ولایت ، حقیقت دین و صراط مستقیم

اَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ [السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ ] وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى [1] در این فراز از زیارت نورانی جامعه کبیره، ویژگی ها و فضایلی بیان شده که انسان می تواند به وسیله آن ها ولایت معصومین را بپذیرد و تسلیم آن بزرگواران شود. درک این معارف، رسیدن به مقام معرفت و نورانیت ائمه(ع) است که کمک می کند انسان بتواند ولایت آنها را بپذیرد.

أنتم السّبيل الأعظم [2] شما آن سبیل عظیم هستید و آن راهی که استوارتر است. معصومین، هم صراط مستقیم اند و هم صراطی که هیچ انقطاعی در آن نیست و انسان را به مقصد می رساند. سبیل و صراط را معمولاً به یک معنا به کار می برند؛ اما گاهی میان آنها تفاوت هست که یک موردش همین جاست. یک راه بیشتر نیست. فرض کنید در یک جاده اصلی حرکت می کنید؛ این صراط مستقیم، همان صراطی است که به سوی مقصد حرکت مي کند و همه آدم ها در این صراط حرکت مي کنند. در این صراط، هر کسی برای خود ولی دارد.

باید بدانید که سبیل در قرآن، جمع بسته شده: سبل السلام؛ ولی صراط در قرآن هرگز به صورت جمع نیامده است. سبل مستقیم و سبل سلام، متعددند؛ ولی صراط مستقیم، یکی بیشتر نیست. این صراط مستقیم در ظاهر همان حق الهی است. اگر کسی به صفات خوب متصل شد، این راه، او را به خدای متعال نزدیک می کند و به قرب او می رساند. این معنی صراط مستقیم، بسیار روشن است و هیچ ابهامی در آن نیست؛ ولی در آیات فراوانی که در قرآن آمده، بر اساس روایات، صراط به امیرالمومنین (ع) و ائمه معصومین(ع) تفسیر شده است؛ یعنی صراط به سوی خدای متعال، ولایت معصوم است.

باطن دین هم همین ولایت است؛ هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ [3] در ذیل این آیه فرموده اند: دین حق، ولایت امیرالمومنین (ع) است. پس نماز و روزه چیست؟ این ها فروع دین هستند. حقیقت نماز آن نورانیت صلاتی است که در امیرالمومنین (ع) است. دیگران اگر نماز می خوانند، باید به نماز حضرت متوسل باشند؛ اگر نورانیت آن نماز در قلبشان محقق شد، نمازخوان هستند؛ و الاّ اگر نورانیت نماز محقق نشد، نمازخوان به شمار نمی آیند.

امیرالمومنین(ع)، صراط است و همه عبادات و صفات حمیده، سبیل هستند. همه این سبل هم، حقیقت شان در آن صراط محقق است. در جاده عریض و وسیع، همه می روند؛ ولی همه آن سبیل ها در دل آن صراط است؛ نَحْنُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الزَّكَاةُ وَ نَحْنُ الصِّيَامُ وَ نَحْنُ الْحَجُّ، [4] باطن همه عبادات ما هستیم. حقیقت صلاة، نورانیت نماز امیرالمومنین(ع) است. یک مؤمن هم وقتی نماز می خواند،گاهی لفظ و زبانش نماز می خواند و گاهی این نماز در اعتقاداتش جاری است. وقتی می گوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ[5]، روحش حمد می کند؛ وقتی می گوید سبحان الله، روحش تسبیح می گوید؛ وقتی می گوید لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[6]، روحش ذکر می گوید.

خود مؤمن هم، نمازش فرق می کند. گاهی انسان می بیند اعضا و جوارحش نماز می خوانند؛ رکوع می رود، سجود می رود یا زبانش ذکر می گوید. گاهی پشت سر این زبان و اعضا و جوارح، روحش هم مشغول است. گاهی همه وجودش مشغول نماز است.

یکی از اولیاء خدا از کسی پرسید: شما وقتی نماز می خوانید چه می کنید؟ ایشان گفته بود: من توجهم به معانی کلماتی است که می گویم، مواظبم ذهنم از این معانی تخلف نکند. آن بزرگوار فرموده بود: پس کی مشغول خدا هستید؟

باید گفت نمازهای ما هم متفاوت است. گاهی شخص، نماز را در حد همین اقوال و اذکار و این رفتار بدن می داند و گاهی عمیق تر می بیند. حقیقت نماز، آن تحول حالی است که در مؤمن اتفاق می افتد؛ فإن الصلاة معراج المؤمن[7]. وقتی عمیق تر بنگریم، حقیقت صلاة آن حالت خشوع و توبه تامی است که در ذهن امیرالمومنین(ع) محقق شده است؛ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ [8]. اگر نماز دیگران متصل به آن نماز شد، خود فرد نیز متصل می شود؛ مثل آیینه ای است که مقابل خورشید می گیرند، نور خورشید در آن می افتد و روشن می شود.

صلاة، یک ذکر جامع است و سجده، رکوع، حمد، تسبیح، تکبیر و صلوات را در خود دارد. همه این حالات در روح مومن مستقر می شود، دائم دارد نماز می خواند؛ مثل یاد دادن اعداد به کودک که رفته رفته برایش ملکه می شود. مؤمن اگر متصل شد، تدریجاً روحش وسعتی پیدا می کند که به نماز امیرالمومنین وصل می شود و آن حقایق، دائم در روحش حاضر است.

همه عباداتی که ما انجام می دهیم، صراط مستقیم و به سوی خدا هستند. حقیقتی از نماز در روح حضرت امیر(ع) محقق شده که از آن حقیقت هم جدا نمی شود. مثل ما نیست که فقط هنگام نماز، حالت صلاة در ما هست و به محض پایان یافتن نماز، آن حالت از ما گرفته می شود؛ دائما در حالات عبادت است؛ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ.

به معصوم گفتند: آقا! ما وقتی محضر شما هستیم، حال خوبی داریم، حالت فراغت و زهد به ما دست می دهد، دیگر میل به دنیا نداریم؛ ولی وقتی از محضر شما بیرون می رویم، این حالت از دست می رود. آیا این نفاق است؟ حضرت فرمودند: این نفاق نیست، إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَانِ[9] این ردپای شیطان است که شما را از ما جدا می کند.

بعد حضرت در یک روایتی فرمودند: اگر این حالت(این حالتی که در محضر ما دارید و این صفای باطنی شما) در شما ثابت می ماند، لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاءِ[10] با ملکوت عالم مرتبط می شدید، با ملائکه مصافحه می کردید و روی آب می توانستید راه بروید. این رد پای شیطان است که شما را جدا می کند، نفاق نیست.

خدای متعال حقیقت توکل را به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله ) دادند. اگر کسی بخواهد به مقام رضا برسد، باید حضرت شفاعت کند و جلوه ای از آن جود و رضا و توکل خودشان را در قلب این مومن بیندازد. این همان حقیقتی است که حضرت در حدیث عقل و جهل بیان فرمودند. خدای متعال همه صفات حمیده را به حضرت دادند؛ بقیه، تجلیات حضرت است؛ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ.[11]

عبودیت با چه واقع می شود؟ عبودیت با جنود عقل است، با توکل است، با رضاست. اینها طریق عبادتند. حقیقت همه اینها به وجود نبی اکرم داده شده؛ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ [12] حضرت به هر که بخواهن، می دهند و به هر که هم نخواهند، نمی دهند. البته حضرت آن چه را می خواهند که خدا می خواهد.

امیرالمؤمنین علیه السلام ، حقیقت صراط اقوم

پس حقیقت آن صراط اقوم، حقیقت دین، خود امیرالمومنین(ع) است که همه حقایق بندگی در ایشان محقق شده است. تمام وجود او از ازل تا ابد، یک سجده در مقابل خداست و آنی از این سجده فارغ نشده است و در یک کلام، مملکت وجود حضرت چنان گسترده است که برای ما قابل درک نخواهد بود؛ اما ما، گاهی زبانمان ذکر می گوید و گوشمان غافل است، گوشمان قرآن می شنود و فکرمان غافل است.

در زیارت امام رضا (ع) می خوانیم: وَ لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَى بَاطِلٍ[13] هیچ یک از قوای شما اهل بیت، حتی به اندازه یک چشم به هم زدن از خدای متعال متوجه غیر نشد؛ این گونه است که حقیقت صراط اقوم و راه به سوی خدا، خود امیرالمومنین(ع) است. اگر کسی بخواهد نماز خوان شود، باید روحش به نماز امیرالمومنین (ع) متصل شود. وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ[14]، کسی که به مقام خشوع رسید، نماز برایش سبک می شود، زکات و حج هم همینطور. باطن حج، آن حج امیرالمومنین است. آن حالتی است که در روح حضرت محقق است و دائم حضرت این عبادت را دارد. بنابراین، حقیقت صراط اقوم آنها هستند.

شیعیان، نماز و روزه و حجشان متفاوت است و درجاتشان فرق می کند، حتی درجات بهشت شان هم فرق می کند؛ ولی صراط، یکی بیشتر نیست و راه های گوناگون دارد. آنهایی که در صراط امیرالمومنین (ع) هستند، در صراط حق قرار دارند. راه مستقیم یکی است و آنهایی که در این راه مستقیم حرکت می کنند، حقیقت ولایت امیرالمومنین(ع) و حقیقت دین را پذیرفته اند. راه سلمان و ابوذر هم متفاوت است؛ آنها در یک افق پرواز می کنند، ولی فضاهایشان فرق می کند؛ الطرق إلى الله بعدد أنفاس الخلائق؛[15]. صراط حق، امیرالمومنین(ع) است؛ این سبل هم اگر در صراط بود، می شود سبل السلام. وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ[16] معصومین(ع) خودشان صراط و شاهد دیگرانند. در آخرت هم آن کسانی که در این صراط حرکت می کردند، دستگیری می شوند.

معصومین علیهم السلام ، شاهدان و شفیعان امت

در باب معصومین(ع) چند ویژگی در قرآن بیان شده است. البته ظاهر آیات قرآن عام است، ولی به معصومین تفسیر شده. یکی اینکه اعمال ما انسانها به معصومین ارائه و عرضه می شود. خدای متعال می فرماید: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ[17] هر کاری که می خواهید، انجام بدهید؛ ولی بدانید عملتان به خدا ارائه می شود، به محضر پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین می رسد. روایات متعددی ذیل این آیه آمده است. در روایات می خوانیم که اعمال شما هر روز بر نبی اکرم (ص) عرضه می شود؛ پس نبی اکرم(ص) را از خودتان ناراحت نکنید.

عبدالله بن صیاد که نزد امام رضا(ع) جاه و قدر و منزلتی داشته است، عرض کرد: جایگاه من نزد شما چگونه است؟ حضرت فرمودند: به قلبت رجوع کن. ببین ما نزد تو چگونه ایم؟ اگر برای ما در قلبت حریم باز کردی، بدان برای ما هم محترمی.

شخصی که نزد امام رضا (ع) محترم بود، به حضرت گفت: آقا هنگام دعایتان برای من و اهل بیتم هم دعا کنید. حضرت فرمود: مگر من برای شما دعا نمی کنم؟ هر روز و شب، عمل شما به ما ارائه می شود. وقتی عمل شما را نزد من می آورند، برای شما دعا می کنم. شاید معنایش این است که اگر عمل خوبی انجام داده باشی، یک جور دعا می کنم و اگر خدای نکرده بدی هم باشد، من برایتان طلب استغفار می کنم.

مفضل به وجود مقدس و نورانی جعفر بن محمد الصادق (ع) عرض کرد: یابن رسول الله! شما در خانه نشسته اید و پرده ها هم افتاده، ولی از آن طرف عالم خبر دارید؛ چگونه است؟ حضرت فرمودند: نبی اکرم پنج روح داشتند: روح القدس، روح الايمان، روح القوّة، روح الشهوة و روح المدرج.[18] بعد فرمودند: یکی از آنها روح القدس است که نبوت حضرت برای این روحشان بود. در روایات می خوانیم که در مومنین کامل، آن چهار روح وجود دارد؛ ولی روح القدس نیست. سپس حضرت فرمودند: وقتی پیامبر از دنیا رحلت کردند، این روح القدس به امام منتقل شد و هر امامی که از دنیا مي رود، این روح القدس به امام بعدی می رسد؛ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ[19] حضرت فرمودند: به واسطه این روح القدس است که امام به عالم مشرف و محیط است.

در روایات آمده که برای امام (ع) عمودی از نور ظاهر می شود؛ این عمود چیست که اعمال بندگان را در این عمود نور می بیند؟ در افسانه ها گفته اند که ارسطو برای اسکندر آینه ای درست کرده بود. این آیینه را در کنار دریا نصب کردند، از فرسنگ ها دورتر، بیابانها دیده می شد و اگر لشکر می آمد، از دور قابل رؤیت بود. خدای متعال این حقیقت را در قرآن بیان فرموده: كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً[20] ما شما را امت وسط قرار دادیم که شما گواه بر مردم شوید. به یک معنا، امت وسط همه مسلمان ها هستند؛ امت وسط، یعنی واسطه میان آن هایی که دینشان دین رهبانیت است و فقط به جنبه روحی می پردازند و جنبه جسمی را رها کرده اند و آن هایی که غرق در جسم اند و روح را رها کرده اند.

پیامبر فرمودند: دین من، دین رهبانیت نیست. در اول قدم، حضرت به زهد دعوت می کنند؛ اما زهد را نباید غلط معنا کرد. معنای زهد این نیست که انسان به دنیا توجه نداشته باشد و یا توجه به دنیا با دین نبی اکرم نمی سازد. انسان اگر قلبش از دنیا بیرون رفت، همه کارهایش در مسیر زهد است. اگر قلبش اسیر دنیا بود، گرسنه هم باشد، زاهد نیست؛ يَتْرُكُ الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا [21]. دین حضرت، دین رهبانیت نیست؛ ولی دین زهد است. زهد یعنی فراغت از دنیا. انسان زاهد همانطور که با روزه به خدا می رسد، با خوردن هم به خدا می رسد؛ چون زاهد است.

دین زهد، غیر از دین رهبانیت است. حضرت فرمود: من که پیغمبر شما هستم، همسر انتخاب کردم. شما چرا رفته اید و در کوه ها نشستید و زن و بچه تان را تنها گذاشتید؟ این دین من نیست، دین اعتدالی است که به زهد و یقین دعوت می کند.

معصومین در روایات متعددی فرمودند: امت وسط ماییم. این وسط یعنی چه؟ معانی متعددی برای آن شده. مرحوم علامه طباطبایی(ره) فرمودند: یعنی ائمه واسطه بین نبی اکرم و مردم هستند، نبی اکرم هم واسطه بین خدا و آنهاست؛ فیض از نبی اکرم به ائمه و از ایشان به امت می رسد. پس خداوند می فرماید: شما را امت وسط قرار دادیم که شاهد باشید. نبی اکرم واسطه بین خدا و شما و شاهد بر شماست و شما شاهد و گواه بر مردم هستید.

بعضی این طور معنا کرده اند که عده ای غرق در عبادت می شوند و دیگر به بندگان خدا توجه ندارند و عده ای هم در اثر کثرت توجهی که به دنیا دارند، از خدا غافل می شوند؛ اما شما معصومین کلمه جامعه هستید، در عین اینکه غرق در خدا هستید، به امر خدا به همه خلایق توجه دارید؛ إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ [22]. امت وسط را این گونه معنا کرده اند.

خدای متعال چه کسی را شاهد قرار مي دهد؟ شخصی می گفت: من نگاه کردم و باطن فلانی را دیدم، این آقا باطنش آدم نیست؛ مثلاً خنزیر است. به او گفتند: اولاً نباید نگاه می کردی؛ اگر در خانه کسی باز شد، مگر تو حق داری بی اجازه نگاه کنی؟

عَيْنِكَ النَّاظِرَةِ بِإِذْنِكَ [23] چشم خداست؛ آیا خدا به او اجازه داده که همه هستی را بپاید؟ شاهد از سوی خداست؛ حالا که نگاه کردی و دیدی فلان آقا زمین می خورد، -چو می بینی که نابینا و چاه است- باید رهایش کنی و روی بگردانی؟ حالا که دیدی، تکلیف روی دوشت می آید، باید دستش را بگیری؛ ولی این فرد اهل دست گیری و مدد کردن نیست، ریاضتی کشیده و یک چشم به او دادند و فقط چشم چرانی می کند. تو که اهل دست گیری نیستی، چرا چشم چرانی می کنی؟ چرا سرّ مؤمن را فاش می کنی؟ با این کار خودت را بدبخت می کنی. البته گاهی به اذن خدا کسی معلم و مربی می شود و شاگرد هم خودش را به معلم می سپارد؛ آن وقت او باذن الله می نگرد.

معصومین(ع)، شاهدان منصوب پروردگار هستند. خدای متعال معصومین(ع) را بر همه مخلوقات شاهد قرار داده و به دنبال این شهادت، به آنها دستور داده که شفاعت کنند و اگر در جایی عده ای دارند زمین می خورند، دستشان را بگیرند. بنابراین، معصوم اگر شاهد است، شفیع هم هست. در سوره مبارکه زخرف، خدای متعال می فرماید: وَ لا يَمْلِكُ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ [24] کسی نمی تواند شفاعت کند، الا اینکه شاهد بالحق باشد. کسی که نمی بیند، چطور می تواند دستگیر باشد؟ شاهد بالحق، یعنی هر نگاهی که می کند، باذن الله است و به دنبالش هم بار می کشد. بنابراین اگر ائمه شاهدند، به سرّ و اخفای کائنات مطلع اند و بار شفاعت همه عالم بر دوششان قرار دارد.

وجود مقدس امام زمان (ع) در توقیعی فرموده اند: اگر ما مراقب شما نبودیم، دشمنان، شما را زیر دست و پا له می کردند. آنها شاهدند و شفاعت می کنند. با هر گناه مومن، امام زمان (ع) غصه می خورند.

إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ [25] در این آیه به پیغمبر نسبت ذنب داده شده؛ مگر پیغمبر گناه دارند؟ باید گفت که این آیه به دو صورت معنا شده است. در معنی اول اصلا ذنب به معنای گناه نیست و به معنی عواقب سوئی است که کفار برای پیغمبر تدبیر می کردند. روایت هم همین را می گوید و مرحوم علامه طباطبایی هم بر این معنی تأکید دارند. ولی در روایت دیگری حضرت می فرماید: إِنَّ اللَّهَ حَمَّلَنِي ذُنُوبَ شِيعَةِ عَلِيٍّ فَغَفَرَهَا لِي [26] خدای متعال بار گناهان شیعه را بر دوش حضرت گذاشته است.

شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ [27] روز قیامت، حساب شیعیان با اهل بیت است. وجود مقدس امام زمان (ع) به شخصی فرموده بودند: ما از طرف خدا مأموریم که شما را آدم کنیم؛ اگر راه نیامدید، به شما سخت می گیریم. این همان شهداء دار الفناء است. حضرت باذن الله بیمارش می کند؛ چون می بیند اگر بیمار نشود، آدم نمی شود.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: اگر حقی بین شما و خدا باشد، از خدا می خواهم ببخشد و هبه کند به من؛ چون بار را پیامبر(ص) به دوش کشیدند. در روایت می خوانیم: اگر کسی با محبت صدیقه طاهره(س) جرعه آبی به دست کسی داده باشد، ایشان در صحرای محشر شفاعتش می کنند. البته سلمان را یک جور شفاعت می کنند و من روسیاه را هم به گونه ای دیگر شفاعت می کنند.

حساب شیعیان با معصومین علیهم السلام است

در زیارت جامعه می خوانیم: وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ [28] رجوع مردم و حسابشان با شماست.

شخصی بنام زید در روایت لطیفی از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت به من فرمودند: زید، عبادتت را تجدید کن، توبه ات را تجدید کن. گفتم: آقا، خبر از مرگم می دهید؟ گویی که حضرت احساس کردند من ناراحت و نگران شدم و ترسیدم. فرمودند: زید، تو از شیعیان ما هستی و آن ذخایری که پیش ما داری، از دنیا خیلی بهتر است؛ چرا ناراحتی؟ سپس فرمودند: میزان به سوی ماست، حساب به سوی ماست، حساب شیعیان ما با ماست. بعد حضرت جمله لطیفی فرمودند: چرا ناراحتی؟ مگر به سوی فرد بدی می خواهی بروی؟ به خدا قسم شفقت من به شما از خودتان به خودتان بیشتر است؛ چرا نگرانید؟

معصومین در خلوت و جلوت، در سر و علن شاهد ما هستند. آنها این سر خفی را می دانند و بعد هم این شهادتشان، شفاعت می آورد. اگر ببینند ما زمین خوردیم، غصه می خورند؛ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ[29] رنج شما بر او سخت است.

با کریمان کارها دشوار نیست. البته هرقدر کسی که مراقب انسان است، دقیق تر باشد، خوف و مراقبه انسان باید بیشتر باشد؛ ولی از طرفی هم باید امیدوار بود. فرمود: اگر شما شیعیان حقی از ما ضایع کرده باشید، ما می بخشیم که بدون حساب و کتاب بروید بهشت و اگر از دیگران هم ضایع کرده باشید، پیامبر(ص) جبران می کند. این همان است که فرمود: أنَا وَ عَلی أبَوَا هذِهِ الأمّة[30] و بعد فرمود: شفقت حضرت از پدر بیشتر است؛ زیرا کسی که دینی داشته باشد، اهل و عیالی داشته باشد، بدهی داشته باشد، همه آنها به عهده من است. مهم ترین بدهی ما بدهی به خداست، حضرت همه آن بدهی ها را به دوش گرفتند. اگر نشود در دنیا صاف کنی، حضرت در آخرت از خزانه بی منتهای الهی آن قدر به کسی که حقی به دوش یک مؤمن دارد، می دهند که آن طرف راضی شود.

در روایت دارد: خدا کلید بهشت را به ملک می دهد، ملک هم به نبی اکرم می دهد، حضرت هم می دهند به امیرالمومنین(ع)؛ آنقدر از آن خزانه بی منتها می دهد که راضی می شوند و مؤمن بدون حساب و کتاب به بهشت می رود.

ذکر مصیبت امام رضا(ع)

امام بزرگوار و رئوف ما، علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: اگر شما یکبار به دیدن من بیایید، من سه جا به دیدن شما می آیم: شب اول قبر، جایی که کتاب اعمالتان را به دستتان می دهند و عِنْدَ الصِّرَاطِ [31] جایی که باید از صراط عبور کنید.

در احوالات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه) نقل شده که ایشان خیلی به زیارت امام رضا (ع) می رفتند. هر فرصتی که پیدا می کردند، حتی اگر پول نداشتند، کتاب هایشان را می فروختند و به زیارت می رفتند. اواخر عمر دیگر ایشان زمین گیر شده بودند و نمی توانستند بروند. فرموده بودند که وجود مقدس امام رضا (ع) تشریف آوردند و فرمودند: تو هر چه باید می آمدی، آمدی؛ حالا که تو نمی توانی، از این به بعد نوبت ماست که بیاییم.

وقتی حضرت می آیند، چه اتفاقی می افتد؟ مؤمن، موقع احتضارش که می شود، وجود مقدس رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) تشریف می آورند و سفارش این مومن را به ملک الموت می کنند. ملک الموت می گوید: احتیاجی به سفارش نیست؛ همین قدر که شما آمدید، کافی است؛ من حساب و کتاب او را می دانم چگونه باید برسم. فرمود: به راحت ترین وجه ممکن او را قبض روح می کند. حجاب ملکوت را کنار می زنند و مقام امیرالمومنین(ع) را نشان می دهند؛ بعد بی قرار می شود. امام رضا (ع) وقتی تشریف بیاورند، اینگونه می شود.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ الرَّضِيِّ الْمَرْضِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى صَلَاةً كَثِيرَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً َرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ. [32]

  • آمدم ای شاه، پناهم بدهخط امانی زگناهم بده

دو ماه این دوستان شما از این مجلس به آن مجلس دنبال لطف و مرحمت و محبت شما می گشتند. البته هیچ توقعی نداریم. وقتی امام زمان طبق نقل زیارت ناحیه، می فرماید: فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَابِ[33]، چه کسی می تواند بگوید حق عزاداری را ادا کرده؟

حضرت یوسف به جناب یعقوب با اصرار ایشان عرض کرد: برادرها وقتی مي خواستند مرا در چاه بیاندازند، چون پیراهن را می خواستند خونین کنند و برای پدر ببرند، مرا تهدید به مرگ کردند و عریان درون چاه انداختند. اینجا حضرت یعقوب غش کرد و بی هوش شد. چه کسی می تواند بگوید: حق مصیبت سیدالشهدا با عزاداری ما ادا شده؟

لشکر معاویه به ناحق یک خلخال از پای یک زن ذمی که تحت حمایت اسلام بود، بیرون آوردند. امیرالمومنین فرمود: اگر یک جوان مرد از غصه این ظلم بمیرد، سزاوار است. وقتی ما شنیدیم به خیمه هایش حمله بردند، زیور از گوش بچه هایش در آوردند، گوش را به طمع گوشواره دریدند، معجر از سر ناموس رسول خدا بردند، پیداست اگر زنده باشیم، حق ادب را رعایت نکردیم.

وقتی امام رضا(ع) می خواست از مدینه بیرون بیاید، برخلاف جد بزرگوارش، اهل بیت و اقوامش را جمع کرد و فرمود: برای من گریه کنید. عرضه داشتند: آقا گریه پیش روی مسافر میمنت ندارد. فرمود: آری، مسافری که امید برگشت داشته باشد؛ ولی من دیگر از این سفر برنمی گردم.

نمی دانم چه بر دل جواد الائمه و عزیزان و خواهرانش گذشت؟ تنها تکیه گاهشان امام رضا بود. ای بی بی دو عالم! فاطمه معصومه! سلام خدا بر شما باد، تسلیت عرض می کنیم، امروز دیگر نتوانستید برادرتان را ببینید، امروز در خراسان نبودید که ببینید: يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ [34].

اباسلط نقل می کند که حضرت فرمود: درب خانه را ببند تا کسی وارد نشود. داخل حجره شد، فرش را کنار زد و روی زمین دراز کشید. ناگهان نگاهش به عزیز دلش، جوادالائمه افتاد، او را در آغوش کشید و وصایای امامت را به او سپرد. در همان حال که سر مطهر امام رضا در دامان جوادش بود، جان مبارک به حضرت حق تسلیم فرمود. بی بی دو عالم، شما نبودید که آن صحنه سنگین را تماشا کنید؛ ولی عمه بزرگوارتان، زینب آمد بالای سر برادرش، در حالی که او سر در بدن نداشت.

حجةالاسلام و المسلمین میرباقری