دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عقائد معتزله و نقد آن (توحید)

No image
عقائد معتزله و نقد آن (توحید)

نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي

كلمات كليدي : معتزله، عقل گرائي، عدليه، قدريه، اصحاب العدل

مهمترین مبحث کلام از مسائل مختلف را توحید خداوند تشکیل می­دهد و این درحالی است که ضرورت ادیان بر این اصل اقامه شده­است ولی با این حال عده­ای در دامن امت اسلام به تبیین و تفسیر ناصحیحی از توحید پرداخته­اند و با خدشه بر توحید مدعی ثبوت توحید هستند. توحید نزد معتزله از این قبیل است. در این مقاله به نقد و بررسی توحید نزد معتزله توجه شده­است.

توحید نزد معتزله

توحید دارای مباحث مختلفی است. از مباحث توحیدی چیزی که مورد تأکید معتزله قرار گرفته­است، توحید صفاتی است و آن چه که مورد انکار ایشان واقع شده­است توحید افعالی است. به همین صورت مبحث توحیدی معتزلیان را در دو عنوان توحید صفاتی و افعالی پی می­گیریم .

1.توحید صفاتی

مبحثی از خداشناسی که به بررسی صفات خداوند و نسبت بین این امور با ذات الهی پرداخته، به عنوان توحید صفاتی یا توحید در صفات، در مکتب کلامی ذکر شده­است. در این مقوله صفات ازلی که صفاتی زائد بر ذات هستند، انکار می­شود و به ثبوت صفات به صورت عینیت با ذات تأکید می­شود.

موقعیت نظریه

در واقع نظریه عینیت صفات با ذات و انکار صفات ازلی در برابر افکار و عقاید اهل­حدیث و صفاتیه و بالتبع اشاعره می­باشد. اهل­حدیث و اتباعشان در این مسأله خداوند را ذاتی با صفات ازلی تصور نموده­است و از این رو قائل هستند که صفات ازلی همه قدیم هستند و از محدوده خلقت خارج می­باشند.[1] معتزله قدم را در صفات قبول ندارد؛ زیرا موضوع قدم صفات یعنی ازلیت صفات را منکر شده­اند.[2] در نتیجه موقعیت توحید صفاتی معتزله برای ابطال صفات ازلی اهل حدیث و بالتبع اشاعره بیان شده­است.

استدلال معتزله

استدلال معتزله مبتنی بر این است که قدم وصف خاص ذات الهی است و هیچ امر دیگری حتی صفات خداوند به این وصف توصیف نمی­شوند و همچنین اگر صفات خدا مانند ذات او قدیم باشند، با مبانی دیگر توحیدی مانند عدم همانندی و عدم ترکیب و شریک نداشتن در ذات و وصف در تضاد می­شود؛ زیرا در این صورت علاوه بر ذات الهی عالمیت و قدرت و حیات و ...نیز قدیم می­شوند و خداوندی مرکب از اجزاء تشکیل می­شود که تماما در وصف قدم شریک و همانند یکدیگر هستند. بنابراین معتزله با انکار ازلیت و قدم صفات زائد بر ذات به توحید در صفات و عینیت ذات و صفات معتقد شده­اند.[3]

2.توحید افعالی

عده­ای با درک ناصحیح از توحید در نسبت بین خداوند و افعال بندگان دچار اشکال عقیدتی شدند. این عده با استدلال بر اینکه خداوند خالق هر چیزی است، افعال بندگان را در عمومیت این مخلوقات جای داد و معتقداند که همه اشیاء و افعال مخلوق خداوند است. نتیجه این تفکر این است که انسانها در اعمال و رفتار خود تأثیری نداشته باشند. به همین جهت تفکر جبرگرائی در افعال به عنوان نتیجه توحیدافعالی در اهل­سنت پذیرفته شد.[4]

موقعیت نظریه

معتزلیان انکار توحید افعالی را در برابر مرجئه و اهل­حدیث بیان نموده­اند. این گروهها با تعریف و درک ناصحیح از توحید افعالی به جبرگرائی و خلق افعال بندگان توسط خداوند معتقد شدند. معتزله با برخورد با جبرگرائی برای نفی آن به مبنای جبر که همان توحید افعالی اهل­حدیث باشد، تعرض نمودند و با انکار آن ریشه و اصل، جبر را در استدلالهای خود در بوته نقد و رد واقع ساختند. شهید مطهری در این باره می­گوید:[5] معتزله به همین جهت که طرفدار عدلند، منکر توحید در افعالند. مى­گویند لازمه توحید افعالى این است که بشر خود خالق افعال خود نباشد، بلکه خدا خالق افعال او باشد و چون مى­دانیم بشر در آخرت از طرف خداوند پاداش و کیفر مى­گیرد پس اگر خداوند خالق افعال بشر باشد و در عین حال به آنها پاداش و کیفر براى کارهایى بدهد که خود نکرده­اند بلکه خود خدا کرده­است، ظلم است و بر ضد عدل­الهى است. معتزله توحید افعالى را بر ضد اصل عدل مى­دانند؛ از اینرو معتزله درباره انسان به اصل آزادى و اختیار قائلند و سخت از آن دفاع مى­نمایند، بر خلاف اشاعره که منکر آزادى و اختیار بشرند.

نقد توحید معتزلیان

گرچه نفی صفات ازلی زائد بر ذات و رد آن و همچنین نفی جبرگرائی از مبانی معتزله در توحیدی است که ارائه می­دهند اما با توجه به حقیقت معنای توحید و ارتباط مبانی و آثار و نتایج این مباحث، به این نتیجه می­رسیم که معتزله در اثبات توحید دچار شبهه شده­اند و نتوانسته­اند بطور صحیح به تبیین مبحث توحید بپردازند. به فرموده امام صادق(ع) الحاد و تشبیه در مبانی توحیدی معتزله درج شده­است و به همین دلیل مورد طرد و لعنت آن حضرت واقع شدند:

لَعَنَ اللَّهُ الْمُعْتَزِلَةَ أَرَادَتْ أَنْ تَوَحَّدَتْ فَأَلْحَدَتْ وَ رَامَتْ أَنْ تَرْفَعَ التَّشْبیهَ فَأَثْبَتَتْ[6]

خداوند معتزله را لعنت کند، معتزله خواست توحید را بیان کند به الحاد دچار شد و خواست تشبیه را رد کند، اما تشبیه را اثبات کرد.

دفع و رفع الحاد و تشبیه از ساحت توحید، دغدغه معتزلیان بوده است اما با مبانی معتزلی جز تشبیه و الحاد و انکار توحید، چیز دیگری به اثبات نمی­رسد. تفویض به معنای استقلال بندگان در افعال و اعمال خویش و عدم دخالت و قدرت و اراده خدا در افعال بندگان و نفی اعتماد و توکل و تأثیر دعا، از جمله شواهد برای الحاد و انکار توحید توسط معتزله است. در نتیجه تفکر توحیدی معتزله همان تشبیه و الحاد منکران توحید است.

مقاله

جایگاه در درختواره عقائد فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
Powered by TayaCMS