24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : عقل نظري، عقل هيولاني، عقل بالقوه، اسكندر افريدوسي، ارسطاطيس، كندي
نویسنده : حسن رضايي
عقل هیولانی یا عقل بالقوه، قوهای است که به فعلیت نرسیده و چیزی را تصور ننموده است. بلکه این عقل، استعداد تصور و تعقل معقولات را دارد.[1] مرتبهای از عقل نظری است که در آن هنوز هیچ نقشی در نفس ترسیم نشده است و نفس از همه معقولات و فعلیتها خالی میباشد.[2] نفس، در این مرحله همانند "هیولای اولی" از هر نوع فعلیتی خالی است و تنها قوه دارا شدن فعلیات گوناگون را دارد و به مناسبت همین شباهت آنها هیولایی نامیدهاند.[3] زیرا مانند هیولای اولی قابلیت تلبس و قبول تمام صورتها را دارد و در عین حال به صورت بالفعل، عاری از تمام صورتها میباشد؛ چون نفس در فطرت و خلقت اولیهاش، عاری از هر مادهای است و نشانهاش هم این است که همه حقایق را میتواند درک کند.[4]
فلاسفه عقل را به دو قسم تقسیم کردهاند: عقل به نظر آنان، یا فاعل است که همان عقل فعال نامیده میشود یا منفعل است که «نفس» نام دارد. نفس، دو جنبه دارد؛ یکی جنبه عمل که بدان عقل عملی میگویند و دیگری جنبه قوت نظر آن است که آن را عقل علمی و نظری مینامند.[5]
عقل نظری نیز به نظر کسانی که معتقدند، نفس در مرحله حدوث و پیدایش، جسمانی و در مرحله بقاء، روحانی است و همراه با بدن در حال تکامل است و مراحل سیر تکامل را طی میکند، به سه مرحله تقسیم میشود؛ عقل هیولائی، عقل بالملکة وعقل بالفعل. این تقسیمبندی از «ارسطاطیس» گرفته شده است و اسکندر افریدوسی و حکمای اسکندریه آن را نقل نمودهاند. در میان مسلمین، کندی و فارابی نیز آن را مطرح نمودهاند.[6]
ممکن است سؤال شود، عقل چطور میتواند بالقوه باشد؟ به عبارت دیگر عقل بودن با بالقوه بودن منافات دارد؛ چون عقل بودن مساوی است با مجرد بودن و مجرد بودن و غیر مادی بودن با استعداد «شدن» و قوه تنافی دارد و عقل هیچ گونه حرکت و تغییری را نمیپذیرد در حالی که بالقوه بودن مساوی است با ماده بودن و ماده بودن ضد عقل است. جواب این سؤال بر طبق حکمت صدرایی این است که میان مادی و مجرد هیچ فاصلهای نیست. در مورد عقل بالقوه و بالفعل نیز مشکلی وجود ندارد؛ زیرا به ماده و روح، دو درجه از یک حقیقت هستند و مانعی ندارد که شیء مادی، عقل بالقوه باشد و تبدیل به عقل بالفعل بشود.[7]
نظریه عقل بالقوه و عقل هیولائی، نقطه مقابل دو اندیشه دیگر است. افلاطون معتقد است که نفس در عالمی قبل از این عالم، که «عالم مثل» است، وجود داشته است و در آنجا به حقایق آگاه شده است و آنچه تا کنون مانع توجه نفس به معلومات خودش شده است، حجاب بدن است. عدهای دیگر نیز، معتقدند که تعقل چیزی جز انفعال نفس یا بدن نیست. هنگامی که تعقل میکنیم تنها چیزی که رخ میدهد آن است که در مغز و یا در نفس ما، نقشی پدید میآید. ولی طبق اندیشه ارسطویی، عقل بالقوه حالت نفس آنگاه که تعقل میکنیم حالت شیی است که عوض شده است.[8]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان