29 بهمن 1396, 16:4
قیام خونین امام حسین(ع) از زوایای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است. در این نوشتار قصد داریم تا برخی از سخنان حضرت(ع) را از زمان ورود ایشان و یارانشان به کربلاتا شب عاشورا بر اساس مقاتل معتبر بازخوانی کنیم.
من جنگ را آغاز نمی کنم
وقتی قافله امام حسین(ع) به نینوا رسید، در همان زمان، سپاه حر نیز به موازات امام(ع) به آنجا رسید. در آن هنگام پیکی از جانب عبیدالله بن زیاد برای حر نامهای آورد که متن آن این بود: با رسیدن این نامه بر حسین بن علی فشار بیاور و در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعهای فرودش آر. حر نامه را برای امام(ع) خواند. امام حسین(ع) فرمود: پس بگذار ما در بیابان نینوا یا غاضریات یا شفیه فرود آییم. در این هنگام حر به حضرت(ع) عرض کرد که من نمیتوانم با این پیشنهاد شما موافقت کنم. در این هنگام، زهیر بن قین به امام(ع) پیشنهاد داد که برای ما جنگ کردن با این گروه کم، آسانتر است از جنگ کردن با افراد زیادی که در پشت سر آنهاست... اینجاست که حضرت(ع) آن جمله مهم را فرمودند : من هرگز شروع کننده جنگ نخواهم بود. این همان سیره و روشی است که امام(ع) در جنگ از آن تبعیت میکند و در آن شرایط خاص میفرماید که من هرگز جنگ را آغاز نخواهم کرد. چنان که پدر بزرگوارشان حضرت علی(ع) نیز در جریان جنگ جمل به یارانشان فرمودند: شما شروع به جنگ نکنید، با شمشیر و نیزه به آنان حمله ننمایید و در خونریزی بر آنان سبقت نجویید، با ملاطفت و مهربانی و با زبان نرم و ملایم با آنان سخن بگویید (کنزالعمال، ج 6، ص 58، حدیث 1311). این بیان امیرالمومنین علی(ع) و نیز سخن امام حسین(ع) به زهیر بن قین نشان دهنده این است که سیره ائمه اطهار علیهم السلام، اصلاح و هدایت امت از انحرافات بوده است که حضرت امام حسین(ع) بارها و حتی در روز عاشورا نیز لشکر مقابل را دعوت به هدایت و بازگشت به مسیر حق کردند و جنگ را آخرین حربه میدانستند و خود نیز آغازگر جنگ نبودند.
علت قیام حضرت(ع)، انحراف در جامعه بود
هنگامی که امام حسین(ع) در روز دوم محرم الحرام سال 61 هجری وارد کربلا شدند، در اولین سخنرانی خود در میان اصحاب و یاران و فرزندان خود در خطبهای مهم به بیان انگیزههای خود از فداکاری و جانبازی اشاره کرده و فرمودند: ... اوضاع زمانه دگرگون شده و زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است، از فضائل انسانی باقی نمانده مگر اندکی مانند قطرات ته مانده ظرف آب. مردم در زندگی ننگین و ذلتباری به سر میبرند که نه به حق، عمل و نه از باطل رویگردان میشوند... و در ادامه به جمله بسیار مهمی اشاره فرمودند که برای هر عصر و دورهای از تاریخ میتواند مصداق داشته باشد. آنجا که فرمودند: این مردم، بردههای دنیا هستند و دین، لقلقه زبانشان است. حمایت و پشتیبانی شان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است و آن گاه که در بوته امتحان قرار گیرند، دینداران کم خواهند بود.
توجه به زودگذر بودن دنیا و بقای دائمی آخرت
امام در نامهای به محمد حنفیه و افرادی از بنی هاشم که همراه وی همسفر نشده بودند، نوشت: گویا دنیایی وجود نداشته، همان گونه که آخرت همیشگی است. این بیان عمیق امام(ع) حاکی از نوعی جهانبینی و فرجامشناسی در اندیشه ایشان دارد که تامل در آن میتواند بسیار مفید واقع شود.
رضایت خدا، مقدم بر خشنودی خلق
زمانی که حر بن یزید، ورود امام حسین(ع) را به اطلاع ابن زیاد رساند، وی در نامهای به امام حسین(ع) گفت: یزید از من خواسته یا تو را به قتل برسانم یا این که با او بیعت کنی. امام(ع) نامه را به زمین انداخت و بدان جوابی نداد و وقتی نامهرسان از او جواب نامه را خواست، حضرت(ع) فرمودند: نامه ابن زیاد در پیش ما پاسخی ندارد؛ چون عذاب خدا بر وی ثابت گردیده است و جمله مهم دیگری که بعد از انداختن نامه ابن زیاد فرمودند، این بود که: رستگار نباد مردمی که خشنودی خلق را بر غضب خدا مقدم داشتند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان