چرا آدمي نسبت به چيزي طمع ميورزد و حرص و آز دارد؟ اين خواستن شديد که گاه به جنون نيز ميکشد و ديوانهوار آدمي را به هر سويي ميکشاند، از چه خاستگاه و ريشهاي برخوردار است؟ انگيزهها و علل و عوامل ايجاد حرص و آز و طمع در آدمي چيست؟ چرا حرص و آز و طمع از نظر انسانهاي اخلاقي و سالم به عنوان يک رذيلت معرفي شده است؟ و چرا و چگونه ميتوان حرص را مهار و مديريت کرد؟
نويسنده در نوشتار حاضر با بهرهگيري از آموزههاي قرآني به اين پرسشها تا حد حوصله يک مقاله کوتاه پاسخ داده است.
زشتي حرص و آز
آزمندي در انسان جلوههاي متفاوت و گوناگوني مييابد. هر کسي نسبت به چيزي يا کسي حرص و آز دارد و نسبت به چيزي ديگر گرايش کمتر يا اصولاً گرايشي ندارد.
آزمندي به سبب بازتابها و آثار و کارکردهاي روحي و معنوي که در انسان به جا ميگذارد و زندگي آدمي را از حالت عادي و سالم بيرون ميبرد، به عنوان يک رذيلت اخلاقي و نابهنجاري رفتاري معرفي شده است؛ زيرا گرايش شديد و عاطفي بسيار افسارگسيختهاي که در آزمندي جلوه ميکند، موجب ميشود تا رفتارهاي شخص از حالت عادي بيرون رفته و موجبات اذيت و آزار براي خود و ديگران را فراهم آورد.
خداوند در آيات 41 و 42 سوره مائده به شماري از جلوههاي آزمندي در رفتار برخي از آدميان اشاره ميکند و زشتي و بدي آن را تبيين ميکند. خداوند در اين آيات اين معنا را مورد تأکيد قرار ميدهد که برخي از مردم نسبت به شنيدن دروغها و شايعات حرص شديدي دارند. آنان اين گونه عمل ميکنند تا هر چه شايعات در جامعه وجود دارد بشنوند و ردگيري کنند و نسبت به دروغ و دروغگويي واکنش مثبتي نشان ميدهند و حرص و آز شگفتي نسبت به دروغ از خود نشان ميدهند.
اين افراد همان اندازه که به شايعات و دروغ روي خوش نشان ميدهند در ديگر رفتارهاي اجتماعي و هنجارشکنانه نيز اين گونه هستند. به اين معنا که حرص ايشان محدود به شايعات و دروغ نميشود بلکه نسبت به حرام خواري، رشوهگيري، احکام تعريف شده و قوانين دگرگونه شده، واکنش مثبت نشان ميدهند و گرايش شديدي به اين گونه رفتارهاي ناهنجار اجتماعي دارند.
از نظر خداوند هرگونه گرايش به ناهنجاريهاي کلامي و رفتاري، گرايشي نادرست و زشت است. بنابراين گرايش و آزمندي نسبت به دروغ و شايعات و حرام خواري و رشوهگيري نيز امري ناپسند و زشت است و انسانهاي مؤمن ميبايست خود را از اين امور دور داشته و به بازسازي اخلاقي و رفتاري خود در اين حوزهها بپردازند.
خداوند در آيه 88 سوره حجر چشم دوختن و غبطه خوردن به مال و منال دنيوي را امري ناپسند ميشمارد و مؤمنان را از آن باز ميدارد. آيه 131 سوره طه نيز همين معنا را مورد توجه و تأکيد قرار ميدهد.
از نظر خداوند طمع ورزي و آزمندي در به چنگ آوردن ثروت و قدرت بيشتر، خصلتي ناپسند و زشت است که مؤمنان و انسانهاي سالم ميبايست از آن خود را دور نگه دارند(مدثر، آيات 11 تا 15)؛ زيرا بسياري از مردم به سبب همين آزمندي است که در دام شيطان ميافتند و خداوند و تقرب به وي را از ياد ميبرند و تمام ظرفيت و سرمايههاي وجودي خويش را اين گونه هدر ميدهند و زيانکار واقعي ميشوند.
تاريخ بشريت نشان داده که بسياري از جنگها و ستمها به سبب حرص بشر در چنگآوري بيشتر قدرت و ثروت بوده است. از اين رو خداوند افراد حريص را سرزنش ميکند و وعده عذابها و درد و رنجهاي بسيار در دنيا و آخرت ميدهد.
عوامل و انگيزههاي آزمندي
بي گمان نميتوان رفتار و نگرش آدمي را بيرون از دايره و محدوده بينشها تحليل و تبيين کرد. بر اين اساس اگر توصيههايي براي هر رفتار و کرداري ارائه شود ميبايست با توجه به حوزههاي بينشي و شناختي انجام پذيرد و راههاي برونرفت از هر معضل و مشکل رفتاري را در تغيير بينشها و نيز نگرشها جستجو کرد. بر اين اساس ميتوان گفت که ريشه و خاستگاه هر رفتار و نگرشي، بينشها و شناختهاي شخص است.
خداوند در آيات 2 و 3 سوره همزه به نقش بينشها و شناختها در ايجاد و تغيير نگرشها و رفتارهاي آزمندانه اشخاص توجه ميدهد. در همين آيات گرايش آزمندانه برخي از انسانها به گردآوري و شمارشگري اموال و ثروت و قدرت خود، به بينش جاودانگي که مال براي انسان ايجاد ميکند مرتبط گرديده است. به اين معنا که برخي گمان ميکنند که ثروت و قدرت موجب ميشود تا شخص به جاودانگي دست يابد. چنين بينش نادرستي باعث ميشود تا به گردآوري ثروت و تقويت قدرت خود بپردازد و آزمندانه در جستوجوي رسيدن به جاودانگي، خود را به هر آب و آتشي بزند تا قدرت و ثروتي فزونتر داشته باشد.
القاي چنين بينش نادرستي از سوي شيطان است که آدم (ع) را وادار ميکند به جاي بهرهمندي از بهشت خود، به کاري نادرست دست زند و موجبات اخراج و هبوط خويش از بهشت را فراهم آورد. خداوند در آيات 120 و 121 سوره طه تبيين ميکند که حرص آدم (ع) براي جاودانگي موجب شد تا ابليس با بهرهگيري از آن به تغيير بينش و در نتيجه نگرش آدم(ع) اقدام کند و نشان دهد که آنچه موجب جاودانگي وي است، همان درخت ممنوع و ميوه آن است. اينگونه است که بينش وي را نسبت به امور تغيير ميدهد و يک جهانشناسي جديد براي او تعريف و تبيين ميکند و در نتيجه ميوه درخت ممنوع را عامل جاودانگي ميپندارد. همين تغيير بينش موجب ميشود تا نگرش وي نسبت به رفتار ضدهنجاري مخالف با فرمان الهي نيز تغيير کند و آماده نافرماني شود.
اين گونه است که ابليس با تغيير در بينش حضرت آدم (ع) نسبت به جهانشناسي و علل و عوامل بقا و جاودانگي، توانست نگرش و رفتار وي را تغيير دهد و او را به سوي نافرماني از خداوند و هبوط و سقوط سوق دهد. در حقيقت ابليس با انداختن حضرت آدم(ع) در اشتباه در تطبيق توانست به مقصود خود برسد.
بر اين اساس، اگر کسي بخواهد رفتارها و نگرشهاي مردم را تغيير دهد ميبايست به تغيير بينشها و شناختها نيز توجه و اهتمام داشته باشد.
خداوند در آيات بسياري به تفکر و بينش يهوديان اشاره دارد؛ زيرا همين بينش نادرست آنها است که آنان را به سوي قدرت و ثروت دنيوي به جاي آخرتگرايي ميکشاند. يهوديان به زندگي دنيوي بسيار وابسته و دلبستهاند. خداوند در آيه 96 سوره بقره به آزمندي آنان به زندگي دنيوي اشاره ميکند و در تبيين آن ميگويد که ريشه و خاستگاه آن را ميبايست در بينش نادرست آنان نسبت به دنيا جست؛ زيرا آنان جاودانگي در دنيا را از طريق قدرت و ثروت ميجويند. اين گونه است که به دنياي پست و ناچيز گرايش آزمندانهاي دارند و حاضر نيستند به هيچ دليل و برهاني از آن دست بردارند. همين حرص به دنياست که آنان را به سوي تحريف احکام الهي و بسياري از نافرمانيها و طغيانها و ستمها ميکشد که برخي از آنها در سوره بقره و آلعمران بيان شده است.
آيات 41 و 42 سوره مائده با آوردن واژه «اکالّون» که صيغه مبالغه است نشان ميدهد که آنان نسبت به دنيا بسيار آزمند و حريص هستند؛ زيرا تفسير و تصويري که از جهان مادي و دنيا در نزد خود دارند با آنچه حقيقت آن است بسيار متفاوت است. از اين رو دنيا در نزد آنها از اصالت بيشتري برخوردار است و حتي آرزو دارند که هزار سال عمر داشته باشند و از اين دنيا بهرهمند شوند.
حرص و رغبت فراوان يهوديان به شنيدن دروغ همراه با آگاهي آنان به دروغ بودن آن نيز ريشه در همين بينش و نگرش نادرست آنان نسبت به دنيا و ارزشهاي آن دارد. (مائده آيات 41 و 42)
آيات 94 تا 96 سوره بقره اين نکته را مورد توجه قرار ميدهد که زمينهساز اصلي حرص آنان بر زندگي دنيوي و آرزوي عمر طولاني را ميبايست در نوميدي يهوديان از وضعيت خوب در آخرت و سراي جاودانه جست؛ زيرا آنان با رفتارهاي خويش ميدانند که به زندگي خوب در آخرت نميتوانند دست يابند.
همين بينش و نگرش موجب ميشود تا يهوديان حريصترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمر طولاني (بقره آيه 96)، آزمند به متاعهاي دنيوي و حرام خواري (مائده آيات 41 و 42) و تحريف احکام و آموزههاي وحياني شوند(همان) و روش و منش آنان خود بهترين گواه و نمايانگرترين نشانه براي آزمندي و حرص آنان بر زندگي دنيوي (بقره آيه 96)، باشد.
از اين مطالب ميتوان به اين نتيجهگيري کلي رسيد که عامل مهم در ايجاد و يا بقاي حرص و آزمندي، بينش و نگرش نادرست بشر است که نسبت به دنيا و موقعيت خود و ارزشهاي هستي دارد. هر چه شخص براي دنيا اصالت و ارزش قايل شود به همان اندازه نسبت به آن حريص خواهد بود و هر چه نسبت به آخرت اصالت و ارزش بيشتري قائل باشد به سوي آن گرايش بيشتر يافته و از دنيا و قدرت و ثروتهاي آن دوري ميکند. البته در اين ميان کساني هستند که به آخرت گرايش دارند ولي موقعيت خود را نسبت به آن در خطر مييابند و يا از رحمت و فضل الهي نوميد هستند و اين گونه است که به دنيا دلبسته ميشوند با آنکه ميدانند که ارزش چنداني ندارد. ريشه اين گرايش به دنيا در اين افراد در همان تحليل غلط و نادرست از خدا و بينش و نگرش باطل نسبت به عفو و رحمت و مغفرت الهي نهفته است.
در آيات 94 تا 96 سوره بقره اين معنا مورد توجه و تأکيد قرار گرفته است که نوميدي از رحمت خدا و يا بهرهمندي از زندگي طيب و پاک اخروي موجب شده است تا زمينه حرص و آزمندي در برخي انسانها از جمله يهوديان فراهم آيد و آنان را به سمت و سويي ببرد که خود آن را باور ندارند ولي براي خشنودي نفس آن را انجام ميدهند تا اين گونه خود را نسبت به از دست دادن آخرت، بيخيال جلوه دهند و دست کم از دنيا بهرهمند شوند. اين بينش و نگرش نادرست، آدمي را به سوي ورطه سقوط ميبرد و ناهنجاريها و زشتيها را دامن ميزند.
در اين ميان ابليس و شياطين ديگر نيز به کمک وي ميآيند تا او را به سوي سقوط و دوري از خداوند و آخرت سوق دهند. از اين رو خداوند به آدم(ع) و فرزندانش هشدار ميدهد تا در دام ابليس و وسوسههاي او نيفتند و مانند حضرت آدم (ع) فريب وعدههاي دروغين ابليس و شياطين را نخورند. (بقره، آيات 35 و 36 ؛ اعراف، آيات 20 و 22)
البته يکي ديگر از عوامل اصلي ايجاد حرص و آزمندي در بشر را ميتوان روحيه ظلم و ستمگري وي دانست. هر چند که خود ظلم و نيز ريشه در بينش و نگرش نادرست و غلط اين افراد دارد، ولي ستمگري زمينه را براي دنياگرايي بيش از پيش فراهم ميآورد. از اين رو به ظلم و ستم به عنوان يک عامل مستقل نيز نگاه ميشود.
راه رهايي از حرص
براي آنکه انسان از آزمندي و حرص رهايي يابد تغيير در بينش و نگرشها، مهم و اساسي است. از اين رو خداوند در آيات 19 تا 26 سوره معارج بر تغيير نگرش و بينش شخص در ارتباط با مفهوم زندگي دنيوي و اخروي تأکيد ميکند و از مردمان ميخواهد که براي آخرت و سراي ديگر اصالت قائل شوند و دنيا را تنها پل و گذرگاهي به سوي جهان آخرت بدانند.
بنابراين تغيير بينشها و نگرشها از راه تقويت ايمان و باورهاي الهي و اصيل(حشر، آيه 9) ميتواند اساسيترين و مهمترين راهکار براي مبارزه با آزمندي و حرص بشر قلمداد شود.
از آنجا که برخي از مردم از خداوند مأيوس و از خود نوميد ميشوند، تأکيد بر مغفرت و عفو و توبهپذيري خداوند از ديگر راهکارهايي است که آيات پيش گفته و نيز آيات 94 تا 96 سوره بقره به آن اشاره دارد.
توجه به رزق پايدار الهي و اينکه خداوند سرتاسر خير و رحمت است ميتواند زمينهساز دوريگزيني از حرص و چشم نداشتن به امکانات دنيايي ديگران باشد (طه، آيه 131) چنانکه انفاق و اختصاص بخشي از مال خويش به نيازمندان ميتواند در تقويت روحيه آخرتگرايي شخص بسيار مفيد و سازنده باشد (معارج، آيات 19 تا 25) نمازگزاري و توجه بيشتر به خدا و آخرت و ياد آنها ميتواند شخص را از حرص و آزمندي به دنيا باز دارد و به سوي آخرت و خداوند گرايش دهد. (طه، آيه 132؛ معارج، آيات 18 تا 22)
روزنامه کيهان
تاريخ انتشار: يکشنبه 5 آذر ماه