چکیده

اعتقاد به جهان پس از مرگ، به عنوان بخش مهمی از معارف اعتقادی، همواره مورد توجه ائمة مسلمین بوده است. در سیرة ایشان به روش هایی برمی خوریم که برای اثبات معاد و در جهت تقویت و استمرار اعتقاد به آخرت استفاده می کردند. در اثبات معاد عمدتا با دلایل عقلی به رفع شبهة «عدم امکان معاد» می پرداختند و برای اثبات جزئیات معاد از دلایل نقلی استفاده می کردند؛ زیرا این جزئیات غالبا از دسترس فکر بشر به دور است. در جهت تقویت این شناخت و استمرار آن، تذکر به زندگی اخروی و حیات پس از مرگ، ترجیع بند کلمات گهربار ائمه علیهم السلام در نهج البلاغه و سایر کتب روایی است. در پرتو این تربیت آگاهانه، اصحاب معصومین علیهم السلام برای کسب فضایل و خیرات آخرتی بر یکدیگر سبقت می گرفتند و از زندگی دنیا به مایحتاج ضروری قناعت می کردند.

مقدمه

یکی از مهم ترین اصول اعتقادی که در متون دینی اهمیت ویژه ای برای آن قائل شده اند مسألة حیات پس از مرگ و زندگی اخروی است که اصطلاحا به نام «معاد» شناخته می شود. یک نظر اجمالی به آیات قران مجید نشان می دهد که در دین اسلام، از میان مسایل عقیدتی، بعد از توحید، هیچ مسأله ای به اهمیت مسألة معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت، نیست. در قرآن حدود 1200 آیه دربارة معاد وجود دارد.[1]

«معاد» در لغت اسم زمان یا مکان از مادة عود گرفته شده است که به معنای بازگشتن[2] و کاری را برای مرتبة دوم انجام دادن است[3] بعد از انصراف از آن کار در گفتار یا عمل یا در اراده[4].

قابل توجه اینکه، تعبیر به عود حتی در لسان مشرکان و منکرین معاد نیز بوده است؛ زیرا می گفتند: «چه کسی می تواند ما را به زندگی مجدد باز گرداند؟»[5] تعبیر به معاد نیز از همین جا گرفته شده است[6] که به معنای محل یا زمان بازگشت و آفرینش مجدد پس از زندگی دنیاست. البته تعابیری که بر زندگی پس از مرگ دلالت دارند بسیار زیادند تا حدی که برخی مفسران فقط از قرآن کریم هفتاد و هشت اسم و صفت دربارة روز رستاخیز استخراج کرده اند که بیشتر آن ها بر حالت های انسانی و مراحل حساب رسی و شرایط خاص روز قیامت دلالت دارند.[7] اهمیت این روز از دقت در همین اسامی و صفات فهمیده می شود.

پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در سیرة خود از چه روش هایی برای ایجاد و تقویت شناخت، نسبت به معاد استفاده می کردند؟ در این فصل به بررسی این روش ها می پردازیم. قبل از ورود به بحث باید اذعان نمود که دربارة ایجاد اعتقاد به معاد و تقویت این اعتقاد، سیرة فعلی زیادی وجود ندارد.[8]

استدلال بر معاد

بنابر مبنای مکملیت عقل و وحی، روشن است که برخی از مفاهیم اعتقادی را با اصل تعقل و پاره ای دیگر را باید با اصل تعبد اثبات نمود. اصل اعتقاد به معاد با دلایل عقلی قابل اثبات است اما چگونگی آن و دیگر صفات مختص به آن از اموری است که دست عقل از آگاهی یافتن به اکثر این خصوصیات کوتاه است؛ در نتیجه بسیاری خصوصیات آن با بیان وحی اثبات می گردد، البته وحیی که انسان به راستی و درستی آن با دلایل عقلی پی برده است. پس از اثبات وجود خداوند و صفات وی و اثبات مقام نبوت و صدق تعالیم انبیا، راهی برای نفی معاد که از اصول تمامی ادیان توحیدی شمرده شده نیست. مانع عمدة پذیرش و ایمان به معاد، تردید در امکان آن است[9]. در متون دینی هم بیشتر استدلال ها ناظر به بحث امکان معاد و پاسخ به شبهات در امکان معاد است. با اثبات امکان معاد، عقل تعبدا وجود آن را قبول خواهد کرد، اما حکمت وجود عالم پس از مرگ چیست؟ بیان صفات قیامت و دنیای پس از مرگ در قرآن و بیان معصومان، تا حدودی ما را با این حکمت ها آشنا می سازد.

استدلال بر امکان معاد در قرآن

از برخی شآن نزول های آیات، می توان به سیرة پیامبر دست یافت؛ مثلا در بحث معاد، پیامبر با آیات قرآن در برابر منکران معاد استدلال می کردند و جواب منکران را با آیاتی که در همان زمینه نازل می شد، می دادند. در شأن نزول آیات آخر سورة مبارکه یاسین آمده است:

«مَشَی أُبَیُّ بْنُ خَلَفٍ بِعَظْمٍ رَمِیمٍ فَفَتَّهُ فِی یَدِهِ ثُمَّ نَفَخَهُ وَ قَالَ أَ تَزْعُمُ أَنَّ رَبَّکَ یُحْیِی هَذَا بَعْدَ مَا تَرَی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ»[10]

ابیّ بن خلف با استخوان پوسیده ای که بدست خود داشت سوی حضرت آمد و آن را با دست نرم کرد و سپس بدان دمید و گفت: ای محمّد! گمان داری پروردگار تو این استخوان را پس از این حالت که دیدی، زنده می کند؟ خداوند متعال این آیه را فرستاد: «و برای ما مثل زده و آفرینش خود را فراموش نموده، گفت: چه کسی استخوان های پوسیده را زنده می کند؟ بگو زنده می کند آن را همان کس که اوّلین بار آفریدش و او به هر آفریده ای داناست...» تا آخر سوره (یاسین).

راه هایی را که قرآن برای اثبات امکان معاد در شکل استدلال منطقی عرضه کرده، می توان در شش موضوع خلاصه کرد: 1- آفرینش نخستین؛ 2- قدرت مطلقةخداوند؛ 3- مرگ و حیات مکرر در جهان گیاهان؛ 4- تطورات جنین؛ 5- بازگشت انرژی ها؛ 6-نمونه های عینی معاد.[11]

استدلال بر امکان معاد در سیرة معصومین صلوات الله علیهم

معصومین صلوات الله علیهم نیز برای اثبات امکان معاد از دلایل عقلی استفاده می کردند که هم آهنگ با استدلالات قرآن است. در این روش ها سعی در آوردن مثال هایی محسوس از زندگی مردم بوده است؛ زیرا استفاده از تمثیل اثر تربیتی بارزی مخصوصا برای مردم عادی دارد و فهمش آسان تر است.[12]به دو نمونه از این مثال ها اشاره می شود.

تشبیه خلقت اخروی به خلق اول

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه، امکان معاد را آنقدر بدیهی می بینند که از منکران معاد تعجب کرده و می فرمایند: «عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَةَ الْأُولَی»[13]؛ از کسی در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمی پذیرد و زنده شدن بار نخستین را می بیند.

در کلامی دیگر نیز با اشاره به علم و قدرت خداوند در خلقت موجوداتی کوچک مانند پشه و عجز دیگران از این خلقت، دوباره سازی عالم را عجیب تر از خلقت اولیة آن نمی دانند.

«هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا حَتَّی یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَ اختراع ها وَ کَیْفَ وَ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حیوان ها مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَ سَائِمِهَا وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَ أَجْنَاسِهَا وَ مُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسِهَا عَلَی إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرَتْ عَلَی إِحْدَاثِهَا وَ لَا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَی إِیجَادِهَا وَ لَتَحَیَّرَتْ عقول ها فِی عِلْمِ ذَلِکَ وَ تَاهَتْ وَ عَجَزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِیرَةً عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ مُقِرَّةٌ بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا مُذْعِنَةٌ بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا وَ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ یَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْیَا وَحْدَهُ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ کَمَا کَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا کَذَلِکَ یَکُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا »[14]

ترجمه:

اوست که آفریده ها را پس از وجودشان نابود می کند، آن چنان شوند که گویی نبودند. و سپری شدن دنیا پس از نو برون آوردن آن، شگفت تر نیست از برآوردن و آفریدن آن. اگر همه جانداران جهان؛ از پرندگان و چهارپایان و آنچه در آغل است و آنچه در بیابان چرا می کنند، از هر جنس و ریشه و بن، و نادانان از مردمان و یا زیرکان، فراهم آیند برآفریدن پشه ای توانا نباشند و راه پدید آوردن آن را ندانند و خردهاشان سرگشته شود و در شناخت آن سرگردان مانند. و نیروی آن ها سست شود و به پایان رسد و رانده و مانده بازگردند. آن گاه دانند که شکست خورده اند و در آفرینش آن به ناتوانی خویش اعتراف کننده و به درماندگی در نابود ساختن آن فروتنی نشان دهند. و خدای سبحان پس از سپری کردن جهان، یگانه ماند و تنها، و چیزی با او نبود- از آنچه آفرید در دنیا- آنسان که بود پیش از آفریدن جهان، همان خواهد بود پس از سپری ساختن آن.

در این دو روایت با توجه دادن انسان به قدرت خداوند، این نتیجه گرفته شده است که خداوندی که بدون نقشة قبلی، جهان را خلق کرده است برای او آسان تر است که دوباره همان موجودات را خلق نماید؛ زیرا در این مدت از قدرت خداوند چیزی کم نشده است. این استدلال بر امکان معاد، ریشه در بدیهیات وجدانی انسان دارد.

تشبیه مرگ و بعثت به خواب و بیداری

یکی دیگر از همانند سازی هایی که در کلام معصومین مشاهده می شود تشبیه مرگ به حالت خوابیدن است. لقمان حکیم نیز برای استدلال بر مرگ و نشور، فرزند خویش را به تفکر در خواب و بیداری فرا می خواند و مرگ و بعثت پس از مرگ را به خوابیدن و بیدارشدن بعد از خواب تشبیه می کند.[15] در روایت زیبایی علت دیدن رؤیا در خواب، استدلال بر معاد دانسته شده و این گونه شرح داده شده: هنگامی که پیامبر قومی -از مردم اولیة-، برآن ها از آخرت و بعثت پس از مرگ، سخن می گفت، آن ها او را تکذیب می کردند، به همین خاطر خداوند رؤیا را ایجاد کرد و پیامبر ایشان به این وسیله بر امکان وقوع معاد استدلال کرد؛ زیرا در خواب ارواح جدای از بدن ها در حالاتی سیر می کنند که جسم از آن ها بی خبر است؛ پس معلوم شود امکان حیات روح پس از مرگ وجود دارد و خداوند در قیامت دوباره ارواح را به بدن ها انتقال می دهد.[16]پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در سیرة خود از این تشبیه استفاده می کردند.

«کَانَرَسُولُ اللَّهِ ص فِی سَفَرِهِ الَّذِی نَامُوا فِیهِ حَتَّی طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَالَ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَرَدَّ اللَّهُ إِلَیْکُمْ أَرْوَاحَکُم»[17]در سفری که پیامبر همراه عده ای از مسلمانان شب را به صبح رساندند، چنین فرمودند: شما مرده بودید، پس خداوند روح شما را به جسمتان بازگرداند.

غیر از همانند سازی هایی که برای تقریب به ذهن و فهم امکان معاد صورت می گرفت اهل بیت در گفتگوهای خود با برخی سوال کنندگان که از آمادگی فکری خوبی برخوردار بودند در حد ادراک وی به استدلالات پیچیده تری اشاره می کردند. این تفاوت در استدلال، به تفاوت مخاطبان و رعایت توان فکری آنان از سوی معصومین اشاره دارد که بر مبنای گوناگونی وسع آدمی استوار است.

روش های استمرار و تقویت اعتقاد به معاد

پس از اثبات امکان حیات اخروی با بیان معصومین صلوات الله علیهم و پاسخ به ادلة منکران معاد با استدلالات محکم، اکنون نوبت به خوشه چینی از این خرمن اعتقادی است تا با یاد هر لحظة آن و آشنایی بیشتر با جزئیات آن، اثر اعتقاد به معاد در رفتار مومنین دیده شود؛ زیرا یاد معاد از مؤثرترین راه های تزکیة دل و دست یافتن به اخلاص است که خدا پیامبرانش را با یاد معاد خالص گردانده است.[18]

سیرة معصومین بعد از اثبات امکان معاد، استمرار این شناخت و عمق بخشیدن به آن، زنده نگاه داشتن یاد آن در قلوب مؤمنین بوده است. این سیره در روش هایی نمود پیدا کرده که به آن ها اشاره می شود.

بیان احوال مرگ و پس از مرگ و حیات اخروی

یکی از روش هایی که به شناخت بیشتر از زندگی پس از مرگ کمک می کند و این اعتقاد را در قلب انسان راسخ تر می نماید بیان احوال انسان ها، بعد از مرگ، در حیات برزخی و هنگامة قیامت و پس از حساب رسی اعمال و صفات بهشت و جهنم و حال مقیمان در آن دو مکان است.

تعداد این احادیث آنقدر زیاد است که چندین مجلد از برخی کتب حدیثی را به خود اختصاص داده است[19]. معلوم است که قبول بخش زیادی از این روایت، تنها با تعبد امکان پذیر است و البته عقل سلیم به این تعبد حکم می کند.

از دیگر اثرات بیان این مجموعه از روایات، پی بردن به برخی از حکمت های ایجاد نشئة آخرت است که گاه وجود زندگی پس از مرگ را ضروری می سازد؛ مثلا از روایاتی که ویژگی های بهشت و جهنم را بیان می کند می توان پی برد که این دنیا ظرفیت چنین پاداش و جزایی را ندارد و نیاز به حیات دیگری هست. علاوه بر این، از این روایات می توان به عنوان استدلال بر حکمت ها و ضروریات وقوع آخرت نیز استفاده کرد. همچنین این روایات با بیان موجبات عقاب و ثواب، می توانند به تغییر رفتار مؤمنان در جهت انجام اعمال بهشتیان و ترک اعمال دوزخیان کمک کنند. در صدر اسلام مسلمانان چنان تحت تأثیر یاد معاد رفتار می کردند که امام علی علیه السلام حالات ایشان را برای یاران خویش مثال زدنی می داند.

« لَقَدْ کَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ یَقِفُونَ عَلَی مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعَادِهِمْ »[20]

همانا یاران پیامبر صلی الله... را دیدم و کسی را نمی بینم که همانند آنان باشد. روز را ژولیده مو و گردآلود به شب می رساندند و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر می بردند. گاه پیشانی بر زمین می گذاشتند و گاه گونه بر خاک، از یاد معاد چنان ناآرامی می نمودند که گویی بر پاره آتش ایستاده بودند.

بیان احوال پس از مرگ، در چهار حوزه قابل بررسی است: روایاتی که حالت های مرگ تا قبر را بیان می کنند؛ روایاتی که به قبر و برزخ ارتباط دارند؛ روایاتی که از روز قیامت و احوال آن اطلاع می دهند و روایاتی که به توصیف بهشت و دوزخ اختصاص دارند. به عنوان نمونه به یکی از این روایات که اثر تربیتی نیز دارد اشاره می شود.

«قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع صِفْ لَنَا الْمَوْتَ فَقَالَ عَلَی الْخَبِیرِ سَقَطْتُمْ هُوَ أَحَدُ ثَلَاثَةِ أُمُورٍ یَرِدُ عَلَیْهِ إِمَّا بِشَارَةٌ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ وَ إِمَّا بِشَارَةٌ بِعَذَابِ الْأَبَدِ وَ إِمَّا تَحْزِینٌ وَ تَهْوِیلٌ وَ أَمْرُهُ مُبْهَمٌ لَا تَدْرِی مِنْ أَیِّ الْفِرَقِ هُوَ فَأَمَّا وَلِیُّنَا الْمُطِیعُ لِأَمْرِنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ وَ أَمَّا عَدُوُّنَا الْمُخَالِفُ عَلَیْنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِعَذَابِ الْأَبَدِ وَ أَمَّا الْمُبْهَمُ أَمْرُهُ الَّذِی لَا یُدْرَی مَا حَالُهُ فَهُوَ الْمُؤْمِنُ الْمُسْرِفُ عَلَی نَفْسِهِ لَا یَدْرِی مَا یَئُولُ إِلَیْهِ حَالُهُ یَأْتِیهِ الْخَبَرُ مُبْهَماً مَخُوفاً ثُمَّ لَنْ یُسَوِّیَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَعْدَائِنَا لَکِنْ یُخْرِجُهُ مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَتِنَا فَاعْمَلُوا وَ أَطِیعُوا وَ لَا تَتَّکِلُوا وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِینَ مَنْ لَا تَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ»[21]

شخصی به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: مرگ را برایم وصف کن. حضرت فرمود: با مرد آگاهی روبرو شده ای. مرگ یکی از سه أمری است که بر آدمی وارد می شود: یا نوید به نعمت های جاودان است؛ یا خبری است به عذاب همیشگی؛ یا اندوهگین نمودن و ترسانیدن است. و کار شخص «محتضر» مبهم می باشد؛ زیرا نمی داند جزو کدامیک از این سه گروه خواهد بود. انسانی که دوستدار و مطیع ما باشد، به نعمت های جاودان نوید داده شده؛ دشمنانی که با ما سر ستیز دارند، عذاب ابدی در پیش خواهند داشت؛ و آن کس که وضعش معلوم نیست و نمی داند سرانجامش چه خواهد شد، مؤمنی است که به زیان خود زیاده روی نموده و مشخص نیست سرانجامش به کجا خواهد کشید. خبر مبهم و ترسناکی به او می رسد، ولی خداوند هرگز او را با دشمنان ما برابر نخواهد کرد و به شفاعت ما او را از جهنّم بیرون می آورد. پس کار نیک انجام دهید و از خدا اطاعت کنید. مطمئن نباشید و سزای گناه را از طرف خدا ناچیز مشمارید! زیرا شفاعت ما شامل حال «مسرفین» نخواهد شد، مگر بعد از سیصد هزار سال.

امیرمؤمنان، در این روایت علاوه بر توصیف حالات انسان ها پس از مرگ به استفاده از شرایط پرداخته و دل های آماده را به انجام اعمال نیک سفارش می کنند. همچنین مقام اهل بیت را در نزد خدا یادآور می گردند.

تذکر به یاد معاد

قلب انسان، در معرض خطر غفلت زدگی قرار دارد و از دام نسیان در امان نیست، مخصوصا هنگامی که بحث ایمان به غیب در میان باشد. حساب مردم به آن ها نزدیک است در حالی که غفلت کنان از یاد معاد دوری می کنند.[22] معصومین برای کنار زدن پردة غفلت، همواره ذکر مرگ و جهان پس از مرگ را نصب العین مردم قرار می دادند. یکی از مبانی تربیتی انسان ها آن است که بدانیم انسان ضعیف است. این ضعف در حوزه های مختلفی نمود دارد از جمله اینکه انسان فراموشکار و اهل نسیان و غفلت است. آنگونه که گفته اند از دل برود هرآنچه از دیده برفت. یکی از اصولی که در برابر این حالت مؤثر است تذکر می باشد. روش تکرار و تلقین به قلب، می تواند در تذکر و رفع نسیان مؤثر باشد.

معصومین در هر شرایطی از تکرار و توجه دادن به معاد استفاده می کردند. به نمونه هایی از این روش اشاره می شود:

1- هنگامی که امام علی علیه السلام برای عیادت به خانة یکی از یاران خویش در بصره وارد شدند خانة بزرگ او را بهانه کرده و از تلاش برای آبادی آخرت سخن به میان آوردند. [23]

2- سید رضی ره در مورد یکی از خطبه های کوتاه امام علی علیه السلام می گوید: آن حضرت در بسیاری از اوقات یاران خویش را با این سخن خطاب قرار می داد. این کلام در ذکر مرگ و پس از مرگ است.

«و من کلام له علیه السلام کان کثیرا ما ینادی به أصحابه تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیل»[24]؛ آماده شوید، خدایتان بیامرزد! که بانگ کوچ را سردادند و دل به ماندن در دنیا اندک ببندید- که کاروانیان به راه افتادند- و بازگردید و راه بسپارید با آنچه از توشه نیکو در دسترس دارید.

در سفر از برای ما توشة راه لازم است بار سفر چه بسته ای مرگ خبر نمی کند

3- امام سجاد علیه السلام که از دعا برای انتقال مفاهیم دینی بهره می بردند، در دعای چهلم صحیفة سجادیه چنین دست به دعا بلند می کنند:«وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً »[25]؛ مرگ را در برابر ما نصب بدار و روزی مباد که از یاد مرگ غافل باشیم.

رفتن به قبرستان و صحبت با مردگان

آنچه در تأثیر یک دستورالعمل راهگشایی بیشتری دارد عمل کردن خود آمر، به آن دستورالعمل است. سفارش ائمه، دعوت مردم با عمل نیک بوده نه فقط با سخنرانی. به عمل کار براید به سخندانی نیست. معصومین خود در این زمینه جلودار بودند و پیشوایان علم و عمل هستند. اگر به یاد مرگ و ذکر نشور سفارش می کنند خود نیز در همة احوال، تجسم آخرت گرایی هستند. یکی از نمودهای این حقیقت، سر زدن به قبرستان ها و دیدار با اهل قبور است .

در حالات حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است که ایشان هر هفته در روزهای شنبه به قبرستان احد رفته و بر مزار حمزه می نشست و اشک می ریخت و برای او طلب آمرزش می کرد.[26]

اهل بیت در سر زدن به قبور با مردگان صحبت می کردند آن گونه که با زندگان در گفتگویند و چرا چنین نباشد در حالی که عالم ارواح بر ایشان بی پرده هویداست. به دیگران نیز نحوة صحبت با مردگان را آموزش می دادند[27]. گاهی نیز از حالات برزخیان و سخنان ایشان به اطرافیان خود خبر می دادند.

هنگامی که امیرمؤمنان از جنگ صفین باز می گشتند به قبرستان کوفه رسیدند و در آنجا شروع به صحبت با مردگان کردند، سپس به اصحاب خویش روی کرده و فرمودند: اگر آن ها اجازه داشتند با شما سخن بگویند به شما خبر می دادند که بهترین توشة راه در آنجا تقواست.[28]

روایت دیگری از امیر المؤمنین نقل شده که در بردارندة نکات مهمی از زندگی مردگان در برزخ است.

«عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِیِّ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَی الظَّهْرِ فَوَقَفَ بِوَادِی السَّلَامِ کَأَنَّهُ مُخَاطِبٌ لِأَقْوَامٍ فَقُمْتُ بِقِیَامِهِ حَتَّی أَعْیَیْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّی مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ حَتَّی نَالَنِی مِثْلُ مَا نَالَنِی أَوَّلًا ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّی مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِی فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ أَشْفَقْتُ عَلَیْکَ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ فَرَاحَةَ سَاعَةٍ ثُمَّ طَرَحْتُ الرِّدَاءَ لِیَجْلِسَ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی یَا حَبَّةُ إِنْ هُوَ إِلَّا مُحَادَثَةُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤَانَسَتُهُ قَالَ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنَّهُمْ لَکَذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کُشِفَ لَکَ لَرَأَیْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً مُحْتَبِینَ یَتَحَادَثُونَ فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ فَقَالَ أَرْوَاحٌ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فِی بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِی بِوَادِی السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ »[29]

ترجمه: حبة عرنی می گوید: همراه امام علی بن ابی طالب به پشت کوفه، محل قبرستان وادی السلام رفتیم. ایشان انگار که با عده ای سخن می گویند ایستادند، من نیز ایستادم تا اینکه خسته شدم و نشستم، آنقدر نشستم که از نشستن هم ملول گشتم پس ایستادم و دوباره خسته شدم و نشستم. بعد از اینکه دوباره بی حوصله شدم عبای خویش را برای علی بن ابی طالب، روی زمین انداختم و گفتم: از اینکه اینقدر بایستید بر حال شما نگرانم. ایشان فرمودند: ایستادن من به خاطر گفتگو با بنده مومنی و انس با اوست. من گفتم: آیا این مردگان هم با شما در گفتگویند؟ ایشان فرمودند: بله، اگر پرده از چشمانت کنار می رفت و می دیدی که گروه گروه دوستانه نشسته اند. گفتم: آیا در اجسامند یا ارواح؟ فرمودند: در قالب ارواحند و هیچ مومنی در ناحیه ای از نواحی زمین نمی میرد مگر آنکه به روح او گفته می شود که به وادی السلام داخل گردد و اینجا قطعه ای از بهشت است.

نتیجه گیری

ایمان به حیات پس از مرگ و معاد، از اساسی ترین باورهای دین مبین اسلام است. سیرة پیامبر و اهلبیت صلوات الله علیهم در آشنا کردن مردم با این اصل اعتقادی، ابتدا استدلال بر امکان معاد و سپس استمرار این شناخت بوده است. ایشان در استدلالات خود از آیات قرآن استفاده می کردند. به علت قابل فهم بودن زبان تمثیل، از تشبیه مرگ و معاد به خلقت اولیه انسان و دیگر مثال ها استفاده می کردند. برای تقویت این شناخت نیز به بیان احوال پس از مرگ و حالات قیامت، تذکر به آماده ساختن خود برای مرگ و رفتن به قبرستان ها و هم صحبتی با مردگان می پرداختند. حالات یاران و صحابه که تحت تاثیر این سیرة تربیتی قرار گرفته بودند برای نسل های بعد مثال زدنی است. باید ما هم این سیره اهل بیت علیهم السلام را (یاد مرگ را) در همة حالات نصب العین خویش قرار دهیم.

آقای میلادی