دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مدیریت امام حسین (ع) در پرتو آیات قرآنی

No image
مدیریت امام حسین (ع) در پرتو آیات قرآنی

نفسیه زروندی رحمانی

‌چكيده: مديريت امام حسين (ع) در نهضت عاشورا را مي توان به صورت يك الگوي رفتاري و هدايت افراد در جهت رسيدن به هدف هاي نهايي در نظر گرفت. هدف اصلي در مديريت ايشان، تربيت انسان ها بر مبناي سر بلندي، بزرگواري، عزت و كرامت است. امام حسين (ع) با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و در رأس همه، روحيه مبارزه با طاغوت و حفظ عزت اسلامي را سرلوحه كار خويش قرار داد. قيام امام حسين (ع) در طول تاريخ از ديدگاه هاي متفاوت و محور هاي گوناگوني مورد بررسي قرار گرفته است. در اين مقاله سعي شده است كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين (ع) و بر مبناي آيات قرآني ترسيم شود تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

‌كليدواژه ها: امام حسين (ع)، آيات قرآني، روايات، مديريت، عزت.

‌مقدمه

بي ترديد اصلي ترين خاستگاه پيدايش قيام عزت آفرين عاشورا، قرآن و انديشه هاي عزت آفرين آن در روح و جان امام حسين (ع) و ياران فداكارش بوده است. امام حسين (ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرين امامت 1 به فرموده پيامبر (ص) كه حسين از من است و من از حسين، خوب مي دانست پيامبر به عنوان مظهر رحمت گسترده الهي، مبين قرآن مي باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه الهي، رسالت حفظ و نگه داري آن را بر عهده وي مي گذارد و او كه عاشق قرآن است 2 بايد بدان عمل نمايد. به همين دليل امام حسين (ع) با الهام از پيام الهي در قرآن كه: فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا يستخفنك الذين لا يوقنون (روم،30 / 60)؛ آنان كه به خدا و قيامت يقين ندارند، هرگز نبايد تو را خفيف و سبك سازند (و عزت تو را پايمال كنند)، به نفي طاغوت پرداخت و به جان گرامي خويش قسم ياد كرد كه امام نيست مگر كسي كه به قرآن عمل نمايد.3 مديريت امام حسين (ع) بر مبناي دستورات قرآن است و او عزت مداري را نيز ازآيات قرآني الهام گرفته است زيرا بهترين راه براي اصلاح فرد و جامعه، عزت بخشي و عزت آفريني است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستي تن مي دهد و به هر گناهي دست مي زند.

ريشه تباهي ها در ذلت نفس است. اگر انسان ها رياكاري مي كنند و يا به ستمگري و بيداد مي پردازند، همه و همه ريشه در ذلت نفسشان دارد. چنان چه پيشوايان معصوم به صراحت ريشه همه اين امور را در ذلت نفس معرفي كرده اند. از اميرمؤمنان علي (ع) نقل شده است كه فرمود: نفاق و دورويي انسان، از حقارت و ذلتي است كه در وجود خود مي يابد.4

مديريت امام حسين (ع)، مبتني برعزت مندي است و امام حسين (ع) مظهر كامل كرامت انساني و عزت ايماني است. هيچ نهضتي چون نهضت حسين (ع) قلب ها را منقلب نكرده و عواطف را هم سوي خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندميده است. اگر انسان ها به عزت حقيقي دست يابند و از ذلت مجازي آزاد گردند، به تربيتي كه هدف اصلي پيامبران بوده است خواهند رسيد.

ما در اين مقاله سعي مي كنيم كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين (ع) و بر مبناي آيات قرآني ترسيم نماييم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

‌ضرورت مديريت و رهبري در قيام عاشورا

علم مديريت سابقه اي كمتر از صد سال دارد، لكن قدرت مديريت و رهبري از ابتداي تمدن بشري تعيين كننده جايگاه فرمانروايان و رهبران بوده است. هنوز درباره علم بودن و يا هنر بودن مديريت و يا رهبري حرف هاي زيادي رواج دارد، گرچه ميان مديريت و رهبري اندك تفاوت هايي وجود دارد، اما در بسياري از متون نيز مديريت را معادل رهبري مي دانند.

مرور آثار مؤلفان مديريت، آشكار مي سازد كه مديريت و رهبري را فرايندي مي دانند كه طي آن فعاليت هاي يك فرد و يا يك گروه تحت تأثير رهبر و رهنمودهاي او به سمت تحقق هدفي بزرگ سازمان مي يابد. منشأ رهبري در مكتب الهي اسلام، از آن خداوند است كه از طريق وحي به رسول برگزيده خداوند تفويض گرديده است. در آيات قرآن نيز اين مطلب اشاره شده است: الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور (بقره،2/257)؛ و در جاي ديگر مي فرمايد: إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون (مائده،5 / 55). از آن جا كه امام حسين (ع) رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام قبل از خود بودند، وظيفه رهبري و رسيدگي به امور دين را متوجه خود مي دانستند و هرگز راضي نبودند با بيعت، اين حق مسلم را به دست يك فرد فاسد و فاسق بسپارند، در حالي كه عوامل قدرت، حكومت را با نيرنگ و ريا و ارعاب مردم، غصب كرده بود.

نقش مديريت و رهبري در حماسه عاشورا از عوامل عمده جاودانگي اين حماسه عظيم به شمار مي رود و اگر در طول تاريخ انبياء و ائمه معصوم دقت كنيم، در مي يابيم كه هر كدام از پيامبران و ائمه، براي دعوت و هدايت انسان ها به خداپرستي، حركت ها و نهضت هايي را رهبري كرده اند و با رهبري خودشان، علاوه بر انجام مأموريت الهي و رسالت خود توانسته اند تصويري روشن از حركت و نهضت خود براي نسل هاي بعدي به يادگار بگذارند.

هدف از قيام امام حسين، يك قيام ملي و يا قومي نبوده، بلكه به منظور اصلاح و احيا و حفظ دين اسلام مي باشد كه انجام آن يك تكليف بوده است، زيرا رهبريت جامعه اسلامي از مسيري كه در سيره پيامبر اسلام و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پديدار شده بود. بنابراين مديريت جامعه اسلامي، اين مهمترين عنصري كه تأثير بسزايي در شكل گيري و طرز تفكر مردم داشته، خود عامل فراموشي ارزش هاي اسلامي شده بود.

در حقيقت تداوم اين نوع مديريت و رهبري براي جامعه اسلامي، نابودي اسلام و به بازي گرفتن امامت و رهبري امت اسلامي را در پي داشت. بنابراين هدف از قيام، اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم علي بن ابيطالب بوده است.5

امام حسين نسبت به نتيجه قيام، اطمينان داشت و آگاه بود كه نتيجه آن، شهادت مي باشد. صرف نظر از علم امامت و خبرهاي با واسطه يا بدون واسطه از پيامبر اكرم، امام نسبت به شهادت خويش و مشكلات مبارزه، آگاهي كامل داشته است. با توجه به اينكه امام حسين (ع) از شهادت خود و يارانش آگاهي داشت، اما انجام قيام نسبت به اهداف آن براي ايشان، يك وظيفه و تكليف الهي بود زيرا اساس دين مطرح بود. دين، آنقدر ارزش دارد كه نه تنها ارزش هاي پايدار (مطلق) در جهت آن قرار مي گيرند، بلكه انسان معتقد، ارزش هاي موقت را در مواقعي، فداي دين خود مي كند و خوشحال و خرسند است كه دينش به سلامت مي باشد و كشته شدن در راهش را ارزش مي داند.6

بنابراين در راه رسيدن به هدفي والا و برتر كه نگه داري از دين مي باشد، وجود رهبر و مديري مقتدر و عزتمند، يكي از اركان ضروري است.

‌مفهوم شناسي عزت

عزت حالتي است كه نمي گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلت مخالف آن است، يعني نبود حالت شرافت و عزت در آدمي، به طوري كه انسان به سادگي پذيراي شكست شده و مغلوب ديگران مي شود.7

عزت در اصل به معناي صلابت و حالت شكست ناپذيري است و بر همين اساس، از باب توسعه در استعمال، در معناي ديگر، از جمله غلبه، صعوبت، سختي، غيرت و حميت و مانند اين ها به كار رفته است.8

و در معناي دقيق تر، عزت همان شناخت انسان به حقيقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.9

اساساً فرهنگ قرآني، انسان مسلمان را از پذيرفتن هر نوع ذلت و خواري، تسليم فرومايگان شدن، اطاعت از كافران و فاجران نهي مي كند تا آن جا كه حتي در فقه ما يكي از موارد جواز تيمم با وجود آب، آن جاست كه اگر انسان بخواهد از كسي آب بگيرد، همراه با منت، ذلت و خواري باشد. در اين جا نمازگذار مي تواند به جاي وضو تيمم نمايد، تا ذلت طلب آب از ديگري را تحمل نكند.10

در بينش اسلامي ريشه همه زشتي ها، ستمگري ها، تبه كاري ها و گناهان » ذلت نفس«معرفي شده و بهترين راه اصلاح اين امور نيز عزت بخشي به جامعه اسلامي و عزت آفريني در افراد جامعه است. امام علي (ع) مي فرمايد: كسي كه گرفتار پستي و ذلت نفس باشد، به خيرش اميدي نداشته باشد.11 امام صادق (ع) نيز در روايتي فرمود: خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار كرد، جز آن كه خود را به ذلت و خواري بكشاند.12

شكي نيست كه همه اقوام و ملت ها خواهان عزتمندي و براي نيل به آن مي كوشند، زيرا كه اين واژه مقدس با فطرت آدمي سازگار است. چنان كه در شرايط عادي هيچ صاحب عقل سليمي حاضر نيست ذلت، خواري و پستي را بپذيرد. اما آنچه كه گاهي طالبان عزت را غير مستقيم به ذلت وا مي دارد، همانا طرز تلقي اقوام و ملل از اين واژه است. عده اي آن را در زرق و برق دنيا و در پناه قدرت هاي مادي جهان مي جويند. آنها هرگز به عزت حقيقي نمي رسند. گروهي ديگر عزت را در خدا مي جويند و در پرتو عبادت و بندگي خدا به آن مي رسند. بنابراين مي توان گفت كه عزت به دو گونه است: عزت مجازي و عزت حقيقي. در واقع عزت مجازي، عزت نيست و همان ذلت است ليكن صاحبان زر و زور با فريب و تبليغات گسترده، به ملت هاي كم مايه و بي ريشه تحميل مي كنند. در حالي كه صاحبان ايمان، عزت را از منشأ آن، يعني خدا، پيامبر و ائمه كسب مي كنند و به عزتي مي رسند كه در دنيا و آخرت عزيزمي گردند.

‌شخصيت عزت مند امام حسين (ع) در مديريت

در نگرش اسلامي، مدير بايد ويژگي هاي ممتاز اخلاقي و رفتاري را در خويش بپروراند زيرا به مثابه الگويي براي ساير افراد مي باشد و جايگاهي را بر عهده دارد كه مي بايست در آن ارزش ها و باورهاي ديني را در عمل و رفتار خويش متجلي ساخته و به ديگران منتقل سازد. يكي از اين ويژگي هاي برجسته، عزت مندي مي باشد.

مدير با عزت، قدرت و صلابت و ناسازگاري با باطل را سر لوحه مديريت خويش قرار داده و آن را در عمل به كار مي گيرد. خداوند در قرآن مي فرمايد: من كان يريد العزة فلله العزة جميعاً (فاطر،35 / 10) هر كس خواهان عزت است، عزت يك سره از آن خداست. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد:

آيه درصدد اين نيست كه عزت را فقط به خدا اختصاص دهد و غير خدا دستش به آن نرسد بلكه مفهوم آيه اين است كه هركس عزت مي خواهد، بايد از خدا بخواهد چرا كه آن ملك خداست و بس.13

حضرت ابا عبدالله الحسين درباره اين حقيقت در دعاي عرفه خويش چنين فرموده است:

يا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولياؤه بعزة يعتزون؛ اي آنكه ذات خود را به علو مقام و رفعت، مخصوص گردانيدي و دوستدارانت را به عزت، عزيز ساختي.14

اقتدار و صلابت از برجسته ترين ويژگي هاي امام حسين (ع) است. ايشان مديري است كه در تمام مدت مديريت خويش، از ابتداي قيام تا لحظه هاي شهادت، همواره در مسير حفظ عزت و اقتدار اسلام، استوار ماند. امام (ع) با هدف مبارزه با ظلم و بي عدالتي پا در راه مبارزه اي بزرگ نهاد و تا سر حد جان و مال و اهل بيت خويش براي احقاق حق و تضمين عزت مسلمانان حركت كرد.

روحيه عزتمند امام حسين (ع) را مي توان ناشي از عوامل زير دانست:

‌1. ايمان به خدا:

ايمان عامل سربلندي تكامل انسان، همان اعتقاد قلبي به خدا و فرامين او، همراه تسليم به آن است كه ارمغان اين پيروزي عزتمندي است. امام علي (ع) مي فرمايد:

اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة؛ اگر خواهان عزت هستي، آن را با اطاعت خدا بخواه.15

بندگي چون بذري است كه در زمين اعتقادهاي حق كاشته شده با عمل صالح آبياري مي گردد و ميوه هاي زيادي نتيجه آن است كه شيريني آنها عزت است.

مؤمن به واسطه اعتقاد راسخي كه به خدا دارد، خواري را نمي پسندد. امام حسين (ع) نيز وقتي آن همه عده دشمن را ديد، در اراده اش خللي ايجاد نشد. بلكه هر دو دست به سوي خدا بلند كرده و فرمود: خدايا در هر بليه تو تكيه گاهم باشي و در هر رنج و سختي اميدم به توست.16

ايمان به خدا سبب مي شود در دل و جان انسان، محبت ايجاد شود و به ديگران گرايش عميق داشته، عالم را سراسر محبت ببيند. محبتي كه همه انسان ها را به نور و كمال برساند. إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا (مريم،19 / 96) آنهايي كه ايمان و عمل صالح دارند، خداي رحمان آنان را محبوب مي گرداند. وقتي شخص محبوب دل ها شد، عزيز همه مي شود.

نه فقط پايه اصلي عزت و سربلندي انسان ها، بلكه سرسلسله تمام صفات عاليه و كمالات معنوي، خداشناسي است، يگانه منطق صحيح انسانيت نيز خداشناسي است.

كسي كه در برابر غير خدا سر خم مي كند و تن به پستي و خواري مي دهد، عزت و عظمت الهي را درك نكرده است. اگر عزت و عظمت و جلال در دل و روح آدمي جلوه كند، انسان به معرفتي مي رسد كه به هيچ بهايي در برابر غير خدا سر تسليم فرود نمي آورد زيرا مي داند همه چيز از اوست و مافوق او هيچ عزت و عظمت و قدرتي وجود ندارد. إن الله لقوي عزيز (حج،22 / 40)

‌2. ارتباط با رسول و مؤمنان:

انسان هايي كه روحي بزرگ دارند، هيچ گاه آسايش و رفاه ذليلانه را بر سختي و رنج با عزت نمي پذيرند. ارتباط با چنين انسان هايي كه سرچشمه تمام كمالات الهي هستند، نيز عزت بخش است. رسول خدا كه بنا به فرموده خداوند نمونه كامل اخلاق نيكوست إنك لعلي خلق عظيم (قلم،68 / 4)، نه از خود ذلت نشان مي داد و نه به كسي اجازه چنين كاري را مي داد، لذا فرمود: مؤمن نبايد نفس خود را ذليل شمارد.17

ارتباط با رسول خدا نيز به انسان چنان سعادت و عزتي عطا مي كند كه حاضر نيست با چيزي عوض كند. به همين خاطر است كه امام حسين مي فرمايد: خدا و رسولش تن به ذلت دادن ما را نمي پسندد. ما خاندان پيامبر و گنجينه رسالتيم و يزيد مردي است فاسق كه آشكارا گناه مي كند، مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند.18

آيا مي شود حسيني كه خون پيامبر در رگش جاري است، تن به ذلت دهد؟ پيامبر و خاندان پاك او از هم جدا نيستند.

خداوند در قرآن مي فرمايد: و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين (منافقون،63 / 8)؛ عزت براي خدا و براي پيغمبر و براي مؤمنين است. علامه مجلسي در تفسير اين آيه مي نويسد:

مؤمنون، امام علي و خاندان اوست، عترت براي نبي هستند و خاندان رسول و پيامبر از هم جدا نمي شوند در شرافت و عزت تا پايان روزگار.19

اگر امام حسين فرياد هيهات منا الذله سر مي دهد، به ياد مي آورد سخن پدرش امام علي (ع) را كه مي فرمود: مرگ آري، اما تن به پستي هرگز.20 بنابراين خروش توأم با عزت امام حسين (ع) از ايمان او به خدا، ارتباط با رسول خدا (ص) و بهره بردن از مربياني چون رسول خدا و امام علي باشد.

‌3. استقامت در جدال با باطل:

دشمن ستيزي و ناسازگاري با باطل، روشي براي سرافرازي و عزت مندي خدا در وصف بندگان شايسته خود است. أذلة علي المؤمنين أعزة علي الكافرين (مائده،5 / 54)؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما از آيين خود بازگردد خدا جمعيتي را مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند. امام حسين (ع) نيز بر محور اين اصل، نهضت حماسي خود را پي ريزي كرده اند و فرموده اند: مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.21 تحمل و صبر در برابر ناملايمات و گرفتاري ها، عزت بخش است. در تاريخ زندگي رسولان، نمونه هاي فراواني مي توان يافت كه مردم هم پاي پيامبران با صبر و پايداري به سربلندي رسيده اند. خداوند، خاتم رسولان را به پايداري در برابر شماتت و بي مهري دشمنان دعوت مي كند و به او وعده، عزت مي دهد: لا يحزنك قولهم إن العزّه لله جميعاً (يونس،10 / 65)؛ سخن آنها تو را غمگين نسازد، تمام عزت از آن خداست. بنابراين يكي از عوامل عزت و اقتدار امام حسين (ع) پايداري او و يارانش در راه مبارزه با ستم است. قرآن رمز كام يابي را ايمان به هدف و استقامت بيان كرده ومي فرمايد: إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه (فصلت،41 /30)؛ آنها كه گفتند پروردگار ما خداست و به ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل مي شوند كه ديگر هيچ ترس و اندوهي نداريد. امام حسين (ع) مي دانست كه مخالفت با يزيد، يعني رويارويي با همه مشكلات، ولي چون اين كار براي حفظ دين بود، در مقابل همه سختي ها مقاومت نمود.

حسين رهبر مردم است و رهبر مردم بايد سمبل كرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا كنند.

هنگامي كه او را به بيعتي ذليلانه مي خوانند، مي فرمايد: سوگند به خدا هرگز به آنان چون فرومايگان دست بيعت نخواهم داد و چون بردگان پا به فرار نخواهم گذاشت 22. از ديدگاه او مرگ سعادتمندانه، شهادت در راه اهداف متعالي است و لذا او به استقبال اين نوع مرگ مي رود و تسلط ظالمان را نمي پذيرد و عزتمندانه مي گويد: من مرگ را جز سعادت و زندگي با بيداد گران را جز خواري نمي بينم.23

‌4. توكل بر خدا و اطاعت از او:

از گفتار و كردار امام به خوبي بر مي آيد كه توكل بر خدا طبق وعده قرآن كه فرمود: و من يتوكل علي الله فهو حسبه (طلاق،65 / 3) از موجبات عزت و عظمت روح آن بزرگوار بود. امام از آن جايي كه داراي نفس مطمئنه بود و جز قدرت لايزال الهي هيچ قدرتي را نمي شناخت هيچ چيز و هيچ كس نمي توانست او را از هدف مقدسش باز دارد و شدائد و سختي ها نه تنها او را از حركت باز نمي داشت بلكه او را در رسيدن به هدف مصمم تر مي كرد. آيە 173 سورە آل عمران بيانگر حال آن حضرت در مبارزه بود. الذين قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛ آن مؤمناني كه چون مردمي (منافق) به آنها گفتند: لشكر بسياري عليه شما متفق شده اند، از آنان در انديشه و بر حذر باشيد، بر ايمانشان بيفزود و گفتند در مقابل همه دشمنان، تنها خدا ما را كفايت است و نيكو ياوري خواهد بود. با توجه به اين آيه، اين حقيقت بر ما روشن مي شود كه چرا امام حسين در روز عاشورا مكرراً مي فرمودند:» لا حول و لا قوه الا با لله العلي العظيم «24

از آنجايي كه امام حسين خود را در محضر خدا مي ديد، تحمل اين همه، رنج ها و سختي ها برايش آسان مي نمود و بر خلاف معمول هر چه مصايب وارده بر امام زيادتر مي شد، چهره اش نوراني تر مي شد و اين امري است كه دشمنان و قاتلان آن حضرت به آن اعتراف كرده اند.25

پيامبر خدا (ص) فرمود: همانا خداوند متعال، هر روز ندا سر مي دهد: اي مردم، من پروردگار عزيز شما هستم، هركس عزت دنيا و آخرت را مي جويد، پس از خداوند عزيز اطاعت نمايد. آري، من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماً (احزاب،33 / 71)

واژه ذلت در مقابل عزت به معناي خواري، ذليل شدن، زبوني و به معناي تسليم شدن با خواري آمده است. در منطق قرآن، كساني كه در مقابل خداوند سركشي كنند و اوامر او را اطاعت نكنند مهر ذلت بر ايشان زده شده است: و ضربت عليهم الذلة و المسكنة و باؤوا بغضب من الله (بقره،2 / 61)؛ در مقابل، كساني كه حريم ذات مقدس ربوبي را حفظ مي كنند و در گرداب معاصي گرفتار نمي شوند و اسير هواهاي نفساني خويش نمي گردند، محبوب خداوند خواهند بود و رضايت الهي كه همان فوز عظيم است را به دست مي آورند. آنها مصداق اين آيه هستند كه رضي الله عنهم و رضوا عنه (مائده،5 / 119)

عزتمندي امام حسين (ع) در عرصه مديريت بر جامعه

از زماني كه خداي بزرگ اراده كرد موجودي به نام انسان خلق كند، اراده ازلي اش نيز بر اين تعلق گرفته بود كه با تشكيل حكومت حقه اسلامي، حقيقت و عدالت، شرافت و فضيلت و نظم و امنيت در جامعه، مستقر و باطل و فساد و مفسدان از صفحه روزگار محو و يا لا اقل مغلوب گردد تا مفهوم آيه: و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته (شوري،42 / 24) كه همان حكومت حقه اسلامي است بر روي زمين تحقق يابد. به عبارت ديگر، بينش و برداشت امام حسين (ع) ازآيه: هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعاً (بقره، 2/ 29) اين حقيقت بود كه خداي بزرگ، همه چيز را براي انسان آفريده ولي انسان را براي خود به عنوان خليفه به مقتضاي آيه: و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة (بقره،2 / 30) خلق كرده تا اراده ازلي اش، يعني حكومت حقه اسلامي به وسيله اوامر و نواهي با دست بندگان مؤمن بر روي زمين استقرار پيدا نمايد. البته امام حسين نيز داراي چنين معرفتي بود كه خداي بزرگ، همواره صلاح و ايمان بندگانش را اراده نموده و هرگز به كفر آنان، رضايت نخواهد داشت. چنان كه در سوره زمر به اين حقيقت اشاره فرموده: لا يرضي لعباده الكفر (زمر،39 / 7) ولي از آنجايي كه گرايش انسان، به راه كفر و فساد، با اراده و اختيار خود، بيش از صلاح و ايمان بوده، لذا خداي بزرگ 124 هزار پيغمبر كه آخرين آنها رسول گرامي اسلام و بعد از او، دوازده حجت به عنوان امامان معصوم را معرفي فرموده تا آنان به وسيله مسلمان ها، جامعه الهي را در پرتو حكومت حقه اسلامي، به وجود آورند. 26

قيام ابا عبدالله بر مبناي عزتمندي و بر اساس تعاليم روح بخش قرآني، صورت گرفته و برخواسته از عمل به كلام خداوند است. اين عزتمندي را كه در عرصه مديريت بر جامعه است و الهام گرفته از آيات قرآني مي باشد، مي توان در ابعاد زير بررسي نمود:

‌1. هجرت و حركت امام:

 قرآن درباره هجرت و سبب آن مي فرمايد: و الذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم في الدنيا حسنة و لأجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون (نحل،16 / 41)؛ آنها كه پس از ستم ديدن، در راه خدا هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبي به آنها مي دهيم و پاداش آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مي دانستند.

بي ترديد هنگامي كه امام، در مدينه حضور داشت از طرف حاكم مدينه در اثر فشار يزيد، مورد بي مهري قرار گرفت و منزلت و شخصيت حضرت مورد توجه قرار نگرفت. از اين رو، امام با مشاهده ظلم تصميم گرفت به مكه برود. در مكه نيز از طرف مأموران دولتي در معرض ترور و قتل واقع شد و براي اجتناب از شكسته نشدن حرمت كعبه و مكه به كوفه رفت و در ميانه راه كوفه و كربلا با مشاهده آزار و اذيت خلافت باز قصد هجرت به مكه و مدينه را مي كند كه با مخالفت مأموران نمي تواند بدان جامه عمل بپوشاند.27

‌2. نپذيرفتن خلافت يزيد از سوي امام:

شكي نيست كه اين امر به اين سبب بود كه معاويه، حق تعيين جانشين را نداشت و يزيد فاقد مشروعيت سياسي و اجتماعي بود و حق نداشت از امام بيعت بگيرد و اين همان ظلم بزرگ و اجحافي بود كه در حق امام داشت اعمال مي شد. روشن است كه امام اين حق را داشت كه از حقوق خود دفاع كند و فرياد خود را به اذهان مردم برساند و چاره اي براي اطلاع رساني و آگاه سازي مردم جز قيام و مخالفت علني و ظاهري با دستگاه وقت نداشت. قران مي فرمايد: لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سميعاً عليماً (نساء،4 / 148)؛ خداوند دوست ندارد كسي با سخنان خود، بدي ها (ي ديگران) را اظهار كند مگرآن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند شنوا و داناست. بر اساس اين آيه، امام حق داشت كه بدي هاي يزيد و اعوان وي را بر ملا سازد و ستم هاي آنها را به گوش مردم برساند. خداوند مي فرمايد: أذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و إن الله علي نصرهم لقدير (حج،22 / 39)؛ به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است چراكه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر ياري آنها تواناست.

‌3. تكرار دوران جاهلي و اطلاع رساني امام:

پس از رحلت رسول خدا افرادي كه ريشه در سنن و رسوم جاهلي داشتند بسيار تلاش مي كردند كه سنن گذشته خود را احيا كنند. گفتني است كه با تأمل در حوادث به خوبي روشن مي گردد كه اين فرايند 28، روز به روز به هدف خود نزديك تر مي شد تا جايي كه توانست موروثي كردن تعيين خليفه را نهادينه كند و در تقسيم بيت المال تبعيض روي دهد و حتي تبعيض قومي و نژادي را مشروعيت بخشد.29

در چنين موقعيتي است كه هشدار و پيش گويي قرآن كريم در ترسيم وضعيت آينده جامعه يعني سال يازدهم هجري و سال هاي بعد از آن، مصداق پيدا مي كند. قرآن كريم در اين ارتباط مي فرمايد: و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات أو قتل إنقلبتم علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضر الله شيئاً و سيجزي الله الشاكرين (آل عمران،3 / 144)؛ محمد فقط فرستاده خداست و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند. آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر مي گرديد؟(و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرري نمي زند و خداوند به زودي شاكران (استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد.

علت اين امر اين است كه امام حسين در ترسيم وضعيت زمان خود مي فرمايد: سنت و روش پيامبر مرده است و بدعت هاي جاهلي ديگر باره احيا شده اند.30 در همچو وضعيتي روشن است كه وظيفه امام طبق فرمايش قرآن كريم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چيز ديگر نمي تواند باشد.

‌4. برقراري حكومت طاغوت و اجتناب امام از آن:

قرآن كريم درباره افراد طاغوت مي فرمايد: لقد بعثنا في كل أمة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت (نحل،16 / 36) ما در هر امتي رسولي بر انگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.

به همين منظور امام حسين در نامه اي به معاويه مي نويسد: من فتنه اي سهمگين تر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم.31 آن حضرت درباره يزيد، كه به گفته مورخان در قرآن ستيزي و محو آثار اسلام و احكام دين كاملاً بي پروا بود 32، مي فرمايد: بايد با اسلام خداحافظي كرد كه امت اسلامي به فرمانروايي چون يزيد گرفتار آمده است.33

حال چگونه ممكن است كه با اين شرايط پيش آمده، امام كنار بيايد و در برابر اين وضعيت چيزي نگويد و اقدامي انجام ندهد؟ از اين رو، امام بر اساس آيه فوق براي خود وظيفه ديد كه از طاغوت وقت، لب به اعتراض بگشايد و تنها حاكميت الهي را پذيرا گردد.

يكي ديگر از اهداف امام حسين (ع) در عرصه مديريت بر جامعه، پيوند انسان با سرچشمه عزت و كرامت، يعني خداوند و رهايي انسان از بندگي طاغوت است. خداوند در قرآن مي فرمايد:

لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً (نساء،4 / 141)؛ خداوند هرگز براي كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط باز نكرده است. بني اميه به احياي نظام اشرافي به تجمع ثروت و سوء استفاده از بيت المال مسلمين و استثمار ديگران به ويژه غيرعرب پرداختند. يكي از علل قد برافراشتن سالار شهيدان در برابر حكومت بني اميه، غرق شدن حكام و مردم در فساد مالي و شيوع حرام خواري بود. عمر سعد به طمع رسيدن به منافع اقتصادي و حكومت ري و آذربايجان حاضر شد با فرزند پيغمبر بجنگد.

لذا قرآن كريم نهيب مي زند به كساني كه عزت خود را در سايه دوستي با بيگانگان طلب مي كنند: الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا (نساء،4 / 139)؛ كساني كه عزت خودشان را از كافران مي جويند نه از مؤمنان، آيا مي خواهند از آنان كسب عزت كنند همانا عزت واقعي از آن خداوند است.

‌عزتمندي امام حسين (ع) در مديريت بر افراد

در بينش اسلامي، هدف مديريت، تنها اداره كردن امور افراد نمي باشد بلكه جايگاه مدير همانند آموزگاري است كه با نحوه رفتار و تعاملات خود با ديگران به آنها درس زندگي آموخته و آنها را تربيت مي نمايد.

امام حسين (ع) در مديريت عزتمند خود به مردمان كرامت و عزت مي بخشيد و اجازه نمي داد كسي تن به حقارت و ذلت بدهد.

از اهداف مهم مديريت ايشان، اين است كه انسان به گونه اي تربيت شود كه اعتلاي روحي يابد و خود را از پستي و فرومايگي به دور دارد و براي خود حرمت و شرافت و شخصيت قائل شود و نيز به گونه اي تربيت شود كه در برابر حوادث شكست ناپذير گردد و به صلابت و محكمي و استواري دست يابد و سختي و راحتي، نعمت و نقمت و شكست و پيروزي او را به سستي و تباهي نكشاند.

امام دائماً افرادي را كه همراه كاروان بودند، آزمايش مي نمودند تا افرادي باقي بمانند كه نسبت به اهداف قيام و نتيجه آن آگاه بوده و ايمان كامل دارند. به همين خاطر ايشان، شب عاشورا همه ياران خود را جمع كرد و به آنها فرمود:

من، ياراني بهترو وفادارتر از ياران خود نمي شناسم. خدا از جانب من به همه شما پاداش خير بدهد. من گمان نمي كنم از دست اين مردم، ديگر روزي براي ما باقي مانده باشد. من از شما تشكر مي كنم و به همه شما اجازه مي دهم برويد. شب و تاريكي رسيد، به پشت راهوار شب سوار شويد و جان خود را به سلامت ببريد.34

اما ياران هر كدام به نحوي ابراز وفاداري و مقاومت تا شهادت كردند. مسلم ابن عوسجه، پيرمردي بزرگوار از طايفه بني اسد گفت: به خدا سوگند، اگر هفتاد بار كشته شوم و سوزانده شوم و خاكسترم را بر باد دهند، هرگز تو را رها نخواهم كرد تا چه رسد به اين كه اكنون يك بار كشته شدن سپس كرامتي ابدي كه زائل شدني نيست.35

امام حسين (ع) مديري است كه قبل از همه، صفت عزت مندي را در خود پرورانيده است و وقتي ياران او به حقيقت عزت در روح بلند مدير و رهبر خود پي مي برند، به پيروي از رهبر خويش، مسير اقتدار و سربلندي را طي مي نمايند. از همين روست كه وقتي زينب (س) از امام پرسيد: آيا ياران خود را آزموده اي؟ امام فرمود: به خدا سوگند آنها را آزموده ام و محكم و دلاور و غرنده ديدم و با صلابت و استوار، به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاقند كه مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش.36

آري بر اين انديشه و عمل، ايثار و هدايت، عزت و افتخار نامي جز تفسير عملي قرآن و ارئه الگويي كامل از انسان قراني كه در هدايت انسان ها و اتمام حجت بر آنان شريك قرآن است،37 نمي توان نهاد. در سايه مديريت شرافتمند امام حسين (ع)، ياران باوفاي او، عزتمندي را سر لوحه خويش قرار مي دهند. آنها در اين هدف با شكوه خويش هيچ شك و ترديدي راه نمي دهند و مصداق اين آيه از قرآن هستند: إنما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و أنفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون (حجرات،49 / 15)؛ مؤمنان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جان هاي خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند، چنين كساني راستگو هستند.

‌نتيجه گيري

مديريت امام حسين (ع)، به دنبال تربيت انسان بر مبناي سر بلندي و بزرگواري، عزت و كرامت است زيرا آن چه سلامت آدمي را در همه احوال تأمين مي كند، عزت مندي است و از اين رو جايگاه عزت در تربيت، رفيع ترين جايگاه است و نظام تربيتي بايد به گونه اي سازمان يابد كه انسان ها را به عزت حقيقي برساند و هر گونه عامل نفي عزت مردمان، نفي شود تا انسان هايي با شخصيت ايماني و منش انساني تربيت شوند. امام با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و با عمل به آن سعادت دنيوي و اخروي را كسب كرد.

در مديريت حسين بن علي (ع) هدف اساسي، تربيت انسان ها بر مبناي عزت و شرافت انساني است. انساني كه در اين مكتب پرورش مي يابد، فلسفه مرگ و زندگي را به خوبي دريافته و در هر شرايطي بر حفظ عزت پافشاري نموده و هرگز حاضر نمي شود حيات با ذلت و خواري را بر مرگ و شرافت ترجيح دهد. او به انسان ها آموخت كه نقش عزت در تربيت، نقش اساسي است به طوري كه اگر عزت نباشد، انسان به هر زشتي و پستي تن مي دهد و به هر گناهي آلوده مي گردد. ذلت منشأ همه بدي ها و فسادهاست. لذا بهترين راه براي اصلاح فرد و اجتماع، انتقال روح عزتمندي به آنان است و امام حسين (ع) در مديريت عزتمند خويش، درس عزت و شرافت را به همگان آموخت.

‌پی نوشتها:

  1. اصول كافي،1 / 155.
  2. كامل ابن اثير،2 / 558.
  3. حياه الامام الحسين ابن علي،3 / 98.
  4. ميزان الحكمه،4 / 3328.
  5. سخنان حسين بن علي (ع) از مدينه تا كربلا، محمد صادق نجمي/ 31، قم، دفتر نشر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
  6. در قلمرو تعليم و تربيت اسلامي از ديدگاه امام علي (ع)، حسينعلي سرباز حسيني/ 45، ظهورقم، 1380 / 45.
  7. الراغب الاصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دارالمعرفه، بيروت / 563.
  8. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن،17 / 22.
  9. لغت نامه دهخدا، ماده عزت.
  10. تحرير الوسيله،1 / 104.
  11. غررالحكم و دررالكلم،2 / 237.
  12. كافي،5 / 63.
  13. تفسير الميزان،33 / 36.
  14. استاد مطهري، حماسه حسيني،13 / 165.
  15. غررالحكم، حديث 4056.
  16. لهوف / 130.
  17. محمد تقي فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات،2 / 292.
  18. الفتوح،5 / 14.
  19. بحارالانوار،25 / 170.
  20. نهج البلاغه، كلمه قصار 390.
  21. بحارالانوار،44 / 192.
  22. الارشاد، شيخ مفيد / 235.
  23. تحف العقول / 171.
  24. سيد محمد حسين حسيني طهراني، لمعات الحسين / 70.
  25. سيد ابن طاووس، لهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه دكتر عقيقي بخشايشي / 145.
  26. علي اصغر اميري تنكابني، چراسال عزت و افتخار حسيني؟ مجموعه مقالات همايش امام حسين (ع)/217،1381.
  27. سخنان حسين بن علي / 142.
  28. بحارالانوار، 28 / 255، روايت 39، باب 4.
  29. حماسه حسيني، 3 / 24.
  30. ابو مخنف الازدي، مقتل الحسين / 25.
  31. ترجمه الامام الحسين من تاريخ دمشق، ابن عساكر تحقيق محمد باقر محمودي / 198.
  32. تذكرة الخواص / 291، مسعودي، مروج الذهب، 3 / 79، تاريخ طبري،4 / 304.
  33. بحار الانوار،44 / 326.
  34. ارشاد، ترجمه رسولي محلاتي،2 /ص 93 ـ 94.
  35. مناقب،4 / 99.
  36. سخنان حسين بن علي از مدينه تا كربلا/ 203.
  37. به همين جهت در زيارت امام حسين (ع) در روز عيد قربان و عيد فطر مي خوانيم » السلام عليك يا شريك القرآن «(مفاتيح الجنان / 821).

‌نویسنده: نفسیه زروندی رحمانی

‌منبع: فصلنامه بینات، شماره 64

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS