13 تیر 1397, 0:0
گاه فرد گناهکار، انسانی لاابالی است. این فرد اگر چه در خلوت مرتکب گناه شده است، از اینکه دیگران متوجه عمل او شوند، به هیچ وجه احساس شرم نمی کند. درباره چنین فردی، مانند کسی که از گناه خود خجالت میکشد و شرمسار میشود، پنهان کاری و حفظ سر لازم نیست؛ اما در عین حال، باید به گونهای او را از منکر نهی کرد و به گونه ای محرمانه و خصوصی به او تذکر داد تا کسانی که از گناه او بی خبرند، بی جهت مطلع نشوند و این ا مر سبب اشاعه فحشا و از بین رفتن قبح گناه نگردد. در قسم پیش که گناهکار دوست ندارد کسی از گناه او باخبر شود و تجاهر به فسق نمی کند، باید راز او پنهان بماند و آبرویش نریزد؛ در عین اینکه باید کوشید شخص گناهکار متنبه گردد؛ برای نمونه با کلی گویی، او را متوجه گناهش ساخت یا حدیث و داستانی بیان کرد که پند گیرد، یا او را به مجلس موعظه ای راهنمایی کرد تا پند و اندرز در او موثر افتد. اما اگر کسی تجاهر به فسق کند و در حضور دیگران مرتکب گناه شود و از این عمل خود احساس شرمساری نکند، امر به معروف و نهی از منکر درباره چنین کسی سخت تر از دیگران است. با اینکه برخورد با چنین فردی مراحلی دارد، اما مسئله حفظ سر مطرح نیست، و ضرورتی ندارد به گونه ای به او تذکر داد که متوجه نشود از گناه او خبر دارند؛ زیرا او خود از اینکه درحضور دیگران مرتکب گناه شود، باکی ندارد و برای آبروی خود ارزش قائل نیست. در این صورت، دیگران لازم نیست درحال امر به معروف و نهی از منکر هم آبروی او را حفظ کنند.
در اینجا نیز باید مراحلی را برای امر به معروف در نظر گرفت؛ در وهله اول، با ادب و احترام، و با نرمی باید او را موعظه کرد و از او خواست که گناه را ترک، یا به وظیفه واجب خود عمل کند. باید او را نصیحت کرد و نتایج دنیوی و اخروی این عمل را برای او بازگفت تا تشویق شود و گناه را ترک کند. حتی در صورت امکان بهتر است غیر از تشویق زبانی، تشویقهای دیگری نیز برای جذب او انجام داد؛ مثلاً کسانی که توانایی دارند، او را مهمان کنند، او را به سفری ببرند یا از وی پذیرایی کنند. این تشویق به نوع گناه و اطلاعاتی که اشخاص پیدا میکنند، بستگی دارد. بنابراین مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر این اشخاص باید با نرمی، ملاطفت، ادب و تشویق همراه باشد. اگر نهی از منکر در مرحله اول اثر نکرد، نوبت به مرحله دوم میرسد. در این مرحله، نخست باید چهره در هم کشید. اما اگر اخم کردن و چهره درهم کشیدن نیز تاثیر نگذاشت، باید با خشم و غضب، و تندی برخورد کرد و با لحنی آمرانه فرد را از گناه برحذر داشت. مصداق قدر متیقن امر به معروف، که همه معانی امر به معروف در آن جاری میشود، همین قسم است. اگر گفتار آمرانه نیز تاثیر نداشت، میتوان شخص گناهکار را تهدید کرد که اگر دست از گناه برندارد، او رابه مراجع ذی صلاح معرفی خواهند کرد. مراجع ذی صلاح، مانند نیروی انتظامی و قوه قضائیه، نیز حق دارند براساس قانون با او رفتار کنند. البته تعزیر و زندانی کردن مراحلی است که در قانون تعیین شده است. این تدریج در مراحل امر به معروف باید مراعات شود تا بی سبب به کسی تندی و بی احترامی نشود.
گفتنی است که باید مراقب بود تا در این کار افراط و تفریط صورت نگیرد. بعضی حوادث، عکس العمل کارهای دیگرند؛ زیرا گاه کندروی سبب تندی عمل دیگران میشود، و رفتارهای نابجای برخی، علت انکار اصل یک عمل معروف میشود. اسلام برای همه چیز، حد و اندازه قرار داده است. در این زمینه نیز تا حدی که ممکن است، باید با نرم خویی و ملاطفت رفتار کرد؛ ولی اگر چنین رفتاری موثر نیفتاد، نباید مصالح جامعه فدای خواست فرد خلاف کار شود، بلکه لازم است به گونه ای رفتار شود که قبح گناه از میان نرود. در جامعه اسلامی حریم ها باید محفوظ بماند. کسی که گناه میکند، باید احساس خجالت کند. اگر در جامعه اسلامی ارزش ها رعایت نشوند، مشکلات دیگری پدید میآید. البته همه این مراحل- جز لحن آمرانه و تهدید به برخورد قانونی- از مصادیق موعظه به شمار میآیند. موعظه بدین معناست که کسی را با حرف و سخن به کار خوب تشویق کنند و فواید انجام کارخوب و زیانهای ترک آن را بازگویند و نیز زیانهای انجام کارهای بد را گوشزد کنند. این تلاش ها، مصداق موعظه کردن است که تنها نتایج خوب و بد کاری بیان شود تا افراد برای انجام کار انگیزه یابند و تشویق شوند. اما لحن آمرانه آن است که به کسی بگویند باید فلان کار را انجام دهد. همه مسلمانان باید در چنین موقعیتی فرد خاطی را امر کنند. در این مرحله، جای نصیحت و موعظه نیست، بلکه لازم است به فرد خطاکار امر شود که باید دست از گناه بردارد. این مصداق قطعی امر به معروف و نهی از منکری است که در آن، علو و استعلاشرط است. علو و استعلا، یعنی اینکه از موضع بالاتر به طرف مقابل گفته شود که باید فلان کار را انجام دهد.
جلوههای عملی امر به معروف ونهی از منکر درسیره اهل بیت(ع)
حقیقت این است که رسالت همه انبیاء و اولیای الهی، به یک معنای عام، برای امر به معروف و نهی از منکر بوده است؛ زیرا مبارزه با هر ظلمی مصداقی از نهی از منکر و اقامه هر عدلی مصداقی از امر به معروف است بلکه ارشاد و موعظه هم مراتبی از امر به معروف و نهی از منکر شمرده میشود؛ هرچند ازمصادیق مصطلح آن نباشد. کار مهم انبیای الهی و ائمه اطهار(ع) تعلیم و ارشاد، و سپس اجرای احکام الهی و وادارکردن مردم به شناخت وظایف و عمل برطبق آنها بوده است.
از شهادت امیرمومنان(ع) تا زمان شهادت سیدالشهداء(ع) بیست سال طول کشید در این مدت که امام حسین(ع) در مدینه حضور داشت، کسانی قدرت را در دست داشتند که ادعای مسلمانی میکردند. آنان بت پرست و منکر خدا نبودند؛ در ظاهر، پیامبر(ص) و احکام دین را انکار نمی کردند، خود را خلیفه رسول الله میخواندند؛ نماز میگزاردند؛ و نماز جمعه میخواندند. عمربن سعد، روز عاشورا، پیش از اینکه حمله به اردوگاه امام حسین(ع) را آغازکند، نماز خواند و سپس گفت: یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ «ای لشکر خدا سوار شوید و به بهشت مژده یابید» همچنین مردمی که در زمان سیدالشهداء(ع) میزیستند، همه نماز میخواندند، و ادعای مسلمانی داشتند، و حکومت نیز ظاهر اسلامی داشت. درچنین وضعیتی سیدالشهداء(ع) تا بیست سال نتوانست از عدم مشروعیت حکومت دم بزند، مگر به صورت سری و خصوصی، و با افرادی معدود؛ و از همین روی بود که پس از مرگ معاویه ایشان، بنابر نقلی، به حاکم مدینه تسلیت گفت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان