دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نوروز در فرهنگ شیعه

بحث از نوروز در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجاى مانده مربوط مى‌شود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسى از آن یاد شد.
No image
نوروز در فرهنگ شیعه
نویسنده: رسول جعفریان

بحث از نوروز در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجاى مانده مربوط مى‌شود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسى از آن یاد شد. پس از آن در منابع دیگر هم وارد گردید. در این مقاله سیر ورود آن در منابع شیعه و موضعگیرى فقهاى شیعه درباره آن را توضیح خواهیم داد.

نوروز یا روزِ نو در همه تقویم‌ها، دوره‌ها و در میان همه فرهنگ‌ها، با اسامى گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمین به دور خورشید و پدید آمدن روز و شب و فصول سال و نیز حرکت ماه بر گرد زمین، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبیعى، تقویم را پدید آورده است. آغاز هر سال، شروع جدیدى است که خود به نوعى انسان را با احساسى تازه و تولّدى نو به حرکت در مى‌آورد. این آغاز همراه با شادى و سرور بوده و در هر فرهنگى آیین هاى ویژه‌اى براى نشان دادن خوشحالى و شادى تعبیه شده است. در میان ایرانیان، این روزِ نو، روزى بود که شاه جدید ساسانى به تخت مى‌نشست. خواهیم دید که آخرین نوروز ایرانى که در آن آیین هاى ویژه‌اى را اجرا مى‌کردند (فهرستى از آنها را ابوریحان در آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363 از منابع زردتشتى آورده است. بنگرید : صص 333 - 325)، روزى در اواخر خردادماه بود که یزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، این نوروز، هر سال با توجه به عدم محاسبه کبیسه و اهمال آن، در هر چهار سال یک روز به عقب مى‌افتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پابرجا ماند و این بدان دلیل بود که مردم ایران، به سرعت اسلام را نپذیرفته و تا یکى دو سه قرن، بسیارى از آنان بر آیین کهن خود بودند. حتى اگر اسلام را پذیرفتند، نتوانستند به آسانى آن آداب را ترک کنند.

این نکته دانسته است که اسلام، دو عید را با عنوان عید فطر و اضحى با آیین هاى ویژه مطرح کرد، هر چند آنها آغاز سال نبود، اما به هر روى عید طبیعى مسلمانان به شمار مى‌آمد. در برابر، نه از سوى اهل سنّت و نه امامان شیعه، موضعگیرى روشن و شناخته شده مفصلى نسبت به نوروز مطرح نشد. آنچه در این باره گفته شده پس از این اشاره خواهیم کرد.

بحث از نوروز در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجاى مانده مربوط مى‌شود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسى از آن یاد شد. پس از آن در منابع دیگر هم وارد گردید. در این مقاله سیر ورود آن در منابع شیعه و موضعگیرى فقهاى شیعه در باره آن را توضیح خواهیم داد. نکته جالب توجه آنکه در دوره صفوى، آثار فراوانى در زمینه عید نوروز نوشته شد. شیخ آقابزرگ تهرانی در زیر مدخل نوروزیه، از بیش از پانزده رساله که در دوره صفوى تألیف شده یاد کرده است. در این مقال برآنیم تا بر چند رساله نوروزیه که در این دوره تألیف شده، شرحى به دست ‌دهیم.

نوروز در منابع کهن شیعى

در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن، منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تألیف شده است. آنچه که در باره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:

نخست آنکه نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتاب هایى داشته، از جمله کتاب ما رُوِى فى یوم النیروز. (رجال النجاشى، ص 428).

روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع?آورى کرده، چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان «الاعیاد و فضائل النیروز» داشته است. (الفهرست، ابن الندیم، ص 190).در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:

- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن، از امام صادق (ع) سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مى‌کنند)، به او داده مى‌شود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه مى‌دهند مسلمانند؟ ابراهیم مى‌گوید: آرى. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد. (الکافى، ج 5 ص 141 کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 300 التهذیب، ج 6، ص 378.)

- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین (ع) گفته شد: الیوم نیروز. حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا»؛ هر روز را نوروز کنید. (کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 ص 300) و نقل دیگر، همان روایت آنکه حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». (همان منبع). این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخه‌اى از فهرست ابن‌ندیم آمده است که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام، هدیه کرد و حضرت فرمود: «نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم». (الفهرست ابن الندیم، ص 256)، (الانساب، ج 3، ص 37) تعبیرى که صاحب دعائم آورده، قدرى متفاوت است. در آنجا آمده است: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید، گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم»؛ یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله. (دعائم الاسلام، ج2، ص 326). این روایت را بخارى نیز در التاریخ الکبیر، ج 4، ص 201 آورده است.

به جز آنچه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل شد، در آثار صدوق، اشاره‌اى به نوروز نشده است. تنها در «عیون اخبارالرضا»، ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده است که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. (عیون اخبار الرضا ، ص 550). صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.

- در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان ( عید مهرگان، روز شانزده‌هم مهرماه برگزار مى‌شده است ـ بنگرید: آثار الباقیه، ص 337)، اشاره شده بود. جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (بنا به نقل از بحار آمده) چنین است:

روى المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق علیه السلام فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و ألبس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرأ فى اول رکعه فاتحه الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و... (مصباح المتهجد، ص 591، بحار الانوار، ج 59، ص 101 وسائل الشیعه، ج7، ص 346).

گفتنى است که شیخ طوسی روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.

ابن ادریس در کتاب السرائر ص 598 مى‌نویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته، اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماه هاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیأت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مى‌باشد. زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده، نیروز و نوروز دو لغت است، اما نیروز معتضد که به آن «نوروز معتضدى» مى‌گویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین در باره امر خراج به وى شکایت کردند و اینکه پیش از رسیدن محصول، خراج گرفته مى‌شود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصمم شد که پیش از یازدهم حزیران، خراج از کسى مطالبه نکنند. شعرى نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولى در کتاب الاوراق آورده است. (السرائر، ج1 ص 315).

در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تألیف شده، یاد از حدیث معلى بن خُنَیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روز، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است، جز آنکه به احتمال قریب به یقین، برگرفته از شیخ طوسى است.

- در کتاب «ذخیره الاخره» که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلى تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلى بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:

روایت کند، معلّى بن خُنَیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل کن و جامه پاکترین درپوش و بوى خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنّتهاى آن بگذارده باشى، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اوّل الحمد و ده بار «إنّا أنزلناه فى لیله القدر» و در رکعت دویم الحمد و ده بار و ده بار «قل یا أیها الکافرون» و در رکعت سیم الحمد و ده بار «قل هو اللّه أحد» و در چهارم رکعت الحمد و ده بار «معوذتین». و چون از نماز فارغ گردى، تسبیح زهرا علیها السلام بگوى. چون چنین بکنى خداى تعالى شصت ساله گناه تو بیامرزد. و دعا این است... (ذخیره الاخره، ص152).

- در کتاب «نزهه الزاهد» نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز در آید، غسل کن و جامه پاک‌ترین در پوش و بوى خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار «إنّا أنزلناه» بخوان و در دوم ده بار «قل یاأیها الکافرون» و در سوم ده بار «قل هو الله أحد» و در چهارم ده بار هر دو «قل أعُوذ»ُ. و چون فارغ شوى، سجده شکر کن و این دعا بخوان، تا تو را گناه شصت ساله بیامرزد. و دعا این است:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیینَ وَصَلِّ عَلى جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ ...» (نزهه الزاهد، 285) .

- قطب الدین راوندى (م 573) حدیثى در باره نوروز در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلى الله علیه و آله:

«ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحى»

دو روز را براى شما جانشین دو روز کردم. عید فطر و قربان را بجاى عید نوروز و مهرگان قرار دادم. (مستدرک الوسائل ، ج 6، ص 152از لب اللباب).

مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهاى شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سیدضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخى از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکى از این اشعار آمده: (دیوان السید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى، تصحیح محدث ارموى، تهران، 1374ق، ص 65).

هذا الربیع و هذه أزهاره

وافى سواء لیله و نهاره

اشعار دیگری هم در ص 131 و 196 آمده است.

- ابن شهر آشوب (م 588) در مناقب خبرى در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است. وى مى‌نویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، بجاى او در مجلسى نشسته و هدایایى را که آورده مى‌شد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:

اِنّى قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّى رَسُولِ الله صلی الله علیه و اله فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعیدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْیىَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ. (مناقب ابن شهرآشوب، ج 2ص 379 مسند الامام کاظم ج 1 صص 51 – 52)

من اخبارى را که از جدّم رسول خدا ( ص) وارد شده، بررسى کردم و خبرى در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه مى‌برم از اینکه چیزى را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.

صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابن‌فهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمى‌تواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که بر اساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود، نوروزى جز نوروزى باشد که متفق علیه است. (جواهر الکلام، ج 5 ص 40) باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلى بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیه‌اى در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت مى‌کرد نه مخالفت. نکته سوم وى نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روى در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.

-این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلى بن خنیس است و جز آن، چیزى در باره تأیید نوروز به چشم نمى‌خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده که به منشأ آنها اشاره خواهیم کرد.

در اینجا بى‌مناسب نیست، اشاره‌اى به آنچه در منابع اهل سنت در باره روز نوروز آمده داشته باشیم. بطور کلى باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموى و عباسى بوده و بویژه در حوزه شرق، هدایاى نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت مى‌شده است. افزون بر آن کار گرفتن خراج نیز بر اساس نوروز بوده و یکى دوبار در عهد متوکل (تاریخ الطبرى، ج 9ص 218حوادث سال 245) و معتضد عباسى، (همانجا، ج10، ص39) نوروز تا تیرماه به تأخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست مى‌آمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعى ظلم در حق رعایا مطرح بوده است. (همانجا، ج 11، ص 203، حوادث سال 301).

به گزارش یعقوبى، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابى‌بکره نوشته است، تا هدایاى نوروز و مهرگان براى وى ارسال شود. (تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 306). عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهاى اصلاحى خود این امر را متوقف کرده (همانجا، ج 2ص 306) و نامه‌اى به یکى از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایاى نوروز و مهرگان خوددارى کند. (تاریخ الطبرى، ج 6، ص 659، حوادث سال 101) بعد از وى، یزید بن عبدالملک، بار دیگر گرفتن هدایاى نوروزى را باب کرده است. (تاریخ یعقوبى، ج 2ص 313) در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، (تاریخ الطبرى، ج 7ص 277) چنانکه در سال 236 در فارس. (همانجا، ج 9ص 184حوادث سال 236) در باره نوروز و مهرگان در ادب عربى، مقالاتى در زبان هاى فرنگى نوشته شده است. (مقالات تقى‌زاده، ج10ص 155).

در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین براى مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیت خود را حفظ کرده است. شاعرى در سال 220هجرى، روز نوروز را در ردیف دو عید «فطر» و «اضحى» قرار داده است:

فأبکوا على التمر أبکى الله أعینکم

فى کل اضحى و فى فطر و نیروز

شواهدى وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحى، در ایام نوروز به آتش بازى و ریختن آب مى‌پرداخته‌اند. حکومت نیز به احتمال تحت تأثیر فقهاى اهل سنت با آن مقابله مى‌کرده است.

در حوادث سال 282آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازى و ریختن آب و جز آن انجام مى‌دادند، منع شدند. (تاریخ الطبرى، ج 10ص 39)

در حوادث سال 284 آمده است که روز چهار شنبه، سوم جمادى الثانیه، یازدهم حزیران )ماه ژوئن(، در چهارسوها و بازارهاى بغداد، اعلام شد که کسى در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رییس شرطه بغداد، در بخش شرقى بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتى بیش از حد به این کار پرداختند، به طورى که بر روى اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند. (همانجا، ج 10ص 53).

برگزارى مراسم نوروز، نه تنها در شرق اسلامى، بلکه در غرب اسلامى نیز رواج یافته است. به نقل مقریزی در سال 363هجرى، المعزلدین الله، خلیفه فاطمى مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خوددارى کنند. در همانجا آمده است که در سال361، آتش?بازى گسترده‌اى در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. معز فاطمى، مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرد و کسانى را نیز گرفته و حبس کردند. (الخطط المقریزیه، ج 1ص 268) همو آورده است که در سال 517 هجرى نیز در روز نوروز هدایاى گرانب‌هایى از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. (همانجا، صص 269 – 268). همو در سالهاى بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطى یاد شده، از گستردگى بازى و کارهاى ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است. (همانجا، ص 26).

در منابع فقهى اهل سنت هم، مخالفت با نوروز دیده مى‌شود. از جمله غزالى در کیمیاى سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. (مقالات تقى زاده، ج 10ص 153) در منبع دیگرى، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است. (بدائع الصنایع، ج2، ص 79). ابن قدامه نیز نوشته است: روزه‌ گرفتن‌ نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا اینها، روزهایى است که کفار آن را بزرگ مى‌شمرند. (المغنى، ج 3، ص 99). گروه طالبان هم که زمانی بر افغانستان حکومت می‌کردند در سال 1376ش اعلام کردند که نوروز برخلاف اسلام و بدعت بوده و برگزارى آن حرام مى‌باشد.

نوروز در منابع شیعىِ قرن هفتم به بعد

همانگونه که گذشت، منابع بعدى با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداخته‌اند. اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است . کسانى از فقیهان براى تعیین روز نوروز کوشش‌هایى کرده‌اند. از آن جمله شهید اول (م 786) در کتاب «ذکرى الشیعه» است. وى در آنجا با اشاره به روایت معلى بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز یا اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشید در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدین ترتیب سه قول در این‌باره نقل کرده که تفصیل آن در سخن ابن‌فهد آمده است.

عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلى (م 841) است. وى با اشاره به سخن شیخ طوسى در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبى آن مى‌نویسد: «یوم، النیروز جلیل القدر»، اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالى است که چون متعلق عبادت الهى شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علماى ما جز آنچه ابن‌ادریس گفته متعرض بیان آن نشده است. سپس ابن‌فهد سخن ابن‌ادریس و شهید را آورده است.

آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مى‌نویسد: قول نخست وى که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهاى عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدى (دى ماه) قرار مى‌دهند. (درست آن است که اول سال فرس، اول برج عقرب یا آبان ماه بوده است.) این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. (تاکنون بر ما روشن نشده که این کتاب که در باره دانش نجوم بوده، از کیست. دهها کتاب با این نام در فهرست ابن‌ندیم شناسانده شده است. محتمل است که مقصود کتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفى (م 319) باشد.) پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه مى‌افزاید: آنچه از این تفاسیر درست‌تر است، آنکه نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است. سپس دلایلى براى آن ذکر مى‌کند. مهم ترین دلیل آنکه شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعا خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده است: یکى آنکه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمى‌شود و دوم آنکه نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانى و جدید است. این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقى است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتى عرف مختلف شد، عرف شرعى باید مراعات شود. اگر چنین عرفى در کار نبود، عرف نزدیک ترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز - اعم از سلطانى و غیر آن - مربوط به پیش از اسلام است! (المهذب البارع فى شرح المختصر النافع، ج 1، ص 193 – 191، چاپ انتشارات اسلامى، قم 1414)

نوروز و نوروزیه‌هاى دوره صفوى

چنین به نظر مى‌رسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفت هاى برخى از فقهاى سنى‌مذهب، دوام آورده است. عجیب آنکه برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بىپایگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویى نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعى از دنیاى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و ترکیه گرفته تا جمهورى آذربایجان، جمهوریهاى آسیاى میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوى، این عید مورد اعتناى کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:

نخست آنکه در دوره صفوى، تاریخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار مى‌شده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: ایرانى‌ها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم مى‌کنند و به همین جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مى‌باشند. سال قمرى از نظر مذهبى برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعیین مى‌کنند. وى پس از آن اشاره کرده است که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه کرده و مثلا مى‌گویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. (سفرنامه اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب براى همه، 1369، ج 2، ص 690).

وى چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سورى بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهاى سال دانسته، کار را تعطیل مى‌کنند، از خانه کمتر خارج شده و حتىالمقدر کمتر حرف مى‌زنند و سعى مى‌کنند به کسى پولى ندهند ... عده‌اى هم کوزه‌هاى خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و کوزه را از آب پر کرده و آن را مى‌آورند و به خانه و اطاق هاى خود مى‌پاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدی‌ها و بدبختی‌ها را از خانه شسته، با خود مى‌برد...(سفرنامه اولئاریوس، ج 2، ص 466). تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است سخن گفته و مى‌نویسد: در این روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مى‌شوند و هر کس به اندازه شأنش باید ارمغان و پیشکشى به شاه بدهد ... و در این روز شاه ثروت گزافى به دست مى‌آورد ... براى روز اول سال، اگر یک ایرانى اتفاقا پول نداشته باشد که قباى نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد، مى‌گذارد و قباى نو را حتما به دست مى‌آورد. (سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نورى، تهران، سنایى، 1336ص 635).

شواهد فراوانى درباره اهمیت برگزارى مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوى در دست است که نیازى به نقل آنها نیست.

نکته دوم آنکه این مسأله را باید از زاویه دیگرى نیز مورد توجه قرار داد و آن اینکه با پیدایش دولت شیعى، طبیعى بود که روزهایى که در فرهنگ فقهى و تاریخى شیعه، از اهمیتى برخوردار است بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعى بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزهای عزا و مصیبت بودند و یا روزهاى شادى و فرح. نوع دیگر، روزهایى بود که در تقویم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقى در باره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود، تولد رسول خدا (ص) در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. (ذریعه ج23 ، ص 276 – 275)، همینطور رساله‌اى به دستور شاه سلطان حسین صفوى نوشته شد با عنوان هدایه الصالحین در اثبات آن که تولد امام على(ع) در سیزدهــم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است. (فهرست کتــابخــانه مجـلــس، ج10، ص 1737 بـه احتمال قوى این رساله از محمدباقر بن اسماعیل خاتون آبادى - م 1127- باید باشد).

به علاوه، مردم نیاز به تقویم هایى داشتند تا به معرفى این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فى معرفه الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانى (م 1091) و اختیارات علامه مجلسى (م 1110) است. باید اعتقاد به خوبى و بدى ساعات را هم به این مطالب افزود و رساله‌هایى که به این مسائل هم پرداخت به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانى را در تألیف پدید آورد که به نوعى با بحث تقویم ارتباط مى‌یافت.

با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالى گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و اینکه آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم است یا نه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلال هایى که در این قبیل رساله‌ها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومى، تاریخى و نیز روایاتى است که به آنها اشاره کردیم. افندى با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینى مى‌نویسد: او رساله‌اى نوشت که نوروز، درست همین روزى است که اکنون مرسوم است. آقارضى قزوینى، رساله‌اى در انکار این مطالب نوشت. همین طور محمدحسین بن میرزا ابوالحسن قائنى و میرزا رضى الدین محمد مستوفى خاصه اصفهان دو رساله در تأیید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندى مى‌نویسد: و قد صارت هذه المسأله مطرحا لاراء الفضلاء. (ریاض العلماء ، ج 1، ص 6).

در این دوره افزون بر بحث هاى نجومى و اصولى و فقهى در این?باره، یکى دو روایت دیگر درباره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسى در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رأیت فى بعض الکتب المعتبره آورده و سندى بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوى این روایت معلى بن خنیس است اما نه در حد چند سطرى که در مصباح شیخ آمده و یا یکى دو صفحه‌اى که در المهذّب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. (بحارالانوار، ج 59، ص 100 – 91). آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلى است که معلى از امام خواسته تا نامهاى فارسى سى روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سى نام فارسى همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردى‌بهشت روز و... آمده است. علامه مجلسى روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگرى آورده، اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فى بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق (ع)... در این نقل، بخش اول سخن امام با معلى نیامده، بلکه تنها نام هاى ایرانى سى روز آمده است. (همانجا، ج 59، ص 105 – 101). نیز همان روایت را نقل کرده، بدون نام منبع و تنها با عبارت: و روى ایضا فى بعض الکتب ... )، (همانجا، ص 107) جالب آنکه علامه پس از نقل این سه روایت مى‌نویسد: این روایات را ما از کتاب هاى منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند، اما من بر آنها اعتمادى ندارم.

افزون بر این روایت، نقل دیگرى هم در دوره صفوى مطرح بوده و آن این است که هفت سلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن که «یا محوِّل الحول و الاحوال حوِّل حالنا الى احسن الحال». این نقل را آقارضى قزوینى آورده و افزوده که در جایى معتبر به نظر نرسیده است. مرحوم شیخ عباس قمى هم آن را به نقل از کتب غیرمشهوره آورده و صورت دیگر آن را «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال» یاد کرده است.

مقاله

نویسنده رسول جعفریان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

مرز رفاقت و خصومت

مرز رفاقت و خصومت

وجود دوست برای انسان یک ضرورت است و آدمی می‌باید در زندگی برای خود دوستانی برگزیند و از آن‌ها در امور دینی و دنیایی‌اش استفاده کند و باید با آن‌ها صمیمی باشد.
No image

مقابله با فساد اداری

یکی از بیماری‌ها و معضلات جوامع کنونی، موضوع فساد است.
سلوک فردی و اجتماعی حاکمان

سلوک فردی و اجتماعی حاکمان

در شماره‌های پیشین درمورد ماهیت حکومت و اهداف آن که عبارت بودند از تامین عدالت، امنیت، رفاه و تربیت در جامعه، صحبت به میان آمد در این شماره به تبیین رفتار مطلوب حاکمان در زمینه شخصی و اجتماعی باتوجه به خطبه‌ها و نامه‌های امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه پرداخته شده است.
زیارت عاشورا؛ قرب آمیز و قیام انگیز / قسمت پنجم

زیارت عاشورا؛ قرب آمیز و قیام انگیز / قسمت پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم: هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد المعروف با بن الحنفیه.....
هدف نهایی هنر؛ رسیدن به رستگاری

هدف نهایی هنر؛ رسیدن به رستگاری

هنر دینی یک سفر تمثیلی از عالم محسوس به عالم روحانی است

پر بازدیدترین ها

رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
نیکی به دیگری، نیکی به خود است

نیکی به دیگری، نیکی به خود است

در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز».
No image

دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی

رخداد بزرگ و بی‌مانند کربلا که اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزه‌های بسیاری است.
سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

بخشش یکی از خصلت‌ها و فضایل خوب و زیبای انسانی است.
حکمت دعا از زبان مولانا

حکمت دعا از زبان مولانا

مولانا حقیقت حکمت را به زبان ساده و شعر بیان کرده است. از این رو باید سخنان بزرگانی چون مولانا را بخوانیم تا به راز قرآن پی ببریم.
Powered by TayaCMS