كلمات كليدي : ضرباهنگ، ریتم، ایقاع، ریتمیک، فضا سازی
نویسنده : طاهره سیدرضایی
ایقاع( ریتم)، در لغت به معنی افکندن و در موسیقی به معنای هماهنگ ساختن آوازهاست. توالی و تناوب منظم دو امر متقابل از قبیل حرکت و سکون، صدا و سکوت، فشار و نرمش و مانند آنها که در نتیجه آن نظمی در کل اثر هنری به وجود آید؛ (ذوالفقاری؛1380:147) و در اصطلاح ادبی تربیب متوالی هجاهای بلند و کوتاه در یک مصراع شعر یا سطری از نثر است که نظمی در کل اثر می آفریند؛ از این نظر ایقاع از ارکان اساسی اثر ادبی، یا هنری به ویژه شعر و نثر است، آنچنان که لازمه زندگی است. ضربان قلب، گردش شب و روز و ... بیانگر آن است که ضرباهنگ بخشی از زندگی انسان هاست. شاعر و نویسنده از رهگذر ضرباهنگ ها با شوری که می آفریند و فضای مساعدی که ایجاد می کند، خواننده را در درک کلام و دریافت مفهموم یاری می بخشد. ضرباهنگ در شعر بر اساس الگوهای وزنی متداول در هر زبان به وجود می آید. در واقع منظور از ایقاع در عروض همان وزن شعر است. ریتم حاصل تکرار و ترتیب الگوی وزن است. (رضایی؛ 1382:288) کاربرد دقیق و آگاهانه ایقاع می تواند در بیان مقصود و ایجاد فضای مناسب تر برای فهم کلام مؤثر باشد به عنوان مثال در این شعر شاعر با به کاربردن وزن پر تحرک، جنبش بهار و صدای دف و طبل را اینگونه القاء می کند:
به دلم از جنبش فروردین هوس آن طرفه نگار آمد
بزن ای مطرب بزن ای مطرب که زمستان رفت و بهار آمد
(مهدی حمیدی شیرازی)
شاعر دیگری با به کاربردن این بحر محزون و آرام، فضای غم انگیزی برای شعر خود پدید می آورد:
شب آمد و دلِ تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه بی طاقتم بهانه گرفت
(هوشنگ ابتهاج)
ذکر این نکته نیز شایان ذکر است که برای ایجاد فضای عاطفی مناسب تنها انتخاب وزن مناسب کافی نیست؛ وزن به تنهایی عامل فضا سازی نیست، به عنوان مثال در شاهنامه با وجود اینکه وزن واحد است اما لحظه های سرور و پیروزی، جنگ و پیکار، مرگ و غم و شکست و پیروزی به شیوه استادانه ای پرداخته شده است، به طوری که القای عاطفی مناسب خود را دارد. (انوشه؛ 1376، ج2، 180)
ریتم تنها مختص به شعر نیست، بلکه در نثر و شعر آزاد نیز از گذر ترتیب طبیعی کلام شکل می گیرد. از شیوه های ایجاد ضرباهنگ در نثر کاربرد سجع است. از نثرهای خواجه عبداله انصاری و گلستان سعدی می توان به عنوان نثر ریتمیک نام برد. ضرباهنگ در نثر از آزادی بیشتری برخوردار است زیرا لازم نیست جمله های نثر در الگوی وزنی معینی جا داده شود. (میر صادقی؛ 1377:واژه نامه هنر داستان نویسی، 197) نویسنده داستان و نمایشنامه از شیوه های ایجاد ضرباهنگ برای القای حرکت و سکون، غم و شادی، خشم و مهر و ... استفاده می کند. از مهمترین شیوه ها در نثر، آهنگ افتان و آهنگ خیزان است. در آهنگ افتان در هر رکن، فشار تلفظ بر هجای نخستین واقع می شود. آهنگ خیزان آن است که در هر رکن فشار تلفظ بر آخرین هجا واقع می شود و در نتیجه آهنگ از کوتاهی و زیری به بلندی گرایش می یابد. (رضایی؛ 1382 : 288)
انتخاب صحیح ریتم و کاربرد مناسب ضرباهنگ از جمله معیارهایی است که برای سنجش بلاغت به کار می رود. برای یک موضوع غم انگیز مثلاً مرثیه باید از ریتم کند و غمگین استفاده کرد در حالی که خاقانی در مرثیه ای از وزن «مفعول مفاعلن فعولن» استفاده کرده که وزنی ضربی و شاد است:
ای قبله جان کجات جویم
جانی و به جان هوات جویم
و یا وقار شیرازی برای زلزله ای این شعر را با کلماتی غم انگیز اما در وزنی شاد به کار برده و در نتیجه متهم شده که شعر او از روری عاطفه و قلبی نیست:
دل درهم و خاطر به غم و سینه به تاب است
شهری به خروش است و جهانی به عذاب است
اما این مرثیه از قطران تبریزی ریتم مناسب دارد:
بود محال تو را داشتن امید محال
به عالمی که نباشد هرگز بر یک حال
در هر صورت ریتم تنها عامل فضا سازی نیست، اگرچه از مهمترین عوامل آن محسوب می شود. نمونه ای از نثر خواجه عبداله انصاری:
الهی اگر طاعت بسی ندارم، در هر دو جهان جز تو کسی
ندارم، الهی تا با تو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر دو
جهان شیدا شدم، نهان بود و پیدا شدم.