دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علت غایی در افعال الهی

خداوند؛ مختار علی الاطلاق ...کونها بقدرته و ذراها بمشیته من غیرحاجه منه الی تکوینها، ولا قائده له فی تصویرها؛
علت غایی در افعال الهی
علت غایی در افعال الهی
نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

هدف آفرینش (13)

خداوند؛ مختار علی الاطلاق ...کونها بقدرته و ذراها بمشیته من غیرحاجه منه الی تکوینها، ولا قائده له فی تصویرها؛

فاعلیت الهی نسبت به افعالش، از جمله خلق عالم، اختیاری است و همه چیز در این عالم در چارچوب خواست و مشیت الهی واقع می‌شود؛ لذا قرآن مجید اصرار عجیبی دارد که همه چیز را منوط به مشیت الهی توصیف کند. چه در امور تکوینی از قبیل وسعت و تنگی روزی و طول عمر و چه در امور تشریعی. در امور تشریعی، قرآن می‌فرماید: هم اصل تشریعات باید به اذن و مشیت الهی باشد و وقتی عده‌ای چیزی را حرام یا حلال اعلام می‌کنند می‌فرماید: «قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون»  خدا به شما اجازه داده این‌ها را بگویید یا بر خدا افترا می‌بندید؟» و هم عمل به تشریعات را وابسته به مشیت الهی می‌داند و می‌فرماید: «و ما کان لنفس ان تومن الاباذن الله» حتی ایمان آوردن شما از دایره مشیت خدا خارج نیست». علاوه بر مرگ و حیات افعال اختیاری ما هم وابسته به اذن و مشیت خداست. براین اساس نکته مهمی که دراین عبارات کوتاه این خطبه شریف مورد تاکید قرار گرفته همین است که آفرینش این عالم به مشیت خداست (ذراها بمشیته) کلمه «ذرا» معمولا در مورد تکثیر یک موجود به کار می‌رود. مثل تکثیر از راه توالد و تناسل. قرآن می‌فرماید: «ذرا من الحرث والانعام»

«خداست که موجودات را بر روی زمین پخش می‌کند.» یعنی گمان نکنید بعد از خلق پدر و مادر این کار از دست خدا خارج شده است و دیگر ربطی به اراده و مشیت خدا ندارد.

پدیده‌های عالم طبق سنت‌هایی به وجود می‌آیند که خدا در عالم قرار داده است. گاهی هم مثل معجزات، راه‌های اختصاصی و استثنایی دارد. حال که همه چیز در این عالم با مشیت خدا تحقق پیدا می‌کند و خدا هیچ کار جبری و قهری ندارد، نهایت اختیار از آن خداست. درکار سایر موجودات مختار از جمله انسان، عواملی جبری وجود دارد؛ لذا همه چیز در اختیار ما نیست. اختیار ما در میان مجموع اسباب و عللی که در کار ما نقش دارند شاید یک صدم هم سهم نداشته باشد. این عوامل را خدا قرار داده است و تحت اختیار ما نیست و هر وقت هم بخواهد آن را می‌گیرد. اما اختیار در کار خدای متعال به تمام معنا وجود دارد؛ هیچ شرط، قید یا مانعی برای کار خدا وجود ندارد؛ لذا اختیار حقیقی از آن خداست.

علت غایی در افعال انسان

وقتی ما انسان‌ها کار خودمان را تحلیل می‌کنیم می‌بینیم زمانی کاری را انجام می‌دهیم که انگیزه‌ای داشته باشیم؛ مثلا ما می‌توانیم غذا بخوریم و می‌توانیم نخوریم، اما وقتی که احساس گرسنگی می‌کنیم، انگیزه غذاخوردن پیدا می‌کنیم. فعل اختیاری نیازمند یک عامل تعیین کننده است. کار اختیاری در صورتی انجام می‌گیرد که نفعی داشته باشد، مانع ضرری شود، نیازی را تامین کند یا رنجی را برطرف کند، در یک کلمه باید خیری داشته باشد تا انسان سراغ آن برود. ما چون آن خیر را نداریم و می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم سراغ آن کار می‌رویم. اگر سراغ غذا می‌رویم برای این است که سیری برای ما خیری است و آن را نداریم؛ غذا می‌خوریم تا سیر شویم؛ یعنی با کار اختیاری می‌خواهیم چیزی را که نداریم پیدا کنیم. آنچه که ما درنظر می‌گیریم تا با انجام فعل به آن برسیم، هدف ما از آن کار است که در اصطلاح فلسفی به آن علت غایی می‌گویند. حال بعضی می‌گویند: علم به آن هدف علت غایی است و برخی دیگر می‌گویند: شوق به آن، علت غایی است. من خودمانی‌تر می‌گویم: «علاقه به آن هدف علت غایی است.»

علت غایی در افعال الهی

حال ممکن است سوال شود: آیا خداوند که با اختیار خود عالم را خلق کرد، از این کار هدفی داشت یا خیر؟ اگر هدفی داشت، هدفش چیست؟ چه چیزی را ندارد که می‌خواهد با انجام دادن این کار به آن برسد؟

برخی گفته‌اند: خدا اصلا هدفی ندارد. اصلا نسبت دادن هدف، غرض و علت غایی به خدا غلط است. غرض و هدف در مخلوقات مطرح می‌شود. بعضی گفته‌اند: خدا عالم را خلق کرد تا فایده‌ای به دیگران برساند. نه برای این که خود فایده ببرد. لازمه این سخن این است که خدا رضایت یا کمال بندگانش را ندارد و می‌خواهد به آن برسد. معنای این سخن این است که خدا احتیاج دارد!

فیلسوفان اسلامی بحث پیچیده‌ای را مطرح کرده‌اند که من نتیجه‌اش را در یک جمله می‌گویم؛ ایشان می‌گویند: درباره خدای متعال بلکه در همه مجردات، علت غایی و علت فاعلی یکی است. معنای این سخن چیست؟ آیا وقتی گفته می‌شود خودش برای خودش علت غایی است، یعنی خودش را ندارد و می‌خواهد به خودش برسد؟ به نظر بنده علت غایی در واقع آن علاقه‌ای است که موجود مختار به آن غایت دارد؛ به تعبیر جامع‌تر، دوست داشتن انگیزه، انجام کار اختیاری است؛ اما دوست داشتن در موجودات مختلف فرق می‌کند. برای خداوند متعال می‌توان نوعی دوستی فرض کرد که مثل سایر صفات ذاتی، عین ذات اوست. خداجویی و خیر را دوست دارد و خیر مطلق، ذات خودش است؛ حال چیزی که مرتبه‌ای از خیر او را منعکس کند آن هم بالطبع برای او مطلوب می‌شود.

گاهی ما چیزی را به خاطر خودش دوست داریم و گاهی به خاطر انتسابش به چیزی دیگر. وقتی شما کسی را خیلی دوست داشته باشید، عکسش را هم دوست خواهید داشت. با این که آن عکس، تکه کاغذی بیش نیست آن را هم دوست دارید؛ زیرا این عکس دوست را نمایش می‌دهد. تا مادامی که او را دوست دارید این عکس و هرآنچه به او منتسب است را هم بالطبع دوست دارید. ما در و دیوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها را می‌بوسیم چون به محبوب انتساب دارد و از آن جهت آنها هم برای ما مطلوب اند. این خاصیت محبت است.

آنچه برای خدا اصالتا ارزش دارد ذات خودش است. هیچ چیز از خدا دوست داشتنی‌تر نیست. او همه کمالات را به نحو اشد و اکمل دارد و هر کس هم هرکمالی دارد از او دارد، پس دوست داشتنی‌ترین چیزها ذات خداست. خدا اصالتا خوش را دوست دارد؛ لذا آثار خود را هم بالطبع دوست دارد. هرچیزی که بیشتر بتواند خود را نشان دهد برای او مطلوب‌تر است. چرا خداوند مکرر در قرآن می‌گوید: «الله یحب الصابرین یحب التوابین یحب المطهرین و....» چون کسانی که واجد این صفات می‌شوند، بیشتر می‌توانند آیینه و جلوه گاه خدا باشند. انسان اکمل یعنی وجود مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله محبوبترین بندگان برای خداست؛ چون وجود او و صفات او بیش از همه چیز می‌تواند خدا را نشان دهد. او حبیب الله است؛ چون خیرات و کمالاتش از همه بیشتر است و بهتر از همه می‌تواند صفات خدا را در خلق نشان دهد. ائمه اطهار و انبیاء و اولیای خدا بر حسب اختلاف مراتب و کمالاتشان همین طور هستند.

نکته دیگر که باید به آن توجه داشت این است که ما گاهی یک چیزی را دوست داریم ولی می‌بینیم برای رسیدن به آن باید کارهای زیادی انجام دهیم. مثلادجوانی می‌خواهد با دختر یک خانواده ثروتمند و اسم و رسم داری ازدواج کند. می‌بیند اگر بخواهد با این دختر ازدواج کند باید هم پول، هم کسب و کار آبرومند و هم تحصیلات خوبی داشته باشد، تصمیم می‌گیرد همه اینها را فراهم کند. او اصالتا ازدواج با آن دختر را می‌خواهد و بقیه، همه مقدمه است. این کارها را انجام می‌دهد چون مقدمه رسیدن به معشوق است. کسی که آرزوی رفتن به خانه خدا را دارد به دنبال کسب حلالی می‌رود تا هزینه این سفر را تامین کند و همین طور سعی می‌کند سایر مقدمات را فراهم کند. همه آنها هم مطلوب‌اند، همه دوست داشتنی اند. اما به خاطر شیء عزیزتری! اگر آن نبود این کارها انجام نمی‌گرفت. می‌توان به دو یا چند چیز در طول هم دوست داشت؛ یک چیز اصالت داشته باشد و بقیه جنبه فرعی داشته باشند، در حج، زیارت خانه خدا اصالتا مطلوب است؛ اما زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله هم مطلوب است این دو چون با هم تزاحمی ندارند. هردو مطلوب اند، اما یکی از آنها در واقع نوع دیگری است. دو هدف اند؛ اما هردو در یک حد مطلوبیت نیستند و یکی جنبه ثانوی دارد.

اولین مطلوب خدای متعال در اصل، ذات خودش است که هیچ کمبودی ندارد. او از تنهایی هم هیچ رنجی نمی برد. خدا از اول تنها بوده تا آخر هم تنهاست. در زیارت جامعه ائمه‌المومنین که زیارت بسیار ارزنده‌ای است و جا دارد که با دقت خوانده شود، آمده است: «یا ذالقدره التی صدر عنها العالم ... ابتدعته.... لا لوحشه دخلت علیک اذ لا غیرک و لاحاجه بدت لک فی تکوینه ولا لاستعانه منک علی ما تخلق بعده بل انشاته لیکون دلیلا علیک بانک بائن من الصنع»

بهترین چیزی که او را راضی می‌کند توجه به علم خودش است. این بالاترین مرتبه ابتهاج است. بعد از ابتهاجی که نسبت به ذات خودش دارد، ابتهاجی است که از داشتن کامل‌ترین مخلوقاتش دارد که در درجه اول پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله قرار دارند و بعد حضرت زهرا، بعد امیرالمومنین و بعد سایر ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و بعدالاقرب فالاقرب.

خدا عالم را خلق کرد چون دوست داشت آیینه هایی برای خودش تحقق پیدا کند. اگر سند این حدیث قدسی صحیح باشد که می‌فرماید: «یا رسول الله اگر تو نبودی عالم را خلق نمی کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود، هیچ یک از شما را خلق نمی‌کردم» توجیه قابل فهم آن این است که وقتی خدای متعال می‌خواهد امثال و نظایر پیامبراکرم- با اختلاف مراتبی که دارند- تحقق پیدا کنند، باید سلسله پیوسته‌ای تحقق پیدا کند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه وقتی می‌تواند به وجود آید که پدری مثل امام حسن عسگری علیه السلام و مادری مثل نرجس خانم داشته باشد؛ همین طور تا برسد به حضرت زهرا سلام الله علیها. اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود، امامان علیهم السلام تحقق پیدا نمی کردند و اگر ائمه علیهم السلام نبودند نور پیغمبر اکرم و رسالت ایشان باقی نمی‌ماند. اسلام به برکت ائمه اطهار باقی ماند. آن رشته‌ای که اینها را به هم پیوند می‌دهد حضرت زهرا سلام الله علیهاست؛ لذا می‌فرماید: لولا فاطمه لما خلقتکما. قطعا می‌دانیم که مقام پیامبراکرم از همه آنها بالاتر است. نمی شود گفت: وجود پیغمبر فرع وجود حضرت زهراست؛ آیا می‌شود گفت: این مجموعه، مطلوب خداست و این مجموعه به هم پیوسته است و حضرت زهرا سلام الله علیهاست که می‌تواند این مجموعه را به هم پیوند دهد.

مقاله

نویسنده آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

ابن سینا؛ نابغه مشرق زمین

ابن سینا؛ نابغه مشرق زمین

ابوعلی سینا معروف به شیخ الرئیس، یکی از بزرگترین و معروفترین فیلسوفان جهان اسلام می‌باشد که تاثیر وافری بر فلسفه و نظریات فلسفی نهاده است.
No image

از ممکن الوجود تا واجب الوجود

برهان صدیقین نخستین بار بر اساس آیات قرآن کریم و توسط ابوعلی سینا فیلسوف و دانشمند مسلمان ارائه شد.
ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد

ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد

آنچه مسلم است آنکه ابن عربی از جمله عارفان بزرگ مسلمان است. عرفان ابن عربی وحدت وجودی است.
تقریر علامه طباطبایی شاهکاری در مسئله برهان صدیقین

تقریر علامه طباطبایی شاهکاری در مسئله برهان صدیقین

گرچه علامه طباطبایی تقریر خود از برهان صدیقین را مبتنی بر کتاب اسفار ملاصدرا بیان می‌کند، اما به اذعان بسیاری از متفکران برهان علامه کاملترین و بهترین برهان نسبت به پیشینیان خود است.
مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

آقا حسین خوانساری از جمله مخالفان سرسخت قاعده الواحد است.

پر بازدیدترین ها

زندگینامه افلاطون

زندگینامه افلاطون

افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود.
تمایزات دو مکتب فکری عقل گرایی و تجربه گرایی‌

تمایزات دو مکتب فکری عقل گرایی و تجربه گرایی‌

می توان فلسفه جدید را به دو واکنش تجربه گرایانه در برابر خرد گرایانه خلاصه کرد.
جایگاه تفکر و تعقل در دین

جایگاه تفکر و تعقل در دین

مقدمه: اهمیت تفکر و تعقل در زندگی آدمی تا بدان جاست که از آن به عنوان وجه تمایز اصلی انسان و سایر جانداران نام می‌برند.
No image

حکمت عملی

حکمت عملی مجموعه آن بایدها و نبایدهایی است که بخشی به اخلاق، بخشی به سیاست، بخشی به تدبیر منزل برمی‌گردد و هر چه جزء شعب فرعی این اصول یادشده است.
مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

آقا حسین خوانساری از جمله مخالفان سرسخت قاعده الواحد است.
Powered by TayaCMS