27 دی 1395, 2:18
گاهي ما ديگري را متهم مي کنيم که آدمي بي وجدان است و خودمان را با وجدان میدانيم. اين اتهام زماني زده مي شود که رفتاري از شخص مي بينيم که با اصول اخلاقي و ارزشهاي انساني هماهنگ و مطابق نيست. مثلاً بچه را مي زند و با قساوت حيواني را مي کشد يا اذيت و آزار مي کند يا مانند تکفيري ها با قساوت قلب تمام، خودش را در ميان زن و کودک منفجر مي کند و يا کسي را سر مي برد.
وجدان در لغت به معناي يافتن است. وجدان يک حالت نفساني از حالات نفس است. نفس انساني حالات مختلف و گوناگوني دارد. وقتي انسان چيزي را در خود يافت و يقين پيدا کرد اگر خوب و حق بود بدان گرايش پيدا مي کند و اگر بد و باطل بود از آن گريزان مي شود.
البته وجدان در اصطلاح اخلاقي و روان شناسي رفتاري همان حالت نفساني است که وقتي انسان عمل خوبي انجام داد مسرور مي شود و هر گاه عمل بدي بود از خودش ناراحت و خشمگين شده و ندامت پيدا کرده و ابراز پشيماني مي کند. اين حالت پس از عمل رخ میدهد؛ زيرا در هنگام عمل يا پيش از آن گمان مي کند که کارش عقلاني و درست و کمالي است ولي وقتي مي سنجد و قضاوت مي کند درمي يابد که اشتباه کرده است.
احساس گناه و خطا و سرزنش از ويژگي هاي انساني است که وجدان دارد يا وجدانش بيدار است؛ زيرا کارش را نسبت به خودش يا ديگران کمالي نمي يابد و از خودش انتظاري بيش از آن دارد که در عملش نشان داده است.
اما انسان بي وجدان از نظر ما کسي است که خطا و گناه و عمل زشت و ضد ارزشي انجام مي دهد ولي نمي پذيرد که خطا و گناه کرده است بلکه گمان مي کند کارش درست است. از نظر ما اين شخص، ديگر بي وجدان شده يا وجدانش خوابيده است؛ زيرا رفتارش که بيانگر نگرش هاي اوست واژگونه است. اين واژگونگي زماني رخ مي دهد که انسان حالت طبيعي و فطري خود را از دست بدهد. يعني زماني که گناه، قلب او را دگرگون مي کند و مسائل را نادرست درک و دريافت مي کند و گرايش هايش نيز از حالت طبيعي خارج مي شود، چيزهاي ضدارزشي را ارزشي دانسته و باطل را حق مي داند. از نظر يک ناظر بيروني او بي وجدان شده است اما شخص، خودش را طبيعي و با وجدان مي داند؛ زيرا دگرگوني و تغيير فرآيندي را درک نکرده و گمان مي کند که گرايش و نگرش او طبيعي است و ديگران را غيرطبيعي ارزيابي مي کند. به قول معروف ديوانه خود را عاقل و ديگران را ديوانه مي داند.
از کارکردهاي وجدان، سرزنشگري در هنگام درک اشتباه و خطا و احساس گناه است. وجدان بيدار وجداني است که مي کوشد در هنگام خلوت خويش به داوري بپردازد و با محاسبه نفس و بررسي عملکرد خود با آرمان و ايده آل، احساس پشيماني کرده و براي جبران آن تلاش کند. اما بي وجدان نه تنها احساس اشتباه و گناه نمي کند بلکه بر عملکرد خود افتخار میکند.
قرآن در برخي از آيات به مسئله وجدان در قالب هاي گوناگوني پرداخته است. آيات قرآن به مسئله وجدان به عنوان نفس لوامه، نفس مطمئنه و فطرت و عقل الهامي و مانند آنها اشاره دارد. به هر حال وجدان مرتبه اي از مراتب نفس است که بايد در حال استواء و اعتدال باشد اما اگر آن حالت را از دست دهد به نفس اماره اي تبديل مي شود که به کار بد تشويق کرده و گرايش به آن دارد و هيچ سرزنشي را نمي پذيرد.
روزنامه كيهان، شماره 21124 به تاريخ 15/5/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان