دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جایگاه واژه‌سازی و نهادسازی در تاسیس تمدن بزرگ اسلامی

یكی از مهم­ترین اندیشه­‌های راهبردی آیت الله العظمی خامنه­‌ای (مد ظله العالی) را باید مراحل ۵ گانه تكاملی انقلاب اسلامی یعنی تحقق انقلاب اسلامی، تاسیس نظام اسلامی، تشكیل دولت اسلامی، تحقق جامعه اسلامی و تشكیل تمدن بزرگ اسلامی دانست. بررسی ارتباط بیداری اسلامی با تمدن اسلامی در اندیشه ایشان روشن می سازد كه غایت ایجابی بیداری اسلامی همان تشكیل تمدن بزرگ اسلامی...
No image
جایگاه واژه‌سازی و نهادسازی در تاسیس تمدن بزرگ اسلامی

محمد مهدی سالاری 

چكیده

یكی از مهم­ترین اندیشه­‌های راهبردی آیت الله العظمی خامنه­‌ای (مد ظله العالی) را باید مراحل ۵ گانه تكاملی انقلاب اسلامی یعنی تحقق انقلاب اسلامی، تاسیس نظام اسلامی، تشكیل دولت اسلامی، تحقق جامعه اسلامی و تشكیل تمدن بزرگ اسلامی دانست. بررسی ارتباط بیداری اسلامی با تمدن اسلامی در اندیشه ایشان روشن می سازد كه غایت ایجابی بیداری اسلامی همان تشكیل تمدن بزرگ اسلامی و بعبارت دیگر امت واحده اسلامی است. و این الگوی ۵ مرحله‌ای را می توان قدر مشترك مسیری دانست كه تمامی كشورهای انقلابی اسلامگرا باید طی كنند. پیچیده­‌ترین قسمت این مسیر، مرحله تشكیل دولت اسلامی و گذار از آن به جامعه اسلامی است. با آنكه انقلاب اسلامی ایران خود هنوز در ابتدای عبور از این مراحل حساس است، اما بررسی تجربه انقلاب اسلامی در این مرحله و مكانیزمی كه برای عبور از این مرحله انتخاب كرده است موضوع اصلی مقاله حاضر است. این مكانیزم همان چیزی است كه در اندیشه آیت الله خامنه­‌ای "واژه­‌سازی و نهادسازی" نام گرفته است.  بررسی چیستی این مكانیزم و اركان آن و چگونگی شكل­‌گیری دولت اسلامی و جامعه اسلامی با استفاده از این مدل،  همچنین بررسی تجربه انقلاب اسلامی در این زمینه و جایگاه اندیشه­‌های آیت­ الله خامنه­‌ای در پیشبرد این فرآیند موضوع اصلی مقاله حاضر است. بررسی ظرفیت انقلاب­های منطقه برای استفاده از این مكانیزم و بومی­‌سازی این مدل در هر كشور موضوعی دیگری است كه در بخش انتهایی این مقاله به آن خواهیم پرداخت.

مراحل تكاملی انقلاب اسلامی، مفهوم­پردازی، واژه­سازی، نهادسازی، گفتمان‌سازی تشكیل امت واحده اسلامی؛ آرمان انقلاب اسلامی انقلاب كبیر اسلامی ایران  مانند هر تحول عمیق اجتماعی در پی تحقق اهداف و آرمانهای خاص به خود بوده است. شناخت این آرمانها و اهداف كار پیچیده­ای نبوده و برای فهمیدن آن كافی است كه به اندیشه رهبران انقلاب اسلامی یعنی امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه­ای(مد ظله العالی) مراجعه نمود. همچنین می‌توان به مهم‌ترین اسناد ملی ایران یعنی قانون اساسی و نیز سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ جمهوری اسلامی ایران مراجعه نمود.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره اهداف تشكیل حكومت اسلامی صراحتا از "تشكیل جامعه نمونه اسلامی" و "تشكیل امت واحده جهانی" نام برده شده است.

"حكومت از دیدگاه اسلام‌، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه‌گری‌فردی یا گروهی نیست بلكه تبلور آرمان سیاسی ملتی همكیش وهمفكر است كه به خود سازمان می‌دهد تا در روند تحول فكری وعقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حركت به سوی الله)بگشاید. ملت ما در جریان تكامل انقلابی خود از غبارها وزنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزه‌های فكری بیگانه خود راپاك نمود و به مواضع فكری و جهان‌بینی اصیل اسلامی بازگشت واكنون بر آن است كه با موازین اسلامی جامعه نمونه (اسوه‌) خود را بنا كند. بر چنین پایه‌ای‌، رسالت قانون اساسی این است كه‌زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد و شرایطی را به وجودآورد كه در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش‌یابد.قانون اساسی باتوجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران كه حركتی‌برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستكبرین بود، زمینه تداوم این‌انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم می‌كند بویژه در گسترش‌روابط بین‌المللی‌، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی می‌كوشد تاراه تشكیل امت واحد جهانی را هموار كند (ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون) و استمرار به مبارزه در نجات ملل محروم وتحت ستم در تمامی جهان قوام یابد."[۱]

در چشم‌انداز ۱۴۰۴ جامعه مطلوب ایرانی اینگونه تصویر شده است:

"در چشم‌انداز بيست‌ساله، ايران كشوری است توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هويت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بين‌الملل."[۲]

همچنین در اندیشه رهبر كبیر انقلاب اسلامی از همان اوان انقلاب اسلامی می‌توان ترسیم حكومتی مبتنی بر عدالت، استقلال، آزادی و معارف اسلامی  و همچنین جهت‌گیری‌های جهانی اسلامی  را مشاهده نمود.

" ما امیدواریم كه با هم[با]پیوستگی به هم بتوانیم این طاغوتها را تا آخر از بین ببریم و به جای او یك حكومت عدل اسلامی؛ كه مملكت ما برای خودمان باشد و همه چیز ما به دست خودمان باشد. ما می‌خواهیم كه سرنوشت ما را خودمان تعیین كنیم نه سفارت امریكا و سفارت شوروی. ما می‌خواهیم كه مملكت خودمان را خودمان تعمیر كنیم نه یهودیها و اسرائیل. ما می‌خواهیم مملكتمان را آزاد كنیم؛ اختناق در مملكت ما نباشد. ما می‌خواهیم ارتش ما آزاد باشد؛ اسرائیل در آن تصرف نكند، امریكا در آن تصرف نكند."[۳]

"ما اسلام را می‌خواهیم كه اسلام آزادی به ما بدهد، نه آزادی منهای اسلام. آنها استقلال منهای قرآن را می‌خواهند، ما قرآن را می‌خواهیم. ما اگر تمام آزادیها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند، نمی‌خواهیم. ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن، ما بیزار هستیم از استقلال منهای اسلام"[۴]

"از اول مبارزات، قضایای لبنان و فلسطین جزء مقاصد اصلی ما بوده است و از مسائل ایران جدا نبوده است. به طور كلی، مسلمان نباید تنها نظرش[به]طایفه‌ای از مسلمانان باشد... من به شما اطمینان می‌دهم كه مسائل ما از شما جدا نیست. ولی شما خوب می‌دانید كه امریكا و عوامل داخلی‌اش یك لحظه ما را آرام نگذاشتند. لذا، اگر ما به شما كمك شایانی نكردیم، چون گرفتار این جنایتكاران هستیم. ما لبنان را از خودمان می‌دانیم. شیعیان لبنان و ایران و مسلمانان همۀ جهان یكی هستند. ما امیدواریم تا وحدت خودمان را حفظ نماییم."[۵]

از نظر اندیشمند محترم معاصر دكتر موسی نجفی " نظام­سازی" و "تمدن­سازی" اسلامی را  می­توان به وضوح در اندیشه انقلاب اسلامی و امام خمینی رویت نمود.[۶]

از سوی دیگر آیت الله خامنه­ای نیز از همان ابتدای دوران رهبری خود تا امروز بارها و بارها بر همان اهداف انقلاب اسلامی كه از زبان رهبر كبیر انقلاب مطرح شده­اند تصریح داشته­اند. در اولین مرحله و در همان روزهای آغازین رهبری، ایشان پایبندی و وفاداری خود به آرمانهای امام خمینی را اعلام داشتند.

"اگر ما امام را دوست داريم بايد راه و درس او را زنده نگهداريم و هدفهايش را، هدفهاى حقيقى و اصلى انقلاب به حساب آوريم و به سمت آنها حركت كنيم و هدف ديگرى از خودمان درست نكنيم. هدفهاى امام(ره) مشخص و روشن است و احتياج به كار زياد ندارد."[۷]. 

و در مرحله بعد ایشان وارد مرور، جمعبندی، منقح­سازی و حتی بازتولید اهداف انقلاب اسلامی شدند.

" خطوط اصلى جامعه‌ى مطلوب، يعنى استقرار شريعت اسلامى كه متضمن عدل اجتماعى و استقلال سياسى و استغناى اقتصادى و رشد علمى و اخلاقى است، در منظر همگان قرار گرفت و شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» كه به معناى تبديل واقعى و همه‌جانبه‌ى بنيانهاى زندگى جاهلى به بنيانهاى اسلامى است، مطرح گرديد."[۸]

"هدف ملت ايران - كه از هر كسى كه سؤال مى‌كرديم، به زبانهاى گوناگون اين هدف را مى‌گفت - اين بود كه بتواند در سايه‌ى اسلام، استقلال و آزادى به دست بياورد."[۹]

" هدف انقلاب عبارت بود از ساختن يك ايرانى با اين خصوصياتى كه عرض ميكنم: مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنيت، متدين و بهره‌مند از معنويت و اخلاق، پيشرو در مسابقه‌ى جامعه‌ى عظيم بشرى در علم و بقيه‌ى دستاوردها، برخوردار از آزادى با همه‌ى معانى آزادى. آزادى فقط آزادى اجتماعى نيست - اگرچه آزادى اجتماعى، يكى از مصاديق مهم آزادى است - هم آزادى اجتماعى مورد نظر است، هم آزادى به معناى رها بودن و آسوده بودن و آزاد بودن كشور از دست‌اندازى بيگانگان و استيلاى آنها - كه گاهى كشور بظاهر مستقل هم هست، اما زير نفوذ است - و هم آزادى معنوى، كه آن رستگارى انسان و تعالى اخلاقى انسان و عروج معنوى انسان است، كه هدف اعلى‌، اين است. همه‌ى كارها مقدمه براى تكامل انسان و عروج انسانى است. اين بايد در جامعه‌ى اسلامى خود را نشان بدهد."

بنابراین از نظر ایشان اولین آرمان انقلاب اسلامی عبات است از تشكیل جامعه­ای با ویژگی­ها و مختصات اسلامی.

گام بعدی عبارت است از تسری این ویژگی­ها و خصوصیات به سایر جوامع اسلامی و حتی بشری. اعلام این هدف را نیز از همان روزهای ابتدایی رهبری ایشان می­توان ملاحظه نمود.

"ما بحث آينده‌ى بلندمدت نظام اسلامى را مى‌كنيم. شما در ذهنتان چهل سال بعد را تصوير كنيد و ببينيد كه جمهورى اسلامى در آن سالها چگونه بر تمام دنياى ظلمانى مادّى آن روز پرتو خواهد افكند؛ «الم تر كيف ضرب‌اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى‌السّماء تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها». دل مؤمن، به كمتر از اين پيشرفت قانع نيست؛ «من ساوى يوماه فهو مغبون»امسالمان با سال گذشته نمى‌تواند مثل هم باشد؛ بايد جلوتر رفته باشيم. پس شما چهل سال ديگر را در نظر بگيريد و ببينيد جمهورى اسلامى چه هويت درخشانى ايجاد كرده و چه خيمه‌ى عظيمى بر فراز فكر و ذهن بنى‌آدم در سرتاسر جهان زده است."[۱۰]

"مسئله فقط ايران هم نبود؛ ايران به عنوان يك الگو براى جوامع اسلامى در درجه‌ى اول، و همه‌ى جوامع بشرى در درجه‌ى بعد، مورد نظر بود. ما ميخواستيم اين جامعه را با اين خصوصيات بسازيم - ما يعنى ملت ايران، انقلاب ايران، انقلابيون ايران؛ منظور، شخص بنده و چند نفر ديگر نيست - و آن را بگذاريم جلوى چشم آحاد بشر و امت اسلامى؛ بگويند اين است كه هم مطلوب اسلام است، و هم ميسور مردم اين روزگار است. اينجور نباشد كه خيال كنند بله، اين مطلوب هست، اما ميسور نيست."[۱۱]

اما مبحث اساسی كه ایشان طرح نموده­‌اند فرآیند تحقق این اهداف است. این فرآیند عبارت است از مراحل پنجگانه انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت امت واحده یا تمدن اسلامی. در این فرآیند، پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها ابتدای راه بلكه آسان ترین مرحله به شمار می­رود. در این دیدگاه انقلاب اسلامی مرحله دگرگونی بنیادی جامعه طاغوتی و نقطه آغاز حركت آن به سمت اقامه اسلام در جامعه است.

"ما مى‌خواهيم آن نظامى، آن تشكيلاتى و آن حكومتى را كه بتوان اين هدفها را در آن محقّق كرد، به وجود آوريم. اين يك فرآيند طولانى و دشوارى دارد و شروعش از انقلاب اسلامى است."[۱۲]

"فرآيند تحقّق هدفهاى اسلامى، يك فرآيند طولانى و البته دشوارى است. به طور نسبى انسان به آن اهداف نزديك مى‌شود؛ اما تحقّق آنها، بسيار طولانى است. قدم اوّل كه پُرهيجانتر و پُرسروصداتر از همه است، ايجاد انقلاب اسلامى است. كار آسانى نبود؛ ليكن اين آسانترين است" [۱۳]

مرحله بعد هماهنگ­سازی ساخت كلی و پی­ریزی هندسه كلی نظام اسلامی كه تجلی آن نیز در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.

" قدم بعدى، ترتّب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است؛ يعنى ايجاد نظام اسلامى، كه گفتيم نظام اسلامى، يعنى هندسه‌ى عمومى جامعه، اسلامى بشود؛ كه اين هم شد. "[۱۴]

" انقلاب كه تحقّق پيدا كرد، بلافاصله بعد از آن، تحقّق نظام اسلامى است. نظام اسلامى، يعنى طرح مهندسى و شكل كلّى اسلامى را در جايى پياده كردن. مثل اين‌كه وقتى در كشور ما نظام سلطنتىِ استبدادىِ فردىِ موروثىِ اشرافىِ وابسته برداشته شد، به جاى آن، نظام دينىِ تقوايىِ مردمىِ گزينشى جايگزين مى‌شود؛ با همين شكل كلّى كه قانون اساسى برايش معيّن كرده، تحقق پيدا مى‌كند؛ يعنى نظام اسلامى. "[۱۵]

مرحله پس از نظام­سازی، تشكیل دولت اسلامی است. این مرحله در اندیشه­های آیت الله خامنه‌ای از دو ركن برخوردار است. نخست انطباق اخلاق و رفتار و منش كارگزاران و و ویژگی­های مسئولان با ارزشهای اسلامی.

" بعد از آن‌كه نظام اسلامى پيش آمد، نوبت به تشكيل دولت اسلامى به معناى حقيقى مى‌رسد؛ يا به تعبير روشن‌تر، تشكيل منش و روش دولتمردان - يعنى ماها - به گونه‌ى اسلامى؛ چون اين در وهله‌ى اول فراهم نيست؛ بتدريج و با تلاش بايد به وجود آيد. مسؤولان و دولتمردان بايد خودشان را با ضوابط و شرايطى كه متعلق به يك مسؤول دولت اسلامى است، تطبيق كنند. يا چنان افرادى - اگر هستند - سر كار بيايند؛ يا اگر ناقصند، خودشان را به سمت كمال در آن جهت حركت دهند و پيش ببرند. اين مرحله‌ى سوم است كه از آن تعبير به ايجاد دولت اسلامى مى‌كنيم. "[۱۶] " قدم بعدى - كه از اينها دشوارتر است - ايجاد دولت اسلامى است. دولت نه به معناى هيأت وزيران؛ يعنى مجموعه‌ى كارگزاران حكومت؛ يعنى من و شما. ما بايد به معناى واقعى كلمه، در درون اين نظامِ اسلامى، اسلامى شويم. اين مشكلتر از مراحل قبلى است.

ما مسؤولان بايد خود را بسازيم؛ مرتّب با خود كلنجار برويم؛ يكديگر را به حق وصيت كنيم؛ يكديگر را ارشاد كنيم؛ مثل آينه‌اى در مقابل يكديگر، عيوبمان را صادقانه به هم نشان دهيم؛ بنا را بر رفع عيب بگذاريم و خود را روزبه‌روز بهتر كنيم. هر كس هم كه جديداً مسؤوليت را بر عهده مى‌گيرد، با اين نيّت و با اين هدف مسؤوليت را قبول كند كه مى‌خواهد براى خدمت به مردم، يك انسان صالح شود. آن‌وقت مى‌شود تشكيل دولت اسلامى."[۱۷]

ركن بعدی دولت اسلامی عبارت است از اینكه علاوه بر ویژگی­های كارگزاران، روشها و ساختارهای اداره كشور نیز كه بنا است كارگزاران نظام در قالب این ساختارها و روشها به ارائه خدمت به مردم بپردازند نیز اسلامی شوند.

"منظور از دولت اسلامى اين است كه بر اساس آنچه كه در دوره‌ى تعيين نظام اسلامى به وجود آمد، يك قانون اساسى درست شد؛ نهادها و بنيانهاى اداره‌ى كشور و مديريت كشور معين شد. اين مجموعه‌ى نهادهاى مديريتى، دولت اسلامى است. در اينجا منظور از دولت، فقط قوه‌ى مجريه نيست؛ يعنى مجموع دستگاه‌هاى مديريتى كشور كه اداره‌ى يك كشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره كننده‌ى كشور."[۱۸]

"دولت اسلامى، يعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ايجاد آن جامعه‌ى اسلامى."[۱۹]

این ركن از تشكیل دولت اسلامی از آن جهت مهم است كه ساختارها و روشها در حقیقت روابطی هستند كه كارگزاران درون آن روابط با یكدیگر در تعامل بوده و عمل می­كنند و اگر حالتی را تصور كنیم كه در آن حالت كارگزاران دارای ویژگی­های اسلامی بوده اما روشها و ساختارها برآمده از الگوهای سكولار باشند، عملا این اقتضائات روابط و الگوهای سكولار است كه خود را بر آرمانها و مطلوبیتهای نیروهای اسلامگرا تحمیل می­كند و آنان را در چهارچوبهای تحمیلی خود محدود می­سازد. در اینصورت عملا نهادها و ساختارهای نظام با نوعی تضاد درونی و دائمی بین نیروهای اسلامگرا و الگوهای سكولار مواجه خواهد بود. تضادی كه یا به سرخوردگی، استحاله و یا حذف نیروهای اسلامگرا منجر خواهد شد و یا به تغییر روابط و الگوهای نظامات و نهادهای اداره نظام توسط نیروهای اسلامگرا و تحول­خواه.

جمهوری اسلامی ایران نیز در سه دهه ابتدایی عمر خود عملا با این چالش و تضاد جدی مواجه بوده است. البته در این تضاد معمولا این نیروهای تكنوكرات و مدرن بوده­اند كه بر نیروهای انقلابی فائق آمده و موفق شده­اند كه اقتضائات سازمانهای مدرن را بر آرمانهای انقلابی و اسلامی تحمیل نمایند. از سوی دیگر نیروهای انقلابی نیز تجربیات نسبتا موفقی در نهادسازی­های جدید داشته­اند. نقطه اوج تفوق تفكرات مدرن و تكنوكرات  و به تبع آن بسط الگوها و روشهای مدرن در اداره دولت را باید در برنامه­های سوم و چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران جستجو نمود. تا جایی كه در مبانی نظری برنامه چهارم توسعه صراحتا  به نیروهای انقلابی و اسلامخواه لقب روایاپرداز و بنیادگرا داده شد:

"در جمهوری اسلامی ايران هر گاه تصميم گرفته شده كه برنامه توسعه‌ای تدوين و نگارش نمايند، همه رؤياپردازان رمانتيك و يا بنيادگرايان بلافاصله، يا به ياد آرمان های خيالی درازمدت افتاده و يا به ستيز داخلی- منطقه ای- بين المللی روی آورده اند و تلاش نموده اند مقولاتی نظير مبارزه با غرب، مبارزه با امريكا،‌ نابودی اسرائيل، جهانی بودن قدرت جمهوری اسلامی،‌ ضد هژمونی بودن جمهوری اسلامی و غيره را در برنامه بگنجانند و از اين رو، برنامه تبديل به شير بی يال و دمی گشته كه كارايی پایين تر از قدرت منطقه ای را پيدا كرده است." [۲۰]

نكته جالب توجه دیگر نیز اینجا است كه تا پیش از این دوران تاكید آیت الله خامنه­ای را بیشتر در مورد ویژگی­های مدیران و كارگزاران نظام اسلامی مشاهده می­كنیم؛ اما تقریبا همزمان با برنامه چهارم توسعه و پس از آن تاكیدات ایشان متوجه الگوها و روشهای اداره كشور نیز می­شود تا جایی كه مطالبه مهم "الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" در اندیشه­های ایشان جایگاه بسیار مهمی پیدا می­كند. همانگونه نیز كه مشاهده شد سخنان ایشان درباره دولت اسلامی كه بر ویژگی­های مدیران تاكید داشت به ابتدای دهه ۸۰ شمسی بر می­گردد اما در آخرین سخنانی كه توسط ایشان درباره مراحل پنجگانه تشكیل تمدن یزرگ اسلامی ایراد شد، ایشان بر سازوكارها و الگوها تاكید دارند.

"دولت اسلامى، يعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ايجاد آن جامعه‌ى اسلامى."[۲۱]

اما تشكیل دولت اسلامی مقدمه­ای است برای ایجاد جامعه‌ای آرمانی با ویژگی­های اسلامی كه در قبل ذكر شد. این جامعه نیز به نوبه خود بوسیله الگوسازی‌­اش در عرصه­‌ها و ساحات مختلف زندگی بشری زمینه‌­ساز تشكیل امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلامی خواهد بود.‌

در جمع‌بندی این مبحث، نكات ذیل را درباره اهداف انقلاب اسلامی از نظر آیت الله خامنه­‌ای می­توان ذكر نمود در دیدگاه آیت الله خامنه­‌ای اهداف انقلاب اسلامی كماكان همان است كه در اندیشه­ها و بیانات امام خمینی مطرح شده­اند. اولین هدف انقلاب اسلامی عبارت است از  ساختن جامعه­ای با مختصات و ویژگیهای اسلامی ایجاد جامعه اسلامی مقدمه­ای است برای فراهم كردن زمینه برای عروج و تكامل معنوی انسانها این جامعه اسلامی باید به الگویی برای سایر مسلمانان و حتی غیر مسلمانان تبدیل شده و آنان را به اسلام  و تشكیل "امت واحده اسلامی" فرابخواند مراحل نظام اسلامی  و دولت اسلامی  اهداف میانی انقلاب اسلامی می­‌باشند. تحقق هر یك از مراحل سخت‌­تر و پیچیده­تر از مرحله قبلی است. ارتباط بیداری اسلامی، تشكیل امت واحده اسلامی و انقلاب اسلامی در تحلیلی كه آیت الله خامنه­‌ای از ریشه‌­ها، ماهیت و غایت قیام­‌های بیداری اسلامی ارائه می­كنند به خوبی می توان ارتباط این قیام‌ها با غایت نهایی انقلاب اسلامی ایران یعنی همان تشكیل "امت واحده اسلامی" را مشاهده نمود. بنابراین با بررسی نظر ایشان در رابطه با ریشه قیامهای اسلامی، و سپس توصیف ایشان از چیستی و هویت این انقلاب­ها و در نهایت آینده­ای كه ایشان از این قیامها ترسیم می­كنند به خوبی می­توان نسبت بین بیداری اسلامی، انقلاب اسلامی و امت واحده اسلامی را ترسیم نمود.

الگو شدن انقلاب اسلامی ایران

در این مجال بدلیل اینكه موضوع اصلی مقاله نقش واژه­‌سازی و نهادسازی در آینده انقلاب‌های اسلامی است، فرصتی برای تحلیل دقیق ریشه­های این قیامها وجود ندارد و ما تنها به نقش الگوسازی انقلاب اسلامی در شكل­گیری این قیام­ها اشاره می­كنیم. از نظر آیت الله خامنه­ای انقلاب اسلامی ایران به الگویی برای ملت­های مسلمان جهان تبدیل شده­ است كه الهام بخش ملتهای منطقه در قیام علیه حكام جائر و دیكتاتورهای وابسته آن كشورها است.

" امروز شما چه بخواهيد، چه نخواهيد، چه خودتان بدانيد، چه ندانيد، چه تصديق بكنيد يا نكنيد، براى بسيارى از ملتها الگو و اسوه شده‌ايد. اين بيدارى اسلامى كه مشاهده ميكنيد، چه بگوئيم، چه نگوئيم، چه به رو بياوريم، چه نياوريم، چه ديگران به رو بياورند، چه نياورند، اثرگرفته‌ى از حركت عظيم ملت ايران است. اين انقلاب عظيم، اين انقلاب بزرگ، اين تحول بنيان‌برافكنِ سنتهاى طاغوتى و نظام طاغوتى و نظام سلطه، ملت ايران را به يك اسوه تبديل كرد."[۲۲]

البته ایشان حداكثر دقت را نسبت به این نكته داشته­اند كه نقش ملت ایران در این میان الگوسازی و ایجاد اسوه و نمونه است و بنا نیست كه ما ادعا كنیم كه ملتها همه چیز را از ما یاد گرفته­اند چرا كه این موضع می­تواند به منشایی برای اختلاف و افتراق بین امت اسلامی و انقلاب اسلامی تبدیل شود.

آن چیزی كه از نظر ایشان الهام­بخش ملتهای منطقه بوده و برای آنان الگو شده است عبارت است از پیدایش انقلاب، تشكیل نظام، ماندگاری ۳۲ ساله مقابل دشمنان و بعد هم پیشرفتهای علمی و صنعتی.

"انقلاب اسلامى براى مسلمانها الگو شد؛ اولاً با پيدايش خود، بعد با تشكيل موفق نظام جمهورى اسلامى كه توانست يك نظامى را با يك قانون اساسىِ كامل ارائه كند و آن را به كرسى بنشاند و تحقق ببخشد، و بعد ماندگارى اين نظام در طول سى و دو سال كه نتوانند به او ضربه بزنند، و بعد استحكام و تقويت هرچه بيشتر اين نظام - كه نظام جمهورى اسلامى امروز از لحاظ عمق و ريشه، قابل مقايسه‌ى با ده سال پيش، بيست سال پيش و سى سال پيش نيست - و بعد پيشرفتهاى گوناگون در اين نظام، كه پيشرفت علمى، پيشرفت فناورى و صنعتى، پيشرفتهاى اجتماعى گوناگون، پخته شدن افكار، پديد آمدن افكار نو، حركت عظيم علمى در كشور و فعاليتهاى گوناگون است. "[۲۳]

معنی این تاكید این است كه كشورهای مسلمان قدم در راهی گذاشته­اند كه نهایت آن شبیه آن چیزی است كه انقلاب اسلامی به دنبال آن است.

تاكید بر اسلامی بودن قیام‌ها

نكته بعدی كه نوع ارتباط انقلابهای منطقه عربی با تشكیل امت واحده اسلامی را برای ما شفاف­تر می­سازد تاكیدی است كه رهبری معظم بر اسلامی بودن این قیامها داشته و دلائلی است كه برای این ادعای خود مطرح می­كنند. ایشان بر این نكته تاكید داشته‌اند كه هویت این انقلابها دو عنصر اصلی دارد. یكی مردمی بودن و دیگری اسلامی بودن.

"دو خصوصيت در اين تحولات وجود دارد: يكى عبارت است از حضور مردم، و ديگرى عبارت است از سمت و سوى دينى در اين حركتها. اين، دو عنصر اساسى است."[۲۴]

" بروشنى ميتوان تشخيص داد كه اصول انقلابهاى كنونى منطقه، مصر و ديگر كشورها، در درجه‌ى اول اينها است... برافراشتن پرچم اسلام كه عقيده‌ى عميق و دلبستگى ديرين مردم است و برخوردارى از امنيت روانى و عدالت و پيشرفت و شكوفائى‌اى كه جز در سايه‌ى شريعت اسلامى به دست نخواهد آمد."[۲۵]

اولین استدلال ایشان بر اسلامی بودن این قیامها عبارت است از مظاهر و شعارهایی كه در این قیامها و توسط مردم مطرح می­شود؛ یعنی اقامه نمازهای جماعت و جمعه، شعارهای الله اكبر .

"اينها مردمى هستند مسلمان. حركت از نماز جمعه شروع ميشود، از مساجد شروع ميشود. شعارها، شعارهاى «اللَّه‌اكبر» است. مردم شعار دينى ميدهند و قوى‌ترين جريان مبارز در آنجا، جريان اسلامى است."[۲۶]

"حساسترين بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هويت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اكبر» به گوش ميرسد."[۲۷]

دومین استدلال ایشان عبارت است از اینكه در انتخابات تونس و مصر اسلامگراها توانستند اكثریت آرای مردم را به خود اختصاص دهند.

"در انتخابات اخير ۷۵% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نيز اكثريت، همين پرچم را بالا بردند. در ليبى، اين درصد اگر بالاتر نباشد، پائين‌تر نيست. مردم از نمايندگانشان و از حكومتهاى جديد، براى آينده نيز همين‌ها را ميخواهند."[۲۸]

معنای این تاكید نیز همان است كه در قبل گفتیم و اینكه احیای شوكت و عظمت اسلام غایت همه انقلابها است. در قدم بعدی ایشان به آمارهای نظرسنجی خود امریكایی‌ها اشاره می‌كنند كه بیانگر افزایش گرایش به مظاهر اسلامی است.

" نظرسنجى‌هاى مكرر آمريكائى‌ها در مصر و اكثر كشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين ۴۰% تا ۷۵% در ملتها از مصر و اردن تا تركيه و مالزى و... افزايش يافته"[۲۹]

استدلال بعدی ایشان نیز اشاره به افزایش محبوبیت شخصیتهای مسلمان ضد صهیونیستی است.

"(در نظرسنجی‌ها) شخصيتهاى محبوب ميان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهيونيستىِ مسلمان بوده‌اند. نفرت از صهيونيزم، توجه به قضيه‌ى فلسطين و عزت‌طلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست."[۳۰]

تاكید بر پایان یافته تلقی نكردن انقلابها و لزوم نظام ­سازی

در این یكسالی كه از عمر این انقلابها می­گذرد و برخی از این انقلابها مانند مصر و تونس و لیبی موفق به ساقط كردن دیكتاتورهای خود شده­اند ایشان بارها و بارها بر این نتكته تاكید داشته­اند كه مرحله پس از اسقاط دیكتاتور كه بسیار نیز از آن مهم­تر است مرحله­ای است كه مرم باید نظام جدید حاكم بر كشور خود و هندسه كلی حكومت مطلوب خود را ترسیم كنند البته با حفظ شرائط و اقتضائات خاص هر كشور.

"نظام‌سازى كار بزرگ و اصلى شما است. اين كارى پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاى لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايشهاى چپ ماركسيستى، خود را بر شما تحميل كند." [۳۱]

" يقيناً دستهاى استكبار و عوامل استكبار سعى ميكنند حالا كه نظام وابسته ساقط شد، شايد بتوانند يك نظامى را سر كار بياورند كه باز وابستگى‌اش به غرب محفوظ باشد؛ يك نظامى بر سر كار بيايد كه وابسته‌ى به غرب باشد؛ برنامه‌هاى غرب را، برنامه‌هاى آمريكا را بر طبق ميل آنها اجرا كند؛ منتها با يك شكل مدرنترى. عده‌اى مايلند اين نظام جديد از شكل پيرِ فرسوده‌ى منفورِ حسنى مباركى در بيايد، يك شكل ظاهرالصلاح‌ترى به خودش بگيرد. يك عده‌اى دنبال اين هستند و دارند تلاش ميكنند و پول خرج ميكنند. بعضى اين را نميخواهند، اما دنبال اين هستند كه يك نظام سكولار بر سر كار بيايد؛ نظامى كه تعهد دينى نداشته باشد. اينها هم دارند كار ميكنند، تلاش ميكنند. عده‌اى هم به دنبال ايجاد يك نظام اسلامى هستند. البته تفسيرها و تعبيرها از نظام اسلامى مختلف است. بنابراين كشمكشهائى در اين زمينه‌ها وجود دارد؛ تلاش براى ايجاد نظام جايگزين."[۳۲]

همانگونه كه مشاهده می­شود اولین توصیه­ راهبردی ایشان به انقلابیون دقیقا همان چیزی است كه انقلاب اسلامی ایران قدم در راه آن گذاشت یعنی نظام سازی جدید كه دومین مرحله از اهداف تكاملی انقلاب اسلامی است. و ایشان هندسه كلی نظام اسلامی را نیز در این زمینه كاملا موثر در سایر انقلاب‌ها  و قابل الگوبرداری می‌دانند.

"به طور طبيعى يكى از عواملى كه ميتواند در اين عرصه‌ى كشاكش و تصميم‌گيرى و اثرگذار براى آينده، اثر بگذارد، نظام جمهورى اسلامى ايران، رفتار دولتمردان، رفتار مردم و به طور كلى شاكله‌ى نظام جمهورى اسلامى است."[۳۳]

در جمع­بندی این مرحله می­توان چنین گفت كه آیت الله خامنه­ای بر اساس نقشه كلان انقلاب جهانی اسلام – و نه فقط انقلابی مخصوص به ایران- بر تشابه این انقلابها با انقلاب ایران تاكید دارند، بر اساس همین منطق هویت همه آن­ها را اسلامی می­دانند و الگوی مراحل ۵ گانه را به همه این انقلاب­ها توصیه می­كنند. بنا بر این منطق،آیتآاا.ئنلال

اتفاقاتی كه در تجربه انقلاب اسلامی ایران رخ داده است كم یا زیاد در انتظار همه انقلابهای منطقه خواهد بود با این تفاوت كه انقلاب اسلامی ایران بدون اینكه تجربه­ای از پیش مشخص در مواجهه با چالش­های پیش رویش در دست داشته باشد- البته به غیر از تجربه محدود، كوتاه و البته بسیط دوران صدر اسلام- اما انقلابهای اسلامی كشورهایی همچون تونس، مصر، لیبی و انشاالله بحرین و یمن تجربه­ای همچون انقلاب اسلامی ایران را در جلوی چشمان خود دارند كه می­توانند از نقاط قوت آن درس بگیرند و از نقاط ضعف آن عبرت بگیرند.

بنابراین بررسی تجربه انقلاب اسلامی در مراحل پس از نظام سازی، یعنی تشكیل دولت اسلامی و تشكیل جامعه اسلامی و راهبردی كه این نظام برای عبور از این مراحل در پیش گرفته است می­تواند راهبردهای آینده انقلاب­های منطقه را شفاف­تر سازد. واژه­‌سازی و نهادسازی، راهبرد جمهوری اسلامی برای تشكیل دولت اسلامی و جامعه اسلامی نكته­‌ای كه در رابطه با مراحل پنجگانه انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی باید مورد توجه قرار بگیرد آن است كه این مراحل با اینكه ترتیب منطقی و زمانی دارند اما تحقق عینی آنان نسبی است. مثلا تا زمانی كه جامعه تا حدی اسلامی و اسلام­خواه نباشد نه تحقق انقلاب اسلامی ممكن است، نه تشكیل نظام اسلامی و نه اسلامی كرد دولت. از سوی دیگر پیروزی انقلاب اسلامی، تشكیل نظام اسلامی و اسلامی­سازی دولت نیز به نوبه خود موجب احیای مظاهر اسلامی در جامعه شده و ارزش­های اسلامی را در جامعه احیاء و اقامه می­كنند. از آن جمله­‌اند احیای ارزش‌هایی همچون حجاب، نماز جمعه، قصاص و حدود در جامعه و همچنین نفی فحشاء و منكرات و نفی سبیل كفار بر مسلمین كه در ابتدای انقلاب اسلامی محقق شدند. همچنین باید توجه داشت كه انقلاب اسلامی، نظام اسلامی و دولت اسلامی نیز تا زمانی كه جامعه اسلامی تشكیل نشود به طور كامل محقق نخواهند شد و نظام زمانی صددرصد اسلامی خواهد شد كه جامعه به معنای واقعی كلمه مسلمان شده باشد. چرا كه عناصر تشكیل دهنده دولت اسلامی از میان همان مردمی كه در جامعه اسلامی زندگی می­كنند تشكیل می­شود.

این نسبیت در مورد دولت اسلامی رنگ بیشتری به خود می­گیرد. چرا كه گستردگی نهادهای اداره نظام بسیار بسیار بیشتر از مقومات اصلی و هندسه كلی نظام اسلامی است كه فقط شامل قوای سه­گانه، مجلس خبرگان و ولی فقیه می­شود. در حقیقت گستردگی دولت اسلامی به لحاظ جغرافیایی در تمام نقاط كشور یعنی تمامی شهرها و روستاها و حتی صحراها و كوه­های خالی از سكنه نیز كه احتیاج به مراقبت دارند می­شود و از لحاظ جمعیتی نیز شامل همه اقشار و صنوف و رده­های سنی می­گردد. بنابراین شاید نتوان مرز مشخصی مانند آنچه بین انقلاب اسلامی و نظام اسلامی وجود دارد مابین دولت اسلامی و جامعه اسلامی ترسیم كرد. در مورد پیروزی انقلاب اسلامی تاریخ مشخصی وجود دارد و در مورد نظام اسلامی نیز مقطع خاص مربوط به تعیین كلیت نظام یعنی رفراندوم جمهوری اسلامی و تعیین هندسه كلی نظام یعنی تدوین قانون اساسی و نیز رفراندوم تایید ملی آن  مشخص است. اما در مورد دولت اسلامی و جامعه اسلامی شاید هیچگاه نتوان چنین مرزبندی قائل شد و تحقق این دو مرحله تدریجی و نسبی خواهد بود و بر اساس نظریه­‌ای كه نگارنده از اندیشه­‌های آیت­‌الله خامنه­‌ای استخراج كرده است، این دو مرحله كاملا پایاپای یكدیگر به پیش خواهند رفت، البته همراه با یك تقدم منطقی و اهمیت بیشتر برای دولت اسلامی.

آنچه در این فرصت بدان خواهیم پرداخت راهبرد اساسی انقلاب اسلامی برای گذار از دولت اسلامی به جامعه اسلامی است. ما نام این راهبرد را بر اساس اندیشه‌های آیت الله خامنه‌ای "واژه‌سازی و نهادسازی" می‌گذاریم. این راهبرد دو عنصر مكمل دیگر نیز دارد كه عبارتند از "مفهوم­‌پردازی" و "گفتمان‌سازی". بر اساس این راهبرد كه در تاریخ شواهد و مصادیق آن در تاریخ انقلاب اسلامی كاملا قابل بررسی است، انقلاب اسلامی توانسته است متكی بر غنای فكری و اندیشه‌ای خود و بر اساس نظام ارزشی خاص خود به زایش مفهومی بپردازد به نحوی كه در یك بستر زبانی به خلق و توسعه سپهر واژگانی مختص به خود منتهی شود. انقلاب اسلامی توانسته است در مرحله بعد گفتمان خاص به خود را حول این سپهر واژگانی سامان داده و در نهایت برای نهادینه سازی آن نظام ارزشی مبنا، اقدام به نهادسازی‌های متناسب با آن نظام ارزشی، مفهومی و واژگانی گفته شده بپردازد. اما در این بین نقش ولی فقیه نقشی محوری و اساسی بوده و علی الخصوص اندیشه آیت الله خامنه‌ای از غنای خارق العاده‌ای برخوردار است. در ادامه به شرح و بسط این مدل خواهیم پرداخت.

بازشناخت این راهبرد و بررسی قابلیت تطبیق این راهبرد در سایر انقلاب‌ها و لوازم این الگوبرداری می‌تواند كمك شایانی به پیشبرد این انقلاب‌ها به سوی تشكیل امت واحده اسلامی باشد. قدرت واژه‌سازی و مفهوم‌­پردازی انقلاب اسلامی همانگونه كه ذكر شد یكی از نقاط قوت قدرت "زايش مفهومی" و "توسعه واژگانی" گفتمان انقلاب اسلامی است. آيا تا بحال در آنچه از ادبيات، شعر، فيلم، روزنامه‌ها و كتبی كه از قبل انقلاب بدستمان رسيده عباراتی چون "مديريت جهادی" را ديده‌ايم؟ همچنین است عباراتی همچون "روحيه بسيجی" و "اخلاق بسیجی".  آيا اصلا با شنيدن كلمه "بسيج"  همان معنايی به ذهنمان خطور می‌كند كه پدرانمان در سالهای ۴۰ و ۵۰ از اين واژه ميفهميدند؟

بررسی دلالت معنایی واژگانی همچون "اعتماد بنفس ملی" و "خودكفايی" در سپهر واژگانی فارسی‌زبانان و یا حتی دلالت معنايی واژگانی چون طاغوت، استكبار، استضعاف، جهاد، شهادت، بصيرت و ... برای متدينين ما در پيش از انقلاب خود موضوع پژوهشی متفاوت و حتی جذاب برای نگارنده است اما به اجمال می‌توان ادعا كرد كه این مفاهیم و واژگان؛ مفاهيمی دور، مبهم و خارج از ارتكازات روزمره زبانی جامعه بوده‌اند. این نكته‌ای است كه حتی آیت الله خامنه‌ای هم بر آن تاكید دارند:

"قبل از پيروزى انقلاب، در دوره‌ى طاغوت، ماها اسم جهاد را شنيده بوديم، احكام جهاد را بلد بوديم، ايستادگى در مقابل دشمن را، فداكارى را، ازخودگذشتگى را در كتابها خوانده بوديم، به مردم هم هى ميگفتيم، اما آن را نديده بوديم و لمس نكرده بوديم. اين كجا - كه انسان از دور دستى بر آتش داشته باشد - و اين كه انسان از نزديك، جهاد را، فداكارى را، ايثار را، از جان گذشتن را ببيند و مشاهده كند؛ كه ديديم."[۳۴]

بنابراین همين واژگان الفبای ابتدايی فرهنگ اسلامی در نزد جوان متدين انقلابی دهه هشتاد شمسی، با پدر جوان و متدينش در دهه چهل شمسی يكسان نیست. اين تغيير چه در سطح خرد-يعني  معنای تك‌تك واژگان- و چه در سطح كلان-يعني  معنای شبكه‌ای و منظومه‌ای واژگان- در جهت تكامل و توسعه بوده است. این توسعه و تغییر در حقیقت نتیجه‌ای است از تكامل تاریخی جامعه ایرانی و شرایطی كه این ملت در طول این سه دهه درك كرده است. استاد داوری اردكانی در این زمینه می‌گویند:

" زبان لازمه درك و فهم معانی و مقاصد و روابط و مظهر والای خرد تاريخی صاحبان آن است"[۳۵]

البته در اينجا فرصت اثبات اين نكته نيست كه اين زايش واژگانی در چه نسبت وثيقی با قدرت زايش فكری و انديشه‌ای مكتب انقلاب اسلامی قرار دارد. اما باید دقت داشت كه انقلاب اسلامی حاوی انديشه جديدی بود و بسيار طبيعی است كه اين نهضت برای ادامه حركت عمومی خود بر اساس مبانی اوليه‌اش به بازتوليد مفاهيم جديد و به تبع آن نظام واژگانی جديد اقدام كند. این تاكید بر منظومه بومی واژگان در چند سال اخیر از سوی آیت الله خامنه‌ای مطرح شده است.

"وقتى يك فكر جديد - مثل فكر حكومت اسلامى و نظام اسلامى و بيدارى اسلامى - مطرح ميشود، مفاهيم جديدى را در جامعه القاء ميكند؛ لذا اين حركت و اين نهضت بايد واژه‌هاى متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژه‌هاى بيگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند."[۳۶]

اولین تاكید جدی ایشان بر این موضوع زمانی بود كه در مقابل گفتمان دموكراسی‌خواهی مطرح شده از سوی جریان موسوم به اصلاحات، ایشان با طرح و شرح واژه "مردمسالاری دینی" بر این نكته تاكید كردند كه واژگان مورد استفاده ما برآمده از همان تفكر و و طرح اسلامی مورد نظر خودمان است.

"ما در باب حكومت حرف داریم، تفكر داریم، طرح داریم؛ و آن، طرح اسلامى است. این طرح هم در كتاب نیست؛ در واقعیت خارجى است و جلو چشم همه است. آن طرح چیست؟ مردم‌سالارى دینى. تعبیر دمكراسى را نمى‌خواهم به‌كار ببرم؛ چون من اصرار دارم واژه‌ها را چنان باید انتخاب كنیم كه همه معناى خودش را ببخشد."[۳۷]

و در گام بعد ایشان به توصیف و تشریح این واژه و مفهوم جدید و تفاوت‌های آن با دموكراسی پرداختند.

"نبايد اشتباه شود؛ اين مردم‌سالارى به ريشه‌هاى دمكراسىِ غربى مطلقاً ارتباط ندارد. اين يك چيز ديگر است. اوّلاً مردم‌سالارى دينى دو چيز نيست؛ اين‌طور نيست كه ما دمكراسى را از غرب بگيريم و به دين سنجاق كنيم تا بتوانيم يك مجموعه كامل داشته باشيم؛ نه. خودِ اين مردم‌سالارى هم متعلّق به دين است. مردم‌سالارى هم دو سر دارد كه من در يك جلسه ديگر هم به بعضى از مسؤولان اين نكته را گفتم. يك سرِ مردم‌سالارى عبارت است از اين‌كه تشكّل نظام به وسيله اراده و رأى مردم صورت گيرد؛ يعنى مردم نظام را انتخاب مى‌كنند، دولت را انتخاب مى‌كنند، نمايندگان را انتخاب مى‌كنند، مسؤولان اساسى را به‌واسطه يا بى‌واسطه انتخاب مى‌كنند.

سرِ ديگر قضيه مردم‌سالارى اين است كه حالا بعد از آن‌كه من و شما را انتخاب كردند، ما در قبال آنها وظايف جدّى و حقيقى داريم. مردم‌سالارى فقط اين نيست كه انسان تبليغات و جنجال كند و بالأخره عدّه‌اى را به پاى صندوقها بكشاند و رأيى را از مردم بگيرد، بعد هم خداحافظ؛ هيچ كارى به كار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌كه اين نيمه اوّل تحقّق پيدا كرد، نوبت نيمه دوم است؛ نوبت پاسخگويى است."[۳۸]

مورد جدی دیگری كه ایشان بر ضرورت استفاده از سپهر بومی واژگان تاكید داشتند مربوط به موضوع "توسعه" و "پیشرفت" است.

"كلمه‌ى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمه‌ى «توسعه» را به كار ببريم. علت اين است كه كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛ اين مفهوم عبارت است از «پيشرفت». معادل معناى فارسى پيشرفت را ميدانيم؛ ميدانيم مراد از پيشرفت چيست. تعريف هم خواهيم كرد كه منظور ما از اين پيشرفتى كه در فارسى معنايش روشن است، چيست؛ پيشرفت در چه ساحتهائى است، به چه سمتى است. ما اين وام نگرفتن مفاهيم را در موارد ديگرى هم در انقلاب داشته‌ايم. ما از كلمه‌ى «امپرياليسم» استفاده نكرديم؛ كلمه‌ى «استكبار» را آورديم. ممكن است يك زوايائى در معناى امپرياليسم وجود داشته باشد كه مورد نظر ما نيست. حساسيت ما بر روى آن زوايا نيست؛ حساسيت ما بر روى آن معنائى است كه از كلمه‌ى «استكبار» به دست مى‌آيد. لذا اين را مطرح كرديم، در انقلاب جا افتاد؛ دنيا هم امروز منظور ما را ميفهمد. و همچنين مفاهيم ديگرى.

مفهوم پيشرفت، براى ما مفهوم روشنى است. ما «پيشرفت» را به كار ميبريم و تعريف ميكنيم كه مقصود ما از پيشرفت چيست."

همانگونه كه مشاهده شد ایشان در این فراز از بیاناتشان تاكید دارند كه ما از ابتدای انقلاب اسلامی متوجه این نكته بوده‌ایم و این نشان می‌دهد كه واژگان اساسی گفتمان انقلاب اسلامی با دقت انتخاب شده‌اند.

"مفهوم عدالت، مفهوم آزادى، مفهوم تكريم انسان - با معانى اسلامىِ خودش مورد نظر ماست، نه با معانى غربى خودش. آزادى در منطق اسلامى معنائى دارد، غير از آن معنائى كه آزادى در منطق غرب دارد. تكريم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانيتِ انسان در مفهوم اسلامى مغاير است با اين مفهوم در معناى غربى و تلقى غربى...

ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف ميزنيم؛ اين نبايستى اشتباه بشود با آنچه كه در غرب در زير اين مفاهيم ترجمه ميشود و گفته ميشود و بيان ميشود. مفاهيم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، كرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ كه اينها همه در اسلام روشن است، مبيّن است. غربى‌ها هم براى خودشان يك حرفهائى دارند. در اين زمينه‌ها، در اين ارزشگذارى، راه آنها، راه كج و منحرفى است. "[۳۹]

"براى تقسيم درست ثروت و استفاده‌ى همگان از ثروتهاى عمومى، كه يكى از اهداف والا و اساسى اسلام است، از واژه‌ى «سوسياليسم» استفاده نميكنيم. با اينكه سوسياليسم هم از لحاظ معناى لغوى ناظر به همين معناست، ليكن با يك مفاهيم ديگرى همراه است كه ما از آن مفاهيم بيزاريم؛ با يك واقعيتهائى در تاريخ و در جامعه همراه شده كه ما آنها را قبول نداريم. لذا ما به جاى استعمالات و اصطلاحاتى كه بين چپ‌روها و ماركسيستها و اينها معروف بود، اصطلاح «استكبار» را، اصطلاح «استضعاف» را، اصطلاح «مردمى بودن» را مطرح كرديم و آورديم."[۴۰]

از نظر آیت الله خامنه‌ای یكی از مشكلات پیش روی انقلاب اسلامی نیز درگیری گفتمانی بین قائلین  به مفاهیم و واژگان غربی با گفتمان انقلاب اسلامی بوده است.

"يكى از مشكلات ما در طول اين سالها اين بوده كه افرادى آمده‌اند مفاهيم اسلامى را با مفاهيم غربى ترجمه كرده‌اند، حرفهاى غربى‌ها را تكرار كرده‌اند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالى كه انقلاب اسلامى براى اين نيست."[۴۱]

این تاكید بر مفاهیم و واژگان بومی در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای تا جایی اهمیت می‌یابد كه ایشان اقدام به راه‌اندازی جلسات هم اندیشی با نخبگان حوزوی و دانشگاهی در موضوعات اساسی مربوط به انقلاب اسلامی كرده‌ و یكی از اهداف تشكیل نشست اندیشه‌های راهبردی را گشایش حوزه‌های نظری جدید بر روی انقلاب اسلامی و نظریه‌پردازی برای حل مشكلات كشور بر اساس اسلام و قرآن دانسته‌اند.

"در اين جلسات، غرض اين نيست كه ما از صفر تا صدِ يك موضوع را بررسى كنيم - كه عملى هم نيست - غرض، باز شدن راه مواجهه‌ى با مسائلى است كه براى يك كشور و براى آينده مطرح است. ميخواهيم بخصوص از جهات نظرى گشايشى بشود، راهى باز شود، تا نخبگان كشور، مغزهاى فعال كشور و مجربان در هر رشته‌اى بتوانند سهمى بر عهده بگيرند براى انعقاد يك فكر صحيح، كه قاعده‌ى اجرا و عمل و برنامه‌ريزى خواهد شد؛ قصد اين است...

بايد بدانيم در حوزه‌ى نظريه‌پردازى، كجا جلوئيم، كجا عقبيم. يك جاهائى واقعاً ما جلو هستيم، در يك مواردى هم واقعاً عقبيم. در همين زمينه‌ى مسئله‌ى زن، اين همه منابع و تعاليم اسلامى در دسترس ماست: آيات كريمه‌ى قرآن؛ چه آياتى كه مستقيماً به اين مسئله ارتباط پيدا ميكند، و چه آياتى كه با كليت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل اين مورد ميشود، در اختيار ماست؛ اينها را بايد تئوريزه كنيم؛ به شكل نظريه‌ها و مجموعه‌هاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربياوريم و در اختيار همه بگذاريم؛ هم در اختيار خودمان براى برنامه‌ريزى، هم در اختيار مخالفين، هم در اختيار استفساركنندگان؛ كه اشاره كردند و درست است."[۴۲]

و البته باز هم می‌توان در این زمینه آن تفكر مبتنی بر تشكیل امت واحده و الگوسازی را مشاهده نمود و ایشان تاكید می‌كنند كه این نظریه‌پردای و نوآوری و پیشرفت فكری باید در اختیار سوال كنندگان جهانی قرار گیرد.

"امروز در دنيا استفساركنندگان و سؤال كنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - كه تجربه‌ى سى ساله‌اى را با خود دارد - زياد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع داريد، ما هم از كلانش اطلاع داريم؛ زياد مراجعه ميكنند، زياد ميپرسند، در موضوعات مختلف زياد ميخواهند بدانند، كه در جمهورى اسلامى چه چيزى وجود دارد. خب، اينها را بايد براى آنها فراهم كرد."

چگونگی زایش مفهومی و واژگانی گفتمان انقلاب اسلامی

با مروری بر فهرست واژگان اساسی گفتمان انقلاب اسلامی متوجه می‌شويم كه محمل واژگانی اين زايش فكری بر دو گونه‌اند.

دسته اول مربوط به حالتی است كه توسعه مفهومی در حدی بوده كه همان واژگان و اصطلاحات قبل ظرفيت مفهوم و معنای جديد را داشته‌اند و با معنای جديد و متكاملشان در ارتكازات روزمره زبانی به كار گرفته می‌شوند. از اين جمله‌اند واژگانی همچون استكبار، بصيرت، بسيج، جهاد و غيره كه معمولا واژگان ساده و تك كلمه‌ای را در بر ميگيرند.

اما دسته دوم مربوط به حالتی است كه واژگان موجود ظرف خوبی برای معانی جديد و متكامل اين گفتمان نبوده و و با تركيب‌سازی واژگان ساده موجود، اصطلاحاتی جديد جعل می‌شوند. جهاد سازندگی، جهاد خودكفايی، جهاد دانشگاهی، روحيه بسيجی، وحدت حوزه و دانشگاه در دهه اول انقلاب و تهاجم فرهنگی، نهضت نرم‌افزاری، مردمسالاری دينی، نقشه جامع علمی، بسيج سازندگی، الگوی اسلامی‌-ايرانی پيشرفت، جهاد اقتصادی، بيداری اسلامی و بسياری اصطلاحات ديگر در دوره‌های پس از آن از اين دسته‌اند. زايش نو‌به‌نوی اين مفاهيم  و اصطلاحات به طور روزافزون ظرفيت‌های جديدی را برای انديشيدن در ساحات مختلف انقلاب اسلامی فراهم كرده‌اند و افق معنايی جديدی را پيش روی متفكران انقلاب اسلامی قرار داده‌ اند.

نكته مهم و قابل توجه در این زمینه آن است كه اكثر این واژگان همانگونه كه قبلا نیز گفته شد توسط ولی فقیه- یعنی امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای-  تولید، بازتولید و یا حداقل گفتمان شده‌اند. بعبارت دیگر باید پرچمدار نظریه‌پردازی و واژه‌سازی گفتمان انتقلاب اسلامی را ولی فقیه دانست. خود آیت الله خامنه‌ای نیز بارها بر این نكته تاكید داشته‌اند كه یكی از دغدغه‌های مهم ولی فقیه، دغدغه گفتمانی او و حفاظت از ارزش‌های اساسی انقلاب اسلامی است.     

"بنده وقتى مسئله‌ى نهضت نرم‌افزارى را خواستم مطرح كنم، قبل از همه تو دانشگاه با دانشجوها مطرح كردم؛ حدود ده سال قبل. نه با وزارتها صحبت كرده بودم، نه با رئيس‌جمهور وقت صحبت كرده بودم، نه حتّى با اساتيد صحبت كردم؛ اول‌بار در دانشگاه اميركبير اين فكر را به ميان آوردم. امروز شما ببينيد اين يك گفتمان است، يك مطالبه‌ى عمومى است، يك خواستِ همه‌ى دانشگاه‌هاى كشور است؛ كه من هرجا هم ميروم، از زبان دانشجو مطالبه‌اش را ميشنوم؛ از زبان استاد و مدير، اجرايش را در يك مرحله‌ى ديگر ميشنوم، و اجراء هم دارد ميشود."[۴۳]

"هم در زمينه‌ى مسائل نظريه‌پردازى كارهاى مهمى ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت، هم در زمينه‌ى گفتمان‌سازى، و هم در زمينه‌ى نزديك كردن اين گفتمان به اجرا؛ كه البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجراى آن ديگر كار دشوارى نيست. يعنى همان اشكالاتى كه به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و غيره دارند، همه‌ى آنها برطرف ميشود. گفتمان يك جامعه مثل هواست، همه تنفسش ميكنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. بايد اين گفتمان‌سازى انجام بگيرد؛ كه البته نقش رسانه‌ها و بالخصوص نقش روحانيون و نقش بزرگان و اساتيد دانشگاهى حتماً نقش بارز و مهمى است. "[۴۴]

"در واقع رهبرى، يك مديريت كلان ارزشى است."[۴۵]

ایشان اهمیت این موضوع را تا آنجا می‌دانند كه ساخت حقوقی نظام اسلامی را در حكم جسم نظام و شعارها و آرمانهای نظام اسلامی را در حكم روح نظام اسلامی می‌دانند كه همیشه باید زنده بمانند.[۴۶] از نظر ایشان آرمانها شكل دهنده معنا و مضمون نظام اسلامی هستند و بدون آنها از نظام اسلامی تنها یك ظاهر باقی می‌ماند.

"آن ساخت حقيقى و واقعى و درونى، مهم است؛ او در حكم روح اين جسم است. آن ساخت درونى چيست؟ همان آرمانهاى جمهورى اسلامى است: عدالت، كرامت انسان، حفظ ارزشها، سعى براى ايجاد برادرى و برابرى، اخلاق، ايستادگى در مقابل نفوذ دشمن؛ اينها آن اجزاء ساخت حقيقى و باطنى و درونى نظام جمهورى اسلامى است."[۴۷]

از زاويه‌ای ديگر می‌توان خاستگاه اين زايش معنايی را نيز مورد كنكاش قرار داد. قسمت مهمی از اين زايش در تقابل و جدال مستقيم با رقبای انقلاب اسلامی به منصه ظهور رسيده‌اند. خواه رقبای گفتمانی كه علی الظاهر با ما در يك جبهه تمدنی تعريف می‌شده‌اند، همچون گفتمان‌های سازندگی و اصلاحات، و خواه رقبای تمدنی كه به طور فيزيكی و فراتر از چارچوبهای انديشه‌ای با ما به مقابله برخاسته‌اند. برای مثال درگيری انقلاب اسلامی با چالشی به نام جنگ موجب گشودن افق‌های معنايی عظيمی در حوزه مفاهيمی همچون جهاد، شهادت، ايثار، شجاعت شد كه با جريان عظيم فرهنگی كه در پی خود داشت افق‌های جديدی را نه‌تنها در پيش روی ما كه فراروی جبهه جهانی اسلام و حتی بشريت قرار داد.

و يا در دوره‌ای‌ كه جريانی متضاد با جريان اصيل انقلاب اسلامی، سعی دارد كه واژگان و معانی جديدی را به ادبيات روزمره مردم وارد كرده و حول آن گفتمان‌سازی كند، گفتمان انقلاب اسلامی با محوریت آیت‌الله خامنه‌ای به شدت در مقابل آن مقاومت كرده و از ساحت معنايی خود دفاع می‌كند. مثلا در مقابل اصرار آن جريان بر لفظ دموكراسی، بلافاصله واژه مردمسالاری دينی را توليد و عرضه می‌كند و حتی اعلام می‌دارد كه اين مفهوم "دموكراسی + اسلام"  نيست و مردمسالاری مورد نظر ما بعنوان يكی از مفردات مردمسالاری دينی در ذات و ماهيتش با مفهوم دموكراسی متضاد است.[۴۸]

در مقابل تكرار بسيار زياد واژه "آزادی" در  گفتمان انحرافی دوران اصلاحات، گفتمان انقلاب اسلامی بلافاصله موضع خود را شفاف كرده و مرزبندی خود با ليبراليسم را روشن می‌كند.

"در باب مفهوم آزادى، ما بايد استقلال را - كه شعار ديگر ماست - به كار گيريم؛ يعنى مستقل فكر كنيم؛ تقليدى و تبعى فكر نكنيم...

«آزادى اجتماعى» به همين معنايى كه امروز در فرهنگ سياسى دنيا ترجمه مى‌شود، يك چنين ريشه قرآنى دارد. هيچ لزومى ندارد كه ما به ليبراليسم قرن هجدهم اروپا مراجعه كنيم و دنبال اين باشيم كه «كانت» و «جان استوارت ميل» و ديگران چه گفته‌اند! ما خودمان حرف و منطق داريم. خواهم گفت كه آن حرفها به دلايلى نمى‌تواند براى ما راهگشا باشد"[۴۹]

در آخرين حركت نيز بالاخره انقلاب اسلامی تكليف خود را با مفهوم توسعه روشن كرده و اعلام می‌كند كه اساسا نه توسعه غربی را و نه حتی لفظ توسعه را نمی‌خواهد و به جای آن واژه پيشرفت را انتخاب می‌كند.[۵۰]

آن موقع كه دشمن راهبرد تفرقه‌افكنی را بين برادران انقلابی و حتی برادران دينی شيعه و سنی به طور جد در پيش می‌گيرد، عبارت "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" را بعنوان شعار جدی خود مطرح می‌كند[۵۱]؛ و آن زمان كه دشمن به ساحت نبوی(صلی‌الله عليه و اله و سلم) متعرض شده و عليه ايشان فيلم و كاريكاتور موهن می‌سازد بلافاصله واژه اعظم را در كنار كلمه پيامبر قرار می‌دهد تا با عبارت "پيامبر اعظم (صلی‌الله عليه و اله و سلم) "، هيمنه و عظمت شخصيتی پيامبر خاتم را در برابر چشمان مسلمين احيا كند.[۵۲]

اين نوآوری گاه چنان عميق و همزمان گسترده می‌شود كه حتی مرزهای ادبيات علمی را نيز درمی‌نوردد. برای مثال آنگاه كه دشمن برای درگيری مستقيم با انقلاب اسلامی و به‌زانو درآوردن آن حوزه اقتصاد و تحريم اقتصادی را انتخاب می‌كند، بلافاصله واژگانی چون "اقتصاد مقاومتی"[۵۳]، " مديريت واردات"[۵۴]، "جهاد اقتصادی"[۵۵]،  و "دورزدن تحريم‌ها"[۵۶] توسط آیت الله خامنه‌ای وارد ادبيات تخصصی اقتصاد جمهوری اسلامی می‌كند.

گاه نيز خاستگاه معانی جديد، نه تقابل با عوامل معارض، كه ناشی از تمايل كمال طلب و آرمانخواهی گفتمان انقلاب اسلامی است. اين نيز به نوبه‌ی خود موجب شده است كه عباراتی همچون علوم انسانی اسلامی، سند چشم‌انداز، عبرت‌های انقلاب، نقشه‌جامع علمی، كرسی نظريه‌پردازی، تمدن بين‌الملل اسلامی و ده‌ها عبارت ديگر توسط آیت الله خامنه‌ای به ذخيره واژگانی گفتمان انقلاب اسلامی افزوده شوند.

اما مرحله كمال این مفهوم­پردازی و واژه­سازی­ها آنجا است كه انقلاب اسلامی توانسته است این مفاهیم و واژگان را به نحو "فعال" به گفتمان­های حاكم بر جامعه تبدیل كند. (شكل شماره ۱) به عبارت دیگر انقلاب اسلامی توانسته است كه این مفاهیم و معرفتها را كه در قالب نظام واژگانی جدید متجلی شده­اند، به نحو شگفت انگیزی فراگیر و همه­فهم كند. صفت فعال را از این جهت برگزیده­ام كه این گفتمان توانسته است اولا به خوبی در مقابل گفتمان­های رقیب مقاومت كرده و حتی آن­ها را در خود منحل كند. در ثانی توانسته است روز به روز و با نیازهای نوبه­نوی انقلاب اسلامی و عرصه­های جدید و متكامل آن خود را ارتقا ببخشد. ثالثا این گفتمان توانسته است كاملا الهام بخش و آینده پرداز  باشد و در عین امیدآفرینی برای همه اقشار؛ الگوهای عینی و رفتاری خویش را نیز فراروی همگان قرار دهد. شكل شماره۱- چرخه تعاملی مفهوم‌پردازی، واژه‌سازی و نهادسازی قدرت نهادسازی مبتنی بر مفاهيم بومی بدیهی است كه با تكامل نظام مفاهیم و واژگان موجود در ارتكازات روزمره جامعه و ارتقای گفتمان­های حاكم بر آن، نظام ارزشی جامعه دائما در حال تغییر و تكامل باشد. این تكامل معنایی و گفتمانی در انقلاب اسلامی در زمان­هایی به  اوج خود رسیده كه متناظر با واژه‌سازی­های صورت گرفته، انقلاب اسلامی توانسه است برای تعیّن اجتماعی ارزش­هایی كه واژگان مذكور از آن­ها نمایندگی می­كنند و بسط و فراگیری آن­ها در تمام گستره جامعه اسلامی به "نهادسازی" دست بزند.

البته یكی از پیچیده­ترین مسائل، تمیز دادن بین مفاهیمی همچون نهاد، سازمان، موسسه و عباراتی از این دست است. نهاد در رشته‌های مختلف علوم انسانی تعاریف متفاوتی دارد و علمای رشته­های مختلف اعم از جامعه­شناسان، حقوقدانان، متخصصان علوم سیاسی و متخصصان مدیریت دولتی درباره آن سخن گفته و هر یك ویژگی­هایی را برای آن برشمرده­اند. یكی از بهترین جمع‌بندی‌ها در این زمینه در آثار به زبان فارسی را می‌توان در آثار دكتر محمد جواد ایروانی مشاهده نمود. ایشان پس از اشاره به معانی و تعاریف نهاد در رشته‌های مختلف و در آثار علمای صاحبنظر، جمع‌بندی خود در مورد معنی نهاد در علم مدیریت را اینگونه ارائه می‌كند

"در سازمان داشتن هدف مشترك و تلاش جمعی برای رسیدن به هدف شرط لازم است اما در نهاد نوعی تعهد اخلاقی ملاك تجمع و همیاری است... در بنیاد آنچه افراد را به هم پیوند می‌زند طبقه مشترك و جایگاه اجتماعی و برخورداری از اقتدار مشترك است. بطور كلی وجه ممیزه نهاد و سایر واژه‌های نزدیك با آن این است كه نهاد نوع رابطه با بیرون از محیط سازمانی در تبیین معانی آن نقش اساسی دارد حال آنكه در سایر واژه‌ها نوع رابطه درونی كه در سازمان حاكم است تعیین كننده است."[۵۷]

از سوی دیگر از نظر جامعه‌شناسان نهاد یك مشترك لفظی است میان عناصر "ساخت یك نظام اجتماعی" و نیز "مجموعه‌ای از ارزش‌ها، فرآیندها و روش‌ها"[۵۸] كه در جامعه وجود دارند.

در نظام معنایی انقلاب اسلامی نهادها مترادفند با ساختارها و یكسری از دستگاه­های ارزشی كه بواسطه انقلاب اسلامی تاسیس شده­اند. یعنی مشخصه­ای كه از شنیدن نام این نهادها به ذهن خطور می­كند انقلابی بودن و تولد و رشد آن­ها در دامان انقلاب اسلامی است.

دومین مشخصه این ساختارها را متناظر بودنشان با نظام فكری و ارزشی خاص انقلاب اسلامی باید دانست. یعنی پیش از آنكه این ساختارها بواسطه ماموریت­هایشان از سایرین تمییز داده شوند؛ با ارزش­های اساسی كه بدان پایبند هستند شناخته می­شوند و حتی در اكثر موارد نامگذاری آن­ها دقیقا با ارزش اساسی آن دستگاه قرین است. دیگر كاملا مشخص است كه منظور ما نهادهایی است كه مهمترینشان عبارتند از بسیج مستضعفین، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی، جهاد خودكفایی، حوزه هنری انقلاب اسلامی، نهضت سوادآموزی، سازمان تبلیغات اسلامی، بنیاد شهید و غیره در دور اول نهادسازی­های انقلاب اسلامی كه به دستور امام خمینی (ره) علیه یا با تایید ایشان تاسیس شده‌اند. در دور بعد و سال­های اخیر نهادهایی همچون بنیاد ملی نخبگان، بسیج سازندگی، بسیج اساتید، جنبش عدالتخواه دانشجویی ، جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و بسیاری مراكز ریز و درشت دیگر نیز با دستور یا تایید آیت‌الله خامنه‌ای و یا با الهام گرفتن از مطالبات اساسی ایشان تشكیل شده‌اند كه ممكن است در حال گذار از مراحل اولیه یك تشكیلات كوچك به یك نهاد انقلابی بزرگ و موثر باشند.

همانگونه كه مشاهده می­شود هر كدام از  نهادهای فوق الذكر به طور مستقیم و توسط نام­هایشان اعلام می­دارند كه بر اساس كدام ارزش انقلابی تاسیس شده­اند. و این ویژگی را ما در سایر دستگاه­های دیگر نظام اسلامی مشاهده نمی­كنیم. در مورد دستگاه­های دیگر حداكثر چیزی كه از نامشان می­توان فهمید ماموریت و حیطه وظایف آنها است. این بدان معنی نیست كه فی­المثل نمی­توان از نام "جهاد دانشگاهی" وظیفه او را فهمید، بلكه مساله اساسی اینجا است كه این نامگذاری در درجه اول نسبت این نهاد را با یك نظام ارزشی خاص مشخص كرده و سپس در آن نظام ارزشی و بر اساس منظومه مفاهیم آن نظام، ماموریتها و وظایف نهاد جهاد دانشگاهی مشخص می­شود. و این خصیصه­ای است كه سایر دستگاه­ها واجد آن نیستند. برای مثال نام سازمان مدیریت و برنامه­ریزی حاوی هیچ بار ارزشی خاصی نیست – البته مسامحتا و بدون در نظر گرفتن اینكه سكولاریسم خودش نوعی ارزش است- و در حقیقت می­توان این نامگذاری را در نسبت با ارزش­های انقلاب اسلامی كاملا سكولار دانست و این نامگذاری تنها حوزه ماموریت سازمان مربوطه و را روشن می­كند. و شاید این خصیصه نهادهای انقلابی یكی از رموز سرزندگی و موفقیت نسبی آنها در برآورده كردن نیازهای متنوع انقلاب اسلامی باشد. برای نمونه می­توان به اثرات متفاوت تعهد نیروی انسانی به یك نظام ارزشی یا تعهد او نسبت به یك نظام رفتاری صرف كه ارتباط خاصی با نظام بینشی و ارزشی آن نیرو ندارد توجه نمود.

آیت‌الله خامنه‌ای نهادسازی‌های انقلاب اسلامی را در نسبت مستقیم با واژه‌سازی انقلاب اسلامی می‌دانند؛ چرا كه ساختارهای انقلاب اسلامی نیز مانند افكار انقلاب باید كاملا بومی و متناسب با اقتضائات انقلاب اسلامی باشند.

"  يكى از چيزهائى كه در هر حركت عمومى و در هر نهضت لازم است، اين است كه بر اساس تفكرات و مبانى پايه‌اى اين نهضت و اين جريان، هم بايستى «واژه‌سازی» بشود، هم بايستى «نهادسازى» بشود... وقتى يك انقلاب و يك حركت تحقق پيدا ميكند، بايستى دستگاه‌هاى مجرى خود را - آن مجموعه‌هائى كه آن هدفها را بايد دنبال كنند - به وجود بياورد. يكى از كارها اين است كه دستگاه‌هاى موجود جامعه را متحول كند، يكى ديگر اين است كه دستگاه متناسب با خواست خود را به وجود بياورد. هر دو سخت است، هر دو جزو كارهاى دشوار است. انقلاب اسلامى هر دو را انجام داد.  "[۵۹]

از نظر ایشان اهمیت نهادسازی تا آنجا است كه بدون نهادسازی‌های جدید، تحول و اصلاح ساختارهای قبلی برای متناسب‌سازی آنها با انقلاب اسلامی نیز ممكن نیست.

"در مقوله‌ى نظامى، ارتش كه ساخته و پرداخته‌ى فرهنگ ديگرى و نظام ديگرى و كسان ديگرى بود، تبديل شد به يك ارتش انقلابى، به يك ارتش متدين و مؤمن؛ ساختهايش هم تغيير پيدا كرد، روشهايش هم تغيير پيدا كرد، شعارهايش هم تغيير پيدا كرد؛ در آن، تحول به وجود آمد. در كنار اين، نهاد نوپا و تازه‌اى از خود انقلاب روئيد و آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود؛ كه اگر اين دومى نميشد، اوّلى هم امكان‌پذير نبود. اينها هنرهاى انقلاب است كه امام بزرگوار ما مظهر اِعمال اين هنرها و فهم دقيق از نياز جامعه و نياز آينده بود و اين را با قدرت، با قاطعيت و با پيگيرى انجام داد"[۶۰]

سومین مشخصه این نهادهای انقلابی را باید مردمی بودن و فراگیر بودنشان در بین همه مردم جامعه دانست. این مردمی بودن را در دو سطح می­توان بررسی نمود. نخست گستردگی عینی این نهادها به لحاظ منابع انسانی و نیز به لحاظ ارائه خدمات به همه مردم است. یعنی اینكه این نهادها در درجه اول از توده­ها و آحاد مردم تشكیل می­شود. خصیصه­ای كه مثال اتمَ و اكملش را در بسیج مستضعفین و یا جهاد سازندگی در ابتدای انقلاب می­توان مشاهده نمود.

اما این گستردگی سطح پنهانی نیز دارد و آن "عضویت هویتی" آحاد مردم در اینگونه نهادها است. بسیار دیده­ایم كسانی را كه عضویت رسمی در مجموعه­هایی همچون بسیج و سپاه ندارند اما خود را به معنای حقیقی كلمه بسیجی و پاسدار انقلاب اسلامی میدانند. عضویتی كه تشكیل شده است از نوعی احساس تعلق و تعهد نسبت به ارزش­هایی كه آن نهاد به آن منتسب است و نیز نوعی احترام نوعا با رشك نسبت به كسانی كه به آن مجموعه تعلق حقوقی دارند. حتی گاهی این احساس عضویت هویتی چنان پررنگ می­شود كه با مشاهده كاهش تعهد به ارزش­های اساسی نهادهای انقلابی-چه از جانب فردی كه خود را منتسب می­كند و چه از جانب كلیت نهاد- اعضای هویتی اولین كسانی هستند كه به مقابله و انتقاد از این وضع می­پردازند.

از آن بهت آورتر فراتر رفتن دایره این عضویت هویتی از مرزهای انقلاب اسلامی است. برای مثال آیت الله خامنه‌ای  از بسیجیان بعنوان "معلم اول" رزمندگان حزب الله لبنان و رزمندگان حماس در غزه و جوانان مصرو تونس و حتی جوانان كالیفرنیا نام می‌برند:

"امروز جوانان نيويورك و كاليفرنيا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تكرار ميكنند، از آنها الهام ميگيرند؛ انكار هم نميكنند. جوانان مصر و تونس هم از حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفته‌اند و فرا گرفته‌اند و پنهان نكردند. و معلم اول در عصر جديد، بسيجىِ امام بزرگوار ما بود؛ كه همه از بسيجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداكاران اين انقلاب ياد گرفتند كه چگونه ميتوان اسطوره‌هاى قدرت مادى را شكست، چگونه ميتوان به نام خدا بتها را شكست، چگونه ميتوان ايستاد، چگونه ميتوان مقاومت كرد."[۶۱]

این فراگیری بسیج و تبدیل شدن آن به یك كلیدواژه اساسی نه برای ایرانیان بلكه برای همه مسلمین را باید در درجه اول مدیون آن نظام ارزشی بدانیم كه بسیج  از آن نمایندگی می­كند.

به همین نسبت كاركردهای این نهادها را نیز نباید در ماموریت­های محوله به آنها منحصر كنیم. به نظر نگارنده اولین و مهم­ترین كاركردهای نهادهای انقلابی، صیانت، گسترش، تعمیق و بازتولید ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی در جامعه اسلامی است. شاهد این مدعا آن است كه گسترده­ترین نهادهای انقلابی ما یعنی بسیج، سپاه و جهاد شاهد تغییر و تبدلات مختلفی در ماموریت­های محوله به خود بوده­اند و در همه آنها نیز توانسته­اند با موفقیت ماموریت خود را به آنجام برسانند. اما میزان موفقیتشان در این ماموریتها كاملا تابعی بوده است از میزان پایبندیشان با ارزشهای اساسی انقلابی.

برای مثال كاركرد بسیج در انقلاب اسلامی در درجه اول عبارت بوده است از صیانت و بازتولید مفاهیمی همچون اخلاص، ایثار، شهادت، توسل، توكل، غیرت، همت بلند، ولایت­پذیری، تبعیت از ولابت فقیه و احساس مسئولیت. و فعالیتهای دفاعی و امنیتی و اخیرا علمی و خدماتی بسیج در درجه بعدی قرار دارند. این صیانت و بازتولید و تعمیق مفاهیم به نوبه خود موجب تقویت گفتمان انقلاب اسلامی می­شود.

"فرهنگ بسيجى يعنى آن مجموعه‌ى معرفتها و روشها و منشهائى كه ميتواند مجموعه‌هاى عظيمى را در ملت به وجود بياورد كه تضمين‌كننده‌ى حركت مستقيم و پايدار اسلامى آن ملت باشند. اين يك تفكر است؛ در ذهن هم نيست، در خارج و در عينيت وجود دارد."[۶۲]

بنابراین اولا با واژه‌سازی‌های متناسب با انقلاب اسلامی منظومه مفهومی انقلاب اسلامی ظرفیت‌های جدید پیدا می‌كند. با گفتمان‌سازی كه حول آن مفاهیم جدید صورت می‌گیرد درك و فهم اجتماعی نسبت به آن مفاهیم و واژگان ایجاد می‌شود و در گام بعد با تشكیل نهادها مربوطه و اصلاح نهادهای موجود بر اساس گفتمانها و مفاهیم جدید، آن ارزشها و مفاهیم به خود تعین اجتماعی می‌گیرند و این نهادها در عملكرد خود روابط جدید اجتماعی به وجود می‌آورند كه ظرفیت‌های جدیدی برای نوآوری‌ها مفهومی جدید ایجاد می‌كنند.(شكل ۲) شكل شماره ۲. چرخه تكاملی واژه‌سازی، گفتمان‌سازی و نهادسازی

با استمرار این چرخه، ارزش‌ها و مفاهیم اساسی انقلاب اسلامی بوسیله تبدیل شدن به گفتمان‌های حاكم، در اذهان و اندیشه‌ها جای گرفته و نهادینه می‌شوند. جایگاه گفتمان‌سازی در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای یك جایگاه مهم و راهبردی است و یكی از لوازم تعین یافتن ارزش‌های دینی در جامعه از نظر ایشان گفتمان‌سازی است.

" گفتمان يعنى يك مفهوم و يك معرفت همه‌گير بشود در برهه‌اى از زمان در يك جامعه. آنوقت، اين ميشود گفتمان جامعه... اين گفتمان سازى براى چيست؟ براى اين است كه انديشه‌ى دينى، معرفت دينى در مخاطبان، در مردم، رشد پيدا كند. انديشه‌ى دينى كه رشد پيدا كرد، وقتى همراه با احساس مسئوليت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چيزى ميشود كه پيغمبران دنبال آن بودند."[۶۳]

بنابراین بوسیله گفتمان‌سازی، آن دسته از اهداف انقلاب اسلامی و ویژگی‌های جامعه اسلامی كه باید در اخلاق، افكار و رفتار مردم متجلی شود در جامعه نهادینه می‌شوند و از سوی دیگر با نهادسازی‌های متناسب با منظومه واژگانی انقلاب اسلامی و رساندن آن‌ها به سطح مطلوبیت‌های انقلاب اسلامی، آن دسته از ویژگی‌های جامعه اسلامی كه فراتر از سطح فردی هستند در جامعه تعیّن پیدا می‌كنند.

جمع‌بندی

در جمع‌­بندی می­توان گفت كه در انقلاب اسلامی رابطه‌­ای هم­افزا میان واژه­‌سازی و نهادسازی برقرار است كه در یك حركت تعاملی، با كمك دو عامل مفهوم‌پردازی و گفتمان‌سازی بخش مهمی از رشد و پیشرفت انقلاب اسلامی به سمت اهداف را تضمین می­كنند. (شكل شماره۳) رابطه­‌ای كه هم ظرفیت زایش فكری برای انقلاب بوجود می­‌آورد، هم می­تواند این مفاهیم و ارزش­ها را به سرعت در جامعه به یك گفتمان تبدیل كند و نمود عینی آن را ایجاد كند تا بتوان بر آن اساس به ساختارسازی و جامعه‌­پردازی و اداره امور روزمره مردم بر اساس ارزشهای انقلاب اسلامی اقدام نمود و همزمان ظرفیت جدیدی برای زایشهای فكری بیشتر ایجاد نمود. این راهبرد تاكنون در پیشبرد حركت انقلاب به سمت تحقق اهداف تكاملی یعنی تحقق دولت اسلامی و تحقق جامعه اسلامی نسبتا موفق بوده است و در ادامه مسیر خود قادر است كه این دو هدف را به طور كامل محقق كند. شكل شماره۳. مدل تعاملی نهادسازی، واژه‌سازی، گفتمان‌سازی و مفهوم‌پردازی

در پایان می‌توان این الگو را قابل استفاده‌ی تمامی انقلاب‌ها دانست. اما در الگوبرداری و پیاده‌سازی این راهبرد در كشورهای انقلابی یك مانع جدی وجود دارد و آن فقدان جایگاهی همچون ولایت فقیه است. همانگونه كه ملاحظه شد در فرآیند واژه‌سازی و نهادسازی در انقلاب اسلامی ایران نقش ولی فقیه نقشی محوری بوده است اما در سایر كشورها چنین جایگاهی وجود ندارد. اما با وجود قشری از علما و متفكرین كه در عین پایبندی به اسلام قادر به پاسخگویی فكری و اندیشه‌ای به نیازهای نوبه‌نوی انقلاب خود باشند می‌توان این تفاوت را جبران نمود.

تفاوت دیگر انقلاب اسلامی با سایر كشورهای انقلابی منطقه در آن است كه انقلاب اسلامی از شبكه اجتماعی و تبلیغی قوی یعنی حوزه‌های علمیه و قشر روحانیت برخوردار است كه به سرعت و دقت گفتمان‌سازی‌های ولی فقیه را در جامعه تسری داده و تشریح و تبیین كرده و می‌كنند. البته شبكه‌ةای اجتماعی غیر رسمی دیگری نیز همچون هیئات مذهبی در این زمینه بی‌تاثیر نیستند. اما وجود شبكه‌های اجتماعی اینچنین یا شبیه به این كه بتوانند چنین نقشی را در انقلاب‌های منطقه ایفا كنند در كشورهای مختلف قابل بررسی است. در حقیقت این شبكه‌ها از این جهت اهمیت می‌یابند كه نقش اساسی در تبدیل واژگان و مفاهیم انقلابی به گفتمان غالب را بر عهده داشته‌اند.

نكته دیگر نیز آن است كه در آن انقلاب‌ها می‌توان تا حد زیادی از مفهوم‌پردازی، واژه‌سازی و نهادسازی‌های صورت گرفته در انقلاب اسلامی ایران الگوبرداری كرده و با لحاظ مختصات بومی هر یك از كشورها، از آنها استفاده نمود. چه آنكه بیشتر مفهوم‌پردازی‌ها و واژه‌سازی‌های صورت گرفته در انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر نصوص  و معارف مشترك دینی یعنی معارف قرآنی و روایات مورد قبول همه مذاهب اسلامی است. بسیار واضح است كه انقلابهای اسلامی منطقه عربی ناچار به ایجاد كارامدی‌های اجتماعی در اداره كشورهای خود می‌باشند و این اضطرار، دولتمردان انقلابی آن كشورها را حداقل در كوتاه مدت و به طور موقت ناچار به الگوبرداری از دیگران می‌كند و چه بهتر  كه این الگوبرداری از كشوری اسلامی  و هم افق با انقلاب‌های ملت مسلمان باشد تا الگوبرداری از  نظام سرمایه‌داری كه گذشته از تضاد مبنایی با اسلام خود نیز در مظان ناكارامدی و در معرض فروپاشی قرار دارد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS