وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام روایت می کنند که به حواریونشان فرمودند: «تحببوا الی الله و تقرّبوا عليه ».[1] این چند روزی که در دنیا هستید بیایید خود را محبوب خدا کنید و خود را به مقام قرب حضرت او برسانید. معلوم می شود که محبوبیت و مقرّب شدن انحصاری نیست. اگر انحصاری بود انبیا خدا مردم را به این دو حقیقت دعوت نمی کردند. محبوب شدن و مقرّب شدن هم راه دارد. راهش را قرآن کریم ترسیم کرده، روایات و اخبار هم در این زمینة بسیار با ارزش مردم را راهنمایی فرموده اند. برای نمونه برایتان عرض می کنم.

آنهایی که محبوب خدایند

در آیات قرآن که دقّت می کردم، دیدم خدای متعال به ده گروه اعلام محبّت فرموده، یعنی صریحاً و علنی فرموده من عاشق و علاقه مند و دوستدار اینها هستم. زیبایی کار قرآن مجید این است که این ده طایفه را با صفات مثبت ستوده، تعریف کرده و به عبارت ساده تر علّت محبّت خدا را به آنها بیان کرده است. خدا هم به کسی محبّت پیدا کند، علاقه مند شود، دوستدار کسی شود، رحمتش را، فضلش را، احسانش را، غفرانش را، عفوش را به طوری که از آیات قرآن استفاده می شود، خرج او می کند. اینقدر هم در این زمینه مسائل مهمی مطرح است در قرآن و روایات که واقعاً انسان خودش را در مقابل یک دریای بی ساحل می بیند. اهل دل، در تاریخ زندگیشان که در رأس آنها انبیا و ائمة طاهرین علیهم السلام هستند، از خدا می خواستند که در قیامت برای یک بار آنها را مورد عتاب قرار ندهد. حالا تلخی عتاب را آنها درک می کردند، که وجود مقدّسی مثل پروردگار عالم که هر نوع لطفی را در حق هر انسانی دارد، بیاید روز قیامت انسان را یک بار مورد عتاب قرار دهد که تو از همة سرمایه های لطف من بهره مند بودی، در هشتاد سال عمرت در فلان لحظه برای چه از من غافل شدی؟ این یک کیفیت عتاب. خب کمترین عذاب برای چه مقدار گناه است؟ امام چهارمعلیه السلام در گفتارشان دارند، فقط به خاطر یک گناه معمولی نه کبیره، به خاطر یک گناه معمولی، اینها فقط عظمت معرفت اینها را به حقایق نشان می دهد، می گوید به خاطر یک گناه معمولی اگر عمر روزگار مرا زنده بدارد، آب خوردن مرا به انواع مواد متعفّن مخلوط کند و نان من را با خاکستر سوخته مخلوط کند، بدترین لباس خشن را به من بپوشاند و درِ حلّ همة مشکلات را به روی من ببندد، جبران آن گناهی که نسبت به تو کردم نخواهد شد. نسبت به عظمت تو، آقایی تو، الطاف تو، محبّت های تو، آن وقت یک نفر در این همه طوفان، در این همه غفلت، میان این همه گناه و گناهکار، بیاید خودش را محبوب خدا کند. فکر کنید این محب با این محبوب چه خواهد کرد؟ چه معامله ای خواهد کرد؟ من الآن متحیّرم کدام نقطة برخورد این محب را به محبوب برایتان بگویم. یک نمونه اش را از متن قرآن می گویم. سورة مبارکة رعد؛ لحظة اوّلی که محبوبان وارد محشر می شوند، چه محشری؟ اوّل باید اینها را ارزیابی کرد تا ارزش برخورد محب را به محبوب فهمید. اصلاً این ارزیابی امکان درک کردن و احساس کردنش نیست. محشر کجاست؟ آن جایی است که دارای فزع اکبر است. یعنی ترسی عارض اهل محشر می شود که از آن ترس شدیدتر امکان ندارد. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرمایند: اهل محشر اگر به اندازة کف پا جا پیدا کنند بایستند که عرق بدن ها تا زیر چانة شان دارد غل غل می کند آدم های راحتی هستند، اگر جا پیدا کنند. آن وقت قرآن می گوید: اینان در آن گیر و دار فزع اکبر، حرارت زمین، عرق غل غل زن تا کنار چانه، وقتی وارد می شوند، «والملائکة يدخلون عليهم من کل باب».[2]فرشتگان من از پیش رو، پشت سر، دست راست، دست چپ، بالای سر، به امر من وارد بر آنها می شوند، اوّلین حرفی که فرشتگان به آنها می زنند این است: «سلام عليکم».[3]این سلام، سلام لفظی نیست. سلام قیامت یعنی امنیت، آرامش، راحتی، رفاه، لذّت. سلام بر شما، یعنی امنیت برای شماست، رفاه، شادی، دلخوشی، برای چه؟ «بما صبرتم».[4]به خاطر اینکه شما در دنیا وجود خودتان را در دین داری به هر قیمتی که بود نگه داشتید. طناب خیلی انداختند، نرفتید. زنجیر خیلی انداختند، نرفتید، پول خیلی نشانتان دادند، نرفتید. اسباب شهوت خیلی نشانتان دادند نرفتید. مقام خیلی نشانتان دادند، نرفتید. چون دیدید رفتن همان و از دست دادن دین همان. «سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».[5] نیکوست این خانة آخرت برای شما. یعنی شما فزع اکبر ندارید. حرارت ندارید. گرمای هوا ندارید. جا تنگی ندارید. حالا این «بما صبرتم».[6]را جلد دوم کتاب با عظمت کافی این جور نقل می کند: فرشتگان از همه طرف به آنها اعلام امنیت می کنند، راه می افتند طرف بهشت. نه جاده شان به بهشت طولانی است که بخواهند سالها و ماهها و هفته ها بروند و نه قدمشان کُند است که یک جاده کوتاه را با تأنّی حرکت کنند. قدم اوّل را که بر می دارند دم در بهشتند. زمین زیر پایشان رد می شود، نمی دانم. بهشت را به محضر مبارکشان می آورند، نمی دانم. «و اذا الجنة ازلفت».[7] نمی دانم. سرعت در وجودشان شدید است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: زمان بیرون آمدن از قبر تا رسیدن به بهشت از زدن صاعقه از ابر و خاموش شدن کمتر است. بالاخره این از آثار محبّت خداست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: یک گروه از ملائکه دم در بهشت جلویشان را می گیرند. کجا؟ اینجا پنج تا دادگاه دارد که در روایات بر اساس آیات قرآن بیان شده است. کجا؟ هیچ دادگاهی را ندیده، هیچ قاضی را ندیده، هیچ ورقی از پرونده تان را کسی ندیده، کجا؟ چه کسی هستید؟ جواب می دهند: ما همان هایی هستیم که هر بندی به گردن ما انداختند برای اینکه ما را از مدار دین بیرون ببرند، بند را پاره کردیم و انداختیم گردن خودشان. فرشتگان، کنار می روند و با احترام می گویند حق شماست. این بهشت شایستة شماست. برویم سراغ قرآن ببینیم راه محبوبیتی که قرآن پیشنهاد می کند چیست؟ آیات در سورة مبارکة آل عمران است، بعد از آن هم فکر می کردم یکی از این آیات را که بخواهم برایتان توضیح دهم، عمقی توضیح دهم، خواندن و شنیدن این آیات آدم را مست می کند، اگر آدم برسد به حقایقی که در این آیات است، در قیامت چه حالی به او دست می دهد، خدا می داند. «واطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون ».[8] خدا را اطاعت کنید، پیامبر را اطاعت کنید برای این که به رحمت برسید. برادران اهل علم می دانند «لعل» در سخن عرب در جملة مثبت به معنی شاید نیست. معنی یقینی دارد. بعضی از بزرگترین ادیبان عرب هم «لام» سر «عل» را که شده «لعل»، «لام» سببیت می دانند. ترکیب آیه هم مثبت است. یعنی ادات نهی مثل «لیس، لا، ما» در آیه نیست. از خدا اطاعت کنید. نسخة خدا هم قرآن است. از پیامبر اطاعت کنید، برای چه؟ برای اینکه به رحمت خدا برسید. یعنی راه رسیدن به رحمت خدا اطاعت از خدا و پیامبر است. به یک کشاورزی گفتم: از خدا اطاعت می کنی؟ درآمدش هم کم نبود. گفت: نه. در امر کشاورزی در اطاعت از خدا وقتی محصولاتم را درو می کنم، لنگم. می گفت نمی دانم چه کار کنم. گفتم: خب اطاعت کن. گفت: آخه وقتی گندمها، جوها و چغندرها را درو می کنم، می بینم سیصد میلیون تومان است. آن وقت می گویند زکات بده. من می خواهم زکات این گندمها و جوها را بدهم، حدود هشتاد میلیون تومان می شود. خمس چغندرها را بدهم، کم کم سالی که محصول چغندر خوب است، شصت میلیون باید خمس بدهم، پایم جلو نمی رود. خیلی راحت گفت: من مطیع خدا نیستم. گفتم: جهنّم را چه کار می کنی؟ گفت نمی دانم. گفتم خب بدان می روی جهنّم. قرآن مجید می گوید: اطاعت خدا را تکه تکه نکنید که بگویی نمازش خرجی ندارد، می خوانم. خمسش را چون باید پول بدهم نمی دهم. روزه اش چون خرجی ندارد می گیرم، زکات چون باید پول بدهم نمی دهم. اگر می خواهی مطیع خدا باشی با خدا صاف باش. همه جا مطیع خدا باش. این قطعه قطعه کردن اطاعت کار بسیار زشتی است. پروردگار عالم یهودیان را در قرآن سرزنش می کند به خاطر قطعه قطعه کردن احکام الهی که نشستند احکام را ارزیابی کردند. گفتند این مقدار خرجی ندارد، انجام می دهیم. این مقدار که خرج دارد دور می ر یزیم. «نَبَذَ».[9]، احکام مرا دور ریختند. خدا را همه جا و در همه چیز اطاعت کنید. رسول خدا را همه جا و در همه چیز اطاعت کنید. چه قدر پیامبر اصرار کرد بعد از مرگ من اگر می خواهید گمراه نشوید به قرآن و اهل بیت من مراجعه کنید. الآن بیش از یک میلیارد مسلمان اصلاً کاری به کار اهل بیت ندارند. نه یک مسأله از آنها عمل می کنند. نه یک حکمی از آن عمل می کنند. نه به فقه آنها عمل می کنند. هیچ کاری به اهل بیت ندارند. خب این که نشد اطاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. «لعلکم ترحمون».[10] تا مورد رحمت قرار بگیرید. می خواهید دستتان به رحمت خدا برسد؟ از خدا و پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم اطاعت کنید. یک کسی یک وقت درِ باغش باز بود، باغ آبادی هم داشت. رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم آمدند رد بشوند، صاحب باغ بین مدینه و قبا، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعارف کرد. گفت: آقا یک قدمی در این باغ ما بگذار. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم وارد باغ شد. یک چشمة آبی در آن باغ بود. خب مدینه از نظر آب مشکلی ندارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یک نگاه به آن چشمة آب کردند. فرمودند من در این چشمه تجدید وضو کنم. از آب آن چشمه وضو گرفتند. صاحب باغ هم از خوشحالی داشت دق می کرد. قدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وضو گرفتن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، پیش خودش گفت صد برابر قیمت این باغ را به من بدهند، یک درختش را نمی فروشم. این باغ دیگر برکت گرفت. گذشت، خودش یک روز صبح، بعد از نماز صبح، آمد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، گفت: آقا می خواهم این باغی که آمدید در آن قدم گذاشتید، وضو گرفتید، هدیه کنم به شما. فرمودند من نمی خواهم. برادرانم انبیاء خدا نسبت به کل ظواهر دنیا یک روح بسیار آرام و بی قیدی داشتند. خودش پرسید، گفت چه کار کنم؟ فرمودند: دیشب یک آیه به من نازل شده، به این آیه عمل کن؛ «أنفقوا من ما جعلکم مستخلفين فيه».[11] آن چیزی که اضافه دارید در راه خدا انفاق کنید. گفت: یا رسول الله، واقعاً هم این باغ در زندگی من اضافه است. تمام درآمدش می ماند. من به این آیه بخواهم عمل کنم چه کار کنم؟ فرمودند: قوم و خویش فقیر دارید؟ گفت: بله دارم. گفت: بده به آنها. گفت: چشم. این راه رسیدن به رحمت خداست. خدا نکند در باطن انسان قید و بندهایی باشد که وقتی خدا و پیامبر از انسان اطاعت بخواهند، امتناع از اطاعت کنیم. این بدترین بیماری است. یعنی بیماری ای که ابلیس را برای ابد دچار لعنت خدا کرد. خب در این آیه دو مسأله بود. «اطيعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون. سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين».[12]بشتابید، عجله کنید، بدوید به جانب آمرزش خدا و بهشت که پهنای آن پهنای آسمانها و زمین است. مساحت آسمانها برای کسی تا به حال روشن شده است؟ نه، تا ده هزار سال دیگر روشن می شود؟ قطعاً نه. تا قیامت روشن می شود؟ نه. مساحت آسمانها و زمین، مگر به این راحتی است، به این سادگی است. ستاره ای است به نام ولگا، که خیلی هم با منظومة ما فاصله ندارد. یعنی دیوار به دیوار منظومه است. کسی بخواهد نزد آن ستاره برود و برگردد ثانیه ای سیصد هزار کیلومتر برود، یک میلیون و ششصد هزار سال می کشد که برود و برگردد. دیوار به دیوار ماست. من چند بار مقالات دانشمندان را راجع به این ستاره نگاه کردم. از بس برایم جالب بود. این ستارة دیوار به دیوار ما نوشتند اگر خورشید، مریخ، زمین، زهره، عطارد، زحل، اورانوس، نپتون، پولوتون را که آخرین ستارة منظومة ماست که هشتاد و سه سال یک بار دور خورشید می گردد، چون فاصله اش زیاد است این مجموعه را بدون این که کوچک کنند، خودش را بردارند ببرند، یک گوشة این ستاره جا می گیرد. و از این ستاره در این راه شیری تا حالا صد میلیون عدد شماره کردند، در کهکشان یعنی همین راه شیری. از این کهکشان الآن هم صحبت پانصد میلیون عدد است. به جانب این بهشت که پهنایش، پهنای آسمانها و زمین است، بشتابید. اما بندگان من، من این مغفرت و این بهشت را «اعدت للمتقين».[13]داده ام برای اهل تقوا آماده کنند. خب متّقین چه کسانی هستند؟ «الذين ينفقون فی السراء و الضراء».[14]آنانی هستند که هنگام دارایی و تنگدستی انفاق می کنند. اخلاق انفاق دارند. کاری به این ندارند که پول دارند یا ندارند. دارند انفاق می کنند، کم هم دارند انفاق می کنند. «و الکاظمين الغيظ».[15] نمی گوید عصبانی نمی شوند. ولی می گوید وقتی عصبانی می شوند خشمشان را فرو می خورند. «و العافين عن الناس».[16] گذشت می کنند، آنجایی که جای گذشت است. «و الله یحب المحسنین».[17] من عاشق مردم محسن هستم. محسن کیست؟ مطیع خدا، پیامبر، شتاب کننده به مغفرت، شتاب کننده به بهشت، انفاق کننده در دارایی و نداری، فرو برندة خشم، گذشت کنندة از مردم. هفت تا شد.

« هفت شهر عشق را عطار گشتما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ».[18]

این راه محبوبیت. از عدم محبوبیت تا محبوبیت هفت قدم است. در قرآن هم ترسیم شده است.«برحمتک يا أرحم الراحمين»

حجه الاسلام و المسلمین انصاریان