دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

وادی به وادی در پی یافتن پیامبر خاتم(ص)

سلمان فارسی از اصحاب خاص رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود. برخی زادگاه وی را اصفهان می‌دانند و گروهی دیگر، «جندی شاپور» در خوزستان. او پس از تحمل رنج و مشقت زیاد خود را به مدینه رساند و پس از دیدار با پیامبرخدا(ص)، اسلام آورد.
وادی به وادی در پی یافتن پیامبر خاتم(ص)
وادی به وادی در پی یافتن پیامبر خاتم(ص)

روایت آیت ا... مکارم شیرازی از چگونگی اسلام آوردن سلمان فارسی

سلمان فارسی از اصحاب خاص رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود. برخی زادگاه وی را اصفهان می‌دانند و گروهی دیگر، «جندی شاپور» در خوزستان. او پس از تحمل رنج و مشقت زیاد خود را به مدینه رساند و پس از دیدار با پیامبرخدا(ص)، اسلام آورد. سلمان عمری طولانی داشت. او در دوران حضورش در مدینه، نقش مؤثری در برخی تصمیم‌گیری‌های راهبردی رسول‌اکرم(ص) داشت؛ از جمله این تصمیم‌گیری‌ها، می‌توان به پیشنهاد حفر خندق در غزوه احزاب اشاره کرد. افزون بر این، سلمان صاحب افتخاراتی است که کمتر شخصیتی از میان اصحاب رسول خدا(ص) به آن دست یافته ‌است. سلمان که به «لقمان امت» مشهور است، طبق روایتی از پیامبراسلام(ص) در زمره اهل‌بیت آن حضرت قرار دارد. او پس از رحلت جانگداز رسول‌خدا(ص)، از همراهان و اصحاب امام علی(ع) محسوب می‌شد. سلمان، پس از فتح مدائن، به عنوان نخستین حاکم مسلمان این منطقه منصوب شد. زندگی ساده و بی‌پیرایه او، نقش مهمی در گسترش اسلام و نفوذ آن در قلب‌های ایرانیان داشت. سلمان، در کسوت حاکم، در بخش فقیرنشین شهر سکونت داشت و از مال دنیا، بی‌بهره بود. او سرانجام، در 8 صفر سال 35 هـ.ق دار فانی را وداع گفت. برخی روایات حاکی از آن است که امیرمؤمنان(ع)، شخصاً بر پیکر سلمان فارسی نماز خواند و او را به خاک سپرد. مدفن وی در نزدیکی بغداد، هنوز هم محل توجه و زیارت است. آن‌چه در پی می‌آید، فرازهایی از جلد نخست کتاب ارزشمند تفسیر نمونه است که کار تدوین و نگارش آن، زیر نظر آیت‌ا...العظمی مکارم شیرازی انجام و به زیور طبع آراسته شده است. در صفحه 288 این کتاب و ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره، مؤلف ارجمند، موقعیت را مغتنم شمرده و مختصر اطلاعاتی درباره سلمان فارسی و چگونگی اسلام آوردن وی، ارائه کرده است.

نخستین گام برای یافتن حقیقت

«سلمان» اهل جندی‌شاپور بود و با پسر حاکم وقت، رفاقت و دوستی محکم و ناگسستنی داشت. روزی با هم برای صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آن‌ها به راهبی افتاد که به خواندن کتابی مشغول بود. از او راجع به آن کتاب سؤالاتی پرسیدند. راهب در پاسخ آن‌ها گفت: کتابی است که از جانب خدا نازل شده و در آن، فرمان به اطاعت خدا داده و نهی از معصیت و نافرمانی او کرده است؛ در این کتاب، از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق، نهی شده است؛ این همان «انجیل» است که بر عیسی مسیح نازل شده است. گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر، به دین او گرویدند. راهب به آن‌ها دستور داد که گوشت گوسفندانی که مردم این سرزمین ذبح می‌کنند، حرام است و نباید از آن بخورند. سلمان و فرزند حاکم وقت، روزها همچنان از او مطالب مذهبی می‌آموختند. روز عیدی پیش آمد؛ حاکم مجلس میهمانی ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد و در ضمن، از پسرش نیز خواست که در این مهمانی شرکت کند، ولی او نپذیرفت. در این‌باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذای آن‌ها بر او حرام است. پرسیدند: این دستور را چه کسی به تو داده است؟ وی آن راهب را معرفی کرد. حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدی است، تو را نمی‌کشیم؛ ولی از منطقه ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند و وعده ملاقات در «دیر موصل» را گذاشتند.

بشارت دیدار آخرین پیامبر

پس از حرکت راهب، سلمان چند روزی منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود. او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولی سلمان بالاخره طاقت نیاورد و تنها به راه افتاد. در دیر موصل، سلمان بسیار عبادت می‌کرد. عالم دیر، پس از مدتی به قصد بیت‌المقدس حرکت کرد و سلمان را همراه خود برد. در آن جا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علمای نصارا که در آن مکان برپا می‌شود، حضور یابد و کسب دانش کند. روزی راهب، سلمان را محزون یافت و علت را جویا شد؛ سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبی‌ها نصیب گذشتگان شده است که در خدمت پیامبران خدا بوده‌اند. عالم دیر به او بشارت داد که به همین زودی، در میان امت عرب، پیامبری ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است. وی گفت: من پیر شده‌ام و خیال نمی‌کنم که او را درک کنم؛ ولی تو جوانی، امیدوارم او را درک کنی؛ اما این را نیز بدان که این پیامبر، نشانه‌هایی دارد؛ از جمله نشانه خاصی بر شانه اوست، او صدقه نمی‌گیرد، اما هدیه را قبول می‌کند.

به سوی مدینه

در بازگشت آن‌ها به سوی موصل، در اثر جریان ناگواری که پیش آمد، سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنی‌کلب رسیدند و سلمان را اسیر و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنی از قبیله «جهینه» فروختند. سلمان و غلام دیگر آن زن، به نوبت روزها گله او را به چرا می‌بردند. سلمان در این مدت مبلغی پول جمع‌آوری کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را می‌کشید. در یکی از روزها که مشغول چرانیدن گله بود، رفیقش رسید و به او گفت: خبر داری امروز شخصی وارد مدینه شده است و تصور می‌کند پیامبر و فرستاده خداست؟! سلمان به رفیقش گفت: تو این جا باش تا من بازگردم؛ آن گاه به شهر رفت و در جلسه پیامبر(ص) حضور پیدا کرد. سلمان اطراف پیامبر اسلام(ص) می‌چرخید و منتظر بود پیراهن آن حضرت کنار رود و نشانه مخصوص را در شانه ایشان مشاهده کند. پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد؛ لباس را کنار زد و سلمان نشانه مزبور یعنی اولین نشانه را یافت. او سپس، به بازار رفت. گوشت پخته گوسفند و مقداری نان خرید و خدمت پیامبر(ص) آورد، رسول‌خدا(ص) فرمود: این چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است. آن حضرت فرمود: من به آن‌ها احتیاج ندارم، به مسلمانان فقیر بده تا مصرف کنند. سلمان بار دیگر به بازار رفت، دوباره مقداری گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم(ص) آورد. پیامبر خدا(ص) پرسید: این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است. پیامبر فرمود: بنشین! پیامبر(ص) و تمام حضار، از آن هدیه خوردند. به این ترتیب، مطلب بر سلمان آشکار شد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود. در این میان، سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آن‌ها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وی را شرح داد. کسی از حاضران به سلمان گفت: آن‌ها اهل دوزخ‌اند! این سخن بر سلمان گران آمد؛ زیرا او یقین داشت اگر آن ها پیامبر(ص) را می‌دیدند، از آن حضرت پیروی می‌کردند. این‌جا بود که‌ آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصاری‌ وَ الصَّابئِینَ مَنْ آمَنَ باللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‌؛ در حقیقت، کسانی که [به اسلام‌] ایمان آورده و کسانی که یهودی شده‌اند و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.»(بقره-62) بر پیامبر نازل و اعلام شد آن‌ها که به ادیان حق ایمان حقیقی داشته‌اند و پیغمبر اسلام(ص) را درک نکرده‌اند، دارای اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.

گروه اندیشه

روزنامه خراسان

تاریخ انتشار: شنبه 6 آبان ماه 1396

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نقش منافقان در جامعه اسلامی، نقشی بسیار مخرب و زیانبار است. حساسیت قرآن به این دسته از شهروندان به خوبی نشان می‌دهد که نمی‌توان به صرف شهروندی با همه افراد جامعه یکسان برخورد کرد و حقوق یکسانی را برای همگان به طور مطلق قائل شد؛ بلکه می‌بایست ملاحظاتی در نحوه تعامل با دسته‌هایی از افراد جامعه اعمال کرد.
مجالست با بدان در فضای مجازی

مجالست با بدان در فضای مجازی

فضاي مجازي هرچند که به نظر مي رسد که مجاز باشد و حقيقت نيست، ولي اگر دقت شود معلوم مي شود که حقيقت است نه مجاز؛ زيرا فضايي که امروز از آن به مجازي ياد مي شود، جلوه اي از دنياي حقيقي و واقعي است.
نقل 80 حدیث مُسلّم از ائمه اطهار(ع)

نقل 80 حدیث مُسلّم از ائمه اطهار(ع)

حجت‌الاسلام ناصر رفیعی نکات و مصادیق برجسته‌ای از بُعد ولایتمداری و جایگاه علمی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)بیان کرده است که در ذیل می‌آید.
نسبت عدالت و آزادی در انديشه شهيد مطهری

نسبت عدالت و آزادی در انديشه شهيد مطهری

نسبت ميان دو واژه «آزادي» و «عدالت» و شيوه اعمال توازن بين اين دو مفهوم همواره از بحث‌هاي مناقشه برانگيز در ميان انديشمندان سياسي طول تاريخ بوده است.
قرآن و جریان نفوذ

قرآن و جریان نفوذ

نفوذ به معنای رخنه است.

پر بازدیدترین ها

انسان‌های بی‌چشم و رو

انسان‌های بی‌چشم و رو

گربه تا زمانی که گرسنه است، دور و بر صاحبش می‌گردد‌، به چشم و دست او می‌نگرد و میومیوکنان خواهان لقمه‌ای است؛
No image

ویژگی های انسان های پاک سیرت

متن سخنرانی ویژگی های انسان های پاک سیرت در موضوع ویژگی های ایمان و مؤمن در این بخش قرار دارد.
No image

نعمت هاي مادي

Powered by TayaCMS