21 بهمن 1391, 0:0
[كد مطلب: 1754]
نويسنده: ساقی زارعی
اگر دزدی در حال فرار از دست پلیس به خانهتان پناه بیاورد با او چه میکنید؟ اگر به او پناه ندهید شاید مدتها با خود درگیر باشید و به او و عاقبتش فکر کنید. اگر هم مثل اکبر عبدی در فیلم دهنمکی به او پناه بدهید شاید دچار رسوایی شوید. حاج آقایی که ریسک بزرگی میکند و طبق آنچه از او در فیلم آمده علم الغیب هم دارد به دزد پناه میدهد و دستگیرش میشود. شاید طبق آنچه بازیگر نقش اول فیلم، الناز شاکردوست میگوید از دل شخصیت یک دزد، قیصری پدید بیاید و بیهیچ نگاه جدیدی از مسعود ده نمکی، مسعود کیمیایی دیگری در سینمای پس از انقلاب، با شکل و شمایلی جدید و اینبار فراجنسیتی بسازد.
ده نمکی که با فیلمهای اکشن و طنز خود در وضعیت راکد سینمای ایران همچنان بازار خوبی در گیشه دارد، ظاهرا با رسوایی چهرهای جدی را در آثارش نشان میدهد. اما این نگاه جدی چقدر موفق بوده است این سوالی است که در انتهای فیلم مخاطب از خود میپرسد. انگار او در فیلم جدی هم دارد با مخاطب شوخی میکند. این وضعیت باعث حمایت گیشه از اوست. فضای فیلم عاری از تصاویرسینمایی است. «رسوایی» هرچند زیرپوستی اما به نحوی آشکار از عزیز شدن آبرومند نزد دیگران به خواست خدا سخن میگوید و کاملا واضح، این آیه دائما در آن تکرار میشود (تعزمن تشا و تذل من تشا) و به نحوی مخاطب تیزبین را به یاد شخصیت ده نمکی، یعنی بیاهمیت بودن حرف دیگران برای او، جدیت در کارش و افتراهایی میاندازد که پس از پیروزی بزرگ اخراجیها در گیشه برایش اتفاق افتاد میاندازد. حاج آقایی که در انتها وقتی درمسجد را به روی خود بسته دید در کوی و برزن نمازش راشروع میکند و تا آنجا که چشم کار میکند مردم صف میایستند و به او اقتدا میکنند. مردی پاک نیت که گرچه فیلم «رسوایی» او با زنان بد پخش شده ولی او همچنان پاک میماند، حتی اگر صاحبان بودجه که در فیلم به صورت نمادین بزرگان بازار بودند او را تنها بگذارند و به ریشش تهمت ببندند. حاج آقایی که نسل دختران فقیر جنوب شهری را نجات میدهد و ناگفته حرف آنها را میزند و بجای سوء استفاده از نقطه ضعف فرهنگی و مالی آنها، سنتهایشان را برایشان حفظ میکند. حاج آقا که مردی ست ساکت و باتقوا بیهیچ چشم داشتی تنها در پی کمک کردن به دختر است که مبادا به خاطر نیازش به راه تهمتها برود و حرف آنها که او را زنی بد دانستهاند به کرسی بنشاند. این داستان همان طور که خود ده نمکی میگوید نه داستان شیخ صنعان است و نه برصیصای عابد؛ این داستان خود اوست. ده نمکی با بیاثر نشان دادن تهمتها و نشانههایی که به سمت خودش و زنان بازیگری که توسط یکی از کارگردانان مطرح کشور زنان بدی خوانده شدند، چهرهای ساده و سنتی و بیآلایش از خود و زنان بازیگر نشان میدهد و هر چه در جدی پیش بردن فیلم سعی میورزد باز هم حرکات اگزجره بازیگر نقش اول «رسوایی»، فیلم را به ابتذال و شوخی میکشد. تصاویری که نه میتواند حس طنز داشته باشد و نه حس لبخندی از عمق وجود. لهجه بسیار شدید اکبر عبدی امام جماعت مسجد گاهی بعضی از دیالوگها را نامفهوم میکند تا جایی که دیالوگهای حساس و مهم فیلم با یک بار تماشا نامفهوم میماند. احتمال اینکه اعتراضهایی از سوی ائمه جماعات یا علمای دینی به این فیلم عارض شود بسیار بالاست. بخصوص اعتراض به قسمتهایی مثل این: در جایی یک عده دختر جوان با ظاهری بیبند و بار حاج آقا را به میهمانی در باغ دعوت میکنند و او میپذیرد. گرچه این اتفاق در فیلم نمیافتد و چهرهٔ حاج آقا چهرهای معصوم نمایش داده میشود، اما...! این امّایی است که ادامهٔ آن را هر کسی میداند. داستانی نمادین و تخیّلی با ظاهریگاه جدی وگاه لوده که نمیتوان به درستی بنا را بر هیچ کدام گذاشت. اگر یکی از این دو را گر چه خفیف و سطحی انتخاب میکرد شاید کار متفاوت و مطلوب تری میشد. البته از آنجا که کارگردان همیشه سعی دارد با این تیپ کارها ژانری متفاوت از خود خلق کند امری بعید نخواهد بود که او به راه رفتن بر لبهٔ این اشتراک ادامه دهد و کارهای بعدیاش را نیز اینچنین بسازد.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان