چکیده

موضوع نوشتار بیان حرمت و کرامت انسان در حکومت علوی است؛ نخست در مقدمه به اهمیت موضوع و در ادامه حقوقی را متذکر شده ایم که نتیجه رعایت آن ها در هر حکومتی (مانند حکومت علوی) حفظ حرمت وکرامت انسانی را در بر دارد؛ مانند: حق حرمت وکرامت انسانی ؛ حق حیات و زندگی؛ حق امنیت و مصونیت؛ حق یکسان نگری؛ حق آموزش وپرورش؛ حق انتقاد و نفی تملق؛ حق مدارا و نفی خشونت و حق آزادی. امید است مورد رضایت اهل بیت (علیه السلام) قرار بگیرد.

مقدمه

یکی از مباحث بسیار مهم جهان کنونی، جایگاه و ارزش انسان ها نزد حکومت ها و دولت هاست. نهادها و سازمانهای متولی و حمایت کننده حقوق مردم، این موضوع را تحت عنوان«حقوق بشر» دنبال می کنند.

مقاله حاضر با عنوان «حرمت وکرامت انسان در حکومت امام علی (علیه السلام) » عهده دار تبیین منزلت انسان در حکومت علوی است. بدین منظور ابتدا نگاهی به دیدگاه آن حضرت درباره حکومت می افکنیم.

به گواهی تاریخ، پذیرش حکومت و به دست گرفتن قدرت، برای امام علی (علیه السلام) به مفهوم ریاست طلبی و سلطه جویی نبوده است، بلکه حکومت از این جهت نزد آن حضرت بسیار ناچیز و پست است حتی از عطسه یک بز زکام خورده [1] و یا لنگه کفشی پاره [2] ، بی ارزش تر است.

در گفتارها ونوشتارهای امام علی (علیه السلام) فراوان مشاهده می شود که آن حضرت بارها و بارها بر سر حکومت و قدرت کوبیده و آن را تحقیر نموده، تا جایی که می فرماید:« این یک(حکومت) نزد من از استخوان خوکی که در دست یک آدم جذامی باشد، پست تر است». [3]

این تصویری است که علی (علیه السلام) از حکومت ترسیم می کند، آن هم زمانی که زمام دار جهان اسلام است. البته، تنها ارزشی که علی (علیه السلام) برای حکومت قائل است، زمانی است که حکومت وسیله ای برای اجرای عدالت، احیای ارزش های الهی و پاسداری از حرمت وکرامت انسانی باشد.

بنابراین، در مکتب علی (علیه السلام) حکومت، منصب شخصی نیست تا در سایه آن شخص زمام دار به دنبال کسب امکانات و منافع برای خود و اطرافیانش باشد، بلکه امانتی است در دست گروهی تا در پرتو آن، اصلی ترین هدف حکومت که احیای حق، اجرای عدالت و پاسداری از حرمت انسانی است، تأمین شود.

در این رویکرد که یکی از ویژگیهای نظام سیاسی اسلام و از امتیازهای حکومت علوی است اول اینکه: حکومت از مقوله امانت و مسئولیت است، نه حق و امتیاز؛ دوم اینکه: در این بینش، دولتمردان و زمام داران، حافظ و نگاهبان حقوق مردمند نه چیز دیگری.

استاد مطهری در این باره می گوید:« یکی از مسائلی که رضایت عموم بدان بستگی دارد، این است که حکومت با چه دیده ای به توده مردم و به خودش نگاه می کند؟ با این چشم که آن ها برده و مملوک و خود مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم که آن ها صاحب حقند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است. [4] »

به اعتقاد وی، در حکومت علوی از آنجا که امام و حکمران امین و حافظ حقوق مردم و در برابر آن ها مسئول است، اگر بناست یکی برای دیگری باشد، این حکمران است که برای توده مرم است، نه توده مردم برای حکمران. [5]

با این تصویری که امیرمؤمنان از حکومت ترسیم نموده است، به روشنی می توان دریافت که پذیرش حکومت برای آن حضرت فرصتی بود برای اجرای هدفهای زیر:

الف)حفظ و احیای حرمت وکرامت انسانی؛

ب)سامان بخشی اقتصادی؛

ج)تأمین امنیت و استیفای حقوق مردم (به ویژه قشرهای آسیب پذیر جامعه) که عبارتند از:

  1. بستر سازی برای آموزش وپرورش رایگان؛
  2. تأمین عدالت؛
  3. نفی خشونت؛
  4. اعطای آزادی.

با مروری بر اهداف و برنامه های فوق، که همان حقوق مردم نزد حکومت است، جایگاه و منزلت انسان در دولت علوی را می توان دریافت. بدین منظور بهترین راه شناخت، بررسی بخشِ نامه ها و دستور العمل های حکومتی و نحوه عملکرد وتعامل آن حضرت با مردم خویش است.

از آنجا که تمامی حقوق به رسمیت شناخته شده مردم از سوی امام علی (علیه السلام) و سیره حکومتی آن حضرت را در این مختصر نمی توان بررسی و تحلیل نمود و هر کدام از آن ها مباحث مبسوط و مفصل را می طلبد، به ناچار در اینجا به برخی از نمونه ها بسنده کرده، تا جلوه هایی از حرمت انسانی و برخورد کریمانه با مردم در حکومت امام علی (علیه السلام) ترسیم شود.

حق حرمت و کرامت

متولیان حقوق بشر در غرب با این اعتقاد که علت بدبختی عمومی و فساد حکومت ها در نادیده گرفتن حقوق بشر را، تنها ناآگاهی به آن می دانستند، بر آن شدند که طی اعلامیه ای حقوق طبیعی و لاینفک بشر را اعلام کنند و در مجلس ملی خود به تصویب برسانند. [6]

در مقدمه منشور ملل متحد در باره کرامت انسانی چنین آمده است:

«منبع حق کرامت انسانی، هویت تمامی بشر است واز همین رو تمامی انسان ها، با صرف نظر از نوع ایمان و عقیده و سایر معیارهای دیگر در این حق برابرند و نمی توان به برخی از افراد بر اساس معیارهای خاصی حق کرامت بیشتری قائل شد و برخی از افراد را از حق کرامت انسانی محروم کرد. شرافت وکرامت انسانی به خاطر فطرت وذات انسان ها است و در این زمینه برابری حائز اهمیت بسیار است.» [7]

بنابراین مهم ترین اصل و پایه حقوق بشر کرامت انسانی است که سبب می شود تا حقوق دیگر برای وی به رسمیت شناخته شود. این کرامت و ارزش از طرف خالق هستی به انسان هدیه شده است: «ولقد کرمنا بنی آدم» [8] ؛ ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم. این آیه با صراحت اثبات می کند که خداوند فرزندان آدم را ذاتا مورد تکریم قرار داده و به همین دلیل روشن ، همه افراد بشر باید این کرامت و ارزش انسانی را برای یکدیگر به عنوان یک حق بشناسند. [9]

به اعتقاد ما کرامت و ارزشی را که خداوند متعال به انسان هدیه داده است، در حکومت علی (علیه السلام) به آن توجه ویژه شده و آن حضرت کارگزاران خود را به رعایت آن تذکر داده است. به عنوان نمونه به مالک اشتر می فرماید: « وأشعر قلبک للرعیه والمحبه لهم و اللطف بهم» [10] قلب تو را پوششی باید که تار و پود مهر مردم و دوستی و لطف به آنان باشد.

اساسا از نگاه امام علی (علیه السلام) یکی از فلسفه های بعثت انبیاء احیای حرمت وکرامت انسانی است: [11] «و وصلت الکرامه علیه حبهم» [12] وکرامت را شیرازه روابط خویش یافتند.

هنگامی که حیثیت وکرامت انسان ها با گذشت زمان ، توسط حکومت ها تبدیل به ذلت و خواری شد ؛ جهل و خرافات جایگزین مکارم اخلاق شد، پیامبران آمدند تا ارزشهای الهی را احیا کنند و حرمت وکرامت از دست رفته مردم را به آنان باز گردانند.

از نگاه امام علی (علیه السلام) حکومت باید کرامت انسان و حقوق اساسی آن ها را به رسمیت بشناسد و در عمل به آن پای بند باشد. این یکی از دغدغه های حضرت و از آرمانهای حکومت علوی است.

حق حیات و زندگی

حیات و زندگی هدیه الهی به انسان است وتمامی انسان ها حق دارند که از آن استفاده کنند، و بر همین اساس است که در مکتب حیات بخش اسلام ، کشتن انسان از هر دین و آیینی ، مسلمان و غیر مسلمان، بدون مجوز، از گناهان نا بخشودنی شمرده شده است.

اهمیت و ارزشی که اسلام به حیات انسان ها داده است ، از موضوعات غیر قابل انکار است. از جمله مستندات آن ، این آیه از قرآن کریم است که می فرماید:« من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» [13] ؛ هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فسادی در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است.

علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می گوید:« تشبیه کشتن یک انسان ، به همه انسان ها ازآن جهت است که با تعرض ناحق به جان یک انسان، در واقع انسانیت مورد تعرض قرار گرفته است. [14]

امام علی (علیه السلام) در حکومت خود این حق را نه به لحاظ مصلحت و مسائل سیاسی، بلکه از آن جهت که انسان در نظام هستی دارای ارزش ذاتی و واجد کرامت است ـ به رسمیت شناخته و در سیره حکومتی خویش به آن وفادار بود و به همین جهت به کارگزاران حکومت، سفارش می کرد: «ایاک والدماء وسفکها بغیر حلها»؛ [15] از خون و خون ریزی ناروا سخت بپرهیز.

امام در این دستور العمل، در صدد بیان یک حکم فقهی صرف نیست، بلکه در مکتب تربیتی خود، افراد را در جهت رعایت آن تربیت می کند و بالاتر از آن، در صدد بیان آثار وضعی ـ اجتماعی است که نادیده گرفتن این حق طبیعی(حق حیات) وکشتن انسان ها در جهت حفظ حکومت و قدرت، عوارض و خطراتی را بدنبال دارد.

حق امنیت ومصونیت

حق حیات زمانی قابل استفاده است که همراه با امنیت باشد. امنیت، نخستین انتظار هر شهروند از حکومت است. به بیانی دیگر این حق از لوازم ثانویه حق حیات است. بنابراین پاسداری از امنیت شهروندان ـ اعم از امنیت جانی ، مالی و اقتصادی و حیثیتی ـ توسط دولت و هیئت حاکمه از اساسی ترین حقوق مردم است، زیرا حق حیات یکی از حقوق فطری و طبیعی انسان و پایه دیگر حقوق است وتمام حقوق و آزادی های انسان مشروط به حیات و زندگی اوست.

مقوله امنیت، در واقع عنصری محوری برای جامعه است؛ یعنی جامعه در بستر امنیت شکوفا خواهد شد. این امنیت باید در ساحت های مختلف شخصی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...تجلی کند.

امام در نامه های خود به ماموران مالیات وگیرندگان صدقات، عدم تعرض آنان به اموال و داراییهای مردم را متذکر می شوند:« به خاطر گرفتن درهمی، کسی را تازیانه نزنید و برای جمع آوری بیت المال به مال احدی ـ چه مسلمان و چه غیر مسلمان ـ دست نزنید». [16] از این هشدار امام (علیه السلام) به خوبی روشن می شود که مردم در حکومت اسلامی باید از امنیت اقتصادی برخوردار باشند. با اینکه دادن زکات و مالیات برای اداره جامعه اسلامی از واجبات شرعی است ولی امام (علیه السلام) گرفتن با زور و سلب امنیت اقتصادی را جائز نمی دانند.

این بیان و بیانات دیگر امام در این مورد، نشان از روش حکومتی امام دارد، که سیره حکومت داری آن حضرت همین بوده است.حفظ اسرارخصوصی مردم و احترام به خلوت انسان از دیگر شعبه های امنیت ، شهروندان است که مورد عنایت و توجه دین اسلام بوده است و تجسس در آن را حرام کرده است.

امام علی (علیه السلام) در این باره چنین حکم می فرماید: « دورترین و زننده ترین افراد در نزد تو باید کسانی باشند که بیشتر در جستجوی عیوب مردم اند. در همه مردم کاستی هایی است که زمام دار شایسته ترین فرد در پوشاندن و مخفی کردن آن است. هرگز مباد که از عیبی که بر تو پنهان است، پرده برگیری که مسئولیت تو پاکسازی زشتی های نمایان است ... هر چه می توانی زشتی های مردم را پنهان دار.» [17]

حق یکسان نگری (برابری و مساوات)

یکی از حقوقی که در حکومت علوی (علیه السلام) برای مردم به رسمیت شناخته شده، برابری و مساوات است. این حق از آن جهت برای انسان ثابت است که آدمیان در اصل خلقت هیچ گونه تمایزی با یکدیگر ندارند. [18] « نظیر لک فی الخلق»؛ [19] مردم یا برادران دینی تواند، یا درآفرینش همنوعان تو هستند.

خلقت واحد اقتضای آن دارد که افراد بشر ذاتا دارای جایگاه و منزلتی مساوی و برابر باشند. تمایزاتی از قبیل نژاد، زبان، جنسیت و... به هیچ وجه نمی تواند خدشه ای به منزلتشان وارد کند. این یکسان نگری به انسان ها از جنبه های مختلف قابل دقت است که در اینجا به دو نمونه اشاره می شود:

الف. تساوی در برابر حق

امام علی (علیه السلام) در این باره خطاب به یکی از فرماندهان لشکرش می نویسد: «زمامداری که در گرایش عاطفی به دوگانگی دچار آید، بسا باشد که همین گرایش از عدالت بازش دارد. پس می باید در رابطه با حق ، تمامی مردم را یکسان بنگری». [20]

این بیان حضرت گویای این مطلب است که همه مردم در برابر حق باید یکسان و برابر باشند و هیچ کس را بر دیگری امتیازی نیست.« وأن تکونوا عندی فی الحق سواء» [21] و در رابطه با حق تمامی شما را به یک چشم بنگرم. در جای دیگر آن حضرت خطاب به مالک می فرماید:« والزم الحق من ازمه من القریب البعید»؛ [22] حق را در هر کجا و در مورد هر کس که بایسته بود ـدور یا نزدیک ـ اجرا کن.

ب . تساوی در بهره مندی از بیت المال

در بعد اقتصادی نیز مانند سایر جهات، امکانات باید به طور مساوی توزیع شوند. امیر المؤمنین در زمان حکومت خویش به حقوق اقتصادی مردم بسیار حساس و سخت گیر بود و اساسا یکی از انگیزه های پذیرش حکومت را تعدیل ثروت و اجرای عدالت اقتصادی بیان می کند: « وما اخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم»؛ [23] و اگر نبود که خداوند از عالمان تعهد گرفته بود، تا بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکنند، افسار شتر حکومت را به کوهانش می گذاشتم.

علی (علیه السلام) اموال بیت المال را به طور مساوی تقسیم می کرد و در این جهت ، بین سفید وسیاه ، رئیس و مرئوس فرقی نمی گذاشت. هنگامی که در این یکسان نگری و تقسیم عادلانه به حضرتش اعتراض می شد، ایشان به سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله استناد می نمود و می فرمود: « من در قرآن تفاوتی بین فرزند اسمائیل و اسحاق نمی بینم.» [24] و می فرمود:« اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است، مال شخص خودم و محصول دست رنج خودم بود و می خواستم میان مردم تقسیم کنم هرگز تبعیض روا نمی داشتم، تا چه رسد به این مال، مال خداست و من امانت دار خدایم.» [25]

دوره زمامداری علی (علیه السلام) دوره ای است که حکومت اسلامی از جهت جغرافیایی بسیار گسترش یافته و بیت المال دارای درآمد فراوان شده و به همین جهت زمینه تبعیض در بیت المال در میان مسلمانان ـ به وسیله خلفای پیشین ـ پدید آمده بود. لذا امام (علیه السلام) در اجرای عدالت و مساوات در این جهت با مشکلات جدی مواجه بود.

بنابراین، در مکتب اسلام و در حکومت امام علی (علیه السلام) مال و سرمایه از آن خداست و مردم بندگان خدا هستند، نیازها و حوائج ابتدائی آنان اختلاف بردار نیست. از نگاه امیرمومنان صحابه بودن، تقوا، سبقت در جهاد و... پاداش مادی و دنیوی ندارد. جزا و پاداش این گونه امتیازها اخروی است و نزد خداوند محفوظ است.

حق آموزش و پرورش

یکی از شاخصه های اصلی مکتب حیات بخش اسلام در تکریم انسان توجه ویژه به آموزش و پرورش (تعلیم وتربیت) است؛ به گونه ای که نخستین واژه ای که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وحی می شود،« خواندن» است :

( اقرأ بإسم ربک الذی خلق) [26] ؛ بخوان بنام پروردگارت که جهان را آفرید. ویکی از اهداف بزرگ رسالت و نزول قرآن آموزش و تربیت انسان هاست (لقد من الله علی المؤمنین) [27] ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد، هنگامی که در میان آن ها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آن ها بخواند وآنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد.

آنچه که در هدف بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله شایان توجه است، همگانی و فراگیر بودن تعلیم وتربیت انسان هاست. واین که آموزش و پرورش اختصاص به قشر وگروه خاص ندارد، مخاطبان رسالت پیامبر، همه انسان ها بوده وهستند.

آموزش و پروش رایگان بخشی از حقوقی است که در قرن اخیر، مورد توجه دولت ها قرار گرفته و در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بدان تاکید شده است. [28] اما این مسئله در چهارده قرن قبل مورد اهتمام ویژه مکتب حیات بخش اسلام بوده و در حکومت امام علی (علیه السلام) نیز به عنوان یکی از حقوق اساسی و مسلم مردم به رسمیت شناخته شد:« واما حقکم علیّ... وتعلیمکم کیلا تجهلوا [29] وتأدیبکم کیما تعلموا»؛ [30] و اما حق شما بر من این است که ... شما را تعلیم دهم تا نادان نباشید وتادیب کنم تا که عالم شوید و عمل نمائید.

بنابراین یکی از وظایف حکومت ها در برابر مردم ، در راستای حقوق آن ها و در گرامی داشت شخصیت انسانی آن ها، فراهم آوردن امکانات آموزشی و بستر سازی برای رشد وتعالی فرهنگی آنان است .به همین مبناست که امام (علیه السلام) مبارزه با جهل و نادانی و نشر علم و دانش را وظیفه خود می داند؛ چرا که حضرتش جانشین وخلیفه پیامبری است که یکی از وظایفش تعلیم و تربیت مردم بود.

حق انتقاد، نفی تملّق

تملق و چاپلوسی عارضه ای فرهنگی است که پیامدهای شوم و ناگواری برای جامعه دارد، به ویژه که این عمل در برابر حاکمان و رزمامدارن باشد و ناگوارتر اینکه این رذیله اخلاقی جزو آداب و رسوم و فرهنگ مردم یک جامعه درآمده باشد.

مهم ترین آفت حکومت ها و رهبران ، که از جمله عوامل اصلی عقب ماندگی بسیاری از ملت ها و دولتهاست، ترویج روحیه تملق و چاپلوسی و مدح و ستایش رهبران و زمامداران است. این رذیله اخلاقی باعث می شود تا روحیه نقد وانتقاد، بیان کاستی ها ونارسایی ها از بین برود و هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی ، حق و باطل و... مشتبه شود وجای خود را به یکدیگر دهند و روز به روز بر مشکلات افزوده شود و در نتیجه، جامعه متملقان و چاپلوسان نهایت بهره برداری را بنمایند. این پدیده زشت اثرات مخربی بر نظام، جامعه، کرامت وحرمت انسانی و شخصیت اخلاقی مردم بر جای می گذارد. در جامعه ای که روحیه تملق و ستایش ، جای انتقاد را بگیرد انسانها به آسانی تحقیر شده و عزت نفس آنها به تاراج می رود و عرصه جامعه بر نخبگان و عالمان تنگ می شود و شایسته سالاری از بین می رود فضا برای رشد افراد بی کفایت هموار می شود. در نتیجه جامعه سیر نزول و انحطاط را در پیش می گیرد.

بنابراین، یکی از اهداف و برنامه های مهم حکومتی امام علی (علیه السلام) پاسداری از حرمت و شخصیت انسانی افراد در سایه حذف این رذیله اخلاقی است. به همین دلیل است که امام (علیه السلام) دست به سینه بودن افراد را در مقابل خویش تحمل نمی کرد و همواره سخنی را که موجب تحقیر خود یا بزرگ شماری حاکم به صورت متملقانه را رد می کرد. بعنوان مثال هنگامی که «حرب» پیاده به همراه حضرت به راه افتاد، در حالی که حضرتش سوار بر مرکب بود، او را از این کار منع کرد و فرمود: « برگرد که چنین حرکتی از چونان توئی با چون منی، زمامدار را عامل انحراف خواهد بود و مؤمن را موجب زبونی.» [31]

از نگاه امام علی (علیه السلام) مدح و ستایش حاکمان موجب می شود که آنان دچار توهم شده و جامعه را ایده آل فرض کرده ، از مشکلات ونارسایی ها غافل شده و از عهده وظایفش به خوبی بر نیامده وحقوق مردم پایمال گردد.

امام (علیه السلام) علاوه بر این که این گونه مدح و ثناها را نمی پسندند وآن را متناسب با کرامت و حرمت انسانی نمی داند ، بلکه مردم را تشویق می کند تا به جای تعریف، سخنان حق و تلخ و واقعیت های اجتماعی را بیان کرده و از حضرتش انتقاد نموده و راهکار ارائه دهند تا در اداره امور جامعه مرتکب خطا نشود. [32]

حق مدارا، نفی خشونت

در حکومت امام علی (علیه السلام) انسان از آن جهت که انسان است ، واجد حرمت انسانی و شایسته برخورد کریمانه است. شهروندان حکومت علوی به دور از هر دین وآیین و هر گرایش و سلیقه و جدای از هر مرام و مسلکی، فقط و فقط به خاطر انسان بودن دارای حرمت و ارزشند.

آن حضرت در منشور حکومتی اش خطاب به مالک اشتر می فرماید: « قلب تو را پوششی باید که تار و پودش مهر مردم و دوستی و لطف به آنان باشد و مبادا که مردم را درنده ای خون آشام باشی که خوردنشان را غنیمت بشماری؛ چرا که مردم به تمام ، دو گروه اند. یا در دین برادر تواند ، یا درآفرینش همنوعانت .» [33]

امام (علیه السلام) در این جا یکی از حقوق اساسی شهروندی را اعلام می کند که همان نفی خشونت است. آن حضرت در این خطاب یادآور می شود که مردمی که در حوزه فرمانروایی او(مالک) قرار دارند، در مجموع از دو گروه خارج نیستند و جزو هر یک از این دو گروه باشند، خشونت در حق آن ها ونادیده گرفتن حقوق شهروندی آنان جائز نیست.

این فرمان امام (علیه السلام) به مالک اشتر در برخورد کریمانه با مردم نهایت احترام به حقوق انسانی و حد اعلای رعایت حقوق بشر در حکومت امام علی (علیه السلام) است. [34]

حق آزادی

آزادی وحرمت انسان ها در مکتب حیات بخش اسلام، یکی از طبیعی ترین حقوقی است که خداوند به آنان عطا فرموده است. آزادی جزو گوهره انسانی است و بزرگترین ارمغانی است که جامعه بشری همواره در آرزوی آن بوده است؛ چرا که رشد وتعالی انسان ها همواره در بستر آزادی تحقق یافته است.

از نگاه امام علی (علیه السلام) آزادی با فطرت وسرشت انسان عجین شده وجزو سرمایه های اصلی انسانی وخدادادی است و کسی را یارای سلب آن نیست؛ چرا که آزادی با انسان خلق شده است:« ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا». [35] برده دیگری مباش که خدایت آزاد آفریده است.البته جعل در این جا به معنای خلق است [36] ؛ یعنی آزادی ودیعه ای است الهی که هنگام خلقت، در نهاد وسرشت انسان قرار داده است.

از نظر علی (علیه السلام) بنده غیر خدا بودن با کرامت انسانی منافات دارد ، چرا که انسان ها در انسانیت مشترکند، عبودیت و بندگی فقط در برابر خداست. اساسا یکی از هدفهای پیامبران، چشاندن طعم آزادی و رهایی به مردم است و به همین جهت است که اکثر حامیان وگروندگان پیامبران مردم مظلوم و محروم و مخالفانشان، ستمگران، سلطه جویان و فراعنه بوده اند:« الذین یتبعون الرسول النبی الامی ... ویضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم». [37] همان ها که از فرستاده (خدا) پیامبر امی پیروی می کنند، پیامبری که بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آن ها بود( از دوش آن ها) بر می دارد.

پایان سخن

در نگاه و سیره علی (علیه السلام) حکومت هدف نیست، بلکه ابزاری برای دفاع از حقوق پایمال شده مردم، به ویژه اقشار آسیب پذیر جامعه، مردم محروم و ستم دیده، همان کسانی که علی (علیه السلام) آن یگانه حاکم و زمامدار تاریخ که همواره به یاد آنان بود و حکومت خود را با احترام به حقوق بشر و در راستای احیاء و حفظ کرامت و حرمت انسانی آغاز کرد و در زمان زمامداری خود، اهتمام خود را در اجرای آن گذاشت و در آخرین سفارش های خویش، از رعایت همه جانبه آن دریغ نکرد وسرانجام جان خویش را بر سر آن گذاشت؛« خدا را، خدا را، در خصوص فرودستان، زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران ودردمندانی که دردشان را هیچ چاره ای نیست، چه در میان این قشر کسانی به دریوزگی کشیده می شوند وکسانی با نیاز آبروداری می کنند. پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خدا برایشان تعیین کرده است و تو را به رعایتش فرمان داده است.» [38]

محمد حسین باقری