دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

درد دین و عزت مسلمین

No image
درد دین و عزت مسلمین

نویسنده مبارز

مغنیه، اسرائیل را ساخته دست آمریکامى دانست و آمریکا را بزرگ ترین دشمن اسلامى معرفى مى کرد. مبارزات او سفارت آمریکا را وادار کرد تا به هر نحوى، شیخ مغنیه را از مبارزه باز دارد. وقتى از او خواستند به دیدار «رُزْوِلْت» برود، جواب داد: «... آمریکا سخت ترین دشمن اسلام و امّت عربى است. آمریکا، اسرائیل را به وجود آورد، و دست به قتل فلسطینیان زد و آنان را از سرزمینشان بیرون راند و با خون فرزندانمان زمین فلسطین را رنگین کرد. برادران ما به وسیله اسلحه هایى کشته مى شوند که آمریکا به اسرائیل داده است.... با همه این ها، مرا دعوت مى کنید که به دیدار ناوگان ششم بروم...»([24]).

این شجاعت شیخ مغنیه از دید روزنامه ها مخفى نماند و روزنامه «محرر» از حرکت او با عنوان «هذا عربى عزیز» تقدیر کرد.([25])

مغنیه علما را براى مبارزه با استعمار به کمک طلبید و از آن ها خواست تا حکم واقعى اسلام را براى مبارزه با استعمارگران صادر کنند، ولى به نداى او جوابى داده نشد. مغنیه نوشت: «بعد از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، عرب ها به آمریکا نفت نفروختند و نفت بسیار گران شد. ما هم خدا را شکر کردیم ولى مدتى بعد، دوباره معامله نفت شروع شد. این حقیقت را همه مى دانیم که آمریکا و اسرائیل، سلاطین ستمگرى هستند و بر این مطلب، ظلم آمریکا در ویتنام و... گواه هستند. با همه این ها، اموال عرب (نفت) بدون این که خود بخواهند، سلاحى مى شود علیه تمام ملت هاى مستضعف...

آن گونه که من احساس مى کنم، بعضى از فقیهان گوش خود را مى بندند تا صداى مرا نشنوند! به گمان آنان، من حرف اشتباهى مى زنم، ولى مگر آنان در فقه تدریس نمى کنند که فروش سلاح به دشمن حرام است؟ تقویت دشمن (به هر نحو) که بتواند انواع سلاح و هر آن چه که احتیاج دارد را بخرد، صد در صد حرام است. و اگر اموال عرب (نفت) نباشد و آن را به آمریکا ندهد، هیچ وقت آمریکا نمى تواند به اسرائیل مساعدت مالى و نظامى بکند...»([26])

وى بارها فریاد زد: «چه ننگى بالاتر از این که مسلمانان و اعراب، در مسئله اسرائیل این چنین بى خاصیت و بى تفاوت شده اند؟» ولى گوش شنوایى نبود که به نداى او پاسخ دهد.

شیخ مغنیه و انقلاب اسلامى ایران

از دیدگاه مغنیه، انقلاب اسلامى ایران نظامى است که پا جاى پاى نظام اسلامى حضرت پیغمبر گذاشته است.([27])

او بعد از ذکر حدیث «رجل من اهل قم، یدعو النّاس الى الحقّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف، و لایملّون من الحرب و لایجبنون، و على الله یتوکّلون، و العاقبة للمتقین»([28]) مى نویسد: این توصیف، صادق ترین وصف نسبت به امام خمینى و یارانش مى باشد.

او بیش تر زندگى و درس و تدریس خود را در شهر قم گذرانید و در آن شهر دعوت خدا را بر ضد شاه اعلام نمود، و سرانجام از آن شهر تبعید گردید. دعوت وى، دعوتى بر مبناى حق و عدالت است و هر حقیقت گرا و مخلص به آن دعوت، لبیک مى گوید. فرد باطل از آن دعوت مى هراسد، و خداوند سرپرست و دوست پرهیزگاران و متقیان است.([29])

او درباره انقلاب اسلامى گفت: انقلاب اسلامى ایران، ضربه اى کوبنده بر دشمنان اسلام و انسانیّت وارد آورده است.([30])

وى درباره شهید مطهرى گفت: استاد مطهرى، خطیبى از خطباى منبر حسینى بود که کارش، افشاندن روح فداکارى و عزّت در قلوب مردم و عاملى در انفجار انقلاب بر ضد ظلم و تجاوز بود.([31])

رنج از جمود فکرى طلاّب

شکى نیست که در هر قشرى افرادى پیدا مى شوند که سطح فکرى پایین ترى دارند. امّا حوزه که مرکز تفکر است باید از این عیب مُبرّا باشد. طلاب باید جهانى فکر کنند. مغنیه از کوته فکرى بعضى از طلاّب بسیار رنج مى برد. اینک به نمونه هایى از جمود فکرى بعضى از طلاب که در آثار خود آورده است، اشاره مى شود:

1. روزى طلبه اى مرا دید که مجله و روزنامه خریده ام. تعجب کرد و گفت: خریدن آن ها بر تو حرام است. تو باید پولى را که براى خرید روزنامه و مجله مى دهى، به مبارزان فلسطینى کمک کنى. گفتم: حرام آن است که خداوند حرام کرده است. من با خواندن این مجلاّت، دشمنم را مى شناسم و مى دانم که چه کسانى و چه توطئه هایى براى مردم مسلمان ریخته اند.([32])

2. زمان جنگ آمریکا و ویتنام در قم بودم، طلبه اى از حمله آمریکا به ویتنام خوشحالى مى کرد و در واقع، ضدّ ویتنامى بود. من مى دانستم که استادش به او گفته است: ویتنامى ها به خدا ایمان ندارند و هلاک کردن آن ها واجب است. در حالى که توجه نداشتند که ظلم، گناهِ بسیار بزرگى است، از هر نوعى و از هر کسى باشد.

3. به من اعتراض مى کردند که چرا اسم لنینو مارکس را در تفسیر کاشف آورده ام! اصلا توجه نداشتند که نام فرعون و هامان بارها در قرآن آمده است.

4. بعضى ها تصوّر مى کنند مجتهد شدن به طول زمان درس خواندن بستگى دارد البته که چنین نیست. اجتهاد به نحوه درس خواندن است. اگر کسى خوب درس بخواند و با استعداد باشد و پشتکارى عالى داشته باشد، در مدّت کم ترى به درجه اجتهاد نائل خواهد آمد.

روزى شخصى از خصوصیات اخلاقى شیخ مغنیه نزدعالمى که ظاهرى باتقوا داشت، تعریف مى کند. آن عالم ابروان را بالا انداخت و گفت: این شیخ که فقط 11 سال در نجف بوده است.([33])

مرحوم مغنیه در کنار مبارزات سیاسى، از تهاجم فرهنگى غافل نبود. کتاب «الله و العقل» را در ردّ کتاب مصطفى محمود به نام «الله و الانسان» نوشت و نیز مقالات فراوانى در ردّ مادّیگرى، کمونیستى و... دارد

سه تجربه

1. یاد گرفتم که اهمیت ندهم به کسى که مرا ترک کند و پیشم نیاید و مطلقاً به او فکر نکنم اگر چه به دیدنش عادت کرده باشم.

2. یاد گرفتم که اهمیت ندهم به کسى که به من فحش مى دهد و تهمت مى زند چون من نمى توانم دهان او را قفل بزنم. و سخن او با باد خواهد رفت و هیچ اثرى بر دین، صحّت و رزق من نخواهد گذاشت.

3. یاد گرفتم که اهمیت ندهم به کسى که ادّعاى داشتنِ چیزى را مى کند که ندارد و در مورد او فکر نمى کنم. فرعون ادّعاى ربوبیّت کرد، عاقبتش چه شد؟([39])

ارزش علمى ائمّه(علیهم السلام)

سوگند مى خورم که من کتاب ها و افکار مختلف قدیم و جدید، شرقى و غربى را خوانده ام و به این مطلب رسیده ام که آن چه به حال مردم مفید است، اساسش به صورت جالب تر و کامل تر در میراث اسلامى ما، مخصوصاً در میان مطالب اهل بیت و بالاخص در کلمات امام على و فرزند زاده او، امام صادق(علیهما السلام) دیده مى شود.([40])

شفاعت

طایفه شیعه، اشاعره و مرجئه درباره شفاعت مى گویند: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شفیع گنهکاران است... من معتقدم که پیغمبر شفاعت ستمگران و متجاوزین به حقوق مردم را نمى کند و یا افرادى را که در اثر گفتار و کردار از ایمان خارج گردیده اند مورد شفاعت قرار نمى دهد، ولى براى کسانى که درباره خود ظلم نموده اند و در یکى از احکام اسلام که مربوط به خداست کوتاهى کرده اند و در گفتار و کردار خود به کسى تجاوز ننموده اند، شفاعت مى نماید.([41])

عیـد

«عید» روزى است که صادرات، کم تر از واردات نباشد، روزى که انقلابى عظیم در صنعت و کشاورزى ما رخ داده باشد و روزى که بر فقر و آرزوها پیروز شده باشیم و بر هر دستى که ایجاد فتنه و فساد مى کند، فائق آمده باشیم و روزى که تمام راه هاى استثمار شدن را بسته باشیم و روزى که بر جاده آزادى ایستاده باشیم.([42])

تحلیل افسانه

در تورات آمده است که: حضرت یعقوب با خدا کشتى گرفت و سرانجام یعقوب فائق آمد. آفتاب بالا آمد، خدا گفت: رهایم کن مردم مى بینند آبرویم مى رود...

شیخ مغنیه مى نویسد:

این افسانه را ساخته اند تا بگویند هیچ کس بر یهود غالب نمى شود، حتى خدا و آیات شریف (وقالت الیهود یدالله مغلولة([43])...، قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء([44])...) اشاره به این مطلب یهودیان دارد. در ضمن، اسرائیل به معناى قوّه اى ضد خدایى است.([45])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS