17 خرداد 1397, 2:44
قال الصادق (عليه السلام):« تُلَيِّنُ جَناحَكَ وَ تُطَيِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقي اخاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ » رفتارت را ملاطفت آمیز و سخنت را پاکیزه کرده، با خوشرویی برادرت را ملاقات کن.(اصول كافي، جلد 2، ص103)
احادیث گوهربار ائمه اطهار چون چراغی نورانی برای همه بشریت نورافشانی میکنند و با کثرت مخاطبین، این فیض الهی کمسو نمیشود، پس چه بهتر انسانیتِ انسان در محضر این بزرگواران به تعالی روحی و معنوی برسد. حدیث فوق نحوه برخورد اجتماعی متناسب با فطرت و فکرت آدمی را به تصویر میکشد که در عبارتی کوتاه میتوان از آن به "حسن خلق" تعبیر نمود. خُلق بهمعنای سرشت و خوی عبارت است از چگونگی نفس و باطن در مقابل خَلق بهمعنای چگونگی جسم و ظاهر. همچنانکه جسم متصف به نیکی و زشتی میشود، نفس نیز چنین است، ولی تفاوت آنها در اختیاری بودن نفس، در این اتصاف است. واژه "حسن خلق" کاربردی عام و فراگیر دارد؛[1] ولی بیشتر بهمعنای خاص و محدود، یعنی نرمخویی و زیباگویی و خوشبرخوردی بهکار میرود. این صفت زیبا در کلام آسمانی رسول خدا بهعنوان سنگینترین عمل در ترازوی روز قیامت آمده است: «ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِءٍ يَوْمَ الْقِيامَۀِ افْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ»[2] روز قيامت، در ترازوى (اعمال) شخص، چيزى برتر از خوشخويى قرار نمىگيرد. خوشخویی در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی حیات انسان را تحتالشعاع قرار داده، اثر خویش را بهطور مستقیم بر زندگی فرد میگذارد و رنگ و بوی تازه به آن میبخشد. در یک عبارتی امام صادق(ع) میفرماید: زندگی بدون حسن خلق شیرین و گوارا نخواهد بود.[3] متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و یا به تعمد، حسن خلق را با تملّق اشتباه میگیرند و به ناحقّ ستایش بیجا از نااهلان قدرتمدار میکنند و در برابر آنان کرنش کرده، ارزش والای انسانی خود را لگدمال مینمایند، و نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم میگذارند. نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست میرسند، گشادهرویی و نرمخویی را فراموش کرده، حتّی چهرهای عبوس و خشن به خود میگیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند میشود. خوشخویی و هدایت بشر حسن خلق و گشادهرویی از بارزترین صفات در رفتار اجتماعی است؛ که باعث نفوذ محبت در قلبها شده و تأثیر سخن را فزونی دوچندان میبخشد؛ بههمین جهت خدای مهربان، سفیران خود را انسانهایی نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذاشته و آنان را بهسوی خود جذب نمایند. مصداق کامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام (ع) است. قرآن کریم، این خصلت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[4] در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شدهای و اگر خشن و سنگدل بودی، از گردت پراکنده میشدند. مکن خواجه برخویشتن کار سخت که بدخوی باشد نگونسار بخت به نرمی ز دشمن توان کند پوست چو با دوست سختی کنی دشمن اوست پس بر هر عاقلی واجب است که نهایت احتراز را از آن بکند و هر کاری که میخواهد انجام دهد یا هر سخنی که میخواهد بگوید، اول در آن اندیشه کند و خود را محافظت نماید که غفلت و بدخویی از او صادر نشود و فضیلت رفق را به یاد آورد و خود را بر آن دارد تا ملکه او گردد.[5] رایحهی بهشتی از پنجره خوشخویی بسیار اتفاق میافتاد که افراد با قصد دشمنی و بهعنوان اهانت و اذیّت به حضور پیامبر میرفتند، ولی در مراجعت مشاهده میشد که نه تنها اهانت نکردهاند، بلکه با کمال صمیمیت اسلام را پذیرفتهاند. در تاریخ چنین آمده است: حضرت امیر(ع) از سوی پیامبر خدا(ص) مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان همپیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا(ص) آورد. پیامبر(ص) اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئهگری صادر کرد. در این هنگام، جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و عرض کرد: خدای متعال میفرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوشخلق و سخاوتمند است، عفو کن، پیامبر نیز از قتل او صرفنظر کرد. وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام کردند و دانست که بهخاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا(ص) دربارهاش فرمود: او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را بهسمت بهشت کشانید.[6]
[1]. نراقی، مهدی؛ جامع السعادات، ج1، ص344. [2]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی، ج2، ص99. [3]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ روضه کافی، ج8، ص244. [4]. سوره آل عمران، آیه 159. [5]. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، ص196. [6]. علامه مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج71، ص83.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان