دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اوضاع سیاسی سیستان (از آغاز عباسیان تا برآمدن صفاریان)

No image
اوضاع سیاسی سیستان (از آغاز عباسیان تا برآمدن صفاریان)

كلمات كليدي : سيستان، بني عباس، طاهريان، صفاريان، واليان سيستان، يعقوب ليث

نویسنده : منيره شريعت جو

فتح سرزمین‌های شرق خلافت اسلامی که از زمان خلیفه دوم آغاز شد، در حدود سال 30ق منجر به فتح سیستان گردید.[1] در سالیان حکومت خلفای راشدین و خلفای اموی، سیستان به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم توسط نمایندگانی که از سوی خلفا انتخاب می‌شدند، اداره می‌گردید.[2] در واپسین سال‌های حکومت امویان، آشوب، سراسر سرزمین‌های اسلامی، از جمله شرق خلافت عباسی را فراگرفته بود. ابومسلم به نمایندگی از بنی عباس، دعوت خود را با شعار مبهم رضا از آل رسول(علیهم‌السلام) در خراسان آغاز کرده بود. ابومسلم با نصر بن سیار در مرو جنگید. قحطبة بن شبیب را به عراق گسیل داشت و مالک بن هیثم را نیز به سوی سیستان فرستاد. مالک با هیثم بن عبدالله، نماینده خلیفه اموی در سیستان درگیر شد و توانست بر وی غالب آید. سرانجام با کشته شدن مروان، آخرین خلیفه اموی در ذی‌حجه 131ق در دمشق، سلسله امویان منقرض گردید و پس از بیعت شدن با ابوالعباس سفاح، از نوادگان عباس بن عبدالمطلب، در ربیع‌الاول 132ق آغاز حکومت عباسیان رقم زده شد.[3]

والیان سیستان

نخستین والی سیستان در عصر عباسی، فردی با نام عمر بن عباس بن عمیر است که توسط ابومسلم بر سجستان گماشته شد. ابوالنجم عمار (عمران) و بوعاصم دیگر والیان عصر سفاح بودند.[4]

مهمترین رخداد در زمان منصور، خلیفه دوم عباسی، قتل ابومسلم بود.[5] بوعاصم پس از این واقعه قصد تصرف خراسان نمود و عتاب بن علا را جانشین خود در سیستان نمود. بوداود، والی خراسان، سلیمان بن عبدالله را به نبرد با او فرستاد. مردم سیستان نیز به دفاع از سلیمان پرداختند و در نتیجه بوعاصم در جنگ کشته شد. مردم پذیرای سلیمان شده، او را به سیستان آوردند. پس از چند روز وی برای نبرد با رتبیل، سیستان را ترک نمود. از این رو منصور هنادی السری را به سیستان فرستاد. طی نبردی که میان سلیمان و هنادی رخ داد، سلیمان به اسارت درآمد. زهیر نماینده بعدی منصور بود که با هنادی نبرد کرد و او را کشت. دوران زمامداری وی صحنه‌ای از نبرد میان وی و سردارانش بود. سرانجام منصور به وی دستور داد فردی را بر سیستان جانشین نموده و خود نزد وی رود. زهیر، عبیدالله بن علاء را بر نماز و حصین بن محمد را بر خراج گماشت. طی این مسأله، ولیعهد، مهدی عباسی، نیز دایی خود یزید بن منصور را به ولایت سیستان گماشت تا اینکه در 150ق با گروهی در بست درگیر شد و عثمان طارابی را جانشین خود در سیستان کرد و پس از فرار یزید به نیشابور، عبیدالله بن علا را به سیستان فرستاد. پس از رسیدن این خبر به منصور، وی معن بن زایده را به سیستان فرستاد. اما معن که پس از درگیری با رتبیل و اسارت داماد وی و فرستادن او نزد خلیفه، دست به مصادره اموال مردم بست نیز دست زده بود، زمینه نارضایتی آنان را فراهم ساخته و با شورش مردم روبرو شد. یزید بن مزید که مردم با وی بیعت کرده بودند، با ارسال عهدی از سوی مهدی عباسی به رسمیت شناخته شد، اما نگاشته شدن نامه‌ای جعلی از سوی وی، زمینه عزل وی را فراهم ساخت و عبیدالله بن علا والی سیستان شد.[6] یعقوبی در البلدان، ابراهیم بن حمید مروروذی را نخستین والی منصور و معن بن زایده را دیگر والی سیستان برشمرده است.[7]

حمزة بن مالک خزاعی، خالد بن سوید (به جانشینی حمزه)، عبیدالله (عبدالله) بن علا، یزید بن مزید، فیاض ین یزید، مطیع بن زیاد و زهیر بن محمد والیان عصر خلافت مهدی عباسی بودند.[8]

در زمان هادی عباسی نیز که خلافت وی 14 ماه بیشتر به طول نینجامید، تمیم بن سعید به سیستان فرستاده شد. این در حالی بود که بشر فرقد نیز به همراه وی به عنوان عامل خراج بدانجا آمد. پس از تمیم، کثیر بن سالم والی سیستان گردید.[9]

در زمان خلیفه بعدی، هارون الرشید، شرق ایران صحنه وقوع حوادث بسیاری بود. کثیر به علت شورش به بغداد گریخت و اصرم بن عبدالحمید توسط فضل بن سلیمان که اکنون والی خراسان بود، به ولایت سیستان فرستاده شد. اصرم، پیش از آمدن، برای مدتی برادرش حمید را به سیستان فرستاد. عبدالله بن حمید فرستاده بعدی عبدالله بود که او نیز عبدالله بن عون را جانشین خود در سیستان قرار داد. عثمان بن عماره و شبیب بن عبیدالله، جانشین عثمان بر سیستان که توانست شهر را آرام سازد، داود بشر مهلبی، یزید بن جریر، ابراهیم بن جبریل (بسام بن زیاد، جانشین ابراهیم بر سیستان)، علی بن حضین، همام بن سلمه، نصر بن سلیمان، یزید بن جریر (ولایت مجدد)، اصرم بن عبدالحمید به همراهی همام بن سلمه (جهت امر خراج) و نیز زمانی که اصرم دچار بیماری شده بود، همام بن سلمه را جانشین خود نمود. عیسی بن علی (همام به جانشینی از او برای مدتی) از جمله والیان سیستان بودند که در زمان هارون به صورت مستقیم و یا از سوی والی خراسان و یا والیان سیستان برای اداره منطقه سیستان انتخاب می‌شدند. در این زمان حمزة بن عبدالله خارجی توانست پس از نبرد، والی سیستان را شکست داده، زمام امور این منطقه را در سال 181ق به دست گیرد. این در حالی بود که مردم خطبه به نام خلیفه عباسی می‌خواندند؛ اما به سبب منع خوارج، هیچ گونه خراجی به حکومت عباسی پرداخت نمی‌شد. پس از مدتی به اصرار بزرگان سیستان، علی بن عیسی، حاکم خراسان، حفص بن عمر بن ترکه که ولایت سیستان را پیش از این بدو داده بود، عزل نمود و سیف بن عثمان را بر نماز و حرب و حضین بن محمد قوسی را جهت امر خراج به سیستان فرستاد. علاوه بر درگیری‌هایی که با خوارج در سیستان وجود داشت، زلزله‌ای نیز در در این منطقه رخ داد که تبعات سنگینی به همراه داشت. شورش‌های شرق خلافت عباسی تا بدان حد بود که خلیفه، شخصاً به سمت خراسان حرکت نمود، اما در نیمه راه به دلیل حملاتی که از جانب روم صورت پذیرفته بود، به بغداد بازگشت و حضین بن محمد ولایت سیستان یافت. پس از عزل علی بن عیسی از ولایت خراسان و گماشته شدن هرثمة بن اعین توسط هارون، سیف بن عثمان طارابی به سیستان گسیل شد. زمانی که به سیستان رسید محمد به جای پدر به ولایت سیستان نشسته بود. از این رو به توصیه بزرگان شهر بازگشت. هرثمه به سبب خروج خوارج، حکم بن سنان را به سیستان فرستاد که با مقابله محمد بن حضین روبرو شد که سرانجام نبرد بین آنها به صلح انجامید. حضور خوارج در سیستان به گونه‌ای بود که محمد خطاب به حکم چنین می‌گوید که: «اکنون به سیستان امیری کردن حرب خوارج است و خطبه و نماز آسان است که مردم کاندر قصبه‌اند، بر ولایت امیرالمؤمنین‌اند. حدیث اندر حرب خوارج است.[10]» هارون که جهت دفع خوارج در سال 193ق نامه‌ای به حمزه خارجی با مضمون تسلیم شدن در مقابل خلفای عباسی به عنوان جانشینان پیامبر(ص) نگاشت که جواب منفی آنان را به همراه داشت. سرانجام هارون که مجدداً جهت فرونشاندن شورش‌های شرق خلافت بدین منطقه آمده بود در محلی بنام سناباد طوس درگذشت.[11]

پس از به قدرت رسیدن امین، مأمون فرزند دیگر هارون که یک ایرانی‌زاده بود، قدرت را در شرق خلافت بر عهده داشت. او نیز زهیر بن مسیب را به ولایت سیستان فرستاد (زهیر، پیش از آمدن، اسحاق بن سمن را بدان منطقه گسیل داشت)، فتح بن حجاج (و سهل بن حمزه نیز پیش از آمدن او، به نمایندگی به سیستان آمد) والیان بعدی بودند که البته بین خوارج شهر و فتح نبردی رخ داد. مأمون نیز محمد بن اشعث را به ولایت سیستان گماشت. از سوی دیگر پس از مرگ هارون، بین مأمون و امین درگیری‌هایی رخ داد که سرانجام امین توسط یکی از سرداران مأمون با نام طاهر بن حسین کشته شد.[12] (طاهر پس از عزیمت مأمون به بغداد و ولایت بر منطقه خراسان و سیستان از سوی مأمون، در سال 206ق با انداختن نام خلیفه از خطبه توانست حکومت نیمه مستقل طاهریان را در خراسان تشکیل دهد.[13])

پس از کشته شدن امین و به خلافت رسیدن مأمون، وی ولایت سیستان را به لیث بن فضل (ابن ترسّل) داد و او نیز برادرش احمد بن فضل را به سیستان فرستاد. احمد پس از نبرد با خوارج که اکنون محمد بن اشعث نیز با خوارج یکی شده بود، مجبور به صلح با حمزه خارجی شد. پس از وی أعین بن بن هرثمه (عمرو بن هیثم، جانشین وی بر سیستان پیش از آمدن) و عبدالحمید بن شبیب دیگر والیان سیستان از سوی حاکم خراسان بودند. در این زمان ولایت سیستان و خراسان به طاهر بن حسین داده شد. طاهر، محمد بن حضین قوسی را به سیستان فرستاد. پس از مدتی، طاهر، ولایت سیستان را به فرزند خود طلحه داد. او نیز افرادی را به جانشینی از خود به این منطقه فرستاد. الیاس بن اسد، معدل بن حضین، محمد احوص، محمد بن شبیب، محمد بن اسحاق (محمد بن یزید برای مدتی به جانشینی محمد)، حسین بن علی سیاری، احمد بن خالد (محمد بن اسماعیل، جانشین احمد) والیان سیستان منصوب از سوی طلحه بودند که احمد در نبردی با خوارج به سمت خراسان گریخت و در نتیجه خوارج با ابواسحاق بیعت نمودند و پس از او اباعوف والی سیستان شد. پس از مرگ طلحه، محمد بن احوص از سوی عبدالله بن طاهر، حاکم خراسان، به ولایت سیستان رسید. پس از مدتی طی نبردی که با خوارج رخ داد، مردم با حضین بن حسین، عم عبدالله بن طاهر بیعت نمودند. حضین نیز الیاس را بر سیستان گماشت.[14]

پس از مرگ مأمون که حکومت وی 20 سال و 6 ماه به طول انجامید، حکومت به معتصم بالله رسید. او نیز حسین بن عبدالله سیاری را به سیستان فرستاد. در زمان وی رود هیرمند خشک شد و قحطی و مرگ و میر زیادی در این منطقه رخ داد. سیاری پیش از مرگ، پسر عمش نصر بن منصور را جانشین خود در سیستان کرده بود. عبدالله بن طاهر، الیاس بن اسد را به نبرد با خوارج فرستاد و عهد سیستان را نیز برای نصر ارسال نمود. پس از مدتی، الیاس از سیستان فراخوانده شد و ابراهیم بن حضین قوسی رابه سیستان فرستاد.[15]

پس از به خلافت رسیدن واثق بالله، ابراهیم بن حضین همچنان بر ولایت سیستان باقی ماند. به علت مدارای وی با مخالفان، خوارج بیش از بیش قوی شده بودند. در مناطقی همچون بست نیز شورش‌هایی به صورت مداوم به وقوع می‌پیوست که از جمله آنها شورش‌های عشّان (غسان) بن نصر (نضر)، بشار بن سلیمان و صالح بن نصر (برادر غسان) در بست علیه حاکمان محلی و نیز خوارج بود. اهمیت این دوران به این بود که زمینه‌های قدرت‌یابی یعقوب لیث صفاری نیز در همین دوران به وقوع پیوست. نخستین گزارش‌های تاریخی این است که یعقوب، با صالح بن نصر علیه بشار بن سلیمان که پس از دستیابی بر بست بر مردم ستم روا داشته بود نبرد نمود. آنان موفق شدند بشار را نابود سازند و بدین ترتیب زمام امور به دست صالح افتاد. در سال 238ق مردم بست با صالح بن نصر بیعت کردند. یعقوب پس از آن در زمره فرماندهان صالح به نبرد عمار خارجی رفت که شکست عمار را به همراه داشت. پس از یک سری نبردهایی که بین صالح و والی خراسان، ابراهیم بن حضین، رخ داد، اختلافی بین فرماندهان و صالح بر سر غنایم روی داد که منجر به جدایی آنان از صالح و بیعت با یکی از فرماندهان سپاه با نام درهم بن نصر شد. اما پس از مدتی که گذشت یعقوب توانست بر اثر ناتوانی درهم در اداره امور، بر وی غلبه نماید. پس از بیعت مردم و سایر فرماندهان سپاه درهم با وی در محرم 247ق که همزمان با خلافت متوکل عباسی بود، توانست سلسله صفاریان را تأسیس نماید.[16]

بدین ترتیب، سیستان که در سراسر دوران نخست عباسی جزئی از قلمرو عباسی به شمار می‌رفت، توانست در آغاز دوران دوم عباسی که عصر نفوذ ترکان و ضعف حکومت بود (از زمان معتصم) نخستین حکومت مستقل ایرانی را تجربه کند.[17] نکته قابل توجه این بود که سلسله صفاریان مشروعیت خود را بدون هیچ‌گونه عهدی از مرکز خلافت و تنها با قدرت یعقوب آغاز نمود. از نظر یعقوب دولت بنی عباس بر خدعه و نیرنگ بنا شده بود، زیرا به ابوسلمه که نقش مهمی در روی کار آوردن آنها ایفا کرده و نیز آل برامکه و فضل سهل که سهم زیادی در حکومت عباسیان داشتند، چنان معامله‌ای نمودند.[18]

مقاله

نویسنده منيره شريعت جو
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - دولتهای تابع حکومت اسلامی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS