دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آیا به تفسیر نیاز داریم؟/ بخش سوم و پایانی

«در این آیه مقصود از طعام چیست؟»
آیا به تفسیر نیاز داریم؟/ بخش سوم و پایانی
آیا به تفسیر نیاز داریم؟/ بخش سوم و پایانی
نویسنده: آیت‌الله محمدهادی معرفت(ره)

3. آیه مبارکه «فلینظر الانسان الى طعامه» معناى ظاهرى‌اش این است که انسان باید در غذاى خود تأمل کند و ببیند که طبیعت چگونه امکان به دست آوردن آن را فراهم ساخته و بى مقدمه و بى دلیل و خود به خود به وجود نیامده است. اگر انسان به دقت در غذاى خویش بنگرد و در آن تأمل نماید، مقدار فضل و عنایت و لطف و رحمت الهى را درخواهد یافت و هنگام تناول آن لذت خواهد برد و این همه عنایت خداوند را سپاس خواهد گفت. این معناى ظاهرى آیه است؛ ولى مرحوم کلینى به روایت زید شحام چنین نقل کرده است: از امام صادق(ع) پرسیدم: «در این آیه مقصود از طعام چیست؟» حضرت فرمود: «منظور علمى است که انسان می‌آموزد. باید دقت کند که این علم را از چه کسى دریافت می‌کند؟» وقتى در این بیان امام(ع) دقت می‌کنیم، تناسب بین علم و غذا (طعام) را به راحتى درمی‌یابیم، زیرا علم، غذاى روح است؛ از این رو باید احتیاط و وسواس به خرج داد تا آن را از منابع اصلى و حقیقى‌اش به دست آوریم، به‌ویژه اگر علم دین و احکام شریعت مقدس و آیین توحید باشد که در آموختن آن از منابع اصیل باید کمال احتیاط به عمل آید.

ب) دومین شرط تأویل صحیح، رعایت نظم و دقت در کنار گذاشتن خصوصیات کلام مورد تأویل و تجرید آن از قراین خاصه است تا حقیقت و مغز آن در قالب مفهوم عام هویدا گردد. مقصود از این شرط همان است که در منطق از آن به عنوان قانون «سبر و تقسیم» و در اصول با عنوان «تنقیح مناط» تعبیر می‌شود. فقها از تنقیح مناط براى به دست آوردن ملاک قطعى و یقینى حکم شرعى استفاده می‌کنند؛ به طورى که حکم شرعى ـ اعم از تکلیفى و وضعى ـ نفیاً و اثباتاً دایر مدار آن باشد؛ آنان محتواى عام منتزع از دلیل را اعتبار می‌کنند، نه فقط عنوان محدود و مخصوص موجود در ظاهر دلیل را، این عمل در فقه معروف و مشهور است و شرایط خاص خود را دارد؛ اما یک نمونه تطبیقى از آیات قرآن، آیه 17 سوره قصص است؛ آنجا که از زبان حضرت موسى(ع) نقل شده است: «رب بما أنعمت علىّ فلن أکون ظهیراً للمجرمین».

این آیه مبارکه سخن پیامبر خدا، موسى(ع) است که به شکرانه نعمت‌هاى فراوان مادى و معنویی که خداوند به او ارزانى داشته، با لحنى شاکرانه و تعهدآمیز بر زبان جارى ساخته است. براى توضیح بیشتر باید توجه کرد که خداوند بر اساس صریح آیه مبارکه «و لما بلغ أشده و استوى، آتیناه حکما و علما و کذلک نجزى المحسنین»، به حضرت موسى(ع) از نظر جسمى، اندامى قوى و توانا داد و به وى علم و حکمت فراوان آموخت. وى روزى در یک ماجراى خاص با یک ضربه مشت که بر دشمن خود زد، او را از پاى درآورد؛ ولى پس از این واقعه دریافت که گویا از نعمت توانایى جسمى خود استفاده نادرست کرده و از او کارى ناشایست سرزده است؛ لذا از درگاه رحمت الهى آمرزش طلبید و خداوند او را آمرزید. او در اینجا با خداى تعالى عهد بست تا تواناییهاى خویش را که خداوند به او ارزانى داشته، در مسیر باطل و فساد فى الارض به کار نیندازد و امکانات مادى و معنویى را که از ناحیه حضرت بارى دریافت نموده، در خدمت گناهکاران و اهل معصیت قرار ندهد؛ لذا با لحنى حاکى از تعهد و شکر در مقابل نعمت‌ها می‌فرماید: «رب بما أنعمت علىّ...».

توضیحات بالا همه در خصوص معناى ظاهرى آیه مبارکه بود؛ ولى جاى این سوال هست که آیا این موضوع تنها به حضرت موسى(ع) به عنوان یک پیامبر و شخصى صالح مربوط می‌شود، یا حکم عقلى قطعى است که شامل همه صاحبان قدرت ـ اعم از عالمان، ادیبان، حکیمان، صنعتگران ـ و به طور کلى همه آنان که خداوند به آنان نعمت علم و حکمت و توانایى سرنوشت ساز ارزانى داشته نیز می‌شود؟ بى تردید جواب مثبت است؛ زیرا عقل حکم می‌کند که این تواناییها بیهوده در اختیار دارندگان آنها قرار نگرفته و باید در جهت سعادت بندگان خدا و عمران و آبادانى زمین به کار رود. خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «هو أنشاکم من الارض و استعمرکم فیها».

این مفهوم کلى آیه شریفه، فقط با اجراى قانون «سبر و تقسیم» و با کنار گذاشتن خصوصیات و قراین موجود در آیه، ممکن است و در نتیجه آن، ملاک حکم عام به دست می‌آید.

آنچه در بالا آمد، از آیاتى بود که اگر در قرآن کریم با دقت نظر و تدبر نگریسته شود، از این نمونه فراوان به چشم می‌خورد؛ از قبیل فریضه خمس و مالیات که به ترتیب از آیه غنیمت و آیه انفاق با اعمال همین قانون «سبر و تقسیم» به دست می‌آید.

آیا علم به تأویل تنها از آن خداست؟

درباره وقف بر «الا الله» در آیه «و ما یعلم تأویله الا الله» و شروع از «و الراسخون فى العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا» و نیز بر اثر وجود پاره‌ای روایات که تنها خداوند از تأویل آگاهى دارد و راسخان در علم هم تأویل را نمی‌دانند و آن را به علم خداى سبحان واگذار می‌کنند، پرسش فوق مطرح شده است.

از جمله روایاتى که به این مطلب اشاره می‌کند، بخشى از «خطبه اشباح» در نهج‌البلاغه است؛ امیر مؤمنان می‌فرماید: «‌ای پرسنده، بیندیش و آنچه قرآن از وصف پروردگار به تو می‌نماید، بپذیر و نور هدایت قرآن را چراغ راه خود گیر و از آنچه شیطان تو را به دانستن آن وامی‌دارد، کتاب خدا آن را بر تو واجب نمی‌شمارد و در سنت رسول و ائمه هدى نشانى ندارد، دست بدار و علم آن را به خدا واگذار که دستور دین چنین است و نهایت حق خدا بر تو این است. و بدان کسانى در علم دین استوارند که اعتراف به نادانى، بى نیازشان کرده که نااندیشیده پا در میان گذارند، فهم آنچه را در پس پرده‌هاى غیب نهان است، آسان انگارند. لاجرم به نادانى خود در فهم آن معناهاى پوشیده اقرار آرند. خدا این اعتراف آنان را به ناتوانى در رسیدن بدانچه نمی‌دانند ستوده است، ژرف ننگریستن آنان را در فهم آنچه بدان تکلیف ندارند، راسخ بودن در علم فرموده است. پس ‍ بدین بس کن و بزرگى خداى سبحان را با میزان خرد خود مسنج، تا از تباه شدگان مباشى.»

این خطبه از برجسته‌ترین خطبه‌هاى امیر مؤمنان(ع) و داراى بهترین سند است و خدشه‌ای در صحت اسناد آن وجود ندارد. آنچه مورد بحث است، محتواى خطبه است. شارحان نهج‌البلاغه اتفاق نظر دارند که مراد امام از این کلام، صفات خداوند است که صفات حق توقیفى هستند و باید آنها را تعبداً پذیرفت و کسى در پى شناخت کنه آن نباشد؛ زیرا راهى براى شناخت حقیقت صفات او همچون حقیقت ذاتش نیست. حضرت فرمود: «آنچه قرآن از وصف پروردگار به تو می‌نماید بپذیر، از آنچه شیطان تو را بدانستن آن وا می‌دارد و کتاب خدا آن را بر تو واجب نمی‌شمارد، دست بدار»؛ زیرا وظیفه ما آن است که خدا را چنان وصف کنیم که خودش در قرآن وصف کرده است: سمیع، بصیر، حکیم، علیم، حى، قیوم و... و خود را به زحمت بیهوده در جهت فهم حقایق این صفات نیندازیم؛ زیرا سدها و حجابهاى چندى بر سر راه فهم این صفات نهاده شده و راهى براى رسیدن به آنها نیست. بنابراین باید در مقابل آن توقف کرده، سر تسلیم فرود آورد.

کلام حضرت در اینجا، با آیات متشابه ـ که براى راسخان در علم، جهل بدان شایسته نیست ـ برخوردى ندارد؛ زیرا آراستگى آنان به زیور دانش، امکان معرفت تنزیل و تأویل را باهم براى ایشان فراهم ساخته است. البته قبول داریم که راسخان در علم نیز در آغاز برخورد با متشابهات درنگى ژرف اندیشانه می‌کنند؛ زیرا متشابه نسبت به همه متشابه است؛ ولى آنان در پرتو تلاشهاى خود براى کشف مقصود و برگرداندن آیات محکم، در نهایت به فهم آن نایل می‌آیند. بنابراین ناتوانى آنان در ابتداى کار، از برکت علم راسخشان است؛ زیرا می‌دانند: آیه متشابه، کلامى است صادر شده از جانب همان کسى که آیه محکم را نازل کرده است؛ لذا عطش آنان نسبت به فهم آن، در پرتو ژرف‌اندیشى و مدد جستن از خدا بیشتر می‌شود؛ زیرا هر کس در رسیدن به هدفى کوشا باشد، به خواست خدا بدان خواهد رسید: «من جدّ، وجد». پس وجه تناسب اینکه امام(ع) در خصوص صفات خدا به این آیه استشهاد کردند، ناتوانى ابتدایى است که راسخان در علم در ابتداى برخوردشان با متشابهات به آن معترفند، هر چند نتیجه متفاوت است.

ابن ابى الحدید می‌گوید: «برخى از قاریان، در آیه بر کلمه الا الله وقف کرده‌اند و برخى وقف نکرده‌اند، این قول قوی‌تر است؛ زیرا اگر تأویل متشابه را جز خدا کسى نداند، انزال این قبیل آیات و مخاطب قرار دادن مکلفین بر آن بیهوده خواهد بود، بلکه بالاتر، به این می‌ماند که عرب را با زبانى دیگر مورد خطاب قرار دهیم که قبح چنین کارى بر همگان معلوم است. و اما محل «یقولون» از نظر اعراب، می‌تواند نصب باشد تا حال «راسخین» باشد و می‌تواند کلامى مستأنف و مستقل باشد؛ به این معنا که این دانایان به تأویل می‌گویند: به آن ایمان آوردیم. روایت شده که ابن عباس آیه‌ای را تأویل کرد؛ مردى از صحابه گفت: و ما یعلم تأویله الا الله؛ ابن عباس گفت: و الراسخون فى العلم؛ و من از جمله راسخان هستم.»

مقاله

نویسنده آیت‌الله محمدهادی معرفت(ره)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

عالم غیب چیست/ منکران و معتقدان عالم غیب کیستند

عالم غیب چیست/ منکران و معتقدان عالم غیب کیستند

آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه «یؤمنون بالغیب» در سوره بقره، با تشریح مفهوم و اقسام غیب تأکید می‌کند که اگر کسی به اصول کلّی دین که غیب است، مؤمن و معتقد نباشد، کافر است؛ خواه اصلاً غیبی را قبول نداشته باشد، مثل مادیین؛ یا غیبِ فی ‌الجمله را قبول دارند و نه بالجمله را، مثل مشرکین.
قتل انسان بی گناه- آثار اعمال در قرآنʇ)

قتل انسان بی گناه- آثار اعمال در قرآن(7)

در شش قسمت گذشته از سلسله مطالب «آثار اعمال در قرآن مجید» مباحث آثار: گناه، خودپسندی و غرور، مکر و حیله، خوردن مال حرام، دورویی و نفاق و ظلم و ستم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
ظلم و ستم- آثار اعمال در قرآن ʆ)

ظلم و ستم- آثار اعمال در قرآن (6)

در قسمت‌های اول تا پنجم سلسله مقالات «آثار اعمال در قرآن»، مباحث آثار گناه، آثار خودپسندی و تکبر، آثار مکر و حیله، آثار مال حرام و آثار دورویی و نفاق در زندگی انسانها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
6خصوصیت متقین در قرآن کریم

6خصوصیت متقین در قرآن کریم

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت ماه مبارک رمضان اقدام به انتشار مطالبی با عنوان «سی روز، سی‌گفتار قرآنی» برگزیده سخنان رهبر معظم انقلاب کرده است که همه روزه در طول ماه مبارک رمضان منتشر می‌شود.
قرآن در حق چه کسانی «مرده باد» گفته است؟

قرآن در حق چه کسانی «مرده باد» گفته است؟

زنده باد و مرده باد از مصادیق دعا و نفرین است.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
«ماشاءالله» و «ان شاءالله» در فرهنگ قرآن

«ماشاءالله» و «ان شاءالله» در فرهنگ قرآن

قرآن کتاب زندگی است. آموزه‌های آن به گونه‌ای است که انسان به آسانی می‌تواند با بهره گیری از آن به کمال شایسته خویش دست یابد.
قتل انسان بی گناه- آثار اعمال در قرآنʇ)

قتل انسان بی گناه- آثار اعمال در قرآن(7)

در شش قسمت گذشته از سلسله مطالب «آثار اعمال در قرآن مجید» مباحث آثار: گناه، خودپسندی و غرور، مکر و حیله، خوردن مال حرام، دورویی و نفاق و ظلم و ستم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
آیات نامدار قرآن (آیه أمّن یجیب)

آیات نامدار قرآن (آیه أمّن یجیب)

در طول تاریخ تفسیر و قرآن پژوهی، برخی از آیات قرآن کریم به سبب ویژگی خاصی که داشتند، شهرت بیشتری یافته و مورد توجه قرار گرفته‌اند این آیات را آیات نامدار می‌نامند. در این مقاله با نام، مشخصات و نکات مهم یکی از این آیات آشنا می‌شویم.
ظلم و ستم- آثار اعمال در قرآن ʆ)

ظلم و ستم- آثار اعمال در قرآن (6)

در قسمت‌های اول تا پنجم سلسله مقالات «آثار اعمال در قرآن»، مباحث آثار گناه، آثار خودپسندی و تکبر، آثار مکر و حیله، آثار مال حرام و آثار دورویی و نفاق در زندگی انسانها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
Powered by TayaCMS