همراه انسان بوده باشد. و مسئله خنده از عوارش ذاتی انسان باشد. یعنی هر زمان که انسانی باشد خنده، خندیدن و خنداندن هم حضور دارد. طنز زبان همیشگی انسان است و تا جهان برجاست، طنز نیز پا برجاست. ابن سینا در کتاب شفا در تعریف انسان می‌نویسد: «الانسان ضاحک» و این نشان می‌دهد که خنده از انسان جدا شدنی نیست. و این ویژگی یک ویژگی مختص به انسان است و حیوانات از این ویژگی محروم هستند. برگسون می‌گوید: «انسان موجودی خنده‌آور است» و نتیجه مي‌گیرد که در هیچ موردی تا پای انسان در میان نباشد، امکان خنده وجود ندارد. و تنها رفتار انسان‌هاست که می‌تواند موجب خنده شود و رفتار حیوانات تنها زمانی خنده‌دار به نظر می‌رسد که به رفتار انسانی شباهت پیدا کند. مانند رفتار میمون و شامپازه که تا وقتی در حالت حیوانی هستند، موجب خنده نمی‌شوند و فقط هنگامی حرکات و رفتار آنها خنده‌دار به نظر می‌رسد که رفتار انسانی را تقلید می‌کنند.

اگر چه به نظر می‌رسد قبل از چیز تعریفی دقیق و کامل از طنز، کمدی و نسبت خنده با آنها ارائه شود ولی با توجه به این مسئله که در مقالات دیگر به این تعاریف پرداخته شده است، لذا بهتر آن است که در این مقاله به این مسئله پرداخته نشود. و به طور اجمال این مسئله یادآور می‌شود که وقتی اصطلاح طنز به صورت کلی به کار برده می‌شود، منظور از آن، نوعی قالب هنری است که با بهره‌گیری از شوخ طبعی و با استفاده از ایجاد خنده مخاطب خود را تحت تأثیر قرار می‌دهد. و وقتی از این قالب در ادبیات نمایشی استفاده می‌شود، به آن کمدی اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر، کمدی نوعی ژانر نمایشی است که خنده و شوخی ویژگی اصلی آن است. بنابراین وقتی در منابع و آثار کسانی که در این حوزه‌ها بحث کرده‌اند وقتی تعبیر طنز به کار برده می‌شود هم شامل طنز نمایشی می‌شود و هم شامل طنز مکتوب؛ اما وقتی تعبیر کمدی به کار برده می‌شود منظور از آن ادبیات نمایشی است.

کمدی از واژه یونانی komodia گرفته شده که ظاهراً تغییر یافته کلمه کوموس (komos ) است؛ جشنی که در مراسم کهن دیونوسی همراه با آوازهای شادی بخش و عیش و نوش اجزا می‌شده است. ارسطو در «فن شعر» کمدی را نقطه مقابل تراژدی می‌داند و می‌گوید «کمدی تقلید اطوار شرم آوری است که موجب ریش خند و استهزاء می‌شود».

همانند بسیاری از هنرهای دیگر، اولین آثار کمدی را نیز می‌توان در تاریخ یونان بازشناخت. کمدی زمانی به وجود آمد که نوعی تفکر زمینی و نگاه انسانی به جهان، جایگزین رابطه «جادویی» بشر با محیط پیرامون‌اش شد. بشر در آغاز به سبب عدم تسلط و آگاهی بر پدیده‌ها و دگرگونی‌های جهان، حتی علل و انگیزه‌های تحولات طبیعی را به نیروهای ماورالطبیعه وابسته می‌دانست و در این مورد کمتر نقشی برای خود و موجوداتی که در این وادی می‌زیستند، قائل نمی‌شد. این شیوه نگرش تا حدودی در تراژدی‌های یونان باستان که در آنها اراده خدایان و تقدیر و سرنوشت بر علل واقعی حوادث می‌چربید، مشهود است. زمانی که افکار انسان‌ها به تدریج به سمت اخلاقیات روابط و رفتارهای انسانی، ‌متمایل شد،‌ موقعیتی فراهم شد تا بشر از دیدگاه خود به این قضایا بیندیشد و نتیجه بگیرد.

در این دوره انسانها حتی به خود اجازه دادند تا رفتار و کردار خدایان و اسطوره‌های آسمانی را نیز به دیده ‌تمسخر و انتقاد بنگرند. نمایش «ساتیر» در برگیرنده این نوع نگاه مقتدرانه انسان‌ها به اساطیر و خدایان است: «ساتیر» نوعی تقلید مسخره آمیزی بود از اسطوره که با دهن کجی نسبت به خدایان یا قهرمانان و ماجراهای آنان که با حرکات ناهنجار و رقص‌های پرهیجان همراه بود.[1] ساتیرها، این موجودات نیمه انسان نیمه حیوان، در مقابل خدایان قرار می‌گیرند و به سبب آنکه از ویژگی‌های زمینی برخوردارند،‌خنده برانگیز می‌شوند. در جشن‌های دیونیزوسی، پس از اجرای 3 تراژدی یک نمایش ساتیر اجرا می‌شد تا اندوه و التهاب تماشاگران را تمرین کند و آنان را به باور موقعیت‌های برتر و مطمئن‌تر خود نسبت به اسطوره‌های آسمانی ترغیب کند زبان و وزن نمایش‌های ساتیر زبانی روزمره و محاوره‌ای بود که یا با هجو و تمسخر کسی یا موضوعی،‌ با پایانی خوش،‌ مفرح و آرامشبخش و وزنه‌ای در مقابل تراژدی محسوب می‌شد که زبان سنگین و سمبلیک داستانی پرالهاب و پردرد،‌و پایانی غم انگیز داشت. این که اولین نمایش‌های کمدی در مقابل تراژدی‌ها به وجود می‌آیند می‌تواند به ما کمک کنند که با مقایسه این دو نمایش شناخت درست‌تر و واقعتری از کمدی‌ها دست پیدا کنیم.

کمدی در برابر تراژدی

ارسطو در مقایسه تراژدی و کمدی به نگرش متفاوت این دو به انسان اشاره می‌کند و می‌گوید «این یکی (کمدی) مردم را فروتر از آنچه هستند نشان می‌دهد و آن یکی (تراژدی) برتر و بالاتر بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که در کمدی تماشاگران همواره در موقعیتی فراتر از برتر از اشخاص نمایش قرار می‌گیرند و بالعکس در تراژدی مخاطبان غالباً فروتر از قهرمانان نمایش،‌در نظر گرفته می‌شوندو از این لحاظ تماشای نمایش تراژدی در واقع نگاهی از فرو دست به فرادست است اما در کمدی تماشاگران با مدد گرفتن از قدرت اندیشه و موقعیت آرام و برتر خود، از دیدگاهی بهتر و استوارتر به ماجراها و اعمال و رفتار شخصیت‌های نمایش می‌نگرند. و به دلیل همین نگاه آگاهانه است که رفتار غیرمتعارف شخصیت‌های نمایش آنان را به خنده وا می‌دارد. و از همین جا تفاوت دیگر کمدی و تراژدی آشکار می‌شود.

و آن تفاوت، این است که کمدی سهم بیشتری از تفکر و تعقل برای مخاطب خود قائل است در حالی که تراژدی بیشتر برانگیزش احساسات و عواطف تماشاگران تأکید دارد. در فضای تیره و غم‌انگیز تراژدی که تماشاگران تحت تأثیر هیجان، اضطراب و انده ناشی از بروز وقایع گوناگون نمایش نفس در سینه حبس کرده و با نگرانی چشم به نمایش دوخته‌اند بی‌تردید مجال اندیشیدن تا حد زیادی از آنان گرفته می‌شود و تماشاگر نمایش تراژدی در این وضعیت تنها با قهرمان نمایش همزادپنداری می‌کند و در یک ارتباط یک جانبه خود را شریک غم و اندوه او مي‌داند،‌تا حدی که در طول نمایش با فضای پیرامون خود قطع ارتباط می‌کند و هرگونه حرکتی و رفتاری از طرف دیگر تماشاگران را مزاحمت تلقی می‌کند، اما تماشاگر کمدی، در حالی که احساس حاکی از برتری و اطمینان نسبت به اشخاص نمایش در درون خود احساس می‌کند، در فضایی امن و پرنشاط که با نیروی خنده به وجود می‌آید،‌مجال تعقل و حتی همفکری با سایر تماشاگران را به دست می‌آورد. و نه تنها با سایر تماشاگران قطع ارتباط نمی‌کند، بلکه نوع عکس العمل اطرافیان در تقویت حس اطمینان و فرخ بخشی به او کمک می‌کند.

حتی می‌توان گفت که در تراژدی تماشاگر در تطهیر در تهذیب نفس خود نقش چندانی ندارد و در این خصوص تنها از نیروی احساسات و عواطف او بهره گرفته می‌شود.

اگر چه هم تراژدی و هم کمدی آرامش خاطر را به ارمغان می‌آورند و روان مخاطب را پالایش می‌کنند و تسکین می‌دهند ولی هر یک از راهی متفاوت. پیرامه توشار (؟؟؟) در کتاب تئاتر و اضطراب بشر، عملکرد متفاوت این دو را این گونه بیان می‌کند: تراژدی از این نظر به ما تسکین و آرامش می‌دهد که ما در آن، سرنوشت فردی و مصیب‌های خویش با سرنوشت کل بشریت پیوند می‌زنیم، کمدی نیز ما را تسکین می‌دهد، چه از ورای آن خویشتن را در موقعیتی بالاتر از همنوعان احساس می‌کنیم» قهرمانان تراژدی و کمدی نیز در شیوه برخوردشان با مسائل و مشکلات متفاوت است. قهرمان تراژدی همواره تا سرحد نابودی خویش، ‌در طلب آزادی آگاهی انتقام قدرت یا عشق پیش می‌رود، هیچ گاه حاضر نیست به خاطر این اهداف، ‌زندگی خود را تباه کند. این شیوه برخورد کمدی در واقع نوعی تجلیل از زندگی است این نوع نگرش واقع بینانه اشخاص نمایش کمدی به مسائل پیرامون خود همواره کمدی را رئالیستی‌تر از تراژدی نشان می‌دهد. این نگاه یکی از ویژگی‌های اصلی نگاه طنز است. چرا که طنز، همولر،‌نگاهی مسالمت آمیز دارد و هرگز برای اصلاح معضلی تا حد نابودی و حذف پیش نمی‌رود چه حذف خود طنزپرداز و چه حذف چیزی که به طنز گرفته می‌شود.

هگل به خوبی به این تفاوت اساسی اشاره می‌کند «نمونه راستین قهرمان نمایش تراژیک کسی است که به زعم وجود حقیقتی و خصاص گوانگون روحی فرعی خویش، ذاتاً مظهر آرمانی اخلاقی باشد و هم هستی خویش را در راه آن وقف کند و تا پایام کار بی لغزش و گذشت به آن وفادار بماند. ولی قهرمان کمدی هیچ گاه نباید بر اثر ناکامی زبون و افسرده شود، بلکه با شوخ طبعی خاصی که هیچ گونه احساس تلخ و شکایت از نگون بختی در آن راه ندارد را باید خود را از ورطه ناکامی بیرون بکشد. وی باید آگاه باشد که آنچه در طلبش را کوشد، واقعاً چندان ارجی ندارد یا نشان دهد که لاف زدنهایش را نباید جدی گرفت تا بتواند با خوشمزگی بر ناکامی خود پیروز شود.

ویژگی‌های طنز

شاید بتوان اولین و مهمترین ویژگی هر مشخصه طنز را استفاده از شوخی و بزله‌گویی دانست. همین ویژگی، حمله انتقادی را زیرکانه‌تر و جذاب‌تر می‌کند. و انتقادهایش را سرگرم کننده کرده و افراد بیشتری را مشتاق شنیدم و دیدم انتقادها می‌کند. سوئینت می‌گوید «شوخی شریف‌ترین و سودمندترین هدیه به نوع بشر است و بزله‌گویی نیز قابل قبول‌ترین هدیه است. هنگامی که این دو به ساختار هر اثری وارد شوند، آن اثر را برای جهان قابل ارائه می‌کنند». طنز با بهره‌گیری از عنصر اجتماعی خنده» و شوخی اقشار مختلف جامعه را به هم پیوند می‌زند و مخصوصاً در جامعه‌ای که طبقه فرودست آن قدرت و توانایی انتقاد از طبقه فرادست خود را ندارد، به افراد این امکان را می‌دهد که با هجو و ریشخند کردن روابط اندیشه‌ها و رفتار بزرگان و حاکمان و طبقات بالا، خود را در موقعیت برتری احساس کنند.

از دیگر ویژگی‌های طنز می‌توان به احتراز از خشونت اشاره کرد. طنز به دلیل همان ویژگی‌ ذاتی خنده و شوخی که دارد و به این دلیل که به دنبال حذف و نابودی نیست که مقوله خشونت جنگ، و مرگ در آن راهی ندارد و این یکی از ویژگی‌های مهم ژانر طنز می‌تواند باشد مخصوصاً در دنیای امروز که تقریباً سطح بالای خشونت حتی در رسانه‌ها، همه را به ستوه آورده است. پایان خوش و رضایت بخشی نهایی به مخاطب از دیگر مشخصه‌های طنز است که حس امیدواری را همیشه در دل مخاطب زنده نگه می‌دارد.

طنز، ستایش گرانیست، تحقیرکننده است. تحقیر کننده آنچه که حقیر است. طنز به اصطلاح باد آدمها را خالی می‌کند. نقاب زیبا که بر چهره بدی‌ها زده شده است را کنار می‌زند و بدی‌ها را رسوا می‌کند.

این ویژگی طنز نیازمند داشتن روحیه تحمل در افراد جامعه است تا از هر انتقادی بی نیاز شوند و خویشتندار بمانند. به همین دلیل طنز با مفاهیمی مثل دموکراسی و آزادی پیوندی نزدیکی دارد چرا که طنز در چنین فضایی امکان تنفس پیدا می‌کند. فضایی که افراد جامعه آموخته باشند همدیگر را تحمل کنند. بی دلیل نیست پیدایش کمدی و تشکیل شکل‌های اولیه دموکراسی در یونان باستان همزمان هستند[2]

برگسون در کتاب خنده یکی از ویژگی‌های طنز را اینگونه بیان می‌کند: «طنز فردی نیست اگر انسانها تنها باشند طعم کمیک را نمی‌چشند زیرا خنده نیاز به پژواک دارد برای فهمیدن طنز و باید آن را در جای طبیعی خودش که همانا جامعه است باز نهاد.»

علامه جعفری به دو ویژگی دیگر طنز اینگونه اشاره می‌کند: «طنز برای مردم هوشیار تلختر از خود صراحت است. می‌دانیم که در مورد کنایه گفته می‌شود. «الکنایه ابلغ من التصریح» (کنایه برای رساندن مقصود رساتر از تصریح است) نکته دیگر اینکه هر اندازه ما بین واقعیت و مفهوم طنز که برای موردی ساخته می‌شود مخالفت و تضاد قوی‌تر باشد، نیش طنز برای مورد آن تلخ‌تر و برای دیگران جذاب‌تر می‌باشد.

ویژگی دیگری که از تحصیل نظریه فروید پیرامون روان کاوی خنده به دست می‌آید این است که طنز، زنجیره‌های تحمیلی جامعه را از دست و پای ما برمی‌دارد به دلیل فضای غیرجدی که ایجاد می‌کند دیگر آن فشارهایی که جامعه می‌تواند به تبع حرفهای جدی بر فرد تحمیل کند وجود ندارد به دلیل همین رها کردن دست و پای انسان از زنجیرهای تحمیلی است که انسان احساس خرسندی می‌کند و بنابراین آزادی و وارستگی دوران کودکی را احیاء و ما را مانند یک کودک، ‌سرخوش کامروا و فارغ البال می‌کند. از طرف دیگر، طنز با توجه به اصل «اقتصاد روانی»[3] به دلیل اینکه با صرف کمترین انرژی و هزینه، به هدف خود نائل می‌آید، ‌لذتی مخصوص می‌بخشد.

همچنین برای طنز ویژگی‌های دیگری نیز برشمرد، و ویژگی‌هایی همچون: تحمل فکری، زیربنای فلسفی ؟؟اصلاح گرایانه که این ویژگی در ادامه مقاله بیشتر بسط داده خواهد شد.

به چه کسی می‌تواند گفت طنز پرداز است؟ (ویژگی طنزپرداز)

به دلیل آنچه تا کنون گفته شد و به دلیل آنچه که در ادامه خواهد آمد، طنزپردازی، کار هر کس نیست و ویژگی‌هایی می‌طلبد که از عهده هر کسی برنمی‌آید زندگی کردن با یک طنزپرداز کار ساده‌ای نیست. چرا که این آدم بهتر از هر کس دیگری با خوبی‌ها و بدی‌های اطرافیانش آشناست و همیشه اصرار دارد این آگاهی و آشنایی خود را به گوش همگان برساند. طنزپرداز شاخک‌های حساسی دارد که به شدت به کژی‌ها و انحرافات حساس است.

طنزپرداز از اختلاف بین واقعیت امور و آنچه که باید باشد، آگاهی دارد. او اگر چه همیشه در اقلیت بوده است اما هرگز سکوت و حذف شدن را نخواهد پذیرفت. موفقیت برای او این است که جامعه نگاهبان ارزشهای انسانی که او منادی آن‌هاست باشد. اگر به چنین هدفی رسید، جایگاه او بالا خواهد بود و دیگر به صورت آدمی که صرفاً تحقیر کننده کژی‌ها و شرارتهای آدمی‌ست، به حساب نخواهد آمد. طنزپرداز از آن جهت که آدم معترضی است و طرفدار اصلاح بدون شک باید به چیزی اعتراض کند که ارزش اعتراض را داشته باشد. طنزپرداز با فرد طرف نیست با صفت طرف است، از هر کسی که باشد و لذا باید به هوش باشد که در دام خصوصیت نیافتد و بیش از حد لازم به خصوصیت نپردازد و از عمومیت غافل شود. اگر چه تک تک افراد جامعه سوژه طنزپرداز هستند ولی نباید بیش از حد،‌ شخص خاصی را مورد تاخ و تاز قرار دهد که در این صورت به راحتی متهم به خصومت شخصی خواهد شد و سلاح کارآمد طنز را از توان خواهد انداخت. طنز پرداز باید بداند که چگونه بینندگان و شنوندگان یا خوانندگان خود را نسبت به اهمیت یک مسئله مجاب و متقاعد کند. نباید به اسب چموشی به نام کنایه زدن، مجالی وسیع دهد،‌زیرا در همین نقطه است که خطر خانه کرده است. و در همین نقطه است که هدفهای اصیل نابود می‌شوند.

طنزپرداز باید به جامعه خود عشق بورزد به نوع بشر به حقیقت و راستی عشق بورزد و در این راه تحمل ناملایمات و قضاوتهای بد را داشته باشد. چرا که در اولین قضاوتها متهم به این می‌شود که به راحتی همه را محکوم می‌کند یا متهم به این می‌شود عیب خود را نمی‌بیند و عیب مردم را فریاد می‌زند. اینگونه قضاوتها نباید اراده او را متزلزل کند. به همین خاطر طنزپرداز بیشتر از هر کس دیگر باید اهل شکیبایی و فرو خوردن خشم باشد. طنز پرداز باید بدون حب و بغض قضاوت کند. آمیختن کینه و عداوت به انتقاد او را از دایره انصاف خارج خواهد کرد.

لیلیان بلون می‌گوید «طنزپرداز باید عاشق یا حداقل علاقه‌مند به نوع بشر باشد تا برای انتقاد از بدی‌ها و اصلاح ضعف‌ها خود را به زحمت بیندازد. پاپ در بسیاری از اشعار خود تأکید می‌کند که علاقه او به انسان‌ها و به خوبی‌ها بی غرض است. او در شعر «نامه‌ای به دکتر آربوت نات» در مورد خود می‌گوید «نه برای شهرت بلکه برای هدب والا و تقوا در مقابل دشمن خشمگین و دوست ترسو می‌ایستم». وی این مسئله را در شعر دیگری اینگونه بیان می‌کند:

این را بشنوید و بر خود بلرزید، شما ای گریزندگان از قانون

بله تا زمانی که من زنده‌ام، هیچ فرومایه ثروتمند و اصیلی

جهان را تا لب گور با سرافرازی طی نمی‌کند...»

طنزپرداز به خاطر احساس وظیفه و مسئولیتی که نسبت به سرنوشت جامعه خود می‌کند،‌بدون خودخواهی و بدون اینکه توقع پاداشی داشته باشد،‌و بدون توجه به اینکه عمل بد از طرف چه کسی و یا بر علیه چه کسی است، به مقابله با بدی‌ها برمی‌خیزد. کار طنزنویس،‌ به مثابه جراحی است که زخم‌های نهان را می‌شکافد، ‌چرک‌ها، پلیدی‌ها را بیرون می‌ریزد، عفونت را می‌زداید و بیمار را بهبود می‌بخشد و بدین طریق آرامش و سلامت را به جامعه تقدیم می‌کند.

اهداف طنز

«طنز حقیقتی است تلخ،‌ دشوار، سخت و غیرقابل پذیرش برای آن کسی که سوژه‌ طنز قرار می‌گیرد. این حقیقتی که او نمی‌پذیرد برای اینکه ما به او زودتر بفهمانیم و تأثیر در او ایجاد کنیم. لذا متقاعدش کنیم که این عیب را شما دارید، می‌آییم همراه با لطافت کاری و ظرافت و نازک کاری ویژه‌ای در قالب طنز می‌گوییم»

آیت الله خامنه‌ای

جوهره طنز، انتقادات، اما انتقادی که بر مقایسه خوب و بد مبتنی است. در طنز پدیده‌ها به دلیل نداشتن بعضی استانداردها مورد انتقاد قرار می‌گیرند. در واقع هدف اصلاح طلبی جزء لاینفک طنز است که از طریق انتقاد ابراز می‌شود و شرایطی را که به نظر طنزپرداز، باید اصلاح شود، مورد تمسخر یا حمله قرار می‌گیرد. طنز بدون هدف اصلاح طلبانه معنایی ندارد. بنابراین طنز باید بر اساس هدف اصلاحی و شیوه بیان‌اش تعریف شود. به همین دلیل طنز را اینگونه تعریف می‌کنند «طنز سبکی است که عقیده انتقادی را با شوخی و بذله گویی ترکیب می‌کند و از این راه می‌کوشد تا از طریق خنده اصلاحاتی را ایجاد کند». طنز به دنبال این نیست که با انتقاد، صدمه یا خرابی ایجاد کند،‌بلکه در جستجوی آن است که با یافتن عیب، ‌نسبت به آن تنفر ایجاد کند تا این عیب از فرد یا جامعه مورد نظر برطرف شود. و در صورت امکان عیب را از طریق خنده یا شوخی نشان دهد. در واقع طنز دارای تلخی است که با طعم عسل عرضه می‌شود. طنز نه تنها مخرب نیست، بلکه سازنده است،‌ و طنز پردازان اغلب خود را منتقدانی سودمند می‌دانند.

طنز به دلیل اخلاق گرا و متعهد بودن، صفاتی غیراخلقی و ناپسند همچون خودنمایی، جهالت، غرور، آزمندی، عدم تعادل، دورویی، خودخواهی، جاه طلبی، پول پرستی، قدرت پرستی، دروغ و...را به تمسخر می‌گیرد و بدین طریق به مبارزه با چنین صفاتی برمی‌خیزد. طنز پرداز تلاش می‌کند آنچه را که به زعم او زندگی را تلخ و جامعه را تباه کرده است،‌ بنمایاند. در نمایش طنز از تمسخر و استهزاء چنین اموری است که انسان به خنده می‌افتد. خنده‌ای هشدار آمیز.

طنز ضمن آنکه مخاطب خود را می‌خنداند،‌به وجود ضعف، خطا، و یا نقصی هشدار می‌دهد. طنز بر آنچه که نمی‌خواهد و نمی‌پسندد، ‌می‌خندد و می‌خنداند. خنده‌ای زننده و هشدار دهنده. اما بسیاری از ساده اندیشان گاهی هدف طنز را با نحوه بیانی آن اشتباه می‌گیرند. معمولاً طنز، خنده نوع مطلوب را به صورت وسیله‌ای برای تحسین از نوع مطلوب به کار می‌برد. به عنوان مثال، پرستار باید مهربان و انسان دوست باشد (نوع مطلوب). طنز بر پرستاران نامهربان و خودخواه (نوع نامطلوب) خرده می‌گیرد و رفتار آنها را دست می‌اندازد. زیرا هدف طنز اصلاح فرد و جامعه است. اما ساده اندیشان، چنین می‌پندارند که طنزنویس به طور کلی پرستاران و حرفه پرستاری را به باد تمسخر و استهزاء گرفته است! در حالی که عکس این موضوع صحت دارد. طنزپرداز به منظور دفاع از «نوع مطلوب» از «نوع متنفر» با وسیله مخصوص خود انتقاد کرده است. این مسئله در مورد سایر اشخاص و امور هم صادق است. متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل عدم توجه به این نکته از طنز فقط خنده و تمسخر آنرا می‌فهمند و لذا آنرا مورد حمله و تهاجم قرار می‌دهند. این نکته که هدف طنز چیست و آرمانش و خواسته است چیست در بیان و نوشته‌های بسیاری از اندیشمندان که با این حوزه آشنا هستند، اشاره شده است که به بررسی آن خواهیم پرداخت.

جام درایون در یک جمله به هدف نهایی طنز اینگونه اشاره می‌کند «هدف نهایی طنز رفع بدی‌ها و اصلاح است وی در جای دیگری معتقد است که کمدی ما را با معایب طبیعت بشری آشنا می‌کند» دفو با تعبیری دیگر به صورت کنایی اگر چه کار طنزپرداز را بسیار سخت و مشکل می‌داند ولی طنزپرداز کسی نیست که از سنگلاخی زمین بهراسد و امید به برداشت محصول نداشته باشد:‌«هدف طنز اصلاح است و نویسنده اگر چه معتقد است زمین سنگلاخی است و غیرقابل شخم، با این حال کشاورز، تکیه بر گاو آهن خود دارد» درایرن و دفو هر دو معتقدند که طنز می‌تواند دردی را شفا بخشد و درمان کند.

پوپ (---- ) در کتاب «پیش درآمدی بر طنز» در بیان شاعرانه، طنز این سلاح مقدس را اینگونه توصیف می‌کند و به این اشاره می‌کند که طنز چگونه می‌تواند انسانها را از بدی‌ها جدا کند «آری، من مفتخر هستم که می‌بینم، ‌انسان نه از خدا، بلکه از من می‌ترسد. او از عصا از وعظ و از سریر در امان است،‌ با ان همه از استهزاء می‌ترسد شرمگین است. آه ای سلاح مقدس! که برای دفاع از حقیقت به جا مانده‌ای، روح از حماقت، شرارت و ناپاکی می‌ترسد...» اینکه مردم به هیچ دلیلی حاضر نیستند به دلیلی مورد تمسخر یا استهزاء قرار بگیرند، صلاح برنده طنز است که انسانهایی که دارای صفات رذیله هستند بر سر دو راهی قرار می‌دهد: یا خودت را از این صفات جدا کن و اصلاح شو یا اینکه مورد تمسخر قرار خواهی گرفت. مولیر – این چهره خندان کمدی جهان به این ویژگی چنین اشاره می‌کند «مردم حاضرند سنگدل معرفی شوند ولی هرگز حاضر نیستند مورد تمسخر قرار بگیرند.»

اگر چه داشتن چنین هدف والایی برای طنز ستودنی است،‌ولی از واقعیت این مسئله نیز نباید غافل بود که هر سلاحی قدرت برش محدودی دارد و توانایی آن تا حدی است. لذا توقع اینکه این سلاح تنهاترین سلاح و بهترین سلاح باشد،‌ توقعی خیال پردازانه است. اینکه جامعه همیشه و مداوم نیاز به پالایش و تصفیه دارد،‌مسئله‌ای پذیرفته شده است، اما اینکه این پالایش تنها به وسیله یک چیز انجام شود، را نمی‌توان نگاهی واقع بینانه نامید. لذا هر جامعه‌ای برای امر تصفیه و اصلاح ابزار و روش‌های مختلفی طراحی می‌کند، و قطعاً یکی از این ابزار ابزار طنز است. سوتینت می‌گوید «هدف طنزپردازان، ‌اصلاح جهان در حد توانشان است. آنها اصلاح کامل انسانها اعتقاد ندارد. البته طنز پرداز نیز مایل است که انسانها به اصول اخلاقی فراموش شده، توجه کنند؛ ‌اما می‌داند که تلاش برای متوقف کردن تمدن،‌ دگرگون ساختن این تنزل و حرکت به سوی پیشرفت اخلاقی بیهوده است. زیرا این کار نیازمند تهذیب اخلاقی کامل است و چنین تهذیب اخلاقی در نهایت غیرممکن است. بنابراین هدف و آرزوی عملی طنزپرداز این است که جرم را متوقف یا کم کند....امیدوارم اگر طنر فواتقی را اصلاح نکند، لااقل مانع آن شود. بدگمانی که در اغلب آثار طنز دیده می‌شود، نشان می‌دهد که نویسندگان در این خیال باطل نیستند که می‌توانند با تلاش خود زمین را به بهشت تبدیل کنند، اگر چه طنز همیشه باد اصلاح کننده باشد،‌اما نمی‌توانیم آن را تضمین کنیم. ما تنها می‌توانیم نواقص و دورویی‌ها را نشان دهیم و اثرات زیان آور چنین مطالبی را خاطر نشان کنیم»

سوتینت اگر چه در سرنوشت انسان و جهان بدبین است و معتقد است جهان رو به تنزل و تباهی است اما به درستی جایگاه طنز پرداز را در این جهان نشان می‌دهد.

اینکه طنزپرداز به چه چیزی حمله می‌کند و چه صفاتی را مورد تمسخر قرار می‌دهد، او را از دغدغه اصلاح رها نمی‌کند. حتی وقتی طنزپرداز به صفاتی حمله می‌کند که تصور می‌شود،‌ قابل اصلاح نیستند لااقل زشت بودن آن را به مردم می‌نمایاند. چرا که بسیاری از این صفات اخلاقی به این دلیل بازارگرمی‌ دارند که چه بسا بسیاری از مردم آنگونه که باید آنرا رذیله نمی‌دانند و طنز با به تمسخر گرفتن این صفات حداقل کاری که می‌کند، این است که بر رذیله بودن آن تأکید می‌کند و به این ترتیب از شیوع آن می‌کاهد. به عنوان مثال وقتی طنزپرداز، ‌صفاتی مثل میل به قدرت یا ثروت را به نقد می‌کشد، در واقع این آگاهی را به جامعه می‌دهد که جامعه نباید این صفات را به این بهانه که همه به دنبال آن هستند از رذیله بودن خارج کند. طنزپرداز حتی ذاتی به صفاتی حمله می‌کند که به نظر می‌رسد جزء نیازهای طبیعی انسان است از نگاهی اصطلاحی خود غافل نیست. به عنوان مثال در مواردی که طنزپرداز، انسان را به دلیل نیاز به غذا و رفع حاجت و دیگر نیازهای اساسی مورد تمسخر قرار می‌دهد،‌در واقع می‌کوشد تا دیدگاه انسان را نسبت به خودش تغییر دهد و با یادآوری محدودیت‌ها و عجز او از غرورش بکاهد.

به همین دلیل است که گفته می‌شود طنز قهراً تعلیمی و اخلاقی است چون نتیجه اخلاقی به بار می‌آورد در حقیقت طنز، کاملاً باعدالت به اخلاقیات و تقوا در ارتباط است و شباهت‌های شگفت آوری با نقطه نظر اخلاقی ادیان دارد. طنز مانند دین به شدت به ماهیت لغزش پذیر انسان ایمان دارد و معتقد است که انسان بدون هدایت نمی‌تواند به درستی رفتار کند. و غرور بدترین مصیبت است و عقل خوب است اما اگر انسان ادعا کند که عقل تنها معیار تشخیص حقیقت است، فاجعه اخلاقی پیش می‌آید. طنز هم معتقد است که انسانها فطرتاً متوجه ؟؟و خوبی‌ها هستند، ولی مناسبات اجتماعی آنها را به فراموشخانه می‌سپارد. به همین دلیل، طنز یادآور است و به انسان یادآوری و گوشزد می‌کند که فطرتاً باید دنبال چه چیزی باشد و از چه چیزی باید ذکر کند این دغدغه‌های طنز، او را بسیار آموزهای اخلاقی ادیان نزدیک می‌کند.

اگر چه مسئله امر به معروف و نهی از منکر، راه حل پیشنهادی اسلام برای تمسخر جامعه است ابزار طنز می‌تواند یکی از مصادیق در روشهای این مسئله باشد.

حنیه و هسف دیگری که طنز را به یک نیاز حیاتی برای جامعه مطرح می‌کند فرم ظاهری آن یعنی حنیه شوخی،‌خنده و مفرح آن است. علامه محمد تقی جعفری به این جنبه از طنز اینگونه اشاره می‌کند در این زندگی ماشینی که اعصاب مردم حساس شده و ؟؟به طور فراوان به بیماری عصبی گرفتارند این کار یک تفریح و یک روزنه فرجی است که در پرتو آن غمها و غصه‌ها و مشقت‌های زندگی تبدیل به شادی و نشاط و سرور می‌گردد...»

فروید (---) به این ضرورت که نیاز انسان امروزی شوخی و خنده اگر چه نیازی عاطفی یک نیاز اساسی و مصر است اینگونه اشاره می‌کند شوخی از عوارض زندگی تمدنی است و برای اقوام وحشی نه مفهومی دارد و نه لذتی؛ زیرا مردمان ابتدایی و همچنین اطفال تمدن بر خلاف افراد بالغ متمدن پایبند هزاران قید و بند اجتماعی نیستند، و آزردگی‌های چندان زیاد ندارند که برای جبران آن به شوخی متوسل شوند

نظریه‌هایی در باب طنز،‌کمدی و خنده

یکی از ابتدائی‌ترین مباحث پیرامون کمدی و خنده، ماهیت آن است. خود این مسئله که ما چرا می‌خندیم بحث مفصلی است که نظریه پردازان تلاش کرده‌اند با رویکردهای مختلفی به آن پاسخ دهند، رویکردهایی مثل رویکردهای پزشکی،‌عصب شناختی، روان شناختی و فلسفی.

به نظر فیلیپ سیدنی (1485- 1554) شاعر و سیاستمدار انگلیسی،‌ معتقد است که خنده در بیشتر اوقات از اموری ناشی می‌شود که این امور با خودمان و یا طبیعت ناموزون و نامتناسب باشند. بن جانسون (1637-1573) شاعر و نمایش نامه نویس انگلیسی معتقد است مشاهده تباهی‌ها و ناهنجاری‌ها در کلمات، احساسات،‌عواطف و رفتار شخصیت‌های نمایشی،‌ در مخاطبان واکنش‌هایی را به جنبش می‌آورد. این واکنش‌ها به طور عجیبی مناسب و متناظر با حالات و رفتارهای شخصیت‌های نمایشی است. سرانجام هنگامی که این واکنش‌ها مخاطبان را تحریک کرده و خنده پدید می‌آید. ویلیام هزلیت (1830-1778) ادیب انگلیسی به بررسی کمدی پرداخته و نتیجه مي‌گیرد که جوهر امور خنده‌ساز، «بی تناسب و بی تباین (Incongruons) بودن اموری است که کمدی نویس آن را همجوار ساخته است. جدا کردن یک فکر دیگر و یا تصادم یک احساس با احساس دیگر، خنده می‌سازد. (دو امری که با یکدیگر سنخیتی ندارند). الکساندر بین (1903- 1818) روان شناس اسکاتلندی معتقد است امور اسمی، تشریفاتی، ظاهری خشن و قراردادی در انسان حالت اجبار و کفّ نفسی جامد و راکد ایجاد می‌کند. تحمل این جمود و رکود بر موجودات زنده سنگین و تحمل ناپذیر است و به همین دلیل اگر انسان به ناگهان از جمود، و رکود اجباری و تحمیلی خلاص شود، دراو واکنشی نشاط انگیز و تکان‌دهنده ایجاد می‌شود. او مانند کودکان به هنگامی که مدرسه تعطیل می‌شود به هیجان می‌آید. خنده در اثر چنین وضعیتی و چنین خلاصی و رهایی به وجود می‌آید. به نظر کانت ( ) فیلسوف پرآوازه آلمانی، خنده حالتی است که در نتیجه انتظار شد بود نقش بر آب شدن آن پدید می‌آید. وقتی ما به شدت انتظار چیزی را داشته باشیم و ناگهان دریابیم که انتظارمان بیهوده بوده است،‌ به خنده می‌افتیم. هربرت شوپنهاور ( ) نیز نظریه‌ای شبیه نظریه کانت را ارائه می‌دهد که به نظریه ناهماهنگی معروف است. بر اساس این نظریه خنده حاصل واکنشی است بر تلاشی که ناگهان با هیچ و تهی مواجه می‌شود. به نظر او در فرایند عکی اسن حالت ـ یعنی انتظار مسئله کوچکی را داشتن و با مسئله بزرگی مواجه شدن ـ حسن تعجب را برمی‌انگیزد. البته نظریه ناهماهنگی به نوعی دیگر در بیان آرتورشوپنهاور (----) فیلسوف آلمانی نمود پیدا می‌کند در جایی که شوپنهاور می‌گوید «علت خنده در هر مورد تنها ادراک ناگهانی ناهماهنگی میان یک تصور و اشیاء واقعی است که گمان می‌رود با آن رابطه‌ای داشته باشند و نقش خنده همانا بیان این ناهماهنگی است» نظریه فروید ( ) در مورد طنز و خنده همانند نظریات وی در مورد بسیاری دیگر از رفتارهای انسانی، موشکافانه و با ریشه‌یابی روان شناختی است فروید بعد از اینکه شخصیت انسان را به سه بخش عمده نهاد ( Id) خود ( Ego) و فرا خود ( supereyo) تقسیم می‌کند به نظر او شوخی‌ها، مطایبات، مسخریات، هزلیات، ‌طنز و هجویات و حتی اشتباهات لفظی نیز، به شکل خاص خود،‌ افشا کننده «ستیز و تنش» میان «نهاد» و «فراخود» است. نمایش کمدی را نمایش ستیز‌ه‌ها و تنش‌ها میان خود و فرا خود بیان مي‌کند.

فریدریش نیچه (1900-1844) فیلسوف سنت شکن آلمانی که نظریات او در باب تراژدی بسیار عمیق و تأثیر گذار بوده است در باب کمدی هم، تحلیل و نظریه قالب توجهی ارائه کرده است. به نظر نیچه اگر ما به سرگذشت بشر بیندیشیم و او را در چندین هزار سال پیش در وحشت آباد زیستگاهش نگاه کنیم، درمی‌یابیم که این موجود شکننده، پیوسته بیشترین واهمه‌ها را داشته است: همیشه آماده رزم! هم شکار می‌کرده است و هم شکار می‌شده است. همه چیز، بقای او را به خطر می‌انداخته و همیشه مرگ خود را انتظار داشته است. بنابراین، هنگامی که او با هرگونه امر نامنتظره و غافلگیرکننده مواجه شود، برمی‌آشوبد، به ناگهان وحشت و دلهره او را فرا می‌گیرد... حال چنانچه این امر نامنتظره و غافلگیرکننده بدون خطر و آسیب، پدیدار شوند و بگذرند ـ چنان که در کمدی این امر روی می‌دهد ـ پس دیگر تعجبی نیست که او از چنین رویدادی به شادی و وجد درآید، ‌احساسی در تضاد با هراس و دلهره پس در این رویارویی به جای آنکه به حالت آماده باش خم شود و خود را منقبض کند و بلرزد، برعکس قامتش را راست نگه می‌دارد و به بدنش اتساع می‌دهد و می‌خندد. به نظر نیچه حاصل و نتیجه دگرگونی آدمی، از هراس و دلهره ناگهانی و غافلگیرکننده، وجدی کوتاه مدت فکاهی خوانده می‌شود. موضوع کمدی و علت وجد و مسرت ما از آن در همین امر نهفته است؛ احساس خطری که به زودی بی‌خطری آن مسلم می‌شود. حاصل چنین احساسی، به زعم نیچه خنده است. مثال فضایی که نیچه ترسیم می‌کند را به خوبی می‌توان در فضاهای تفریح و سرگرمی امروزی به خوبی می‌توان درک کرد. سقوط از بلندی و ارتفاع چنان ترس، وحشت و دلهره‌ای را می‌تواند برای انسان ایجاد کند که چه بسا قبل از پایان سقوط و قبل از افتادن به زمین، انسان از ترس سنگکوب کند، ولی چنین فضای دلهره آوری،‌ وقتی در فضای شهر بازی‌ها و محیط‌های تفریحی با استفاده از امکانات مدرن ایمنی و اطمینان از اینکه با سقوط اتفاقی برای انسان نخواهد افتاد. فراهم می‌شود، دیگر سقوط از ارتفاع، ‌نه تنها ترس و وحست ایجاد نمی‌کند، بلکه چنان شور و شعف و لذتی را به ارمغان می‌آورد، که بسیاری از افراد تلاش می‌کنند، بارها و بارها چنین فضایی را تجربه کنند.

یکی دیگر از نظریات مهم و مطرح در باب خنده از طرف هنری برگسون (1941-1859) فیلسوف فرانسوی ارائه شده است. برگسون می‌گوید هنگامی که شخص به صورت خودکار و ماشینی رفتار کند، در مخاطبان خنده ایجاد می‌شود. هنگامی که ویژگی‌های مکانیکی بر انسان غالب شده و او را انعطاف ناپذیر و «ماشین زده» کرده باشد، مخاطبان از مشاهده وضع و حال او خنده سر می‌دهند. گاهی شخصیتی تماس خود را با دنیای وسیع و متنوع بشری از دست می‌دهد، مانند عروسکی فاقد شعور، حرکات و سکناتی را تکرار می‌کند. چنین انسانی تک ساحتی و یک سو نگر شده و از رفتار و قضاوت دیگران غافل مانده و به شیء ماشین – عروسک) مبدل خواهد شد. مادر کمدی شخصیت‌هایی را مشاهده می‌کنیم که به صورت ماشین درآمده‌اند؛‌ ماشین بالهوسی، ماشین آز، ماشین جاه طلبی و.... و رفتار آنها به اصطلاح اتومکانیک یا خودکار است. تخیل و تعقل در رفتار آنها جایی ندارد. آنان از همه شرایط و موقعیت‌های دیگر غافلند و فقط به وسیله انگیزه‌ها و تکانه‌های شخصی خود ماشین‌وار به جنبش درمی‌آیند. به نظر برگشون «تکرار ماشینی» (mechanical repetition) یکی از بن مایه‌های اصلی خنده است. به طور خلاصه می‌توان گفت اساس نظریه برگسوتن بر «انعطاف ناپذیری در رفتار انسانی» و «تحجر شخصیت» استوار است. انسانی که دچار تحجر شخصیت شود به ماشین مبدل شده و رفتار او تکراری، بی تعقل، کودکانه و بدون توجه به محیط انسانی،‌ طبیعت و اجتماع از کار در می‌آید. چنین رفتاری مضحک و مسخره است و نمایش آن خنده ساز. این نظریه برگسون در فضای ادبی – نمایشی و نیز در نمایشهای کمیک بسیار موثر بوده است و رفتار (حرکات،‌ سکون،‌ اطوار) چارلی چاپین (1977-1889) شاخص‌ترین کمدین قرن بیستم در شماری از فیلمهایش بر اساس همین نظریه طراحی و تنظیم شده است.

مقاله

نویسنده محمد وکیلی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS