پارادايم، انقلاب علمي، پاراديگما، تامس كوهن، مُثُل، انديشه سياسي، علوم سياسي
نویسنده : یونس خداپرست
واژهی پارادایم((paradigm ابتدا در قرن پانزدهم به معنی الگو، مدل و نمونه به کار میرفت و میگفتند به فرض مثال «در دستور زبان، الفاظamat ، amas، amo یک "پارادیگم" یا "نمونه" است از آن جهت که الگویی را نمایش میدهد که در مورد عدهی زیادی از افعال دیگر لاتینی مثلا Laudat، laudas، laudo بهکار میرود.»[1] اما در دههی 1960تامس کوهن[2] واژهی پارادایم را به معنی یک تفکر در هر انقلاب علمی بکار برد.
پارادایم در لغت و اصطلاح
"پارادایم" از کلمه یونانی "پارادیگما" گرفته شده است و در اصل واژهی افلاطونی است و تغییر شکل یافتهی کلمهی "مُثُل" بعدها توسط مترجمان است. امروزه به معنای یک جهانبینی و نظریهی کلی است که انسان راجع به قلمروئی از هستی دارد و با توجه به آن نظریه به تفحص و بررسی جزئیات درون آن قلمرو میپردازد.[3] کوهن مفهوم پارادایم را در کتاب "ساختار انقلابهای علمی"(1962) بکار برد و آن را به این صورت تعریف میکندکه پارادایم عبارت است از «دستاوردهای علمی به صورت عمومی پذیرفته شدهای، که برای مدتی به وسیلهی کارورزان آن رشته، بهعنوان مدلی برای حل مسائل رشتهی مزبور به کار گرفته میشوند.»[4]
بطورکلی تعاریف فوق، پارادایم را چهارچوبی برای حل مسئله و معما میدانند که فعالیتهای دانشمند را در همین چهارچوب، برای مفهومپردازی مسائل خاص سامان می بخشد.
مراحل شکلگیری پارادایم
کوهن با طرح مفهوم کلیدی پارادایم، روش واحدی را که تجربهگرایان به آن اعتقاد داشتند، به چالش کشید. وی در اینباره اظهار کردند که هر پارادایم روش خاصی دارد.
کوهن پارادایم را در ارتباط با انقلاب علمی مطرح میکنند و میگویند با هر انقلاب پارادایم جدیدی بوجود میآید که متفاوت با پارادایم قبلی است و اینکه هر پارادایم چارچوب خاص خود را دارد و قابل مقایسه با دیگری نیست. نتیجهای که کوهن در تشریح این پاراگراف میگیرد به این شکل است که «چرخش پارادایمی را تابع هیچ قاعدهی عقلانی ندانسته و حتی تأمل و تفسیر را نیز در آن دخیل نمیداند.»[5] بطور خلاصه روش عقلانی در پارادایم علمی کوهن کم رنگ میشود.
کوهن مراحلی را که علوم از آنها گذر میکنند در 4 مرحله میداند:
یکی "مرحلهی پیش از پارادایم" است که مکتبهای نظری از هیچ پایبندی جامعهی علمی برخوردار نیست.
دوم "مرحلهی پارادایمی" است که پارادایم مورد تایید علمی قرار گرفته و بهعنوان چهارچوب اصلی حل مسائل دانشمندان است.
سوم "مرحله بحران"، که پارادایم مسلط نزد بخش مهمی از جامعهی علمی با ناکامی مواجهه میگردد. و پارادایمهای جدیدی ابداع و احیا میشود[و تنوع پارادایمی شکل میگیرد.]
چهارم انقلاب علمی بوجود میآید و پارادایم جدید مسلط میشود.[6] در مدل سیاسی کوهن پارادایم به جای "حکومت" است و با تغییر رژیم حاکم پارادایم جدید شکل میگیرد.
نتیجه
نتیجهی پارادایم در چند بند تلخیص میگردد:
1. کوهن اگر چه پارادایم را برای علوم طبیعی بهکار برد اما به علوم اجتماعی در کتاب "ساختار انقلابهای علمی" بیتوجه نبوده است.
2. واژهی پارادایم از کلمهی یونانی پارادیگما گرفته شده است.
3. نظریهی کوهن را میتوان دو جور تفسیر کرد: «یکی زاویهی علم عادی(مورد علاقهی رفتارگرایان) که ترومن و آلموند انقلاب علمی را زمینهساز گذار به آن میدانند، دوم زاویهی انقلاب علمی(مورد علاقهی سازهانگاران و رادیکالها). مسألهی اصلی را نه علم عادی بلکه انقلاب میدانسته و این تغییر شکل گفتمانی پیدا میکند.»[7]
4. مراحل پارادایمی(پیش پارادایمی، پارادایمی، بحرانی، انقلاب علمی).
5. پارادایم جامعتر از مدل است. به فرض مثال مدل تصمیمگیری در نظریهی بازدارندگی زیر مجموعهی پارادایم واقعگرایی است.