دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پیامبر از زبان علی(ع)

No image
پیامبر از زبان علی(ع)

پيامبر از زبان علي(ع)

دكتر محمدعلی فیاض‌بخش

... خداوند سبحان، محمد صلی الله علیه و آله را به حق و راستی برانگیخت تا بندگان خود را از عبودیت بت‌ها خارج گرداند و از پیروی شیطان به طاعت خدای درآورد. حجت او در این راهنمایی، قرآنی بود که به روشنی و استحکام بر بندگانش بیان کرد تا بندگان، خدای را پس از آن که او را در جهل خود به فراموشی سپردند دوباره آگاه سازد و بعد از آن که وی را انکار کردند به اقرارش بنشینند و پرده‌های کفر را به جلوه‌های ایمان بدل نمایند. پس خدای سبحان برایشان متجلّی شد؛ نه آنگونه که وی را به چشم ببینند، بلکه به واسطه‌ی مظاهر قدرتش او را در جان و دل خود بیابند. آنان را از سطوت و شوکتش بیم داد و بدان چه از مهلکه‌ها بر اقوام پیشین رو کرد آگاهشان ساخت. ‌هان! دیر نباشد که بر شما زمانه‌ای درآید که پس از من پنهان‌ترین چیزها حق و حقیقت باشد و آشکارترین چهره، چهره‌ی باطل و ناحق؛ که در‌ آن روزگار دروغ‌ها بر خدای و رسولش نسبت دهند و قرآن را بی‌مقدارترین اشیاء گردانند، که آن را به حق و راستی نخوانند و در معانی آن به تحریف و کژی دست یازند[1]...

... شما نیک می‌دانستید که نسبت من با پیامبر صلی‌الله و علیه چیست و به کدامین نسبت نزدیک و منزلت والا به او پیوند خورده بودم. آن هنگام که کودک خردی بودم مرا در خانه خویش جای داد و در‌ آغوش خود نهاد، بدان‌گونه که شمیم او را حس می‌کردم... نه دروغی از من شنید و نه کژی و کاستی در رفتارم دید. خدای تعالی، از آن روز که وی از شیر گرفته شد، یکی از اعظم فرشتگانش را قرین او ساخت تا راه‌های بزرگی و مکرمت را پیش پای او نهد و محاسن اخلاق عالم را به چشمانش کشد و من پا به پای او در این سلوک همراهش بودم. هر روز نمونه‌ای از اخلاق نیکویش را در برابر دیدگان من نمایان می‌کرد و مرا وامی‌داشت که بدان اقتدا کنم، هر سال برهه‌ای را در غار حرا به خلوت و عزلت و در نجوا با پرودگار خود می‌گذارند و هیچکس جز من شاهد آن خلوت نبود. هیچ خانه‌ای نبود که او و همسرش خدیجه باشند و من سومین آنها نبوده باشم. نور وحی و رسالت را در کنارش می‌دیدم و رایحه نبوت را استشمام می‌کردم. آنگاه که وحی الهی بر او نازل شد ناله شیطان را شنیدم و از پیامبر پرسیدم: این چه صدایی است؟ که گفت: این شکوه یاس و ناله ‌نومیدی است که شیطان از عبودیت بندگان خدا برخویش شکایت برآورده و مأیوس شده است. یاعلی! همانا آنچه را من می‌شنوم تو می‌نیوشی و آنچه را من می‌بینم تو نیز می‌نگری؛ جز آن که پیامبر نیستی ولکن وزیر و یاور منی و در همه حال بر خیر و نیکویی استوار[2]!... گواهی می‌دهم که محمد صلی اله علیه وآله بنده و فرستاده خدا بود که او را به دین فراگیر و علم‌گستر مبعوث کرد و با نشانه‌ای فراگیر و کتابی نورانی و فروغی درخشنده و برقی تابنده و فرمانی فارق میان حق و باطل به‌سوی مردمان فرو فرستاد، تا شبهات باطل را با وجود او بزداید و دلایل آشکار را با بیان او روشن گرداند و ایشان را به آیات پروردگار تنبّه دهد و از عذاب‌ها بیمناک سازد. این‌ها همه در زمانی بود که مردم به فتنه‌های فراگیر مبتلا بودند و ریسمان دین را از کف نهاده بودند و ستون‌های یقین خود را متزلزل کرده و در باور‌های خود به اختلاف و در زندگی خویش به تشتت افتاده بودند. راه خروج از فتنه‌ها تنگ و بیرق هدایت فرو افتاده و کوری‌ها فراگیر و معصیت خدای دامنگیر شده بود. شیطان به قدرت و نصرت کمر راسته کرده بود و ایمان به خفت و ذلت دچار شده بود و ارکان دین ویران و نشانه‌های آن ناپیدا بود. راه ایمان خراب و پیروان شیطان فراوان!

مردم به راه‌های شیطان گام می‌زدند و بر طریق گمراهی ره می‌سپردند، چندان که با کمک و همیاری ایشان، حیله‌های شیطان به کار افتاد و بیرق گمراهی و ضلالتش برافراشته گشت، تا بدان جا که همگان به حیرت و سرگردانی در افتادند. اینها همه در بهترین محل دنیا بود، که فتنه‌ها خوابشان به بی‌خوابی و اضطراب بدل کرد و سرمه‌ی چشمانشان را به گریه و اشک آلوده ساخت؛ در سرزمینی که دهان عالمان و دانایان بسته و لگام نادانان و فرومایگان گسسته بود.[3]

از معدود مواردی که خداوند بر سر پیامبر خویش سنت نهاده و آن را به رخ وی کشیده است، نعمت مهربانی و نرمخویی و مدارا با خلایق است، آنجا که فرماید: «به رحمت و منت الهی‌ای رسول! دل تو با مردمان نرم و مهربان شد و اگر تندخو و غلیظ‌القلب می‌بودی، ایشان از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.»[4] آیا می‌توان میلاد پیامبر رحمت را آغازی دوباره بر تولد مهربانی‌ها، نرمخویی‌ها و خوش زبانی‌ها ساخت؟

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS